همانا من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را به انتها برسانم

کرامت/ تجلی کرامت

اگر چه خداوند متعال، زمینه‌ ی مکارم اخلاق و صفات پسندیده را در وجود انسان‌ ها قرار داده است و به انسان نیز این توانایی را عطا کرده است که با انجام ریاضات شرعیه، تمرین و تربیت نفس، این خصائص را شکوفا و بارور سازد؛ اما بدیهی است که این صفات در جان کسی به مرحله‌ ی ظهور و شکوفایی نمی ‌رسد مگر این ‌که عواملی از درون و برون وجود آدمی در جهت فعلیت بخشیدن آن، به کار گرفته شود…

**********************************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

«کرامت/ تجلی کرامت»

در زبان فارسی برای لغت کرامت، هم ‌چون واژه‌ ی احسان، نمی‌ توان لغت مشابه‌ ای یافت؛ بلکه  برای رسیدن به معنای جامع آن، ضروری است چند لفظ به یک ‌دیگرضمیمه گردد تا معنایش را برساند. برخی از بزرگان در خصوص  معنای کریم، بزرگواری را مطرح نموده ‌اند؛ اما اهل لغت در معنای «حَجَرٌ کَریمٌ» سنگ قیمتی را ذکر کرده‌ اند. برخی نیز معنای بخشش بدون سخت‌ گیری، ستوده، گرامی ‌داشتن و نیکی ‌رساندن به دیگران را بیان نموده ‌اند؛ هم ‌چنین معنای شرافت و بزرگ‌ زادگی را گفته ‌اند و سخن امام حسین علیه ‌السلام، خطاب به اصحاب خویش که فرمودند: «أیها الکِرام» را به «ای بزرگ ‌زادگان» ترجمه کرده ‌اند

با توجه به تأکید دین مبین اسلام نسبت به کرامت و بار معنایی این‌ چنینی این واژه، لازم است به سراغ کتاب و سنت رفته تا ضمن آشنایی با موارد استعمال این واژه،  آشنایی بیش‌ تری با این صفت ممتاز و مؤکد پیدا نماییم.

خداوند کریم است؛

یکی از نکات بسیار مهم درباره ‌ی ویژگی و خصیصه کرامت این است که کتاب آسمانی ما در موارد متعدد، خداوند، قرآن، پیامبر، فرشتگان و نیز عرش و رزق الهی را با ویژگی «کریم» توصیف کرده است.

«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيم»[۱]

«اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟!»

خداوند کریم است؛ زیرا همه‌ ی کرامت‌ ها از اوست و تمام بخشندگی ‌ها و بزرگواری ‌ها در برابر بخشندگی و بزرگواری و کرامت الهی، به مانند ذره ‌ای در برابر اقیانوسی بیکران نیز نمی‌ باشد؛ وجودی ازلی و ابدی که کرامتی بی ‌منّت دارد؛ کریمانه می ‌بخشد، کریمانه مزد و پاداش می ‌دهد و رحمت و بخشش نه گسسته می ‌شود و نه کاستی می ‌یابد.

کرامت کتاب الهی

کرامت در مورد قرآن نیز مطرح گردیده است:

«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»[۲]

«این قرآن، کتابی بسیار بزرگوار، سودمند و گرامی است»

زیرا قرآن، کلید کرامت و کلید عزّت فرد و جامعه است. نگاه به قرآن، تلاوت ، تدبّر، حفظ، استدلال و پندگیری از آن، مایه رشد و کرامت آدمی است؛ مسائل فردی، خانوادگی، اجتماعی، اعتقادی، تربیتی و فرهنگی که در قرآن آمده است، به انسان نور و روشنایی می ‌بخشد و از این ویژگی ممتاز برخوردار است که در نهایت کرامت و بزرگواری، معارف خود را در اختیار بشریت قرار داده و توان بهره‌ گیری از آن نیز میسور همگان ‌باشد.

کرامت فرشته ‌ی وحی

اگر‌چه همه ‌ی فرشتگان الهی برخوردار از کرامتند:

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ، وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»[۳]

«و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر اين ‌كه به او وحى كرديم كه خدايى جز من نيست، پس مرا بپرستيد، و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده است؛  منزّه است او، بلكه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند كه در سخن بر او پيشى نمى ‌گيرند و خود به دستور او كار مى ‌كنند»

اما برخورداری خاص جبرائیل، این واسطه عظیم وحی الهی از صفت کرامت، موجب گردیده است که خداوند در موردش این‌ گونه بفرماید:

«‏‏إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ»[۴]

«همانا قرآن، سخن فرشته بزرگواری است»

جبرائیل از کرامت برخوردار است، زیرا واسطه ‌ی بین دو کریم، خداوند متعال و پیامبر اعظم صلی ‌الله علیه و آله و نیز حامل قرآن، این کرامت الهی است.

