۷-امیر غدیر/ فضایل و مناقب (بخش سوم) [علم و معرفت]
چرایی بهرهمندی اوصیاء الهی از نور علم و حکمت نیز در آیات قرآن و سخنان معصومین علیهمالسلام مورد اشاره قرار گرفته است. در اینزمینه حضرت ابراهیم…
******************************************************************
پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی
دستهبندی: خطبه
امیر غدیر/ فضایل و مناقب (بخش سوم)
[علم و معرفت]
۳ . علم و معرفت
کتاب الهی بهترین مرجع و منبعی است که فضائل گرانبهای علوی را در اختیار جویندگان معرفت و کمال قرار داده است؛ بدینجهت در نوشتار پیشِرو با مراجعه بهآیات نورانی این کتاب مقدس، مقام علمی قرآن ناطق پیامبر اکرم صلواتالله علیه و آله مورد بررسی قرار میگیرد تا جایگاه رفیع علمی و معرفتی امیرالمؤمنین علیهالسلام از منظر قرآن کریم مشخص شود.
نبوت و وصایت
آنگونه که از سخنان معصومین علیهمالسلام استفاده میشود، هیچیک از پیامبران الهی از دنیا کوچ نکردهاند، مگر اینکه فردی را بهعنوان وصی خویش در امور الهی معرفی کردهاند تا کار هدایت و راهنمایی مردم را بر عهده گیرد. در اینباره از رسول خدا صلیالله علیه آله نقل شده است:
«إِنَّهُ لَمْ يَبْعَثِ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ وَزِيراً وَ أَخاً وَ وَصِيّاً وَ خَلِيفَةً فِي أَهْلِه»[۱]
«خداوند، هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است؛ مگر اینکه از اهل خودش، وزیر و برادر و وصیّ و جانشینی برای او معین کرده است».
چنانکه از امام باقر علیهالسلام روایت شده است:
«إِنَ أَوَّلَ وَصِيٍ كَانَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ آدَمَ وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ مَضَى إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ وَ كَانَ جَمِيعُ الْأَنْبِيَاءِ مِائَةَ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ نَبِيٍّ مِنْهُمْ خَمْسَةٌ أُولُو الْعَزْمِ- نُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٌ ع وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَانَ هِبَةَ اللَّهِ لِمُحَمَّد»[۲]
«نخستين جانشینی كه در روى زمين بود، هبةاللَّه، پسر آدم بود و هيچ پيغمبرى از دنیا نرفت، جز اينكه برای او وصي بود و همۀ پيغمبران يكصد و بيست هزار تن بودند كه پنج نفرشان اولوالعزمند، نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد عليهمالسلام؛ و همانا على بن ابى طالب، هبةاللَّه است براى محمد».
وصایت و علم
این جانشینان برجسته در کنار آراستگی بهفضایل و مناقب اخلاقی، علم و معرفت را از انبیاء الهی بهارث میبردهاند و سرآمد مردمان عصر خویش از جهت دانش و آگاهی بودهاند؛ از اینرو خداوند متعال که در آیۀ ذیل بهبرگزیده بودن حضرت آدم و نوح علیهماالسلام و برتری خاندان ابراهیم و عمران اشاره میکند:
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفي آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَي الْعالَمينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»[۳]
«بهیقین، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است؛ فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند، و خداوند شنوای داناست».
در سورۀ مبارکۀ نساء دربارۀ امتیاز خاندان حضرت ابراهیم علیهمالسلام میفرماید:
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلي ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْکاً عَظيماً»[۴]
«یا این که نسبت بهمردم و از آنچه خداوند از فضلش بهآنها بخشیده، حسد میورزند؟ ما بهآل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمى در اختیار آنها قرار دادیم».
حمران بن أعین میگوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم:
«قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ فَقَالَ النُّبُوَّةَ قُلْتُ الْحِكْمَةَ قَالَ الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ قُلْتُ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً فَقَالَ الطَّاعَة»[۵]
«مقصود خداوند متعال از «کتاب» در آیۀ شریفۀ «همانا ما بهخاندان ابراهیم کتاب بخشیدیم» چیست؟ ایشان فرمود: مقصود، رسالت و نبوت است، دربارۀ حکمت سؤال کردم؛ حضرت فرمود: فهم عمیق، ژرفنگری و توان داوری. گفتم: منظور از فرمانروایی باشکوه چیست؟ حضرت فرمود: لزوم اطاعت و فرمانبرداری».
