آفَةُ الْإِيمَانِ‏ الشِّرْك

۳-حلال و حرام/ «زبان» و إفترا به خداوند(قسمت اول)

دایره ی تأثیر­گذاری زبان بسیار وسیع بوده، تا جایی که می توان آن را نعمتی ذووجهین و دارای تأثیرات فراوان مثبت و منفی در گذر تاریخ دانست؛ ابزاری همانند تیغ تیز که گاه در دست طبیبی حاذق قرار گرفته و سبب نجات انسانی می شود و گاه در دست زنگی مست، جانی را ستانده است…

*************************************************

حلال و حرام/ «زبان» و إفترا به پروردگار (قسمت اول)

پدید آورنده: سید محمد شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

 

قرآن کریم در سوره مبارکه اعراف، نسبت به حرام های الهی می فرماید؛

«قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَي اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»[۱]

«بگو، پروردگار من فقط زشت کاری ها را ـ چه آشکار [باشد] و چه پنهان ـ و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است و [نیز] این که چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر [حقّانیّت] آن نازل نکرده و این که چیزی را که نمی دانید، به خدا نسبت دهید.»

انواع پنج گانه ی محرمات الهی مطرح شده در آیه ی شریفه، عبارتند از: فواحش به معنای زشت کاری ها، گناه، گردن کشی به ناحقّ، شریک قرار ‌دادن برای خداوند، نسبت دادن سخن ناروا و بدون علم به حق تعالی؛ پنج طایفه ی مهمی که می توان آن‌را در سه بخش کلی پندار حرام، کردار حرام و گفتار حرام خلاصه کرد که البته هر یک نیز دربردارنده ی بحثی مفصّل، با واکاوی عمیق است. اما از آن جا که مبحث کنونی در ادامه مباحث حرام های زبانی است، نوشتار حاضر به موضوع گفتار حرام که بیش تر مورد ابتلا بوده و می تواند، هر جامعه ی منسجمی را با مشکل روبرو ‌سازد، پرداخته و به مطالبی درباره ستم ها و ظلم های زبان در حق خداوند متعال اشاره نموده است.

زبان و افترا

همان گونه که در مباحث قبل بیان شد، دایره ی تأثیر­گذاری زبان بسیار وسیع بوده، تا جایی که می توان آن را نعمتی ذووجهین و دارای تأثیرات فراوان مثبت و منفی در گذر تاریخ دانست؛ ابزاری همانند تیغ تیز که گاه در دست طبیبی حاذق قرار گرفته و سبب نجات انسانی می شود و گاه در دست زنگی مست، جانی را ستانده است؛ واقعیت تلخی که امام باقر علیه السلام درباره آن از جناب ابوذر غفاری چنین نقل می کند:

«كَانَ أَبُو ذَرٍّ- رَحِمَهُ اللَّهُ- يَقُولُ: يَا مُبْتَغِيَ الْعِلْمِ إِنَ‏ هذَا اللِّسَانَ‏ مِفْتَاحُ‏ خَيْرٍ وَ مِفْتَاحُ شَرٍّ فَاخْتِمْ عَلى‏ لِسَانِكَ كَمَا تَخْتِمُ عَلى‏ ذَهَبِكَ وَ وَرِقِك»[۲]

«ابوذر – که رحمت خدا بر او باد – می گفت: ای جوینده دانش! این زبان کلید خیر و کلید شر است، پس بر زبانت مُهر بزن (و آن را محفوظ بدار) همان گونه که بر طلا و نقره ات مُهر می زنی.»

قرار گرفتن سخن بدون علم در کنار شرک به خدا در سوره مبارکه اعراف، گویای این حقیقت است که زبان در ارتباط با خداوند متعال، از مهم ترین عوامل شمرده می شود و در مقابل خدمات بزرگش، در بردارنده آسیب های سختی است که می تواند، صاحب خود را به ورطه هلاکت بکشاند.

افترا زنندگان و تکذیب ‌کنندگان، ظالم ترین مردمان

خداوند متعال در آیه ی بیست و یکم سوره مبارکه انعام، کسانی که خداوند و نشانه های الهی را با استفاده از نعمت زبان تکذیب می کنند، در زمره ظالم ترین انسان ها معرفی می نماید که هیچ گاه طریق رستگاری را نمی پیمایند.