کرامت رسول الهی

فرستاده‌ ی برتر خداوند متعال، نیز داری کرامت است؛ اگر‌چه این ویژگی در قرآن برای حضرت موسی علی ‌نبینا و آله و علیه ‌السلام، آن هنگام که به سوی قوم فرعون روانه گردید، ذکر شده باشد:

«وَجَاءهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ»[۵]

«و پیامبری بزرگوار برای‌ شان آمد»

زیرا مصداق کامل برخورداری از کرامت در میان آدمیان، نبی مکرم اسلام صلوات ‌الله علیه و آله می‌ باشد؛ چنان ‌چه خود فرمودند:

«أنا أكرَمُ وُلْدِ آدمَ على رَبِّي، و لا فَخرَ»[۶]

«من با کرامت ‌ترین فرزندان آدم، نزد پروردگار خویش هستم؛ اما بدان فخر نمی ‌کنم»

رفتار کریمانه پیامبر صلی ‌الله علیه و آله، نسبت به مؤمنان، دوستان و حتی دشمنان، چنان در تاریخ منعکس گردیده است، که هر منصفی را به اقرار بدان وا می ‌دارد و به سان تابلویی زیبا در مرئی و منظر بشریت، جلوه کرده و می‌ درخشد.

اهل بیت علیهم ‌السلام، کریم ‌ترین مردمان

اهل بیت عصمت و طهارت که کمالات را از منبع وحی دریافت نموده ‌اند، اصول کرم و بزرگواری می ‌باشند؛ چنان‌ چه در زیارت جامعه کبیره، خطاب به ایشان علیهم ‌السلام عرضه می ‌داریم: شما اصول و ریشه ‌ی کرامت هستید:

«و اصولُ الکَرَم…»[۷]

«و ریشه ‌های کرامت…»

بر این اساس اگر از دین ‌داری، تقوا، پرهیزکاری و  کارهای خوب در جهان هستی اثری دیده می ‌شود، به یمن و برکت وجود پیشوایان ماست و کرامات و بزرگواری ‌ها از خانه‌ ی ایشان به دیگران رسیده است؛ لذا هر‌ مقدار به این پاک ‌سیرتان علیهم ‌السلام نزدیک‌ شویم، بهره‌ ی بیش‌ تری از کرامت ایشان، نصیب ما خواهد گردید.

حقیقتی که در بیان امام صادق علیه ‌السلام نیز این طور آمده است:

«نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ»[۸]

«ما ریشه هر خوبی هستیم و هر نیکی از شاخه ‌‌های ماست»

افتخاری که موجب گردید، سید‌ الشهدا علیه ‌السلام در روز عاشورا، بر آن تأکید ورزد و به لشکریان یزید یادآوری نماید که دارای چه ریشه‌ ی مستحکم و بنیان مرصوصی است:

«أَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَی  اللّهُ لَنا ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنـُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ آبِيَـةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الْكِرامِ»[۹]

«آگاه باشيد كه فرومايه، فرزند فرومايه، مرا  بين دو راهی شمشير و ذلّت قرار داده است؛ و هيهات كه ما زير بار ذلّت برويم؛ زيرا خدا و پيامبرش و مؤمنان از اين ‌كه ما ذلّت را قبول نماییم، دريغ دارند. دامن ‌های پاك مادران و مغزهای با غيرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمی ‌دارند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كريمان و نيك ‌منشان مقدّم بداريم»

حضرت امیرالمؤمنین علیهم ‌السلام نیز در عباراتی کوتاه، اما زیبا و حکیمانه، به مثابه روان ‌شناسی ماهر و زبده ویژگی‌ های سه قبیله‌ ی قریش را از نظر روحی و جسمی، بیان می‌ کند که در این میان بنی ‌هاشم سرآمد ایشان می ‌باشد:

