سه گانه ی حیات/ فرجام عمر

در تاریخ اسلام سرنوشت نیک افراد فراوانی را شاهد هستیم که اگر چه عمر خویش را در مسیر گناه و دوری از ولایت خداوند متعال سپری کردند، اما به سبب برخورداری از…

*******************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

«سه گانه ی حیات/ فرجام عمر»

انسان در طول حیات خویش با امتحانات و فراز و نشیب­ های متعددی روبرو می‏ گردد که هر کدام می‏ تواند حضور و ماندگاری و نیز انحراف او را از صراط مستقیم رقم زند؛ لکن در این میان، سپیدی و سیاهی صفحات پایانی زندگی، از نقشی سرنوشت ساز و تعیین کننده برخوردار است، به‏ گونه ‏ای که برخی از مفسرین قرآن کریم در ذیل آیه ‏ی شریفه‏ ی:

«يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الآخِرَةِ»[۱]

«خدا كسانى را كه ايمان آورده ‏اند، در زندگى دنيا و آخرت، با سخن استوار ثابت مى ‏گرداند.»

وسوسه‏ ی شیطان در لحظات پایانی عمر را از مهم ‏ترین عوامل انحراف و ضلالت مؤمنان معرفی کرده‏ اند که عاقبت به خیری انسان را با ابهام و مانع جدی روبرو می‏ سازد.

نگرانی انبیاء و اولیاء الهی

جایگاه خاص آخرین اعمال در سرنوشت بشر موجب گردیده است، تا پیامبران و اولیاء الهی همواره به این موضوع بیندیشند که آیا در پایان عمر، توفیق کسب رضایت خداوند و برخورداری از فرجام نیک را به دست می ‏آورند یا این که در مسیر قرب الهی، مبتلا به اغوائات باطل گردیده و اموری هم ‏چون اموال، اولاد، همسر، پول، شهرت، مقام و دیگر وساوس شیطانی، تلاش و مجاهده‏ ی ایشان را از بین برده و غضب الهی را نصیب ‏شان می ‏سازد. این امر موجب گردیده است تا خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم به طرح این نگرانی پرداخته و از زبان حضرت یوسف علیه ‏السلام نقل فرماید:

«تَوَفَّنِي‏ مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي‏ بِالصَّالِحِينَ‏»[۲]

«مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما.»

در سوره‏ ی مبارکه‏ ی نمل نیز از زبان حضرت سلیمان علیه ­السلام نقل گردیده است:

«رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ »[۳]

«پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته ‏اى، سپاس گزارم و به كار شايسته ‏اى كه آن را مى ‏پسندى، بپردازم و مرا به رحمت‏ خويش در ميان بندگان شايسته ‏ات داخل كن.»

این بزرگواران نه تنها خود، نسبت به پشت سر نهادن گردنه‏ ی دشوار پایان عمر، ابراز نگرانی می ‏کرده‏ اند، بلکه فرزندان‏ خویش را به اهمیت آن متوجه ‏ساخته و سفارش ‏می ‏نمودند تا برای باقی ماندن  و حضور در صراط الهی و عدم انحراف از آن تلاش نمایند:

«وَ وَصَّى بِها إِبْراهيمُ بَنيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏» [۴]

«و ابراهيم و يعقوب، پسران خود را به همان [آيين‏] سفارش كردند [و هر دو در وصيت ‏شان چنين گفتند:] «اى پسران من، خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس، البته نبايد جز مسلمان بميريد.»

حکایتی که از جانب ام سلمه، همسر پیامبر اعظم صلی ­الله علیه و آله نقل گردیده است نیز شاهد روشنی است بر وجود این نگرانی در نزد رسول معظم صلوات ‏الله علیه و آله. این بانوی مکرمه می ‏گوید: پیامبر، شبی در خانه‏ ی من تا به صبح اشک ریخت و به درگاه خداوند متعال عرضه داشت:

«اِلَهى، ‏لاتَكِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَداً»[۵]

«خدایا، به اندازه‏ ی چشم بر هم زدنی، مرا به خودم وا مگذار.»