سورۀ مبارکۀ انعام نیز بهویژگی علم، حکومت و نبوت در بین پیامبران و جانشینان ایشان در قوم بنیاسرائیل و خاندان عمران اشاره دارد و آن را از جمله میراث فرستادگان الهی بر میشمارد؛
«وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسي وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ * وَ زَکَرِيَّا وَ يَحْيي وَ عيسي وَ إِلْياسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ * وَ إِسْماعيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنا عَلَي الْعالَمينَ * وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ * ذلِکَ هُدَي اللَّهِ يَهْدي بهمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا يَعْمَلُونَ * أُولئِکَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ»[۶]
«و بهاو اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را بهراه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم] و اینگونه، نیکوکاران را پاداش میدهیم؛ و زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از شایستگان بودند؛ و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، که جملگی را بر جهانیان برتری دادیم؛ و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخی را [بر جهانیان برتری دادیم]، و آنان را برگزیدیم و بهراه راست راهنمایی کردیم. این، هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت میکند. و اگر آنان شرک ورزیده بودند، قطعاً آنچه انجام میدادند از دستشان میرفت. آنان کسانی بودند که کتاب و حکم و نبوت بدیشان دادیم …»
صاحب تفسیر المیزان دربارۀ معنای «کتاب» مطرح شده در آیۀ شریفه مینویسد:
«امروز وقتى ما لفظ «كتاب» را مىشنويم اولين معنايى كه از آن بهذهن ما تبادر مىكند همان صحيفهاى است كه پارهاى از مطالب در قالب خطوط دستى و يا چاپى در آن گنجانيده شده است، و ليكن از آنجايى كه هر لغتى را بهملاحظه افادۀ معنا و بهخاطر تفهيم اغراض وضع نمودهاند، اهل هر زبانى بهخود اجازه دادهاند كه پا را از چارديوارى معناى اولى هر لغت فراتر گذاشته و لغت را در اشباه و نظاير آن معنا نيز استعمال كنند. بههمين اعتبار نيز «كتاب» را كه معناى متبادرياش نوشتۀ قلمى است، توسعه داده و آنرا بههر چيزى كه معانى را ضبط نمايد، اطلاق كردهاند، تا آنجا كه كتاب محفوظ در ذهن را هم با اينكه صفحه و لوحى نداشته و با قلمى نوشته نشده است، كتاب گفتهاند. اين توسع، در كلام خداى تعالى هم جريان يافته و در قرآن كريم بهوحى انبياء و مخصوصا آن وحياى كه متضمن شريعت است اطلاق كتاب شده، و همچنين در آن حقيقت آسمانى كه حوادث و وقايع جارى را ضبط مىكند استعمال شده است، از آن جمله فرموده: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَك»[۷] و نيز فرموده: «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»[۸] و نيز فرموده: «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً * اقْرَأْ كِتابَكَ …»[۹]».[۱۰]
بنابر این معنای «کتاب» در آیات شریفه، دربرگیرندۀ اموری همچون شریعت، اخبار غیب و حوادث دنیا خواهد بود که عطیهای الهی بر انبیاء و وارثان آنان است.
از دیگر آیاتی که در اینزمینه میتوان بدان استناد جست، آیۀ شانزدهم سورۀ نمل است؛ چرا که علم را از اموری معرفی میکند که حضرت داوود برای وصی خویش بهارث گذارده است؛
«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ کُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ»[۱۱]
«و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: اى مردم! زبان پرندگان بهما تعلیم داده شده، و از هر چیز بهما عطا گردیده، همانا این فضیلت آشکارى است».
حقیقت بسیار مهمی که روایت گهربار امام صادق علیهالسلام نیز دربارۀ حضرت نوح و وصی ایشان مطرح کرده است:
«عَاشَ نُوحٌ بَعْدَ النُّزُولِ مِنَ السَّفِينَةِ خَمْسِينَ[۱۲] سَنَةً ثُمَّ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ لَهُ يَا نُوحُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ فَانْظُرِ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ الَّتِي مَعَكَ فَادْفَعْهَا إِلَى ابْنِكَ سَامٍ فَإِنِّي لَا أَتْرُكُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بهطَاعَتِي وَ يَكُونُ نَجَاةً فِيمَا بَيْنَ قَبْضِ النَّبِيِّ وَ مَبْعَثِ النَّبِيِّ الْآخَرِ وَ لَمْ أَكُنْ أَتْرُكُ النَّاسَ بِغَيْرِ حُجَّةٍ وَ دَاعٍ إِلَيَّ وَ هَادٍ إِلَى سَبِيلِي وَ عَارِفٍ بِأَمْرِي فَإِنِّي قَدْ قَضَيْتُ أَنْ أَجْعَلَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادِياً أَهْدِي بهالسُّعَدَاءَ وَ يَكُونُ حُجَّةً عَلَى الْأَشْقِيَاءِ…» [۱۳].