«أَمَّا بَنُو مَخْزُوم فَرَيْحَانَةُ قُرَيْش، نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ، وَالنِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ. وَأَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْس فَأَبْعَدُهَا رَأْياً، وَأَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا. وَأَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا، وَأَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَهُمْ أَكْثَرُ وَأَمْكَرُ وَأَنْكَرُ، وَنَحْنُ أَفْصَحُ وَأَنْصَحُ وَأَصْبَحُ»[۱۰]

«اماّ بنی ‌مخزوم؛ گل ‌های قبیله قریش هستند که ما دوست داریم با مردان ‌شان هم‌ سخن شویم و با زنان‌ شان ازدواج کنیم. و امّا طایفه بنی‌ عبد شمس؛ که از همه بد‌اندیش ‌تر و بخیل‌ ترند. و امّا ما [طایفه بنی‌ هاشم] از همه آن‌ ها به آنچه در دست داریم، بخشنده ‌تر و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمند تر؛ جمعیت آن ‌ها بیش ‌تر و مکرشان فروتر و ما فصیح ‌تر و دلسوز تر و زیباتریم»

واقعیتی که دشمنان عنود و سر‌‌سخت اهل بیت علیهم ‌السلام نیز به آن اعتراف نموده و بیان داشته ‌اند که این بزرگواران در بذل و بخشش، خیرخواهی و نصیحت، فصاحت و بلاغت بر همگان برتری دارند؛ و اگر سخن از شرافت و بزرگواری به میان آید، نام بنی ‌هاشم در ذهن مردمان پرتو می ‌افکند؛ چنان‌ چه نقل شده است:

«روزى عثمان در آستانه مسجد نشسته بود که مرد فقيرى نزدش آمد و از او كمك خواست. عثمان دستور داد و پنج درهم به او بخشيدند. فقير گفت: اين مبلغ برايم كافى نيست؛ مرا به كسى راهنمايى كن كه پول بيش ‌ترى به من دهد. عثمان گفت: نزد آن جوانان كه مى ‌بينى، برو؛ و با دستش به گوشه‌ اى از مسجد اشاره كرد كه حضرت امام حسن و امام حسين علیهما ‌السلام و عبدالله‌ بن‌ جعفر در آن ‌جا نشسته بودند. مرد فقير نزد ایشان رفته، سلام کرده و اظهار حاجت نمود. امام حسن علیه ‌السلام پيش از آن‌ كه به او كمك كنند و به‌ خاطر اين ‌كه از رحمت‌ اسلام استفاده‌ ی نابجایی صورت نگیرد، فرمودند: اى مرد، درخواست كمك مالى از ديگران فقط در سه مورد جايز است: اگر شخص ديه ‌اى بر ذمّه دارد و از پرداخت آن عاجز است؛ یا بدهى كمرشكنی که از پرداخت آن ناتوان است و یا مسکین و درمانده است و دستش به جایی نمی‌ رسد. كدام‌ يك از اين سه مورد براى تو پيش آمده است؟ فقير گفت: اتفاقاً گرفتارى من در يكى از اين سه مورد است. امام حسن علیه ‌السلام، پنجاه دينار و امام حسين علیه السلام چهل‌ و‌ نُه دينار و عبدالله ‌بن ‌جعفر، چهل و هشت دينار به او دادند. مرد فقير برگشت و هنگامی ‌که از كنار عثمان می ‌گذشت، خلیفه سوم از او پرسيد: چه كردى؟ فقير ماجرا را برای عثمان تعریف کرد. عثمان گفت:

«وَ مَنْ لَكَ بِمِثْلِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَةِ أُولَئِكَ فَطَمُوا الْعِلْمَ فَطْماً وَ حَازُوا الْخَيْرَ وَ الْحِكْمَة»

«هرگز نظير اين جوانان را نخواهى يافت؛ آنان كانون دانش و حكمت و سرچشمه كرامت و فضيلت هستند»[۱۱]

لزوم برخورداری انسان از کرامت

انسان به عنوان موجود برترآفرینش الهی، که خداوند در خلقت خویش به خود آفرین گفته، و او را سرشار از کرامت خویش گردانیده است:

«وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً»[۱۲]

«و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركب‌ ها] برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آن ‌ها را بر بسيارى از آفريده ‌هاى خود برترى آشكار داديم»

و هم‌ چنین، کرامت در بهشت جاویدان را روزی بندگان مخلَص خویش معرفی کرده است:

«إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ، أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ، فَوَاکِهُ وَهُمْ مُکْرَمُونَ»[۱۳]

«مگر بندگان پاكدل خدا، آنان روزى معين خواهند داشت، [انواع] ميوه‌ ها و آنان مورد احترام خواهند بود.»