«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري‏ عَلَي اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»[۳]

«و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بسته یا آیات او را تکذیب نموده؟ بی تردید، ستمکاران، رستگار نمی شوند.»

ظلم، از بدترین گناهان محسوب می شود و میزان و اندازه آن، بستگی به ‌مقدار حق ضایع شده و این که حق چه کسی از بین رفته باشد، دارد؛ زیرا هر اندازه فرد مظلوم، بزرگ تر و حق تضییع شده بیش تر باشد، ظلم نیز سنگین تر و پلیدتر خواهد بود. توجه به این دو امر بیان گر آن‌است که بزرگ ترین ظلم ها همان گونه که در آیه شریفه آمده، ظلمی­ است که در حق خداوند به عنوان خالق متعال و ربّ‌الارباب صورت پذیرد. بدین خاطر خداوند متعال، در آیه شریفه، پس از آن که افترا‌ زنندگان به خود را ظالم ترین مردم معرفی می کند، تکذیب کنندگان آیات الهی را در گروه ظالمان قرار می دهد؛ فرجامی که زبان در تحقق آن نقشی تأثیرگذار دارد.

اگر قرآن به عنوان بزرگترین معجزه رسول اکرم از جانب خدای تبارک و تعالی انکار شود، آن گونه که مشرکان، پس از شنیدن سخنان رسول خدا و مشاهده معجزات او، کلام الله بودن کتاب الهی را انکار ‌کردند، ظلمی بزرگ و نابخشودنی انجام گرفته است و عاملان آن نه تنها بر طبق وعید الهی در آخرت به عذاب سخت و خفت بار دچار می شوند بلکه در دنیا نیز به سبب ارتداد از دین الهی ذلیل و خوار می گردند، چنان که نویسنده ملعون کتاب آیات شیطانی با حکم تاریخی امام خمینی رحمه الله علیه به این سرنوشت محتوم مبتلا شد.

اقسام افترا به خداوند

افترا و دروغ بستن به پروردگار هستی دارای اقسامی هم چون شریک قرار دادن برای خداوند، حکمی را به دروغ و خلاف به پروردگار نسبت دادن و ادعای نبوت و رسالت الهی است که درباره هر یک به نکاتی اشاره می شود.

  • شریک قرار دادن برای خداوند

اولین نوع افترا و دروغ بستن به خدای متعال در شرک و اعتقاد به وجود همتا یا همتایانی برای خدا ظاهر می شود که خود دارای اقسام سه گانه ی ذیل است:

شرک در پرستش

بالاترین درجه شرک که انسان را در زمره کافران قرار می دهد، اعتقاد به وجود معبودی غیر از خداوند متعال است. امر خطرناکی که در آیات و روایات متعدد از آن نهی و پستی اش به تفصیل بیان شده است؛ و نیز اعتقاد پلیدی که خداوند متعال، به پیامبر خویش فرمان دوری از صاحبان آن را می دهد؛

«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکينَ»[۴]

«اینک آن چه را بدان فرمان یافته اى اعلان کن و دعوتت را آشکار ساز و از مشرکان روى بگردان.»

و برائت از قائلین آن را در فریضه ی بزرگ حج، بر مسلمانان واجب می نماید؛

«بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَي الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکينَ»[۵]

«از سوى خدا و پیامبرش به مشرکانى که با آنان پیمان بسته اید اعلام مى شود که پیمان میان شما و آنان ملغى و بى اعتبار است.»

و در آیاتی از کتاب خویش، هم چون آیه ی ذیل سخن از عذاب معتقدان آن به میان می‌آورد؛

«وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَري‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذينَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَليمٍ»[۶]

«و در روز حجّ اکبر (روز عید قربان) از سوى خدا و پیامبرش به مردم ابلاغ مى شود که خدا پیمان مشرکان را ملغی کرده و پیامبرش نیز چنین کرده است. پس اگر از شرک باز گردید این براى شما بهتر است، و اگر از این دعوت روى برتابید، بدانید که شما نمى توانید خدا را درمانده کنید، و تو اى پیامبر، کافران را به عذابى دردناک نوید ده.»

