بری ساقه های خود بایست

۲۱-سبک زندگی دینی در سیره نبوی / حفاظت از امنیت روانی جامعه، آزادی

هتک و از بین بردن شخصیت انسان ‏های آبرومند، توسط افراد بی بند و بار و حسودی صورت می ‏گیرد که با تحقیر دیگران به دنبال کسب اعتبار و آبرو برای خود می ‏باشند و با ابتلا به حقارت و خود کم ‏بینی، به منظور جبران ضعف خویش…

***********************************************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

سبک زندگی دینی در سیره نبوی

«حفاظت از امنیت روانی جامعه، آزادی»

۳۷- اصل حفاظت از امنیت روانی جامعه

در زندگی دینی، حیثیت و حقوق افراد جامعه محترم شمرده می‏ شود و به کسی اجازه داده نمی ‏شود حریم شخصی افراد را مورد جستجو و کنکاش قرار دهد، تا همگان در کارهای فردی، خانوادگی و اجتماعی خویش از امنیت کامل و آسایش برخوردار باشند.

تأملی اندک در آموزه ‏های گفتاری و رفتاری اولیاء دین، به ‏ویژه رسول مکرم اسلام صلّى ‏اللّه علیه و آله گویای این حقیقت است که تا چه اندازه حریم مؤمنین محترم ‏دانسته شده است؛ در حدیثی ارزشمند از آن حضرت نقل گردیده است:

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَقَالَ مَرْحَباً بِالْبَيْتِ مَا أَعْظَمَكَ وَ أَعْظَمَ حُرْمَتَكَ عَلَى اللَّهِ وَ اللَّهِ لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنْكَ لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْكَ وَاحِدَةً وَ مِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلَاثَةً مَالَهُ وَ دَمَهُ وَ أَنْ يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْء»[۱]

«پیغمبر صلّى ‏اللّه علیه و آله به کعبه نظر کردند و فرمودند: مرحبا به تو ای کعبه؛ چقدر تو بزرگی و چقدر حرمت تو نزد خدا بزرگ است. به خدا سوگند حرمت مؤمن، نزد خدا از حرمت تو بیش‏ تر است؛ زیرا خداوند نسبت به تو یک چیز را حرام کرده است، امّا از مؤمن سه چیز را، جان، مال و بدگمانی به او»

اجتناب از گناه و حفظ حریم افراد

اهمیت حفظ حریم اشخاص به ‏منظور حفظ حرمت و آبروی افراد و نیز شکل‏ گیری و قوام امنیت اجتماعی موجب گردیده است تا در اسلام از برخی امور به عنوان گناه، تعبیر و انجام دهند‏ه ‏ی آن، مرتکب حرام باشد، که به مواردی از آن اشاره می ‏گردد:

  • سوء ظن

در اسلام، مؤمنین نه تنها موظف به کنترل زبان و عدم تعرض به آبروی دیگران می ‏باشند، بلکه سفارش می ‏گردد، حتی در محدوده‏ ی اندیشه و فکر نیز باید حرمت اشخاص مراعات گردد و از گمان بد نسبت به دیگران اجتناب شود؛ خداوند متعال در این زمینه می ‏فرماید:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»[۲]

«اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد از بسيارى از گمان‏ ها بپرهيزيد كه پاره‏ اى از گمان‏ ها گناه است»

از پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله نیز نقل شده است:

«إنّ الله حرّم من المسلم دمه و ماله و عرضه و أن يظنّ به ظنّ السّوء»[۳]

«خداوند خون و مال و آبروی مسلمانان را بر دیگران حرام کرده و هم چنین گمان بد درباره او بردن را»

متأسفانه در جامعه ‏ی اسلامی ما، علی ‏رغم این ‏گونه تأکیدات، در مواردی فراوانی گمان بد و سوء ظن، از حسن ظن بیش ‏تر است؛ موضوعی که سبب تزلزل در روابط اجتماعی و از هم پاشیدگی آن می‏ گردد و مناسبات فرد با دیگران را به سردی می ‏کشاند؛ در حالی که جامعه به اعتماد متقابل و ارتباطات پاک نیازمند است.

  • تجسس

قرآن در دستور و فرمانی قاطع در این‏خصوص می ‏فرماید:

«وَلَا تَجَسَّسُوا»[۴]

«و جاسوسى نكنيد»

دستوری که اگر محترم شمرده شود و مسلمانان به رعایت آن ملزم گردند، همگان در زندگی خویش امنیت و آسایش را احساس خواهند نمود.

