صدقه هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد

محاسن، مکارم و معالی اخلاق/معالی اخلاق

واژه ای که از ماده ی علوّ به معنای برتری و رفعت گرفته شده است و چنان چه از حدیث نبی مکرم صلوات الله علیه و آله استفاده می شود، به ویژگی ها و صفاتی اطلاق می گردد که دارای جایگاهی بلند و رفیع هستند…

******************************************

«محاسن، مکارم و معالی اخلاق/معالی اخلاق»

 

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

 

بخش پایانی مبحث «محاسن، مکارم و معالی اخلاق» به موضوع «معالی اخلاق» اختصاص دارد؛ واژه ای که از ماده ی علوّ به معنای برتری و رفعت گرفته شده است و چنان چه از حدیث نبی مکرم صلوات الله علیه و آله استفاده می شود، به ویژگی ها و صفاتی اطلاق می گردد که دارای جایگاهی بلند و رفیع هستند؛

«إِنَّ اللَّهَ تَعالَى جَوادٌ يُحِبُّ الجود وَ يُحِبُّ مَعالِيَ‏ الأَخلاقِ‏ وَ يُكرِهُ سَفسافَها»[۱]

«همانا خداوند متعال بخشنده است و بخشش را دوست می دارد و والایی اخلاق را دوست می دارد و اخلاق پست را زشت می شمارد.»

در این زمینه سخن امام سجاد علیه السلام نیز بسیار زیبا و راه گشاست؛ این امام همام که در فراز ابتدایی دعای مکارم‏ الأخلاق به محضر خداوند جلّ و اعلی عرضه می دارد:

«وَ بَلِّغْ‏ بِإِيمَانِي‏ أَكْمَلَ‏ الْإِيمَانِ‏ وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَال‏»[۲]

«ایمانم را به مرتبه ی کامل ترین ایمان و یقینم را به برترین یقین و نیتم را به بهترین نیات و عملم را به جایگاه بهترین اعمال، نائل گردان.»

در فراز سوم دعای سراسر حکمت و معرفت خویش از خداوند «معالی اخلاق» را درخواست می نماید:

«وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ وَ اعْصِمْنِي‏ مِنَ‏ الْفَخْر»[۳]

«خواسته های والا را به من عطا کن و مرا از فخر فروشی نجات ده.»

از این رو در فراز دوم به برخی صفات اشاره می فرماید که به نظر می رسد در مسیر دست یابی به معالی اخلاق دارای اهمیت خاص‌ هستند؛ بدین جهت از خداوند تبارک و تعالی تقاضا می کند که او را به این صفات آراسته زینت بخشد و از آفات آن در امان بدارد؛ آفاتی که از بین برنده ی زحمات سالک در مسیر تخلّق به اخلاق پسندیده است و او را در وادی حیرت و ضلالت داخل می نماید. ‌برخی از این صفات که در بیان آن حضرت نیز وارد شده است، عبارتند از:

الف –     عزت و دور ماندن از آفت آن

«وَ أَعِزَّنِي‏ وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي‏ بِالْكِبْر»[۴]

«خداوندا به من عزت بخش و به کبر مبتلا مساز.»

مرز صفات پسندیده و زشت چنان به هم نزدیک است که عدم دقت و مراقبت نسبت به آن، آدمی را از حدود یکی خارج و به محدوده ی دیگری داخل می سازد، به عنوان مثال قرابت و نزدیکی مرز تساهل به عنوان صفتی ارزشمند و بی مبالاتی به عنوان خصلتی ناپسند، چه بسا انسان را به اعمال زشت و ناپسند وارد نماید. عزت و تکبر نیز همین گونه است؛ زیرا اگر چه در هر دو، سخن از بزرگی است، اما یکی از ناحیه ی خداوند عزیز و رحیم است و خصیصه ای ممدوح شمرده می شود ولی دیگری از ناحیه ی شیطان و نفس پلید آدمی است؛ صفتی که عامل پیدایش آن به تعبیر امام صادق علیه السلام کم شخصیتی و حقارت انسان است:

«مَا مِنْ‏ رَجُلٍ‏ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِه‏»[۵]

«هیچ انسانی متکبر و جبار نمی گردد، جز این که ذلت و حقارتی را در نفس خویش یافته است.»

چنان چه در ماجرای ذیل به تعبیر پیامبر صلوات الله علیه و آله همین امر عامل گرفتاری شخص شده است:

«پیامبر صلی الله علیه و آله از کوچه ای باریک عبور می کردند که زنی راه را بر ایشان بست؛ اصحاب به او گفتند: از مسیر راه پیامبر کنار برو؛ اما نرفت. پیامبر فرمودند:

«دَعُوها فَاِنَّها جبَّارَة»[۶]

«او را رها کنید؛ همانا او زنی سرکش است.»