شرک در طاعت

دومین قسم شرک که پس از ایمان و اعتقاد به خداوند متعال عارض جان انسان می گردد و ایمان معتقدان به توحید را در معرض خطر قرار می دهد، شرکی است که از آن به شرک در طاعت تعبیر می شود؛ امری که حضرت علی علیه السلام مؤمنان را با بیان رسای خویش متوجه آن ساخته است؛

«آفَةُ الْإِيمَانِ‏ الشِّرْك‏»[۷]

«آفت ایمان، شرک است.»

امام صادق علیه السلام نیز در تفسیر آیه ی شریفه

«وَ ما يُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»[۸]

«و بیش ترشان به خدا ایمان نمی آورند جز این که [ با او چیزی را ] شریک می گیرند.»

از آن سخن گفته‌ و حقیقتش را این گونه بیان می نمایند؛

«منظور شرک در فرمان برداری است و نه شرک در عبادت.»[۹]

بر این اساس، آیه شریفه درباره کسانی نازل شده که کلمه «لا اله الا الله» را بر زبان جاری نموده، اما در عمق جان‌ و در نیّت اعمال شان، اعتقاد به کلمه توحید تثبیت نشده است؛ نظیر ریاکاران و اهل تظاهری که با زبان‌ و کردار اما بدون اعتقاد صحیح، عبادات خود را با قصد جلب توجه و نظر دیگران می آورند. همان کسانی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله درباره ایشان فرمودند:

«إِنَ‏ أَخْوَفَ‏ مَا أَخَافُ‏ عَلَيْكُمْ‏ الشِّرْكُ‏ الْأَصْغَرُ قِيلَ وَ مَا الشِّرْكُ الْأَصْغَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الرِّيَاء»[۱۰]

«همانا بیش ترین چیزی که از شما بر آن می ترسم شرک اصغر است، پرسیده شد: ای رسول خدا! شرک اصغر چیست؟ فرمودند: ریا.»

علی علیه السلام نیز در همین زمینه می فرماید:

«اعْلَمُوا أَنَّ يَسِيرَ الرِّيَاءِ شِرْك»[۱۱]

«بدانید که همانا کمترین ریا، شرک است.»

ستایش مخصوص ذات حق تعالی است و اعمال عبادی باید برای یزدان بی همتا انجام پذیرد؛ بدین خاطر اگر عبادتی به منظور جلب رضایت مخلوق خدا باشد، در قیامت و هنگامه ی برپایی میزان اعمال، دارای ارزش نخواهد بود و انجام دهنده ی آن به پاداشی دست نمی یابد؛ چنان که پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در ادامه سخن زیبای خویش فرمودند:

«يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِذَا جَازَى الْعِبَادَ بِأَعْمَالِهِمْ اذْهَبُوا إِلَى الَّذِينَ كُنْتُمْ تُرَاءُونَ فِي الدُّنْيَا هَلْ تَجِدُونَ عِنْدَهُمْ ثَوَابَ أَعْمَالِكُمْ.»[۱۲]

«در روز قیامت، وقتی خداوند عزیز و جلیل پاداش اعمال‌ بندگان را می دهد، به آنان می فرماید: به طرف کسانی که در دنیا در برابرشان ریا می کردید، بروید و ببینید آیا به کارهای شما ثوابی می دهند؟»

بنابراین مؤمنان باید از اعمال‌ خویش، در برابر آفت ریا و تظاهر مراقبت نمایند، زیرا ریا و شرک، آتشی است که اگر بر خرمن ایمان و عمل صالح وارد شود آن ‌را نابود و به تلّی از خاکستر تبدیل می سازد.