از طرف دیگر بشارت خداوند، نسبت به سرنوشت نیک حضرت یحیی علیه ‏السلام مؤید دیگری است بر ضرورت توجه به تأثیر آخرین کارها در برخوردار شدن از فرجام نیک یا بد.

«وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا»[۶]

«و درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مى ‏ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى ‏شود.»

نگاهی گذرا به زندگانی و سخنان امامان هدایت علیهم ‏السلام نیز بیان‏ گر این حقیقت است که اولیاء الهی با وجود برخورداری از مقام عصمت و دوری از هر گونه نقص و اشتباه، نسبت به سرنوشت نیک و توفیق لقای پرودگار متعال، دلواپسی داشته‏ و به‏ طور مداوم از درگاه ربوبیت استمداد ‏می ‏جسته‏  اند؛ تا جایی که امیرالمؤمنین علیه ‏السلام سی سال قبل از اصابت شمشیر ابن ملجم‏‏ مرادی بر فرق مبارکش و ملاقات با خداوند تبارک و تعالی، به هنگام دریافت خبر این واقعه ‏ی سهمگین از پیامبر صلی­ الله علیه و آله، درباره‏ ی عاقبت امر خویش سؤال می ‏کند:

«وَ ذَلِكَ فِي‏ سَلَامَةٍ مِنْ‏ دِينِي»‏ [۷]

«آیا آن زمان، دین من در سلامت خواهد بود؟»

و زمانی که پاسخ رسول خدا را این ‏گونه دریافت می ‏کند: «آری، دینت سالم است.» شادمان و مسرور گشته و با خیالی آسوده در انتظار آن ‏می ‏ماند، تا در لحظات غمبار تاریخ، با صدای رسا در مسجد کوفه اعلان نماید:

«فُزْتُ وَ رَبِ‏ الْكَعْبَةِ»[۸]

«به خدای کعبه رستگار شدم.»

مسأله ‏ای که در راز و نیاز امام سجاد علیه ­السلام با خداوند جل و اعلی نیز مشهود است:

«اللَّهُمَّ! أَسْأَلُكَ إِيمَاناً لَا أَجَلَ‏ لَهُ‏ دُونَ لِقَائِكَ» [۹]

«خداوندا، ایمانی را از تو می‏ طلبم که پایانی برای آن نباشد، مگر با لقای تو.»

از جانب دیگر عاقبت ناگوار و شوم بسیاری از یاران و اصحاب رسول خدا صلی ­الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم ­السلام ما را به این حقیقت رهنمون می‎ سازد که مسأله‏ ی مهم در زندگی آدمی، تلاش جهت مسلمان ماندن است و نه مسلمان بودن؛ امر با ارزش و گران ‏بهایی که حضرت عیسی علیه ­السلام در سخن حکیمانه ‏‏ی خویش، مردم را به آن سفارش می ‏کند:

«إِنَ‏ النَّاسَ‏ يَقُولُونَ: إِنَ‏ الْبِنَاءَ بِأَسَاسِهِ‏ وَ أَنَا لَا أَقُولُ لَكُمْ كَذَلِكَ قَالُوا: فَمَاذَا تَقُولُ يَا رُوحَ اللَّهِ! قَالَ: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ: إِنَّ آخِرَ حَجَرٍ يَضَعُهُ الْعَامِلُ هُوَ الْأَسَاسُ» [۱۰]

«همانا مردم می­ گویند: ساختمان به پایه ‏ی آن بستگی دارد، اما من به شما چنین نمی ­گویم. از حضرت سؤال شد: پس ای روح­ خدا، تو چه می ­گویی؟ فرمود: به حقیقت می ­گویم: همانا آخرین سنگی که انجام دهنده‏ ی کار می ­گذارد، آن اساس و پایه‏ ی کار است.»