و نیز این آیه ‌ی شریفه:

«إِلا الْمُصَلِّینَ، الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ، وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ، لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ، وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ، وَالَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ، إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ، وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ، إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ، فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ، وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ، وَالَّذِینَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ، وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ یُحَافِظُونَ، أُولَئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ»[۱۴]

«غير از نمازگزاران، همان كسانى‌ كه بر نمازشان پايدارى مى‌ كنند، و همانان كه در اموالشان حقّى معلوم است، براى سائل و محروم، و كسانى ‌كه روز جزا را باور دارند، و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند، چرا‌ كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمى ‌توانند بود، و كسانى ‌كه دامن خود را حفظ مى ‌كنند، مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند، و هر‌كس پا از اين [حد] فراتر نهد، آنان همان از حد درگذرندگانند، و كسانى ‌كه امانت ‌ها و پيمان خود را مراعات مى‌ كنند، و آنان‌ كه بر شهادت ‌هاى خود ايستاده ‌اند، و كسانى ‌كه بر نمازشان مداومت مى‌ ورزند، آن ‌ها هستند كه در باغ ‌هايى [از بهشت] گرامى خواهند بود»

ضروری است به این صفت برجسته، مزیّن گردیده و در جهت تقویت آن در وجود خویش بکوشد و از پستی و لئامت به دور ماند و از خداوند طلب نماید که او را در زمره بندگان مکرّم خویش داخل نماید؛ آن‌ طور که پیامبر اولو العزمی هم‌ چون حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام در زمره ‌ی مکرمین قرار گرفت:

«إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ، قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ، بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ»[۱۵]

«من به پروردگارتان ايمان آوردم [اقرار] مرا بشنويد، [سرانجام به جرم ايمان كشته شد و بدو] گفته شد به بهشت درآى، گفت: اى كاش قوم من مى ‌دانستند كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد»

راه دست‌ یابی به مکارم اخلاق

اگر چه خداوند متعال، زمینه‌ ی مکارم اخلاق و صفات پسندیده را در وجود انسان‌ ها قرار داده است و به انسان نیز این توانایی را عطا کرده است که با انجام ریاضات شرعیه، تمرین و تربیت نفس، این خصائص را شکوفا و بارور سازد؛ اما بدیهی است که این صفات در جان کسی به مرحله‌ ی ظهور و شکوفایی نمی ‌رسد مگر این ‌که عواملی از درون و برون وجود آدمی در جهت فعلیت بخشیدن آن، به کار گرفته شود. پس می ‌توان گفت: انسان‌ ها اهل سخاوت و بخشندگی، عفو و گذشت، اهل خیر و نیکی نمی‌ گردند، مگر آن که در این راه سعی و کوششی مستمر و دائمی داشته باشند.

البته همان طور که قبلاً اشاره گردید، همین امر نیز با هدایت و ارشاد انبیاء و رسولان الهی محقق می ‌گردد؛ چنان چه پیامبر اعظم صلی ‌الله علیه و آله علّت مبعوث ‌شدن خویش به رسالت را،  کامل‌ کردن مکارم اخلاق بیان نمودند:

«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»[۱۶]

«همانا من مبعوث گردیدم، تا مکارم اخلاق را تمام نمایم»

بر این اساس، راه و مسیر، به واسطه‌ ی پیامبر اعظم و عترت ایشان صلوات ‌الله علیهم اجمعین مشخص می ‌گردد و آدمی است که با دستگیری معصومین علیهم ‌السلام – به عنوان دریافت کننده و رساننده فیض الهی – می ‌باید به دنبال رسیدن به مقصود برآید؛ چنان ‌چه صادق آل محمد صلوات ‌الله علیهم اجمعین راه دست‌ یابی به مکارم اخلاق را الگوگیری از صفات ده‌ گانه ‌ای بر می ‌شمارد که مرحله ‌ی کامل آن در وجود پیامبران الهی تبلور یافته است:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنـْفـُسـَكـُمْ فـَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لَا تَكُنْ فِيكُمْ فـَاسـْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغـَبُوا إِلَيْهِ فِيهَا قَالَ فَذَكَرَهَا عَشَرَةً الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكـْرَ وَ الْحـِلْمَ وَ حـُسـْنَ الْخـُلُقِ وَ السَّخـَاءَ وَ الْغـَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ»[۱۷]

