مرگ چیزی جز پلی نیست که مومنان را به سعادت و خوشبختی می رساند

سه گانه ی حیات/ حقیقت مرگ

بر خلاف تصور باطل و نادرستی که ترس از مرگ را تبلیغ می ‏کند و از آن به عنوان امری ناخوشایند و ناپسند، سخن می ‏راند، از جانب معصومین علیهم ‏السلام تلاش فراوانی صورت گرفته است تا چهره‏ ی زیبای مرگ را به بشریت نشان داده و از هراس و وحشت آنان بکاهند. نگاهی گذرا به سخنان این بزرگواران…

*****************************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

«سه گانه ی حیات/ حقیقت مرگ»

مباحث مربوط به مرگ و عوالم پس از آن همواره از مهم ‏ترین و جذاب ‏ترین موضوعاتی بوده است که ذهن بشر را به خود معطوف ‏‏نموده و سئوالات بی ‎شماری را موجب ‏می ‏گردیده است؛ موضوعی گسترده و متنوع که تکرار مطالب مربوط به آن نیز از جاذبه ‏‏اش نکاسته و جایگاه ویژه ‏‏اش را در تربیت روح و روان بشریت دستخوش خلل ننموده است.

این جایگاه رفیع و ویژه سبب گردیده است تا ادیان الهی در مقام پاسخ‏گویی به سئوالات پیرامون آن، مطالب و نکات ارزشمندی را مطرح سازند که در این بین، دین مبین اسلام با بیان ده ‏ها آیه‏‏ در قرآن کریم و نیز صدها روایت پیامبر اعظم صلی ­الله علیه و آله و ائمه‏ ی معصومین علیهم ­السلام جایگاه بی ‏بدیل و ممتازی را به خود اختصاص داده و دقایق فراوانی را در اختیار بشر گذارده که دست‏ یابی به آن جز از طریق وحی الهی ممکن نبوده است؛ هم ‏چنین عالمان و پژوهش‏ گران مسلمان، زحمات فراوانی را متحمل شده و کتاب ‌های متعددی را تألیف نموده‌ اند تا به وظیفه‏ ی خویش در تبیین مسائل مرتبط با این موضوع، جامه ‏ی عمل پوشند.

ما در این نوشتار و به جهت اهمیت این واقعه ‏ی سرنوشت ‏ساز در زندگی بشر در صدد هستیم تا در حد توان خویش، با بهره‏ گیری از منابع معتبر اسلامی به مسائل متنوع این مبحث پرداخته و مطالبی را در بخش ‏های مختلف آن طرح نماییم.

‏ نکات سه ‏گانه

در اولین بخش از سلسله مطالب پیرامون حیات دنیوی، برزخی و اخروی انسان به سه نکته‏ ی مهم قرآنی و روایی اشاره می ‏نماییم که نقشی کلیدی و مهم در مسأله ‏ی معاد دارد:

آفرینش مرگ

از نکات بسیار مهم در زمینه ‏ی مرگ که قرآن کریم به صراحت آن را مطرح نموده است، خلقت مرگ، هم ‏چون آفرینش حیات می ‏باشد:

«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»[۱]

«همان ‏كه مرگ و زندگى را پديد آورد، تا شما را بيازمايد كه كدام ‏تان نيكوكارتريد.»

آیه ‏ی شریفه‏ ی فوق به روشنی بر این مطلب دلالت دارد که نباید مرگ را از سنخ نیستی پنداشت، بلکه مرگ حقیقتی دارای وجود می‏ باشد که خداوند متعال لباس هستی بر آن پوشانیده است؛ بنابر این همان ‏طور که خداوند زندگی را خلق نموده، مرگ را وجود بخشیده است تا معبری جهت کوچیدن و عبور انسان از دنیای فانی و پست به سرای جاودانه ‏ی آخرت باشد.

بقای الهی و مرگ همگانی

نکته ‏ی دیگر این‏ که مرگ از منظر قرآن کریم سرنوشت محتوم همه‏ ی مخلوقات، حتی موجودات به ظاهر غیر زنده‏ است و امکان تخلف از آن وجود ندارد:

«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ»[۲]

«هر چه بر [زمين‌] است فانى ‌شونده است و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.»