بلکه می توان گفت، این خصلت ناپسند در هر گناه و معصیتی‌ وجود دارد؛ زیرا حضرت در روایت دیگری که در کتاب غررالحکم آمده است، فرموده اند:

«نِفَاقُ‏ الْمَرْءِ مِنْ ذُلٍّ يَجِدُهُ فِي نَفْسِه‏»[۷]،

«نفاق انسان از خواری و ذلتی ‏است که در نفس خویش یافته است.»

و نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده است:

«تَرْكُ‏ الْحُقُوقِ‏ مَذَلَّة»[۸]

«رها کردن حقوق دیگران نشانه ی دنائت و پستی است.»

راه تشخیص تکبر و عزت نیز در این است که انسان عزیز، هرگز مرتکب خلاف و انحراف نمی شود، اما انسان متکبر از آن جا که ذلیل و حقیر است به انجام خلاف ها و آلودگی ها روی می آورد؛ امری که در حکایت ذیل به درستی تبیین گردیده است:

هرگاه امام مجتبی علیه السلام در مقابل منزل می نشستند و قرآن تلاوت می کردند، به سبب ابهت حضرت و جذابیت قرائت ‌شان، افراد رهگذر بر سر جای خویش میخکوب می شدند و مسیر کوچه مسدود می گشت. روزی فردی خطاب به حضرت گفت:

«اِنَّ فِیکَ کِبراً»؛

«تو تکبر داری!»

حضرت در جواب فرمود:

«انَّ فیَّ عزَّةٌ»[۹]

«همانا در وجود من عزت است.»

ب –     عبادت و دوری از عجب

خواسته ی دیگر امام سجاد علیه السلام در مسیر کسب معالی اخلاق، توفیق بندگی و دوری از عجب و خودپسندی است:

«وَ عَبِّدْنِي‏ لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْب‏»[۱۰]

«مرا بنده خود قرار ده و عبادتم را با عجب و خودپسندی فاسد مگردان.»

انسان تا بنده ی خاضع و مطیع خداوند متعال نباشد و طوق رقیّت او را برگردن ننهد، عبادتش دارای ارزش و اعتبار نیست و فایده ای به حالش نخواهد داشت؛ به تعبیر دیگر جوهره ی عبادت و عبودیت، خضوع و خا‌کساری است و این امر زمانی محقق می شود که خود را در برابر معبود بی همتا ناچیز بیند. البته در این مسیر مظاهر گوناگون هوای نفس از قبیل شهوت گرایی، ثروت گرایی، جاه طلبی و شهرت طلبی، آفت بندگی و عبادات آدمی خواهد بود و مجالی برای چشیدن و درک لذت عبادت برای او باقی نمی گذارد؛ چنان چه در حدیث قدسی آمده است:

«أَنَا خَيْرُ شَرِيكٍ‏ فَمَنْ‏ عَمِلَ‏ لِي‏ وَ لِغَيْرِي‏ فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ غَيْرِي»‏[۱۱]

«من بهترین شریک هستم، پس اگر فردی کاری را برای من و دیگران انجام دهد، آن کار برای کسی است که عمل برای او انجام گرفته است، نه من.»

‌کسی که با خودنمایی و نشان دادن عمل به دیگران، عبادتش را تباه می سازد، پاداش عملش را باید از غیر خدا طلب نماید و از او مدد جوید؛ بدین خاطر در برخی روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آمده است، شخصی که اهل دوزخ بود با انسانی بهشتی وارد مسجدی شدند؛ فرد جهنمی پس از ورود به مسجد، توبه کرد و بهشتی شد؛ اما شخص بهشتی گرفتار عجب و غرور گردید و جهنمی از مسجد خارج شد. بر همین اساس امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:

«سَيِّئَةٌ تَسُؤُكَ‏ خَيْرٌ [عِنْدَ اللَّهِ‏] مِنْ‏ حَسَنَةٍ تُعْجِبُك»‏[۱۲]

«عمل زشتی که با زشتی انجام شود، نزد خداوند از عمل نیکی که با عجب همراه باشد، بهتر است.»