واقعیتی ارزشمند که در بیان حضرت امام خمینی رحمۀ ‏الله علیه خطاب به شهید طیب حاج رضایی نیز مطرح گردیده است:

«مرحوم طیّب که پس از تحمل شکنجه­ های طولانی و مرارت‏ های فراوان حاضر نشده بود، دست از اعتقاداتش بردارد و اتهامی را به ساحت امام رحمۀ ­الله علیه نسبت دهد و آزاد گردد، از مرحوم شهید عراقی خواست تا به امام بگوید: آقا، باور کنید من خیانت نکردم. امام هم در جواب پیغام فرستادند: آخرین برگ کتاب زندگی آدمی تعیین کننده است؛ ببین در آخرین صفحه‏ ی کتابت چه می­ نویسی!»[۱۱]

عوامل فرجام نیک

با توجه به مطالبی که تا کنون درباره‏ ی تأثیر و جایگاه آخرین اعمال در فرجام خوب یا بد انسان مطرح گردید، این سؤال در ذهن نقش می ‏بندد که انجام چه کارها و یا اعمالی می ‏تواند، امید به بهره ‏مندی و برخوردار شدن از حسن عاقبت را در وجود انسان تقویت نموده و او را در مسیر خشنودی و رضوان الهی نگه دارد؛ مسأله ‏ای که باید بدان پرداخت و با عوامل آن به درستی آشنا گردید.

  • تقوا

در متون دینی، رعایت تقوا و انجام اوامر و ترک نواهی خداوند متعال، مهم ‏ترین عامل دست ‏یابی به حسن عاقبت و سرنوشت نیک معرفی گردیده است؛ در قرآن کریم در این ‏باره آمده است:

«وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[۱۲]

«و فرجام [خوش] از آن پرهيزکاران است.»

تقوا گوهری ممتاز و بی‏ مانند است که امام صادق علیه ­السلام درباره‏ ی ارزش والای آن، ماجرای ذیل را نقل نموده است:

«كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» فَغَاظَ إِبْلِيسَ ذَلِكَ فَبَعَثَ إِلَيْهِ شَيْطَاناً فَقَالَ: «قُلِ: الْعَاقِبَةُ لِلْأَغْنِيَاءِ» فَجَاءَهُ فَقَالَ ذَلِكَ: «فَتَحَاكَمَا إِلَى أَوَّلِ مَنْ يَطْلُعُ عَلَيْهِمَا عَلَى قَطْعِ يَدِ الَّذِي يَحْكُمُ عَلَيْهِ» فَلَقِيَا شَخْصاً فَأَخْبَرَاهُ بِحَالِهِمَا فَقَالَ: «الْعَاقِبَةُ لِلْأَغْنِيَاءِ» فَرَجَعَ‏ وَ هُوَ يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يَقُولُ: «الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين»َ فَقَالَ لَهُ: «تَعُودُ أَيْضاً» فَقَالَ: «نَعَمْ عَلَى يَدِيَ الْأُخْرَى» فَخَرَجَا فَطَلَعَ الْآخَرُ فَحَكَمَ عَلَيْهِ أَيْضاً فَقُطِعَتْ يَدُهُ الْأُخْرَى وَ عَادَ أَيْضاً يَحْمَدُ اللَّهَ وَ يَقُولُ: «الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» فَقَالَ لَهُ: «تُحَاكِمُنِي عَلَى ضَرْبِ الْعُنُقِ» فَقَالَ: «نَعَمْ» فَخَرَجَا فَرَأَيَا مِثَالًا فَوَقَفَا عَلَيْهِ فَقَالَ: «إِنِّي كُنْتُ حَاكَمْتُ هَذَا وَ قَصَّا عَلَيْهِ قِصَّتَهُمَا» قَالَ: فَمَسَحَ يَدَيْهِ فَعَادَتَا ثُمَّ ضَرَبَ عُنُقَ ذَلِكَ الْخَبِيثِ وَ قَالَ هَكَذَا الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين‏»[۱۳]