شرک در عقیده

نوع دیگری از شرک که بر اهل ایمان عارض می شود، شرکی است که در زبان و پندار اعتقادی آنان پدید می آید. امام صادق علیه السلام در تبیین این که چگونه اکثر مؤمنان مشرک اند، می فرماید:

«هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَوْ لَا فُلَانٌ لَهَلَكْتُ وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَمَا أَصَبْتُ كَذَا وَ كَذَا وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَضَاعَ عِيَالِي أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَدْ جَعَلَ لِلَّهِ شَرِيكاً فِي مُلْكِهِ يَرْزُقُهُ وَ يَدْفَعُ عَنْهُ قُلْتُ فَنَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَيَّ بِفُلَانٍ لَهَلَكْتُ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهَذَا وَ نَحْوِهِ»[۱۳]

«سخن مردی که می گوید: اگر فلانی نبود، هلاک می شدم و اگر فلانی نبود، چنان و چنان بر سرم می آمد و اگر فلانی نبود، خانواده ام از دست رفته بود، از مصادیق شرک است؛ آیا نمی بینی که در فرمان روایی و مُلک خداوندی شریک قرار داده که او را روزی می دهد و از او بلا را دفع می کند؟ راوی می گوید: به امام علیه السلام عرض کردم: پس می گوییم: اگر خدا به سبب فلانی بر من منّت نگذاشته بود، هلاک شده بودم. امام علیه السلام فرمود: بله؛ این خوب است و به این گونه سخن گفتن و مانند آن اشکالی نیست.»

انسان، باید، علت همه ی علل و اسباب را در عالم هستی خداوند متعال بداند و باور داشته باشد که جز به اراده ی او هیچ کس توانایی انجام کاری را ندارد؛ باور داشته باشد که تنها خداست که قادر متعال و رزّاق حکیم است و یقین داشته باشد که اگر پروردگار اراده نمی کرد، نه فردی می توانست به زندگی اش رونق دهد و نه کسی قدرت داشت، او را از مهالک عظیم نجات بخشد.

  • ادعای نبوت

دومین نوع افترا و دروغ بستن به خداوند متعال، ادعای نبوت است. بدین معنا که کسی به کذب، خود را فرستاده ی حق تعالی اعلام نماید و از این طریق در پی تحصیل مطامع نفسانی خویش برآید؛  متنبّیان دروغ گویی که در طول تاریخ در مقابل پیامبران الهی صف آرایی کرده و مردم را به سوی خویش فراخوانده اند؛ خطری که در عصر کنونی، با توجه به گسترش ارتباطات، بیش از پیش احساس می شود و هوشیاری و آگاهی درباره آن‌ به منظور رهایی از دام این شیادان گمراه ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ فریبکارانی هم چون مسیلمۀ بن ثمامه که رسول گرامی اسلام برای هدایت و ارشاد او و کسانی که بر گردش جمع شده بودند، فرستاده ای را گسیل داشت، اما با قطع کردن دست و پای فرستاده ی رسول خدا و ارتکاب جنایات بزرگ، او را به شهادت رساندند؛ اگرچه خود نیز پس از آن که به خطری جدی برای جامعه ی اسلامی تبدیل شد، به دست خلیفه ی اول به قتل رسید.[۱۴]

  • نسبت دروغ به خدا و اولیای الهی

سومین قسم افترا و دروغ بستن به خداوند، نسبت دادن مطلب یا حکم خلاف واقع به خدای متعال و رسولان الهی است که مورد نهی شدید دین مبین اسلام واقع شده است؛ عمل زشتی که بر اساس سخن امیرالمؤمنین علیه السلام از عصر رسول گرامی اسلام با جعل روایت و حدیث آغاز شد و نبی مکرم صلوات الله علیه و آله را مجبور به ایراد خطابه، هشدار به مردم و تبیین گمراهی جاعلان حدیث نمود؛

«وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ‏»[۱۵]

«در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله آن قدر به او دروغ بستند تا این که به خطابه ایستاد و فرمود: همانا دروغ گویان بر من زیاد شده اند، پس هر کس دانسته به من دروغ ببندد، در آتش جهنم قرار خواهد گرفت.»

این فتنه ی ناگوار، در طول تاریخ اسلام نیز ادامه و گسترش می یابد، تا بدان اندازه که امام صادق علیه السلام درباره اقدام خطرناک و پلید آنان می فرماید:

«إنّ لِكّلِّ‏ رَجّلٍ‏ مِنّا رجُلًا يّكَذّبُ عَلَيه»[۱۶]

«برای هر یک از ما (اهل بیت) کسی است که به دروغ، سخنی به ما نسبت می دهد.»