عبادت خالصانه، شرایط و موانع

بهترین روش عبودیت و حرکت در مسیر سلوک را می توان از کلام خداوند متعال خطاب به پیامبر خاتم صلوات الله علیه و آله در شب معراج استفاده نمود:

 

«يا أَحْمَدُ، هَلْ تَدْرِي مَتى يَكُونُ الْعَبْدُ عابِداً؟ قالَ: لا يا رَبِّ! قالَ: إذَا اجْتَمَعَ فِيهِ سَبْعُ خِصال، وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنِ الْمَحارِمِ وَ صَمْتٌ يَكُفُّهُ عَمّا لا يَعْنِيهِ وَخَوْفٌ يَزْدادُ كُلَّ يَوْم مِنْ بُكائِهِ وَ حَياءٌ يَسْتَحْيِي مِنِّي فِي الْخَلاءِ وَأَكْلُ ما لا بُدَّ مِنْهُ وَ يُبْغِضُ الدُّنْيا لِبُغْضِي لَها وَ يُحِبُّ الاْخْيارَ لِحُبِّي لَهُم.»[۱۳]

«اى احمد! آيا مى دانى، چه هنگام بنده، عابدِ راستين محسوب مى شود؟ پیامبر صلوات الله علیه و آله عرضه داشت: نه؛ اى پروردگارم. خداوند فرمود: وقتى كه هفت خصلت در او جمع گردد، شايسته ی اين نام خواهد شد: تقوايى كه او را از محرّمات حفظ کند و سكوتى كه او را از حرف بيهوده باز دارد. ترسى كه هر روز به واسطه آن گريه اش افزون گردد و حيايى كه در خلوت از من شرم نمايد و خوردن به اندازه اى كه نياز او باشد و بغض و كينه نسبت به دنيا به جهت آن كه من نسبت به آن كينه دارم و عشق به خوبان، به دليل آن كه من به آنان عشق مى ورزم.»

ج –     کار خیر و دورماندن از منّت

درخواست دیگر حضرت سجاد علیه السلام در فراز‌های ابتدایی دعای مکارم الأخلاق، توفیق انجام عمل خیر و نیک است:

«وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ‏ بِالْمَنِّ‏»[۱۴]

«و‌ جارى گردان بر‌ هر‌ دو‌ دست من، نيكى را‌‌ براى مردمان ‌و‌ باطل ‌و‌ ضايع مگردان ‌آن را‌ به‌ منّت نهادن.»

توفیق بزرگی که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله درباره آن می فرماید:

«إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْرًا فَتَحَ لَه قُفْلَ قَلبِهِ وجَعَلَ فِيهِ اليَقينَ وَالصِدقَ وَجَعَلَ قَلبَهُ واعِياً لِما سَلَكَ فِيهِ وَجَعَلَ قَلبَهُ سَلِيماً وَلِسانَهُ صادِقاً وَخَلِيقَتَهُ مُستَقِيمَةً وَجَعَلَ أُذُنَهُ سَمِيعَةً وَعِينَهُ بَصيرَةً.»[۱۵]

‌«هنگامی ‌که خدا برای بنده ای خیر بخواهد، قفل دلش را می گشاید و در آن یقین و راستی می کارد و دلش را پذیرای آن چه در آن است، قرار می ‌دهد. قلبش را سلیم، زبانش را راستگو، اخلاقش را درست، گوشش را شنوا و چشمش را بینا قرار می دهد.»

انجام کارهایی نظیر خوشحال کردن مؤمنین، قضاء حوائج و تلاش برای رفع مشکلات دیگران، اطعام، پوشاندن لباس بر اندام برهنگان، تشویق جوانان به ازدواج و تهیه ی جهیزیه برای دختران نیازمند، نصیحت و خیرخواهی برای دیگران، اصلاح ذات البین و … تنها برخی از کارهای پسندیده و خیری هستند که در اسلام نسبت به آن سفارش شده است.

آفت عمل خیر

مطلب مهم دیگر درباره کار خیر، آشنایی با بایسته ها و هم چنین آفاتی است که نسبت به کار مورد پسند و رضایت خداوند متعال وجود دارد؛ نظیر این که ‏ کار نیک را نباید کوچک شمرد و انسان به کار خیری که انجام داده است، زیاد توجه ننماید؛ بلکه عمل خیرش را فراموش کند و به کارهای زشت خویش و دوری از آن ها بیندیشد. نکته ی دیگر این که خدمت به مردم باید به عادت انسان تبدیل گردد و به طور کامل صورت پذیرد و نیمه کاره رها نشود؛ در این باره از امیر بیان علی علیه السلام نقل گردیده است:

«جَمَالُ‏ الْمَعْرُوفِ‏ إِتْمَامُه»‏[۱۶]

«زیبایی کار خوب در تمام کردن آن است.»

اگر چه از منظر قرآن کریم مهمترین آسیب در زمینه ی کار خیر، منّت گذاشتن و اذیّت کردن است؛

«لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى»[۱۷]

«صدقه هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد.»

به همین خاطر نیز در آیه ی اول سوره حجرات نسبت به دوری جستن از منت گذاری تأکید می فرماید:

«يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِي»[۱۸]

«از اين كه اسلام آورده اند بر تو منت مى نهند؛ بگو بر من از اسلام‏ آوردن تان منت مگذاريد، بلكه [اين] خداست كه با هدايت كردن شما به ايمان بر شما منّت مى گذارد؛ اگر راستگو باشيد.»