در بنی اسرائیل، عابدی بر ذکر «اَلحَمدُلله رَبِّ العَالَمینَ وَ العَاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ» مداومت داشت؛ از طرفی ابلیس از دوام ذکر او خشمگین بود؛ به همین خاطر یکی از شیاطین را نزد عابد فرستاد تا به او بگوید: فرجام خوش برای ثروتمندان است. زمانی که عابد این سخن را شنید، ناراحت شد و به بحث و درگیری با شیطان روی آورد، تا این که شیطان پیشنهاد نمود: دعوا نکنیم و منتظر بمانیم تا فرد سومی بیاید و مسأله را از او بپرسیم، اما مشروط به این که هر کدام از ما خلاف گفت، طرف دیگر حق داشته باشد، دست او را قطع کند؛ تا این که به فردی برخورد کرده و موضوع را با او در میان گذاشتند؛ او نیز حق را به شیطان داد و دست عابد قطع گردید، اما عابد از ذکر خویش دست برنداشت. شیطان گفت: تو هنوز از عقیده ‏ات دست برنداشته ‏ای؟! و درگیری مجدداً بالا گرفت؛ بار دیگر بر سر قطع دست قرار گذاشتند. این بار نیز فرد دیگری آمد و حق را به شیطان داد و دست دیگر عابد قطع گردید؛ اما مرد عابد با همان وضعیت به ذکر خود ادامه داد و ­اظهار داشت: «العَاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ». برای بار سوم قرار گذاشتند، تا هر کدام خلاف گوید، کشته شود. در این هنگام خداوند فرشته ­ای را فرستاد که حق را به عابد داد؛ فرشته، دست­ های عابد را به جای خود برگردانید و عابد نیز گردن شیطان را زد و گفت: این‏ گونه است که «العَاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ».

  • محبت امام حسین (ع)

در تاریخ اسلام سرنوشت نیک افراد فراوانی را شاهد هستیم که اگر چه عمر خویش را در مسیر گناه و دوری از ولایت خداوند متعال سپری کردند، اما به سبب برخورداری از علاقه‏ و احترام به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام به ویژه حضرت سیدالشهداء سلام ‏الله علیه عاقبت خوبی پیدا کرده و دنیا را با خوبی به پایان رسانیده‏ اند؛ مردان عاشقی هم ‏چون حر بن یزید ریاحی، زهیر بن قین البجلی و وهب بن عبدالله کلبی نصرانی که پس از گذشت هفده روز از دامادیش در صف یاران کربلا قرار گرفت و نیز شهید طیب حاج رضایی و رسول ترک در عصر حاضر از جمله ‏ی این افرادند که هدایت ‏گری ویژه‏ ی حضرت سید‏الشهداء علیه ‏السلام را دریافت نموده و این نوید را به علاقه ‏مندان و محبان اهل بیت علیهم ‏السلام دادند که دلدادگی‏ و اظهار دوستی‏ خاندان عصمت و طهارت علیهم ‏السلام سرانجامی خوش را برای آنان به همراه خواهد داشت.

  • دعا و ذکر

درخواست عاقبت به‏ خیری از درگاه خداوند متعال در مسیر دست‏ یابی به فرجام نیک، دارای تأثیر فراوانی است که باید توجه ویژه ‏ای به آن داشت؛ به ‎‏همین خاطر در برخی از زیارات وارده از جانب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام به درگاه خداوند متعال عرضه می ‏داریم:

«اللَّهُمَّ! إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَةِ فَلَا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيه‏»[۱۴]

«پروردگارا، از تو می ­خواهم که عاقبت مرا ختم به سعادت گردانی و آن ­چه در آن هستم را از من سلب نکنی.»