البته تذکر این مطلب ضروری است که اگر فردی درصدد توطئه و خیانت نسبت به مردم و نظام اسلامی برآید، حکومت اسلامی وظیفه دارد به‏ منظور از بین بردن توطئه و خیانت، به این کار مبادرت نموده و ریشه‎ ی فتنه را قطع نماید.

  • غیبت

از گناهان بسیار بزرگی که امنیت اجتماعی را دچار آسیب می ‏کند، بدگویی از دیگران است؛ کاری که در قرآن با تعبیری خاص از آن نهی گردیده است:

«وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ»[۵]

«و بعضى از شما غيبت بعضى را نكند؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده ‏اش را بخورد؛ از آن كراهت داريد»

خداوند متعال در این آیه ‏ی شریفه در قالب بیانی واضح، زشتی و کراهت سخن گفتن درباره ‏ی دیگران و حرف زدن پشت سر آنان را با خوردن گوشت برادر مؤمن از دنیا رفته، به یک اندازه می‏ داند که خود مبیّن حقیقت زشت و پلید این عمل می ‏باشد.

  • تهمت

متهم ساختن شخص، به خصیصه ‏ای که مبتلای به آن صفت نمی ‏باشد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است که فضای آرام جامعه را به هم می ‏ریزد و روح اعتماد که مهم ‏ترین عامل ثبات و امنیت در اجتماع می ‏باشد، را از بین می ‏برد.

  • عیب جویی

متاسفانه بسیاری افراد با دنبال کردن عیوب مردم و بازگو نمودن آن، سعی می ‏کنند کمبودهای شخصیتی خود را جبران نمایند و در این مسیر زشت و تاریک تا بدان جا پیش می‏ روند که اگر شخصی مبتلا به عیب خاصی نباشد، برایش عیبی در نظر می‏ گیرند تا او را در جامعه بی ‏آبرو نمایند؛ اقدام پلیدی که به جهت عواقب سوء آن، از جانب نبی مکرم صلی ‎‏الله علیه و آله این‏ گونه مورد نهی واقع می ‏گردد:

«لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِيهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ يَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِي جَوْفِ بَيْتِه‏»[۶]

«لغزشهاى مسلمانان را نجوييد كه هر كس لغزش‏ هاى برادرش را پى‏ جويد، خداوند لغزش‏ هاى او را پي ‏گيرى مى ­كند و هر كه را خداوند عيب‏ جويى او نماید، رسوايش مى ‏سازد، هر چند در اندرون خانه‏ ی خود باشد»

و نیز سفارشی که در کتاب سنن أبى داوود از أبی‏ جری جابر بن سلیم نقل گردیده است:

«عن أبي جري جابِر بن سليم: رَأيتُ رَجُلاً يَصدُرُ النّاسُ عَن رَأيِهِ ، لا يَقولُ شَيئا إلاّ صَدَروا عَنهُ ، قُلتُ: مَن هذا؟ قالوا: (هذا) رَسولُ اللّه ِصلى ‏الله عليه و آله . . . قُلتُ: اِعهَدْ إلَيَّ، قالَ: لا تَسُبَّنَّ أحَدا، قالَ: فَما سَبَبتُ بَعدَهُ حُرّا و لا عَبدا و لا بَعيرا و لا شاةً. قالَ: و لا تَحقِرَنَّ شَيئا مِنَ المَعروفِ …. و إنِ امرُؤٌ شَتَمَكَ و عَيَّرَكَ بِما يَعلَمُ فيكَ فَلا تُعَيِّرْهُ بِما تَعلَمُ فيهِ؛ فإنَّما وَبالُ ذلكَ عَلَيهِ»[۷]