زشتی این کار باعث گردیده است که حضرت امیر علیه السلام در عهدنامه ی خویش به مالک اشتر او را از منّت گذاردن نسبت به مردم باز دارد:

«إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ‏ بِإِحْسَانِک فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ»[۱۹]

«و بپرهیز از نهادن منّت بر رعیت خود به واسطه احسانت برای او … زیرا همانا منت نهادن، باطل می گرداند احسان را.»

و در روایت دیگری سیاهی و زشتی آن را این گونه آشکار می سازد:

«مَا كَدَرَتِ‏ الصَّنَائِعِ بِمِثْلِ الِامْتِنَان»[۲۰]

«چیزی چون منّت، کارهای خیر را تیره نمی سازد.»

حکایتی آموزنده؛

«مردی خدمت امام جواد علیه السلام آمد در حالی که بسیار خوشحال و خندان به نظر می رسید. حضرت از علت شادمانی اش پرسید. در جواب عرضه داشت: یابن رسول اللّه از پدرت شنیدم که فرمود: شایسته ترین روز برای شادی بنده، روزی است که انسان در آن توفیق نیکی و انفاق به دوستانش را به دست آورد؛ امروز ده نفر از دوستان و برادران دینی که فقیر و عیال وار بودند از فلان شهرها به نزد من آمدند و من هم به هر یک چیزی بخشیدم؛ به همین خاطر خوشحال هستم. آن حضرت فرمود:

 

«لَعَمْرِي‏ إِنَّكَ‏ حَقِيقٌ‏ بِأَنْ تُسَرَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ أَحْبَطْتَهُ أَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فِيمَا بَعْد فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ الْخُلَّصِ قَالَ: هَاهْ‏ قَدْ أَبْطَلْتَ بِرَّكَ بِإِخْوَانِكَ وَ صَدَقَاتِكَ»[۲۱]

«به جانم سوگند! شایسته است که خوشحال باشی، به شرط آن که اثر کار خودت را از بین نبرده باشی یا در آینده از بین نبری. مرد با شگفتی پرسید: چگونه عمل نیک من بی فایده می شود و از بین می رود، در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم؟! امام فرمود: با همین سخن که گفتی، کارهای نیک و انفاق در حق دوستانت را از بین بردی.»

مرد توضیح خواست و آن حضرت نیز این آیه ی شریفه را تلاوت کرد:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذي‏»[۲۲]

«ای کسانی که ایمان آورده اید، صدقات خود را با منّت و آزار، باطل نکنید.»

مرد گفت: من که به آن افراد منّت نگذاشتم و آزارشان ندادم. امام فرمود: همین که می گویی، چگونه عمل نیک من بی فایده می شود و از بین می رود و خود را جزء شیعیان خالص ما قرار دادی، ما را آزردی. آن مرد بعد از اعتراف به تقصیر خود پرسید: پس چه بگویم؟ امام فرمود: بگو من از دوستان شما هستم؛ دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن می دارم. مرد نیز پذیرفت. امام در این حال فرمودند:

«الْآنَ قَدْ عَادَتْ‏ إِلَيْكَ‏ مَثُوبَاتُ‏ صَدَقَاتِكَ وَ زَالَ عَنْهَا الْإِحْبَاطُ»

«اکنون پاداش بخشش هایت به تو برگشت و حبط و بی اثر بودن آن زایل گردید.»

[۱] . نهج الفصاحه، ص۲۹۳

[۲] . صحیفه سجادیه، ص۹۲

[۳] . صحیفه سجادیه، ص۹۲

[۴]. صحیفه سجادیه، ص۹۲

[۵]. وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۸۰

[۶]. کافی، ج۳، ص۷۵۳

[۷]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۲۲

[۸]. تحف العقول، ۳۶۰

[۹]. بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۲۵

[۱۰]. صحیفه سجادیه، ص۹۲

[۱۱]. محاسن، ج۱، ص۲۵۲

[۱۲]. مجمع البحرین، ج۲، ص۱۱۶

[۱۳]. الوافی، ج۲۶، ص۱۵۰

[۱۴]. صحیفه سجادیه، ص۹۲

[۱۵]. نهج الفصاحه، ص۱۸۱

[۱۶] . غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۳۸

[۱۷]. بقره، آیه۲۶۴

[۱۸]. حجرات، آیه۱۷

[۱۹]. بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۶۴

[۲۰].غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۸۶

[۲۱]. بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۶۰

[۲۲]. بقره، آیه۲۶۴

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.