حضرت آیت الله استادی حفظه ‏الله تعالی در این ‏باره با استفاده از آیات و روایات، مداومت نسبت به امور ذیل را مفید برشمرده ‏اند: [۱۵]

الف: قرائت سوره‏ ی مؤمنون،

ب: قرائت آیه ‏ی مبارکه‏ ی:

«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ»[۱۶]

«[مى ‏گويند] پروردگارا، پس از آن ­كه ما را هدايت كردى، دل­ هاي‏ مان را دست ­خوش انحراف مگردان و از جانب خود رحمتى بر ما ارزانى دار كه تو خود بخشايش­گرى»

 ج: ذکر شریفه ‏ی «لا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏»

د: خواندن دعای «رَضِيتُ‏ بِاللَّهِ‏ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ‏ دِيناً»[۱۷]

ه: خواندن دعای «يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلي دِينِک»[۱۸]

و: مداومت بر تسبیح حضرت زهرا سلام ­الله علیها

ز: خواندن دعای عدیله و امانت گذاشتن عقاید

ح: رعایت ورع و پرهیزکاری

ط: مطالعه ‏ی احادیث اهل بیت علیهم ­السلام

ی: کسب رضایت مادر

ک: مواظبت نسبت به نماز

ل: خواندن دعای «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِي‏ نَفْسَک» [۱۹]

م: مداومت بر زیارت اربعین

  • مراقبه و محاسبه‏

از دیگر اموری که در زمینه‏ ی عاقبت به خیری مورد سفارش و تأکید واقع شده است، توجه به مسأله‏ ی مراقبه و محاسبه‏ می ‏باشد؛ در این باره از آیت الله کفعمی که از خاندان علم و بزرگان جبل عامل و دارای تألیفات متعدد، هم ‏چون کتاب ماندگار «المصباح و بلد الأمین» می‏ باشد، نقل گردیده است: برای عاقبت به خیری، دو راه وجود دارد: یکی توسل به اولیاء خدا؛ به این معنی که انسان با ارتباط و شفیع قرار دادن معصومین علیهم ‏السلام در پیشگاه خداوند در پی دست ‏یابی به نجات ‏باشد. کار مهم دیگر نیز محاسبه و حساب ­رسی است؛ زیرا انسانی که اهل محاسبه‏ ی نفس و بررسی رفتار و کردار خود باشد و فرصتی را بدان اختصاص دهد، کار مهمی را به انجام رسانیده است که می ‏تواند عاقبت به خیری او را تضمین نماید.

فرجام سوء

همان ‏گونه که در قرآن و روایات، شاهد مطالب بسیار مفید و گران ‏بها درباره‏ ی حسن عاقبت هستیم، نسبت به سوء عاقبت نیز با هشدارهای متعددی مواجه می‏ گردیم که توجه به آن می ­تواند از دچار شدن انسان به سرنوشتی بد و تلخ جلوگیری نماید. برخی از آیات و راوایات هشدار دهنده در این زمینه عبارتند از:

«أَكْفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ»[۲۰]

«آیا بعد از ایمان ‏تان، کفر ورزیدید؟»

هم ‏چنین آیه‏ ی شریفه:

«آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا»[۲۱]

«آنان ایمان آورده، سپس به انکار پرداخته ­اند»

و یا ‏آیه ‏ی مبارکه ‏ی:

«انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ»[۲۲]

«آیا از عقیده‏ ی خود بر می­ گردید؟!»

‏ در همین زمینه از پیامبر اعظم صلی ­الله علیه و آله نیز نقل شده است:

«مَنْ‏ أَحْسَنَ‏ فِيمَا بَقِيَ‏ مِنْ‏ عُمُرِهِ‏ لَمْ‏ يُؤَاخَذْ بِمَا مَضَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ أَخَذَ بِالْأَوَّلِ وَ الْآخِرِ»[۲۳]

«هر فردی که در باقیمانده ‏ی عمرش نیکوکار باشد، برای گناهان گذشته ­اش مؤاخذه نمی ­شود و هر کسی که در مقدار باقی مانده‏ ی عمرش گناه پیشه کند، برای اعمال اول تا آخر عمرش مؤاخذه خواهد شد.»