«حضرت نوح پس از خارج شدن از کشتی، پنجاه سال زندگی کرد و سپس جبرئیل از سوی خداوند متعال بر او نازل شد و بهاو فرمود: ای نوح! نبوت تو بهاتمام رسیده و زمان تو کامل شده است؛ پس در اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت که در نزد تو است، نظر کن و آن را بهفرزندت سام بسپار؛ چرا که من زمین را رها نمیکنم مگر آنکه در او عالمی باشد که بندگی من بهواسطۀ او مشخص شود و عامل نجات مردم در وقت رحلت یک پیامبر و بعثت پیامبر دیگر باشد. من، انسانها را بدون حجت و دعوتکننده و هدایتگر بهسوی خودم نمیگذارم؛ کسی که عارف بهامر من است. همانا من اینگونه مقدر کردهام که برای هر قومی هدایتگری باشد که اهل سعادت را هدایت کرده و حجت بر اهل شقاوت باشد …».
ضرورت برتری علمی اوصیاء الهی
چرایی بهرهمندی اوصیاء الهی از نور علم و حکمت نیز در آیات قرآن و سخنان معصومین علیهمالسلام مورد اشاره قرار گرفته است. در اینزمینه حضرت ابراهیم علیهالسلام خطاب بهعموی خویش، آذر میفرماید:
«يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَني مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِکَ فَاتَّبِعْني أَهْدِکَ صِراطاً سَوِيًّا»[۱۴]
«ای پدر! علمی برای من آمده که برای تو نیامده است؛ مرا پیروی کن تا تو را بهراهی راست هدایت کنم».
بر اساس این آیۀ مبارکه، لزوم تبعیت از فرستادگان الهی بهموقعیت و جایگاه علمی ایشان ارتباط دارد؛ زیرا هدایت جامعه، بهدست کسی محقق خواهد شد که آگاه بهمسیر سعادت و شقاوت انسان و نیازهای واقعی او باشد. آیتالله حسینی طهرانی در کتاب امام شناسی دربارۀ ضرورت آگاهی پیشوایان راستین جوامع مینویسد:
«بايد امام داراي مقام علم جامع و گستردهاي باشد که امت و پيروان او بدان مرحله از علم راه پيدا نکرده باشند، و آن درجه از علم پاک و بيشائبۀ کدورت و آن مرتبه از دانش وسيع و مطلق، بهدنبال خود، لزوم تبعيت و پيروي دگران را ميکشد»[۱۵].
بدینجهت هنگامی که رسول خدا صلیالله علیه و آله از سلمان فارسی پرسید: آیا میدانی چه کسی وصی حضرت موسی بوده است؟ سلمان در جواب گفت: بله؛ یوشع بن نون. حضرت رسول فرمود: چرا او جانشین موسی بوده است؟ سلمان نیز در پاسخ، به برتری علمی یوشع اشاره کرد.
«لِأَنَّهُ كَانَ أَعْلَمَهُمْ يَوْمَئِذ»[۱۶]
«زیرا او داناترین مردمان در آن زمان بوده است».