«خداى عزّوجلّ پيامبرانش را به مكارم اخلاق اختصاص داد. شما خود را بيازمائيد، اگر آن ‌ها در وجود شما هم بود، خدا را سپاس گوئيد و بدانيد كه بودن آن ‌ها در شما خير شماست و اگر در شما نبود، از خدا بخواهيد و نسبت به آن‌ ها رغبت جویید. سپس آن ‌ها را ده چيز شمرد: يقين و قناعت و صبر و شكر و خويشتن ‌دارى و خُلق نيكو و سخاوت و غيرت و شجاعت و مروّت»

و در سخنی دیگر در این زمینه فرمودند:

«فَإِنَّهَا تَكُونُ فِي الرَّجُلِ وَ لَا تَكُونُ فِي وَلَدِهِ وَ تَكُونُ فِي وَلَدِهِ وَ لَا تَكُونُ فِي أَبِيهِ وَ تَكُونُ فِي الْعَبْدِ وَ لَا تَكُونُ فِي الْحُرِّ صِدْقُ‏ الْبَأْسِ‏ وَ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ إِقْرَاءُ الضَّيْفِ وَ إِطْعَامُ السَّائِلِ وَ الْمُكَافَأَةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَ التَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَ التَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ‏ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَيَاءُ»[۱۸]

«گاهی شخصی آن ‌ها را دارا است، ولی فرزندش ندارد و گاهی در فرزندش هست و در پدرش نیست و گاهی در بنده است و در آزاد نیست. استقامت در برابر حوادث، راست ‌گویی، امانت، صله رحم، میهمان ‌نوازی، اطعام نیازمند، جبران‌ کردن نیکی ‌ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه شرم و حیاء»

لئامت در برابر کرامت

نقطه ‌ی مقابل کریم در لغت عرب، که در فهم دقیق ‌ترمعنای این واژه مؤثر می ‌باشد ، لئیم است که به معنای پستی، دنائت و فرومایگی است.خصلت ناپسند و مذمومی که امیرالمؤمنین علیه ‌السلام درباره ‌اش می ‌فرمایند:

«الْكَرَمُ‏ إِيثَارُ الْعِرْضِ‏ عَلَى الْمَال‏ و اللُّؤْمُ‏ إِيثَارُ الْمَالِ عَلَى الرِّجَال‏»[۱۹]

«بزرگواری، برگزیدگی آبرو بر دارایی است و پستی، برگزیدگی دارایی بر مردان است»

آقا جمال خوانساری در شرح خویش بر کتاب غررالحکم و دررالکلم درباره این بیان امیرالمؤمنین علیه ‌السلام می ‌نویسد:

«كريمى يعنى شرافت و گرامى بودن اختيار عِرض است بر مال؛ يعنى هرگاه به بذل مال، عِرض خود را نگاه تواند داشت بذل كند و عرض خود را حفظ كند و راضى نشود به اين كه مال را نگاه دارد و هتك عرض او بشود. [اما] خسّت و دنائت، اختيار مال است بر مردان؛ يعنى اين كه كسى مال‏ را ترجيح دهد بر مردان و حفظ مال را بهتر داند از حفظ مرد؛ راضى شود به هتك عرض مرد از براى حفظ مال»[۲۰]

هم ‌چنین در بیاناتی ارزشمند از آن‌ حضرت نقل شده است:

«الْكَرِيمُ يَلِينُ إِذَا اسْتُعْطِفَ، وَاللَّئِيمُ يَقْسُو إِذَا أُلْطِفَ»[۲۱]

«شخص بزرگوار هر‌گاه به او محبّت و مهربانی ‌شود، نرم می ‌شود و انسان فرومایه هرگاه با او نرمی و ملاطفت گردد، سخت می ‌گیرد»

«الْكَرِيمُ‏ يَشْكُرُ الْقَلِيلَ‏ وَ اللَّئِيمُ يُكَفِّرُ الْجَزِيل‏»[۲۲]

«کریم، از اندک احسان تشکر می ‌کند و فرومایه از بسیار هم ناسپاسی می ‌کند»