 و سخن زیبای امیرالمؤمنین علی علیه ­السلام:

 «إِنَ‏ حَقِيقَةَ السَّعَادَةِ أَنْ‏ يُخْتَمَ‏ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ‏ بِالسَّعَادَةِ وَ إِنَّ حَقِيقَةَ الشَّقَاءِ أَنْ يُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ»[۲۴]

«حقیقت سعادت این است که عمل انسان، به خیر و سعادت ختم گردد و حقیقت شقاوت آن است که عمل انسان، به شقاوت ختم گردد.»

عوامل فرجام سوء

آشنایی با اسباب و عواملی که عاقبت انسان را به بدی و تاریکی می‏ کشاند، زمینه ‏ی شناخت باطل و هوشیاری در قبال آن را فراهم می ‏سازد و این فرصت طلایی را در اختیار آدمی قرار می ‏دهد تا توشه ‏ی خویش را به درستی برگرفته و از القائات شیاطین دوری گزیند.

برخی از این اسباب دهشتناک و ویران ‏گر عبارتند از:

  • تکذیب آیات الهی

قرآن کریم که با هدف عبرت ­آموزی بشریت، سرنوشت اقوام عنود، لجوج و کافر را متذکر می ‏گردد، درباره‏ ی عاقبت کار ایشان می ‏فرماید:

«فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»[۲۵]

«پس بنگر، فرجام تكذيب ‏كنندگان چگونه بوده است.»

در آیه‏ ی ذیل نیز از تکذیب آیات الهی به عنوان عامل سوء عاقبت یاد شده است:

«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ»[۲۶]

«آن ­گاه فرجام كسانى كه بدى كردند، [بسى] بدتر بود. [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن ­ها را به ريشخند مى ­گرفتند»

میزان تأثیر سوء تکذیب آیات الهی و نقش آن در ایجاد انحراف و سرنوشت تلخ انسان، به ‏گونه ‏ای است که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام در روایات متعددی به آن پرداخته‏ و درباره‏ ی آن هشدار داده ‏اند. مرحوم کلینی اعلی ‏الله مقامه ‏الشریف بخشی از این روایات را در کتاب ارزشمند کافی، در بابی با عنوان «المعارین» به معنای کسانی که از دین عاریه ­ای برخوردارند و احکام الهی را ملعبه ‏ی خویش ساخته ‏اند، گرد آورده است.

تکذیب آیات الهی، خصیصه ‏ای زشت و خسرانی عظیم است که انسان را با باری از گناه و معصیت، رهسپار برزخ و قیامت می ‏گرداند؛ امری که حضرت سید‏الشهدا علیه ‏السلام در روز عاشورا درباره‏ ی آن فرمود:

«وَ الدِّينُ لَعْقٌ‏ عَلَى‏ أَلْسِنَتِهِمْ‏ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ»[۲۷]

«به راستى كه مردم بنده ‏ی دنيا هستند و دين لقلقه‏ ی زبان آن­ هاست، تا جايى كه دين وسيله ‏ی زندگى آن ­هاست؛ پس چون در معرض امتحان قرار گيرند، دين ‏داران كم مى ­شوند.»

  • دوری از مکتب اهل بیت (ع)

پذیرش مکتب اهل بیت و قبول ولایت امامان هدایت علیهم ‏السلام، عاملی اساسی در حسن عاقبت آدمی است و در نقطه‏ ی مقابل، دوری و عدم تبعیت از مکتب حقه ‏ی این بزرگواران، سوء عاقبت را به دنبال می‏ آورد.