امیرالمؤمنین علیه­ السلام نیز پیرامون گستردگی و شمول این قانون جامع و همگانی می ‌فرماید:

«فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سِلْماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِيلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ عَلَیهِ­السَّلامُ الَّذِي سُخِّرَ لَهُ‏ مُلْكُ‏ الْجِنِ‏ وَ الْإِنْسِ‏»[۳]

«و اگر كسى براى جاويد ماندن در دنيا نردبانى مى ‏يافت، يا براى دفع مرگ راهى پيدا مى ‏كرد، هر آينه سليمان بن داود عليه ‏السّلام بود كه سلطنت بر جنّ و انس، همراه با نبوّت و منزلت عظيم قرب را در اختيارش گذاشته بودند.»

 و در سخنی دیگر از فریاد فرشته‏ ای خبر می ‏دهد که نزدیک شدن مرگ را این‏ گونه اعلان می ‏نماید:

«إِنَ‏ لِلَّهِ‏ مَلَكاً يُنَادِي‏ فِي‏ كُلِ‏ يَوْمٍ‏ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ‏» [۴]

«خداوند را فرشته ‏اى است كه هر روز فرياد مي ­زند: بزایید برای مرگ و جمع كنيد براى فانى شدن و بنا كنيد براى خراب شدن.»

در همین رابطه از ابن عباس نیز نقل شده است:

«وقتی آیه ‏ی «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ» نازل گردید، ملائکه گفتند: دستور مرگ اهل زمین نازل شد؛ اما هنگامی که آیه‏ ی «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»[۵] نازل شد، یقین پیدا کردند که ایشان نیز همراه اهل زمین خواهند مرد.»[۶]

حقیقت مرگ

بر خلاف تصور باطل و نادرستی که ترس از مرگ را تبلیغ می ‏کند و از آن به عنوان امری ناخوشایند و ناپسند، سخن می ‏راند، از جانب معصومین علیهم ‏السلام تلاش فراوانی صورت گرفته است تا چهره‏ ی زیبای مرگ را به بشریت نشان داده و از هراس و وحشت آنان بکاهند. نگاهی گذرا به سخنان این بزرگواران که با تعابیر مختلف همراه گردیده است، مبیّن این حقیقت می ‏باشد:

الف- مانند خواب

تشبیه مرگ به خوابی که هر روزه وجود انسان را فرا می ‏گیرد، از تعبیرات زیبایی است که توسط اولیاء الهی درباره ‏ی این مخلوق الهی وارد گردیده است؛ در این رابطه از پیامبر اعظم صلوات ‏الله علیه و آله و هم‏ چنین امام صادق علیه ‏السلام نقل شده است:

«اَلنُّومُ اَخُ المَوتِ»[۷]

«خواب برادر مرگ است.»

همان ‏طور که برخاستن از خواب‏، سبب توجه و هوشیاری انسان نسبت به اطراف می ‏گردد، پس از مرگ نیز بیداری و هوشیاری حقیقی نصیب انسان می ‏شود و رهایی از غفلت ‏ها و جهالت ‏ها حاصل می‏ گردد. البته این امر قطعی است که رسیدن به مرحله‏ ی هوشیاری و توجه کامل در افراد مختلف متفاوت است؛ زیرا چه بسا خارج شدن از تاریکی ‏‏های غفلت برای برخی از انسان‏ ها در عالم برزخ واقع ‏گردد، اما تحقق آن برای برخی دیگر به سبب ضخامت پرده ‏های کفر، به زمان بیش ‏تری محتاج ‏باشد که تا وقوع قیامت به تأخیر افتد.

از پیامبر الهی صلوات ‏الله علیه و آله و نیز وصی بلافصل ایشان، امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه کلام دیگری نقل شده است که با وجود اختصار، از محتوایی ژرف و عمیق برخوردار است و خود بحثی دقیق و مفصل را می‏ طلبد:

«النَّاسُ‏ نِيَامٌ‏ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»[۸]

«مردم در خوابند، پس زمانی که می‏ میرند، بیدار می ‏گردند.»

ب- اولین منزل آخرت

از تعابیر دیگری که به منظور تبیین حقیقت مرگ در روایات آمده است، معرفی مرگ به عنوان دروازه‏ ی ورود به ابدیت می ‏باشد؛ چنان‏ چه در حدیث شریف نبوی صلی ­الله علیه و آله از مرگ، به آخرین منزل دنیا و اولین منزل قیامت تعبیر شده است:

«الْمَوْتُ‏ أَوَّلُ‏ مَنْزِلٍ‏ مِنْ‏ مَنَازِلِ‏ الْآخِرَةِ وَ آخِرُ مَنْزِلٍ‏ مِنْ‏ مَنَازِلِ‏ الدُّنْيَا»[۹]

«مرگ، اولین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منازل دنیاست.»