توجه به این نکته نیز مهم است که جعل و انتساب سخنان دروغین به خداوند متعال، معصومین علیهم السلام و نیز پیروان ایشان در اکثر موارد با توطئه ی حاکمان فاسدی صورت پذیرفته است که به‌دنبال اهداف سیاسی خویش بوده و کوشیده اند تا به وسیله ی آن، قلوب مردم را با خود همراه کرده و مخالفان شان را از میدان بیرون برانند، که از جمله ی این اتفاقات شوم، می توان به سرمایه گذاری عظیم دستگاه اموی، مخصوصاً شخص معاویه بر ضد امیرمؤمنان علی علیه السلام اشاره داشت که جعل روایات بی شمار در مدح بنی امیه و مذمت مولای متقیان را سبب گردید. به عنوان نمونه، آیه ی شریفه،

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»[۱۷]

«و بعضی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند؛ و خدا با چنین بندگان رئوف و مهربان است.»

به گواه همگان در ماجرای لیلة المبیت و مدح شخصیت والای امیرمؤمنان علیه السلام نازل شده است؛ اما ثمرة بن جندب، به دستور خلیفه و در ازای دریافت پول، حاضر می شود تا روایتی را جعل نموده و شأن نزول آیه را مربوط به ابن ملجم بداند.[۱۸]

تکثیر دروغ توسط جاعلان سخنان معصومین علیهم السلام در گذر تاریخ، کار را به خلط روایات صحیح و ناصحیح ‌کشانید تا تشخیص کلام معصومین از دروغِ دروغ گویان سخت و سخت تر گردد؛ همین امر نیز باعث شد تا بیان روایت ایشان بدون علم، بررسی و تفحص در مورد صدق و کذب آن، مصداق دروغ بستن به خدا و اهل بیت علیهم السلام باشد.

تفسیر به‌رأی آیات و روایات و جهت دادن­ سیره اولیاء خدا به آن چه مورد پسند انسان است، از دیگر مصادیق دروغ و حرام های گفتاری است که باید از آن اجتناب ورزید، عملی که سست شدن بنیان دین و اعتقاد مؤمنان و سردرگمی و در نتیجه تفرقه ی جامعه ی اسلامی را موجب می شود.

  • فرجام تکذیب کنندگان و مشرکان

تکذیب آیات الهی چه با زبان و چه با رفتار و کردار، سرنوشتی جز هلاکت و نابودی به دنبال نخواهد داشت؛ زیرا خداوند متعال با کسی تعارف نداشته و اجازه ورود به این منطقه و محدوده را به فردی نداده است؛ حتی اگر این شخص، نبی مکرم صلوات الله علیه و آله باشد؛

«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ * فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزينَ»[۱۹]

«و اگر [او] پاره ای از گفته ها را بر ما بسته بود، دست راستش را سخت می گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره می کردیم و هیچ یک از شما مانع از [عذاب] او نمی شد.»

این آیات شریفه در جواب مشرکانی نازل شده که به رسول اعظم افترا زده و به آن حضرت صلی الله علیه و آله می گفتند: این سخنان از جانب خداوند نیست، بلکه کلام و شعرهای خود تو است. خداوند نیز در جواب‌، با قاطعیت هر چه تمام تر می فرماید: اگر پیامبر سخنی را از جانب خودش به خدای متعال نسبت می داد، او را با قدرت می گرفتیم و رگ قلبش را قطع می کردیم؛ پس اگر همه ی شما می خواستید، مانع این کار شوید، قادر بر آن نبودید. یک جواب صریح و محکم برای همیشه، به هر فرد یا گروهی که در ذهن بپروراند و یا بر زبان آورد که پیامبر از جانب خویش برخی کارها را به عنوان دین الهی تبلیغ و مطرح نموده است؛ همانند کوته فکرانی که در ماجرای ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام و نصب آن حضرت در غدیر خم توسط پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله گفتند: رسول الله این کار را از جانب خود انجام داده و نصب فرزند ابوطالب از طرف خداوند متعال نبوده است.