  • ترک واجبات الهی

در زمان مرگ به گروهی از افراد که استطاعت عزیمت به حج را دارا بوده و نسبت به این فریضه‏ ی دینی اقدام نکرده‏ و نیز به گروهی که توان مالی داشته ‏اند، اما از پرداخت زکات مال خود امتناع کرده‏ اند، خطاب می ­شود:

«فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّا»[۲۸]

«یهودی یا نصرانی بمیر!»

در این زمینه از مرحوم آیت ­الله حاج سید محمد تقی خوانساری رضوا‏ن ‏الله علیه حکایت عبرت آموزی نقل گردیده است که قابل تأمل و دقت می ‏باشد. ایشان می ‏فرماید: همسایه­ ی ثروتمندی داشتیم که در سکرات موت قرار گرفت. فرزندانش از من خواستند، در کنار بستر پدرشان حاضر شوم و از او بخواهم تا وصیت کند و حقوقی که بر گردنش مانده است را ادا نماید؛ اما هرگاه من از پول و پرداخت دیون صحبت می ‏کردم، چشمانش را روی هم می ­گذاشت؛ تا این که وقتی چند بار مسئله را تکرار کردم، چشمانش را باز کرد و گفت: آقا من یهودیم. این را گفت و از دنیا رفت. او درست می‏ گفت، زیرا رسول خدا صلی ­الله علیه و آله فرمود: در پایان عمر به برخی خطاب می ­شود: «فَلْيَمُتْ یَهودِیّا اَو نَصرانِیّا».

  • تکبر و غرور

تأمل و تفکر در عاقبت شوم شیطان، این حقیقت را هویدا می‏ سازد که تکبر و غرور چگونه مخلوق را از درگاه الهی دور می‏ کند و او را به قبول ولایت غیر خدا وا می ‏دارد. این صفت رذیله، موجودی را به ضلالت کشانیده است که امیرمؤمنان علیه ­السلام در خطبه ‏ی قاصعه درباره ‏اش فرمودند:

«فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ‏ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ»

«پس، از آن معاملت كه خداوند با ابليس كرد، عبرت گيريد. آن همه اعمال نيكويش را باطل گردانيد و سعى و كوشش او را بى ‏ثمر ساخت. ابليس شش هزار سال خدا را عبادت كرد، حال از سال ‏هاى دنيا بود يا سال‏ هاى آخرت، كسی نمی ‏داند، اما يك ساعت تكبر ورزيد. بعد از ابليس چه كسى ممكن است، از اين گونه نافرماني ‏ها در برابر ذات احديت در امان بماند.»

صفت ناپسندی که امام صادق علیه ­السلام درباره ‏ی تأثیر مخرب آن در سرنوشت آدمی می‏ فرماید:

«أُصُولُ‏ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَدُ»[۲۹]

«پایه ­های کفر سه چیز است: حرص و کبر ورزی و حسد.»

  • هوس ‏های دنیوی

عاقبت سوء بلعم باعورا – با وجود برخورداری از مقام استجابت دعا و حضور در زمره‏ ی یاران حضرت موسی علیه ­السلام – به سبب پیروی از وساوس شیطانی و هوس ‏های نفسانی، نمونه‏ ی بارز دیگری است از غوطه ‏ور شدن در گمراهی و ضلالت، پس از عمری مجاهده و تلاش؛ بنده‏ ی ناسپاسی که خداوند متعال در سوره‏ ی اعراف درباره‏ ی او این‏ چنین می‏ فرماید:

«فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِين*  وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ»[۳۰]

«آن ­گاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد و اگر مى‏ خواستيم، قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مى ‏برديم، اما او به زمين [دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد.»