درست به منزله‏ ی گذرگاهی که انسان را به جهانی برتر رسانیده و تولّدی دیگر را برای او رقم می‏ زند و سبب خروج او از محیط تنگ دنیا و ورود به عالم سراسر خیر آخرت می‏ گردد؛ اگر‏چه ممکن است این انتقال و گذر برای فرد ناخوشایند به نظر آید و تصور نماید با تحقق مرگ، مجبور به ترک لذایذ خویش می ‏گردد و از دنیایی شیرین فاصله می ‏گیرد؛ همان‏ گونه که طفل به هنگام تولّد و ورود به دنیا به اشتباه می ‏پندارد از خانه ­‏ای راحت خارج شده و به سوی نابودی قدم بر می ‏دارد.

بر این اساس اگر بینش و شناخت انسان نسبت به مرگ به عنوان گشوده شدن دریچه ‏ای به سوی عالم بقا تغییر یابد، زندگی ‏اش رنگی تازه‌ و مفهومی دلپذیر پیدا کرده و از سرگردانی، بدبینی، حیرت، احساس پوچی و بی هدفی رهایی می‏ یابد.

ج- انتقال از خانه ‏ای به خانه‏ ی دیگر

در این زمینه از امیرالمؤمنین علیه ­السلام نقل شده است:

«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خُلِقْنَا وَ إِيَّاكُمْ لِلْبَقَاءِ لَا لِلْفَنَاءِ لَكِنَّكُمْ‏ مِنْ دَارٍ إِلَى دَارٍ تُنْقَلُونَ»[۱۰]

«ای مردم، همانا ما و شما برای ماندن خلق شده­ ایم، نه برای نابودی و فنا، اما شما از خانه ‏‏ای به خانه­ ی دیگر منتقل می ­شوید.»

د- بزرگ‏ ترین سُرور

مرگ در بیان امام مجتبی علیه­ السلام به شادمانی تفسیر شده است. آن ‏حضرت در این خصوص می­ فرماید:

«أَعْظَمُ‏ سُرُورٍ يَرِدُ عَلَى‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ إِذْ نُقِلُوا عَنْ دَارِ النَّكَدِ إِلَى نَعِيمِ الْأَبَد»[۱۱]

«(مرگ) بزرگ ‏ترين سروري است که بر مؤمنان وارد مي ­شود، چرا که از سراي سختي­ ها به نعمت­ های هميشگي انتقال مي ­يابند.»

ه- پل و معبر

امام حسین علیه ­السلام با هدف تبیین ماهیت مرگ در لحظات سخت و دشوار روز عاشورا خطاب به اصحاب خویش فرمودند:

«صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى‏ الْجِنَانِ‏ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِكُمْ إِلَّا كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ»[۱۲]

«اى بزرگواران، صبور باشيد، زيرا مرگ پلى است كه شما را از رنج و دشواری دنيا عبور مي ‏دهد و به بهشت وسيع و نعمت ‏هاى هميشگى داخل مي ­سازد. كدام يك از شماست كه دوست نداشته باشد از زندان به قصری منتقل گردد و آن نیست براى دشمنان شما مگر انتقال از قصر به زندان.»

حضرت حسین ‏بن علی علیهما ‏السلام در کلام جاودانه و ماندگار خویش به دو امر خطیر رهنمون گردیده‏ اند که توجه خاص علاقه‏ مندان به مبحث معاد را می ‏طلبد. بر اساس اولین نکته‏، مرگ به ‏سان عبور از پلی است که به ناچار باید از آن گذشت؛ زیرا پل و معبر مکان مناسبی برای توقف و بنا نمودن خانه ‏ای ماندگار نیست. نکته ‏ی دیگر این که مرگ برای مؤمن، انتقال از جایگاهی سخت و دشوار و دارای مشکلات فراوان و ورود به باغ ‌های گسترده، دل‏ نواز و بهره ­مند از نعمت ‌های همیشگی است؛ اگر‏چه این امر برای کافران و منافقان، در حکم عبور از مسیری دهشتناک و خطرناک خواهد بود که آنان را به زندان رنج و درد سوق می ‏دهد.