«ابوجرى جابر بن سليم می ‏گوید: فردی را ديدم كه مردم از سرچشمه انديشه ‏اش سيراب مى ‏شوند و هر سخنى كه از دهانش خارج مى‏ شود، آن را می ‏گیرند. پرسيدم: اين مرد كيست؟ گفتند: او پيامبر خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله است …. گفتم: مرا سفارشى فرماييد. فرمودند: به هيچ كس ناسزا مگو. أبي ‏جري جابِر بن سليم می ‏گوید: از آن پس، نه آزاده ‏اى را دشنام دادم، نه برده ‏اى را، نه شترى را و نه گوسفندى را. پیامبر در ادامه فرمودند: هيچ كار خوبى را كوچك مشمار و دست كم مگير … اگر كسى به تو ناسزا گفت و به عيبى كه از تو مى ‏داند سرزنشت نمود، تو به واسطه‏ ی عيبى كه از او سراغ دارى سرزنشش مكن؛ در اين صورت گناه، به گردن او خواهد بود»

و به این نکته باید توجه داشت که در اسلام و سیره‏ ی نبوی، نه تنها اجتناب از عیب‏ جویی مورد سفارش واقع گردیده است، بلکه وظیفه ‏ای بالاتر بر دوش انسان قرار داده شده است که همانا ضرورت پوشاندن عیوب دیگران می ‏باشد؛ واجب مهمی که پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله درباره ‏ی آن ‏فرمودند:

«كَانَ بِالْمَدِينَةِ أَقْوَامٌ لَهُمْ عُيُوبٌ فَسَكَتُوا عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ فَأَسْكَتَ اللَّهُ عَنْ عُيُوبِهِمُ النَّاسَ فَمَاتُوا وَ لَا عُيُوبَ لَهُمْ عِنْدَ النَّاسِ وَ كَانَ بِالْمَدِينَةِ أَقْوَامٌ لَا عُيُوبَ لَهُمْ وَ فَتَكَلَّمُوا فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَظْهَرَ اللَّهُ لَهُمْ عُيُوباً لَمْ يَزَالُوا يُعْرَفُونَ بِهَا إِلَى أَنْ مَاتُوا»[۸]

«در مدينه مردمانى بودند كه دارای عیوبی بودند، اما زبان از عيب‏ جويى مردم فرو بستند؛ پس خداوند زبان مردم را از عيب‏ جويى آنان فرو بست. در نتيجه آن‏ ها مردند و دیگران از عيب ‏هاى ایشان آگاه نشدند؛ و نیز در همين شهر مردمانى بودند كه عيب آشکاری نداشتند، امّا درباره عیوب مردم سخن مى ‏گفتند، پس خداوند در آنان عيب ‏هايى آشكار ساخت كه تا وقتى مُردند به آن عيب ‏ها معروف بودند»

هم ‏چنین این حدیث نبوی صلی ‏الله علیه و آله:

«مَن سَتَرَ عَلى مُؤمِنٍ فاحِشَةً فكأنَّما أحيا مَوؤودَةً»[۹]

«هر كس زشت‏ كارىِ مؤمنى را بپوشاند، چنان است كه دختر زنده به گور شده ‏اى را نجات داده باشد»

  • تولید و تکثیر شایعه‏

از گناهانی که متأسفانه به سبب امکانات و وسایل ارتباطی جدید، رواج یافته و امنیت سیاسی، روانی، اجتماعی و  اقتصادی مردم را به هم ریخته است، تولید و نیز پخش شایعاتی است که از پایه و اساس درستی برخوردار نیست و یا در آن ‏ها بزرگ‏‏ نمایی صورت گرفته است. ابزاری که دشمنان داخلی و خارجی و یا دوستان نا آگاه و جاهل، به قصد خالی کردن دل افراد و ایجاد بدبینی نسبت به اشخاص و یا نظام اسلامی به آن دامن زده و ترویج می ‏کنند.

در مقابل این کار زشت نیز عقوبت سختی قرار گرفته است  که خداوند متعال برای گوینده و پخش کننده ‏ی این ‏گونه از مطالب در نظر گرفته است؛ زیرا محصول این عمل زشت و ناپسند، چیزی جز تزلزل و لغزش دل ‏ها و ایمان ‏های استوار و افسردگی مؤمنین و نیز هموار گردیدن راه برای دشمنان نخواهد بود.

  • تمسخر و استهزاء

خداوند در سوره ‏ی مبارکه ‏ی حجرات به مردان و زنان دستور می ‏دهد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ»[۱۰]

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آن ‏ها از اين‏ ها بهتر باشند و نبايد زنانى زنان [ديگر] را [ريشخند كنند ] شايد آن ‏ها از اين‏ ها بهتر باشند»

تمسخر و استهزاء که علامت بیماری روحی و روانی انسان است و از حس خود برتربینی و کبر و غرور آدمی سرچشمه می‏ گیرد، عاملی مهم در ایجاد جنگ ‏های خونین و تیره شدن روابط انسان ‏ها با یکدیگر بوده است.