خداوند بر این تفکر شیطانی خط بطلان می کشد و تصریح می نماید که رسول خدا از جانب خود سخنی نخواهد گفت و عملی را مرتکب نمی شود؛ چنان که در آیات مبارکه سوره نجم نیز بر آن تأکید می نماید:

«وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»[۲۰]

«و از سر هوس سخن نمى گويد * گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل می شود، نیست

در روایات اهل بیت علیهم السلام نیز خطر شرک، مطرح و نسبت به آن تذکر داده شده است، چنان که امیرمؤمنان علی علیه السلام در روایتی کوتاه فرمودند؛

«شرک، موجب هلاکت است.»

در همین زمینه از امام سجاد علیه السلام نقل شده است:

«اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَ‏ أَهْلَ‏ الشِّرْكِ‏ لَا تُنْصَبُ لَهُمُ الْمَوَازِينُ وَ لَا تُنْشَرُ لَهُمُ الدَّوَاوِينُ وَ إِنَّمَا يُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرا‏»[۲۱]

«ای بندگان خدا! آگاه باشید، برای اهل شرک، ترازو­های اعمال برقرار نخواهد شد و دفترهای حساب و کتاب گسترده نمی شود، بلکه دسته جمعی به سوی جهنم فرستاده می شوند.»

شرک مشرکان، اسباب هلاکت آنان را فراهم می سازد، زیرا در برابر دعوت خداوند متعال ایستادند و ندای سعادت بخش رسولان خدا را ناشنیده گرفتند. از این رو هیچ کدام از اعمال شان‌، سودی را در پی نخواهد داشت.

شخصی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده و عرضه داشت:

پدرم مردی مهمان نواز و همسایه ‌دار بود، به مهمان وفا می کرد و در گرفتاری ها و سختی ها دستگیر بود. آیا این ها برای او فایده ای دارد؟ پیامبر صلوات الله علیه و آله پرسیدند: آیا او مشرک از دنیا رفت؟! عرض کرد: آری. حضرت فرمودند:

«أمَا إنَّها لا تَنْفَعُهُ و لكنَّها تَكونُ في عَقِبهِ أنَّهُم لَن يُخْزَوا أبَدا، و لَن يُذَلّوا أبَدا، و لَن يَفْتَقِروا أبَدا»[۲۲]

«این ها به حال او سودی ندارد، اما به سبب این کارها بازماندگان او هیچ گاه گرفتار نمی شوند؛ و هیچ گاه خوار نمی شوند و هیچ گاه نیازمند نمی شوند.»

بر این اساس تنها راه نجات و رستگاری، پاک کردن دامان خود از پلیدی و خباثت شرک است که در ایمان به خدا و رسولان الهی تبلور می یابد؛ همان گونه که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:

«فَرَضَ الْإِيمَانَ‏ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْك‏»[۲۳]

«خداوند ایمان را برای پاک شدن از شرک، واجب نمود.»

 

 

[۱]. اعراف/ آیه۳۳

[۲]. کافی، ج۳، ص۲۹۷

[۳]. انعام/ آیه۲۱

[۴]. حجر/ ۹۴

[۵]. توبه/ ۱

[۶] . توبه/ ۳

[۷]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۷۸

[۸]. یوسف/ آیه۱۰۶

[۹]. کافی، ج۲، ص۳۹۷

[۱۰]. بحار الانوار، ج۶۹، ص۲۶۶

[۱۱]. تحف العقول، ص۱۵۱

[۱۲]. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۶

[۱۳]. بحارالانوار، ج۵، ص۱۴۸

[۱۴]. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۰۲

[۱۵]. کافی، ج۱، ص۶۲

[۱۶]. استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار، ج۱، ص۱۹

[۱۷] بقره/ آیه۲۰۷

[۱۸]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۴، ص۷۳

[۱۹]. الحاقه/ آیات۴۴، ۴۵، ۴۶و ۴۷

[۲۰] نجم/ آیه ۳و۴

[۲۱]. بحارالانوار، ج۷، ص۲۵۰

[۲۲]. میزان الحکمه، ج۳، ح۴۱۸۲

[۲۳]. بحار الانوار، ج۶، ص۱۰۷

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.