و- رهایی از غُل و زنجیر و لباس چرکین

وقتی از امام زین العابدین علیه­ السلام پرسیدند: مرگ چیست؟ در پاسخ به حقیقتی سراسر نیکی و شکوه اشاره فرمودند:

«لِلْمُؤْمِنِ كَنَزْعِ ثِيابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ وَ فَكِّ قُيُودٍ وَ أَغْلَالٍ ثَقِيلَةٍ وَ الِاسْتِبْدَالِ‏ بِأَفْخَرِ الثِّيَابِ‏ وَ أَطْيَبِهَا رَوَائِحَ‏ وَ أَوْطَإِ الْمَرَاكِبِ وَ آنَسِ الْمَنَازِلِ» [۱۳]

«مرگ برای انسان مؤمن، هم‏ چون کندن لباس‌ های کثیف و کهنه­ ای است که درون آن‌ حشرات و شپش ‌ها خانه گزیده ‌اند و باز کردن قید ها، دست ‏بند ها و آزادی از زنجیرهای سنگینی است که بر دست و پای او پیچیده شده است. رهایی از همه ‏ی آن ‌ها و تبدیل به فاخرترین لباس ‌ها، خوش‌ بوترین عطرها و راهور ترین مرکب ‌ها و دل‏ پذیرترین خانه ‌ها.»

ز- آخرین ناراحتی مؤمن

در کلام حضرت موسی بن جعفر علیهما­ السلام حقیقت زیبای مرگ در کنار بستر مردی از شیعیان این ‏طور مطرح گردیده است. زمانی که شخص محتضر از سخن گفتن با دیگران و نیز پاسخگویی به اطرافیان ناتوان گشت، افرادی که در کنار بستر او حاضر بودند، به امام علیه ‏السلام عرضه داشتند: ای فرزند رسول خدا، دوست ‌داریم حقیقت و واقعیت مرگ را بدانیم؛ آن را برای ما شرح دهید و بگویید این مرد در چه حالی است؟ امام کاظم علیه‏ السلام در جواب فرمودند: مرگ برای انسان مؤمن تصفیه ‏‏ای است که او را از گناه پاک می‏ سازد و آخرین ناراحتی این عالم و کفّاره ‏ی آخرین گناهانش می ‏باشد؛ امّا کافر را از تمام نعمت ‌هایی که در اختیار دارد، جدا می ‏سازد و آخرین لذّتی است که به او می‌ رسد و پاداش کار خوبی است که احیاناً انجام داده‌ است. امّا این فرد محتضر به کُلّی از گناهان پاک شد و خالص گشت، آن‌ چنان که لباس چرکین با شستشو پاک و تمییز می ‌شود و اکنون این شایستگی را پیدا کرده است که در سرای جاوید هم ­نشین ما اهل بیت قرار گیرد.»[۱۴]

ترس از مرگ

انسان وقتی به این سخنان روشن و امید بخش توجه می ‏کند، این سئوال در ذهنش شکل می ‏گیرد، پس چرا بسیاری از انسان ‏ها هم ‏چنان از مرگ واهمه داشته و هراسانند، به گونه‏ ای که حتی حاضر نیستند در مورد آن فکر کرده و یا سخنی بر زبان آورند و اندیشیدن و یا سخن گفتن درباره‏ ی مرگ را عامل فرا رسیدن آن و پایان عمر خویش تلقی می ‏کنند؟!

در پاسخ به این سئوال باید گفت: وحشت و نگرانی انسان ‏ها نسبت به مرگ، معلول عوامل مختلفی است که سه دلیل ذیل از مهم ‏ترین آن ‏ها محسوب می ‏گردد:

الف- جهل و نا آگاهی

همان‏ طور که در بخش قبل بیان گردید، ترس از مرگ در غالب موارد به سبب جهل آدمی از مرگ و حقایقی است که پس از جدایی روح از بدن رخ می ‏دهد؛ زیرا گرایش به بقا در انسان و انزجار از عدم و نابودی و نیز اشتباه و باور نادرست درباره‏ ی مرگ سبب می ‏گردد که مرگ را با نابودی و زوال خویش یکی پنداشته و از آن فراری باشد. حقیقتی که امام جواد علیه ­السلام در سخن ارزشمند خویش به آن تصریح نمودند:

«لِأَنَّهُمْ‏ جَهِلُوهُ‏ فَكَرِهُوهُ‏ وَ لَوْ عَرَفُوهُ‏ وَ كَانُوا مِنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَحَبُّوهُ وَ لَعَلِمُوا أَنَّ الْآخِرَةَ خَيْرٌ لَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا»[۱۵]

«چون نسبت به مرگ نا آگاه و جاهل است، ترس دارد و الا اگر مرگ را می ‌شناخت و از اولیاء الهی بود، آن را دوست می ‌داشت و می ‌دانست سرای آخرت به مراتب، بهتر از زندگی دنیاست.»