همان ‏گونه که از آیه ‏ی فوق استفاده می ‏شود، لزوم دور ماندن جامعه‏ ی اسلامی و دینی از این صفت ناپسند و توجه به ملاک حقیقی برتری، یعنی ایمان و تقوی، از دستورات مهم دین مبین اسلام می‏ باشد.

  • سخن چینی

اثر مخرّب سخن ‏چینی هم ‏چون تمسخر و استهزاء فرو ریختن پایه‏ های نظام اجتماعی و از بین رفتن دوستی و مودت بین انسان ‏ها می ‏باشد؛ بدین خاطر در کلام اولیاء دین، شریرترین افراد، سخن چینان معرفی گردیده ‏اند؛ افرادی که کلامی را از کسی گرفته و برای دیگری نقل نموده و سبب ایجاد کدورت‏ و جدایی‏ در میان مردم می ‏شوند. چه بسیار دوستان صمیمی که به واسطه‏ ی این کار ناپسند و زشت، به دشمنان یکدیگر تبدیل شده و چه بسیار خانواده ‏هایی که متلاشی و چه خون ‏های بی ‏گناهی که در این مسیر بر زمین ریخته شده است.

پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله در این‏ باره می ‏فرمایند:

«أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ»[۱۱]

«آيا شما را از بدكاران ‏تان آگاه نكنم؟ گفتند: چرا، اى پيامبر خدا. فرمود: آنان كه به سخن چينى گام برمى ‏دارند و ميان دوستان جدایى مى ‏افكنند و براى بى ‏گناهان عيب ‏تراشى مى ‏كنند»

و در بیانی دیگر خطاب به مردم می‏ فرمایند:

«لَا يُبْلِغُنِي أَحَدٌ مِنْكُمْ عَنْ أَصْحَابِي شَيْئاً فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ إِلَيْكُمْ وَ أَنَا سَلِيمُ الصَّدْر»[۱۲].

«احدی از شما درباره هیچ ‏یک از یاران من، سخنی که مرا نسبت به او بدبین سازد نقل نکند، چرا که دوست دارم با قلبی پاک با شما روبرو شوم»

  • بهتان

از دیگر گناهانی که در فروپاشی امنیت اجتماع مؤثر است، بهتان به افراد می ‏باشد. این عمل زشت که در آیاتی از قرآن به آن اشاره شده است. سخن گفتن از کاری است که شخص مرتکب آن نشده است؛ هم ‏چون دزدی، شرب خمر، زنا، خیانت و نظایر آن.

تفاوت این گناه با تهمت نیز در این است که تهمت معمولاً در محدوده‏ ی صفات اخلاقی شکل می ‏گیرد، اما بهتان، اتهام‏ انجام کاری است که فرد مرتکب آن نشده است. گناهی که بر اثر آن، افراد پاکدامن زیادی از هستی ساقط گردیده و خانه‏ نشینی و مرگ به سراغ ‏شان آمده است؛ معصیتی که سنگینی ‏اش از کوه ‏ها‏، بلکه از آسمان ‏ها عظیم ‏تر می ‏باشد و پیامبر صلی‏ الله علیه و آله این ‏گونه از عواقب سوءش خبر داده ‏اند:

«مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قَالَ فِيهِ مَا لَيْسَ فِيهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ حَتَّى يَخْرُجَ مِمَّا قَالَ فِيه‏»[۱۳]

«کسي که به مرد و زن مؤمني بهتان زند و از آن‏چه در او نيست، سخن گويد، خدا او را در قيامت در تلّي از آتش نگه مي ‌دارد تا آن ‏چه را درباره‏ ی آن شخص گفته است را ثابت نماید و از عهده ‏اش بیرون آید»

  • القاب زشت و ناپسند

هتک و از بین بردن شخصیت انسان ‏های آبرومند، توسط افراد بی بند و بار و حسودی صورت می ‏گیرد که با تحقیر دیگران به دنبال کسب اعتبار و آبرو برای خود می ‏باشند و با ابتلا به حقارت و خود کم ‏بینی، به منظور جبران ضعف خویش، القاب زشت و ناروا را برای دیگران در نظر می‏ گیرند.