افراد فراوانی در تاریخ وجود دارند که در پی تبعیت از هواهای نفسانی با هدف دست‏ یابی به موقعیتی ویژه و ممتاز، به عاقبت و سرانجام پلیدی هم ‏چون بلعم باعورا مبتلا گردیده ‏اند؛ اشخاصی هم ‏چون حسان بن ثابت، شاعر حادثه‏ ی غدیر، صهیب رومی، عمر بن سعد بن ابی وقاص و یا انس از این جدا شدگان و دل‏ سپردگان به مسیر باطل محسوب می ‏گردند. آیت الله محمدی ری­ شهری در کتاب «بهشت و دوزخ» نام بیست نفر از کسانی که به سبب چنین گرایشاتی مبتلا به عذاب الهی گردیده‏ اند را ذکر کرده است که مطالعه و تدبر در فرجام کارشان برای هر انسانی درس آموز خواهد بود.

  • غذای حرام

یکی از اسباب مهم در زمینه ‏ی سوء عاقبت، لقمه و غذای حرام است  که حضرت سید­الشهدا علیه­ السلام در جریان حادثه ‏ی عاشورا و به هنگام سخن گفتن با لشکر دشمن، به تأثیر سوء آن در عدم پذیرش حق و گمراهی انسان تصریح کردند:

«فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ‏ مِنَ‏ الْحَرَامِ»‏[۳۱]

«به تحقیق که شکم­ های‏ شما از حرام پر شده است.»

  • دوستان بد

از جمله عوامل عاقبت سوء که در قرآن کریم به آن تصریح شده است، دوستی با افراد بدکردار و منحرف می ‏باشد:

«يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا»[۳۲]

 «اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.»

در این راستا هم ‏چنین می ‏توان به کفران نعم الهی، ظلم و ستم به دیگران، عدم توجه به نماز، نارضایتی پدر و مادر، لجاجت و آروزهای پوچ و نیز عدم بصیرت اشاره نمود که مورد اخیر، خود از عوامل مهم سوء عاقبت شمرده شده است:

«وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا»[۳۳]

«و هر كه در اين [دنيا] كور[دل] باشد، در آخرت كور[دل] تر و گمراه­ تر خواهد بود.»

[۱]. ابراهیم/۲۷

[۲]. یوسف/۱۰۱

[۳]. نمل/۱۹

[۴]. بقره/۱۳۲

[۵]. قصص الانبیا، ص۶۱۰

[۶]. مریم/۱۵

[۷]. امالی صدوق، ص۹۵

[۸]. خصائص الائمه، ص۶۳

[۹]. اصول الستته عشر، ص۲۷۳

[۱۰]. معانی الاخبار، ص۳۴۸

[۱۱]. به نقل از مصاحبه‏ ی مسعود ده‏ نمکی با حبیب‏ الله عسکراولادی

[۱۲]. قصص/۸۳

[۱۳]. بحار­الانوار، ج۱۴، ص۴۸۹

[۱۴]. مفاتیح الجنان، ص۵۴۷

[۱۵]. حدیث منبر، ص۵۷۸

[۱۶]. آل عمران/۸

[۱۷]. الکافی، ج۲، ص۵۲۵

[۱۸]. زندگانی حضرت زهرا (س)، ص۱۰۶۱

[۱۹]. الکافی، ج۱، ص۳۳۷

[۲۰]. آل عمران/۱۰۶

[۲۱]. منافقون/۳

[۲۲]. آل عمران/۱۴۴

[۲۳]. امالی صدوق، ص۵۷

[۲۴]. معانی الاخبار، ص۳۴۵

[۲۵]. زخرف، آیه۲۵

[۲۶]. روم، آیه۱۰

[۲۷]. تحف العقول، ص۲۴۵

[۲۸]. الکافی، ج۴، ص۲۶۸

[۲۹]. وسائل الشیعه، ج۱، ص۳۶۷

[۳۰]. اعراف/۱۷۵ و ۱۷۶

[۳۱]. بحار الانوار، ج۴۵، ص۸

[۳۲]. فرقان، آیه۲۸

[۳۳]. اسراء، آیه۷۲

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.