رسول خدا صلیالله علیه و آله در بیانی دیگر که اسامی برخی از انبیاء الهی، اوصیاء و طواغیت معاصر آنان را مشخص کرده است، بهاین مطلب تصریح میکند که خداوند متعال، هنگام قبض روح انبیاء و اولیاء، بهآنان دستور میدهد، علم و حکمت را بهعنوان ودیعه بهوصی بعد از خویش بسپارند تا چراغ هدایت و راهنمایی مردم را بهدست گیرند. در فرازهایی از این حدیث ارزشمند آمده است:
«چون خدا خواست عیسی را بالا برد بهاو وحى كرد كه نور خدا و حكمت او و علم كتاب خود را بهشمعون بن حمون الصفا بسپارد و او را خليفۀ بر مؤمنين كند؛ اين كار را كرد و هميشه شمعون در ميان قوم خود بهامر خداى عز و جل قيام ميكرد و در ميان بنى اسرائيل همۀ گفتههاى حضرت عيسى را بهكار مىبست و مردم را بدان رهبرى ميكرد و با كفار مبارزه ميكرد و هر كس در آنچه آورده بود به او ميگرويد و از او اطاعت ميكرد مؤمن بود و هر كس انكار ميكرد و خلاف ميكرد كافر ميشد تا آنكه خداى تبارك و تعالى او را نزد خود خواست و در ميان بندگانش پيغمبرى از صلحاء مبعوث كرد كه يحيى بن زكريا است … و چون خداى عز و جل خواست او [زکریا] را قبض روح كند بهاو وحى كرد كه بهفرزند شمعون وصيت كند و بهحواريين و اصحاب عيسى دستور داد كه با او قيام كنند، او هم اين كار را كرد. در اين هنگام شاپور بن اردشير سى سال سلطنت كرد تا خدا جانش را گرفت و علم و نور و برتری حكمت او در ذريه يعقوب بن شمعون بود و حواريين از اصحاب عيسى عليهالسلام با او بودند … و چون خدا خواست دانيال را قبض روح كند بهاو دستور داد نور خدا و حكمتش را بهمكيخا بن دانيال بسپارد و او هم عمل كرد. در اين موقع هرمز شصت و سه سال و سه ماه و چهار روز سلطنت كرد و بعد از او بهرام بن بهرام هفت سال سلطنت كرد و ولىّ امر خدا مكيخا بن دانيال و اصحاب مؤمن او بودند و شيعيان صديقش. چون خدا خواست او را قبض روح كند، در خواب بهاو وحى كرد كه نور خدا و حكمتش را بهپسرش اتشو بن مكيخا بسپارد و دورۀ فترت ميان عيسى و محمد (ص) چهار صد و هشتاد سال بود و اولياء خدا در اين مدت ذريه اتشو بن مكيخا بودند كه هر كدام از ديگرى ارث ميبردند … و چون خدا خواست دشيخا را قبض روح كند در خواب بهاو وحى كرد كه حكم خدا و نورش را و تفصيل حكمتش را بهنسطورس بن وشيخا بسپارد و او عمل كرد … و چون خدا خواست او را قبض روح كند در خوابش بهاو وحى كرد نور خدا و حكمتش و كتبش را بهمرعيدا بسپارد، … و چون خدا خواست كه مرعيدا را قبض روح كند در خواب بهاو وحى كرد كه نور خدا و حكمتش را بهبحيراى راهب بسپارد و عمل كرد …»[۱۷]
این مسأله تا بدان اندازه در نزد پیروان انبیاء الهی علیهمالسلام معروف و مشهور بوده است که وقتی جاثلیق، عالم بزرگ روم بههمراه جمع کثیری از دانشمندان دیار خود – پس از رحلت رسول أعظم صلواتالله علیه و آله – بهمنظور تحقیق دربارۀ جانشین پیامبر خدا راهی مدینه میشود، یکی از مهمترین نشانههای اوصیاء الهی را أعلمیت آنان بر میشمارد. سلمان فارسی که از حاضران در جلسۀ سؤال و پرسش جاثلیق بوده است، بهنقل از بزرگ رومیان میگوید:
«قَدْ وَجَدْنَا فِي كُتُبٍ مِنْ سُنَنِ الْأَنْبِيَاءِ، أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ يُوصِي إِلَيْهِ، وَ يَحْتَاجُ النَّاسُ كُلُّهُمْ إِلَى عِلْمِهِ وَ هُوَ مُسْتَغْنٍ عَنْهُم»[۱۸]
«همانا این مطلب را در کتابها از سنتهای پیامبران الهی شناختهایم که خداوند هیچ پیامبری را برنمیگزیند مگر آنکه برای وی جانشینی خواهد بود که بهاو وصیت میکند و مردم بهعلم او نیازمندند و او از آنان بینیاز است».
[۱]. مناقب آل ابی طالب علیهمالسلام (لابن شهر آشوب)، ج۲، ص۲۶
[۲]. کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۲۲۴
[۳]. آل عمران، ۳۳-۳۴
[۴]. نساء، ۵۴
[۵]. کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۲۰۶
[۶]. انعام، ۸۴ – ۸۹
[۷]. ص، ۲۹
[۸]. حدید، ۲۲
[۹]. إسراء، ۱۳ – ۱۴
[۱۰]. المیزان، ج۷، ص۲۵۲
[۱۱]. نمل، ۱۶
[۱۲]. برخی از بزرگان، «خمسین مأئۀ» نقل کردهاند.
[۱۳]. كمال الدين و تمام النعمة، ج۱، ص۱۳۴
[۱۴]. مریم، ۴۳
[۱۵]. امام شناسی، ج۱، ص۲۶۰
[۱۶]. بحارالانوار، ج ۳۸، ص۱۲
[۱۷]. کمال الدین و تمامالنعمه، ج۱، ص۲۲۵ – ۲۲۷
[۱۸]. بحار الانوار، ج۳۰، ص۵۷
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!