عملی که در اسلام، انجام آن حتی نسبت به غیر مسلمانان ممنوع می ‏باشد؛

«وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ»[۱۴]

«و به همديگر لقب ‏هاى زشت مدهيد»

مفسرین در شأن نزول این آیه ‏ی شریفه نقل کرده‏ اند:

«روزى صفیه دختر حیى ابن اخطب – بانویی یهودى که بعد از ماجراى فتح خیبر مسلمان شد و به همسرى پیغمبر اسلام صلّى ‏اللّه علیه و آله در آمد – در حالى که اشک مى‏ ریخت، خدمت پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله آمد.  حضرت از علت آن پرسیدند. او گفت: عایشه مرا سرزنش مى کند و مى‏ گوید: اى یهودى زاده. پیامبر فرمودند: چرا نگفتى پدرم هارون است و عمویم موسى علیه ‏السّلام و همسرم محمد صلّى ‏اللّه علیه و آله. در این ‏جا بود که این آیه ‏‏ی شریفه (آیه‏ی یازدهم سوره حجرات) نازل گردید» [۱۵]

به همین جهت نیز در پایان آیه خداوند می ‏فرماید:

 «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ»[۱۶]

«چه ناپسنديده است، نام زشت پس از ايمان»

در این بخش گناهان دیگری نیز وجود دارد که سلب امنیت اجتماعی و از بین رفتن اعتماد عمومی را موجب می ‏شود که باید مورد توجه قرار گیرد؛ هم‏ چون شوخی‏ های بی ‏جا که با ارسال پیامک ‏های ضد اخلاقی درباره افراد و اقوام رواج یافته است و عمرهای زیادی را تباه ساخته و به حریم مقدسات، عالمان پاک و دل‏ سوز، اقوام فداکار و غیور و عاشق اسلام و انقلاب تعدی می ‏گردد.

۳۸- اصل آزادی

در بین نعمات الهی که به انسان ‏ها ارزانی شده است، حق آزادی از برترین‏ آن ‏ها می ‏باشد؛ نعمتی که قدر و منزلتش به درستی درک و فهم نمی ‏گردد، مگر آن‏ هنگام که آدمی در بند و حبس گرفتار آید؛ نعمتی که حضرت موسی علیه ‏السّلام ارزش و توجه به آن را این‏ گونه به بنی اسرائیل متذکر گردیدند:

«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ»[۱۷]

«و [به خاطر بياور] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: نعمت‏ خدا را بر خود به ياد آوريد، آن ‏گاه كه شما را از فرعونيان رهانيد [همانان] كه بر شما عذاب سخت روا مى ‏داشتند و پسران ‏تان را سر مى‏ بريدند و زنان ‏تان را زنده مى ‏گذاشتند»

و نعمتی که خداوند متعال به سبب آن، زمان آزادی بنی ‏اسرائیل از چنگال فرعونیان و نجات از شر طاغوتیان را با تعبیر رفیع

«أَيَّامَ اللَّهِ»[۱۸]

«روزهاى خدا»

متذکر می‏ گردد؛ و چه روزی برای انسان‏ پر برکت ‏تر از این که از یوغ استعمارگران و استثمارگران آزاد باشد.

استقلال نشانه‏ ی آزادی

توجه به این نکته نیز ضروری است که مهم ‏ترین شاخصه‏ ی یک جامعه ‏ی آزاد و مستقل، بنابر مطلبی که از آیه‏ ی بیست و نهم سوره ‏ی مبارکه ‏ی فتح استفاده می ‏شود، ایستادن بر روی پای خود و توان تصمیم گیری در امور خویش می ‏باشد؛ خداوند در این آیه ‏ی شریفه می‏ فرماید:

«فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ»[۱۹]

«و بر ساقه‏ هاى خود بايستد»

درست به مانند گیاهی که روی پای خود ایستاده و به جایی تکیه و وابستگی ندارد. بر این اساس جامعه ‏ی آزاد، جامعه ‏ای است که ارتباطش با دیگران بر اساس منافع متقابل شکل گیرد، نه به سبب تکیه و وابستگی، آن ‏گونه که در جوامع ضعیف شاهد آن‏ هستیم؛ مردمانی که به تعبیر قرآن کریم، هم ‏چون بنده ‏ای زرخرید، قدرت بر انجام کاری ندارند:

«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَّمْلُوكًا لاَّ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ»[۲۰]

«خدا مثلى مى ‏زند، بنده ‏اى مملوک كه هيچ كارى از او برنمى ‏آيد»

این‏ گونه افراد و جوامع نه تنها از قدرت ذاتی برخوردار نیستند تا بتوانند در مورد خویش تصمیم بگیرند؛ بلکه از قدرت تشریعی نیز بی ‏بهره می ‏باشند و نمی‏ توانند در اموال خویش تصرف نمایند.