ب- دلبستگی به دنیا

کسی که عمر خویش را صرف آبادانی دنیا می ‏کند، حاضر نیست از خانه ‏ی آباد خویش جدا گردد و آن را رها نماید؛ از طرف دیگر دلبستگی و گرایش شدید به دنیا او را از یاد مرگ و توجه به این حقیقت کاملاً آشکار دور می ‏سازد و اجازه‏ ی فکر کردن به آن را از او سلب می ‏نماید.

در برخی از کتب روایی آمده است: شخصی خدمت رسول اکرم صلی ­الله علیه و آله رسید و عرضه داشت: من مرگ را دوست نمی ‌دارم. حضرت فرمود: آیا ثروتی داری؟ گفت: بله. فرمود: آیا چیزی جلوتر از خود به سرای دیگر فرستاده‌ ای؟ عرضه داشت: خیر. حضرت فرمود: به همین جهت مرگ را دوست نمی‌ داری!. سپس فرمودند: پیش از خودت بفرست. گفت: نمی ‌توانم. پیامبر صلوات ‏الله علیه و آله فرمودند:

«فَإِنَ‏ قَلْبَ‏ الرَّجُلِ‏ مَعَ‏ مَالِهِ‏ إِنْ قَدَّمَهُ أَحَبَّ أَنْ يَلْحَقَه‏ وَ إِن أَخَّرَهُ أَحَبُّ أَن‏ يَتَأَخَّر مَعَه»[۱۶]

«واقعيت اين است كه دل انسان با دارايى اوست. اگر آن را از پيش بفرستد، دوست مى‏ دارد كه به آن ملحق شود و اگر نگاه دارد و انفاق نكند، دوست مى‏ دارد که همراه آن بماند.»

مردی به امام مجتبی علیه­ السلام نیز عرض کرد: چرا ما مرگ را دوست نمی ‌داریم؟ حضرت فرمود:

«لِأَنَّكُمْ‏ أَخْرَبْتُمْ‏ آخِرَتَكُمْ‏ وَ عَمَّرْتُمْ‏ دُنْيَاكُمْ‏ وَ أَنْتُمْ‏ تَكْرَهُونَ»[۱۷]

«زیرا شما خانه ‏ی دنیا را آباد و خانه ‏ی آخرت را خراب کردید و طبعاً علاقه ندارید از خانه ‏ای آباد به خانه ‏‏ای خراب کوچ کنید.»

این تعلق خاطر و عشق به دنیا کار انسان را به جایی می ‏رساند که حتی در هنگام مرگ، زبان به شِکوه و کفر  ‏بگشاید. واقعیتی که بزرگان ما خطر آن را گوشزد کرده و درباره ‏ی وقوع آن هشدار داده‏ اند؛ چنان ‏چه مرحوم آیۀ ‏الله سید احمد زنجانی می‏ گوید: «به اتفاق مرحوم حاج آقا روح الله خمینی – رحمة الله علیه – به دیدن شخصی رفتیم که در سکرات مرگ قرار داشت؛ اما در همین وضعیت، جمله ‌ای کفر آمیز بر زبان آورده و گفت: خداوند ظالم است؛ من مال به دست آوردم و فرزندانم را بزرگ کرده‌ ام؛ اما اکنون که می ‌خواهم از زندگی لذّت ببرم، مرا از آن ‌ها جدا می ‏کند.»