«اَلْكَريمُ يَرى مَكارِمَ اَفْعالِهِ دَيْنا عَلَيْهِ يَقْضيهِ»[۲۳]

«بزرگوار، نیکوکاری ‌های خود را دِینی بر گردن خود می ‌داند که باید بپردازد»

«اَللَّئيمُ يَرى سَوالِفَ اِحْسانِهِ دَيْنا لَهُ يَقْتَضيهِ»[۲۴]

«فرو‌مایه، احسان‌ های گذشته خود را دِینی بر گردن دیگران می‌ داند که باید پس بگیرد»

«النَّصيحَةُ مِن أخلاقِ الكِرامِ»[۲۵]

«خلوص و يكرنگى، از اخلاق بزرگواران است»

و در مقابل:

«الغِشُّ مِن أخلاقِ اللِّئام»[۲۶]

«ناخالصى و خيانت، خصلت فرومايگان است.»

«المبادَرةُ اِلَی الْعَفوِ مِنْ اَخلاقِ الکِرامِ، المبادَرَةُ اِلَی الأنتقامِ مِن اَخلاقِ اللّئام»[۲۷]

«سرعت در عفو، از اخلاق مردان بزرگوار است و شتاب در انتقام ‌گرفتن، از اخلاقِ فرومایگان»

«سنّة الکرام الوفاء بالعهود، ‌سنّة اللئام الجحود»[۲۸]

«سنّت انسان ‌‌های کریم، وفای به پیمان‌ ها است و سنّت انسان ‌های لئیم، انکار و تکذیب است»

«لذّة الکرام في الاطعام و لذّة اللئام في الطعام»[۲۹]

«لذّت انسان ‌هاي کريم، در طعام‌ دادن [ به ديگران] است و لذّت انسان ‌هاي پست، در طعام خوردن است.»

حضرت علی ‌بن ‌الحسین، زین ‌العابدین علیه ‌السلام نیز تفاوت بین دو واژه‌ ی کریم و لئیم  را این‌ گونه بیان کرده است:

«الْكَرِيمُ‏ يَبْتَهِجُ‏ بِفَضْلِهِ‏ وَ اللَّئِيمُ يَفْتَخِرُ بِمِلْكِه‏»[۳۰]

«شخص بزرگوار از فضل خود شادمان می ‌شود و آدم پست به ملک و دارایی خویش می ‌نازد»

وچه زیبا قرآن کریم، راه برخورد با لغو و پوچی ‌ها را کرامت معرفی می ‌نماید:

«وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»[۳۱]

«و كسانى هستند كه گواهى دروغ نمى ‌دهند و چون بر لغو بگذرند، با بزرگوارى مى ‌گذرند»

ونیز در آیه‌ی شریفه:

«وَ اِذا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُوْنَ قَالُوْا سَلاماً»[۳۲]

«و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملايمت پاسخ مى ‌دهند»

[۱]. الانفطار، آیه۶

[۲]. واقعه، آیه۷۷

[۳]. انبیا، آیات۲۵ تا ۲۷

[۴]. تکویر، آیه۱۹

[۵]. دخان، آیه۱۷

[۶]. میزان الحکمه، ج۱۰، ص۱۰۲

[۷]. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۰

[۸]. کافی، ج۱۵، ۵۵۳

[۹]. بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۶۲

[۱۰]. نهج البلاغه، حکمت۱۲۰

[۱۱]. بحار الانوار، ج۴۳، ص۳۳۳

[۱۲]. اسراء، آیه۷۰

[۱۳]. صافات، آیات۴۰ تا ۴۲

[۱۴]. معارج، آیات۲۲ تا ۳۵

[۱۵]. یس، آیات۲۵ تا ۲۷

[۱۶]. بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۸۲

[۱۷]. کافی، ج۳، ص۱۴۴

[۱۸]. خصال، ج۲، ص۴۳۱

[۱۹]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۱

[۲۰]. شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج‏۱، ص۳۴۹

[۲۱]. بحار الانوار، ج۷۵، ص۴۱

[۲۲]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۵

[۲۳]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۱۳

[۲۴]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۱۳

[۲۵]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۲۵

[۲۶]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۰

[۲۷]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۸۴

[۲۸]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۹۸

[۲۹]. غر الحکم و درر الکلم، ص۵۷۳

[۳۰]. بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۴۳

[۳۱]. فرقان، آیه۷۲

[۳۲]. فرقان، آیه۶۳

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.