اما جامعه‏ ی مستقل به ‏مانند انسانی آزاده‏ و سرفراز، خود تصمیم می‏ گیرد و بر اساس آن نیز عمل می‏ نماید:

«وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ»[۲۱]

« آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو داده‏ ايم و از آن در نهان و آشكار انفاق مى ‏كند يكسان ‏است؛ ‏سپاس خداى راست؛ بلكه بيش‏ ترشان نمى‏ دانند»

و نیز آیه ‏‏ای دیگر و مثالی دیگر:

«وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ»[۲۲]

«و خدا مثلى [ديگر] مى ‏زند، دو مَردند كه يكى از آن ‏ها لال است و هيچ كارى از او بر نمى ‏آيد و او سربار خداوند گارش مى ‏باشد. هر جا كه او را مى ‏فرستد خيرى به همراه نمى ‏آورد»

شخصیتی کاملاً منفی که وجودش در بردارنده هیچ گونه خیر و برکتی نیست؛ بلکه سربار و متکی به جامعه و خانواده‏ ی خویش است. سپس می ‏فرماید: آیا چنین کسی، با آن فرد که زبان گویا و فصیح دارد و مرتباً به عدل و داد دعوت می ­کند و بر جاده صاف و راه راست قرار دارد، مساوی است:

«هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»[۲۳]

«آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى ‏دهد و خود بر راه راست است، ‏يكسان است»

 انسان آزاد آفریده شده است و در انتخاب خویش مختار است و باید از آزادی در فکر و اندیشه، آزادی بیان و قلم، آزادی در عمل، آزادی سیاسی و اجتماعی، آزادی در بحث و مناظره، آزادی در تبلیغ، آزادی در دین برخوردار باشد. اگر چه این‏ امور تا زمانی محترم خواهد بود که به آزادی دیگران آسیبی نرسد و موجب سلب آزادی ایشان نشود. یعنی هر شخص در حوزه کار فردی خویش و یا در محدوده ‏ی زندگی خانوادگی خویش دارای آزادی­­ است اما اگر بخواهد این آزادی به نظام اجتماعی و حقوقی جامعه لطمه وارد سازد، آزادی ‏اش ممنوع و مجازات او را موجب می ‏گردد‏؛ بنابراین کسی حق ندارد، هر سخنی را که می ‏خواهد بگوید و یا هر نگاهی را داشته باشد و هر رفتاری را با دیگران انجام دهد، و لو حق خداوند و سایر انسان‏ ها از بین برود.

[۱]. بحار الأنوار، ج‏۶۴، ص۷۱

[۲]. حجرات/۱۲

[۳]. المحجة البيضاء، جلد۵، ص۲۶۸

[۴]. حجرات/۱۲

[۵]. حجرات/۱۲

[۶]. الكافي، ج‏۲، ص۳۵۵

[۷]. سنن أبي داوود، ج۴، ص۵۶، ح۴۰۸۴٫

[۸]. بحار الأنوار، ج‏۷۲، ص۲۱۳

[۹]. كنز العمّال، ح۶۳۸۸٫

[۱۰]. حجرات/۱۱

[۱۱]. الكافي، ج‏۲، ص۳۶۹

[۱۲]. مكارم الأخلاق، ص۱۷

[۱۳]. وسائل الشيعة، ج‏۱۲، ص۲۸۸

[۱۴]. حجرات/۱۱

[۱۵]. تفسیر نمونه، مکارم، ج۲۲، ص۱۸۰

[۱۶]. حجرات/۱۱

[۱۷]. ابراهیم/۶

[۱۸]. جاثیه/۱۴

[۱۹]. فتح/۲۹

[۲۰]. نحل/۷۵

[۲۱]. نحل/۷۵

[۲۲]. نحل/۷۶

[۲۳]. نحل/۷۶

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.