ج: پرونده‏ ی سیاه

سوّمین عامل ترس از مرگ، وجود پرونده ‌ای سیاه و قطور از رفتار ناشایست و زشت و خالی بودن آن از عبادات و کارهای خیر می ‏باشد. حکایت چنین افرادی به مانند مسافرانی است که بدون داشتن گذرنامه و جواز و یا با گذرنامه ‏ای جعلی وارد کشور دیگری می‏ شوند، اما به خاطر کار خلاف ‏شان نگران دستگیری و به زندان افتادن هستند. انسان گنه ­کار نیز که بهتر از هر شخص دیگری به وضعیت خویش آگاه است، مبتلا به ترس و وحشت می ‏گردد و بیم مجازاتی را دارد که پس از مرگ در انتظار اوست.

شخصی از ابوذر غفاری، این صحابی والامقام پرسید: چرا ما از مرگ می ‌ترسیم؟ ابوذر در جواب گفت:

«عَمَرْتُمُ‏ الدُّنْيَا وَ أَخْرَبْتُمُ الْآخِرَةَ»[۱۸]

«شما خانه ‏ی دنیا را آباد و خانه ‏ی آخرت را خراب کرده ‏اید.»

اما چه زیباست موقعیت و جایگاه کسانی که با  آگاهی از حقیقت مرگ، خود را برای آن آماده ساخته و نسبت به فرا رسیدن سفر ابدی در اشتیاق و انتظار به‏ سر می ‏برند؛ هم‏ چون شخصیت ممتاز امیرالمؤمنین علی علیه ­السلام که درباره‏ ی خویش فرمود:

«وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ‏ مِنَ‏ الطِّفْلِ‏ بِثَدْيِ أُمِّه»[۱۹]

«قسم به خدا، فرزند ابوطالب نسبت به مرگ، از طفل به پستان مادرش مأنوس ‏تر است.»‏

و نیز سیدالشهداء علیه ‏السلام و یاران ارجمند آن‏ حضرت که امام سجّاد علیه ­السلام درباره‏ ی ایشان فرمود:

«وَ كَانَ الْحُسَيْنُ عَلَیه ­السَّلامُ وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْت‏»[۲۰]

«پدرم و برخی از اصحاب با وفای ایشان – هر چه وضعیت سخت ‌تر می ‌شد – چهره‌ ها‏شان برافروخته‌ تر و اعضاء بدن ‏شان آرام‌ تر می گردید تا جایی که برخی به بعض دیگر می ‌گفتند: ببینید، این‌ ها اعتنایی به مرگ ندارند.»

وضعیتی که گهگاه درباره‏ی شاگردان مکتب اهل بیت علیهم ‏السلام نیز شنیده می ‏شود؛ چنان‏ چه برخی از شاگردان مرجع عالی ‌قدر جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمة ‌الله علیه نقل می ‏کنند که این فقیه بزرگ در آستانه‏ ی ارتحال چنین فرمودند:

«مرگ حق است. از مرگ نباید ترسید؛ همه ‏ی شما را به خدا می ‌سپارم.»

و یا امام خمینی رحمة الله علیه که در وصیت نامه‏ ی خویش این‏ چنین مرقوم نمودند:

«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار، به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می ‏كنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم.»[۲۱]

[۱]. سوره ملک/۲

[۲]. الرحمن/۲۶و۲۷

[۳]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج ۱۰، ص ۹۲

[۴]. نهج البلاغه صبحی صالح، ص۴۹۳

[۵]. آل عمران/۱۸۵

[۶]. سعد السعود للنفوس المنضود، النص، ص۲۱۱

[۷]. مصباح الشریعه ، ترجمه مصطفوی ، ص ۱۸۱

[۸]. بحار‏الانوار، ج ۵۰، ص ۱۳۴

[۹]. مصباح الشریعه، ص ۱۷۲

[۱۰]. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ، ص ۲۳۸

[۱۱]. نوادر الاخبار ، ص ۳۱۴

[۱۲]. معانی الاخبار، ص ۲۸۹

[۱۳]. معانی الاخبار ، ص ۲۸۹

[۱۴] بحار الانوار، ج۶، ص۱۵۵

[۱۵]. معانی الاخبار، ص ۲۹۰

[۱۶]. الحیاه ، ترجمه احمد آرام ، ج ۵ ، ص ۶۶۸

[۱۷]. معانی الاخبار ، ص ۳۹۰

[۱۸]. کافی ، ج ۲ ، ص ۴۵۸

[۱۹]. نهج­ البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۲

[۲۰]. بحار الانوار، ج۶، ص۱۵۴

[۲۱]. صحیفه ‏ی امام، ج۲۱، ص۴۵۰

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.