زاد راه/ مسیر پارسایی(بخش چهارم)
در شمار موانع موجود بر سر راه سالکان مسیر تقوا و پارسایی، بارها از پرخوری و سیری، در روایت پیشوایان معصوم علیهمالسّلام یاد شده و ائمهی هدی علیهمالسّلام این عادت ناپسند را از جمله مفاسد و عوامل از بینبرندهی پرهیزکاری…
*******************************************************
زاد راه/ مسیر پارسایی(بخش چهارم)
موانع راه
افزون بر ضرورت آگاهی نسبت به ویژگیها و امکانات، آشنایی با نقشه و راهنما، شناخت موانع راه و آشنایی با هر آن چیزی که آدمی را از حرکت در مسیر باز داشته و عامل توقف و یا سقوط وی در مهلکه میگردد، از مسائل مهم پیشِ روی هر سالک و رهرو است، موضوعی که گاه از آن به آموزهی «دشمنشناسی» نیز یاد میشود، چنانکه امام صادق علیهالسّلام در بیان اهمیت مسأله، از آن بهعنوان یکی از چهار دانش سودمند و کارآمد برای بشر سخن گفتهاند:
«يَقُولُ وَجَدْتُ عُلُومَ النَّاسِ كُلِّهِمْ فِي أَرْبَعَةٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ وَ الثَّانِي أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُكَ مِنْ دَيْنِك»[۱]
«دانش مردم را در چهار چيز يافتم؛ نخست اينكه پروردگار خود را بشناسى، دوم اينكه خوبيها و نعمتهای خداوند نسبت به خود را بشناسی، سوم اينكه بدانى خداوند از تو چه خواسته و چهارم، شناختن هر آنچیزی که تو را از دينت بيرون خواهد برد.»[۲]
بدینجهت بر سالکان مسیر پارسایی و راهیان راه دینداری است تا به عوامل بازدارنده و خطرآفرین در این راه، اندیشیده و با اتکا به قدرت بیپایان الهی و مجاهدتی خستگیناپذیر، روح و جان خویش را از اینگونه خطرات در امان بدارند، زیرا در غیر این صورت، همانگونه که امامالمتقین حضرت علی علیهالسّلام فرمودهاند، دستیابی به حقیقت تقوا امکانپذیر نخواهد بود؛
«وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ … لَنْ تَعْرِفُوا التَّقْوَى حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَعَدَّى»[۳]
«و بدانيد! همانا شما … پرهيزکارى را نخواهيد شناخت، مگر زمانى كه ناپرهيزکار را بشناسيد.»
بر این اساس در این بخش از مبحث «مسیر پارسایی» به بیان اساسیترین موانع حرکت در طریق تقوا که در قرآن و روایات مطرح شده، اشاره میشود تا مؤمنان نسبت به اجتناب و پرهیز از آن مراقبت نمایند.
وسوسههای شیطانی
بیتردید مهمترین مانع در مسیر پارسایی، وسوسههای شیطان پلید و رجیم است که با قرار گرفتن بر سر راه اهل تقوا، آنان را به غفلت و بیتوجهی نسبت به الهامات الهی ترغیب و تحریک مینماید، عاملی خطرناک و بازدارنده که روح انسان پرهیزکار را در بر گرفته و به تعبیر زیبای قرآن کریم، گرداگرد قلب او، گسترانیده میشود تا راهی برای نفوذ یافته و بتواند بر قوای ادراکی و تحریکی شخص، تأثیر منفی بگذارد؛
«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون»[۴]
«همانا كسانى كه تقوا پيشه كردهاند، هرگاه وسوسههاى شيطانى به آنان نزديك شود، متوجّه مىشوند و خدا را ياد مىكنند، پس آنگاه بينا مىگردند.»
خداوند حکیم در این آیهی نورانی، خطر وسوسههای شیطان را که با تعبیر «مَسّ» به معنای اصابت و برخورد همراه با لمس کردن و نیز «طائف» به معنای طوافکنندگان آورده و بر اهمیت آن افزوده است، در برابر پرهیزکاران میداند، در حالیکه خطر نفوذ شیطان، در آیات دیگر قرآن کریم، تهدیدی برای همه انسانها حتی پیامبران عظیمالشأن دانسته شده است؛
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»[۵]
«و ما اين گونه براى هر پيامبرى، دشمنى از شيطانهاى انس و جنّ قرار داديم.»
راز این بیان، مطلبی است که در فراز پایانی آیهی دویست و یکم سورهی مبارکهی اعراف آمده است؛ زیرا این آیهی شریفه روشن میسازد، اگرچه شیاطین، همگان را با وسوسههای فریبندهی خود، از مسیر سعادت، دور ساخته و آنان را به وادی جهالت و معصیت میکشانند، اما امتیاز پرهیزکاران آناست که پس از یادآوری عهد و پیمان خویش با آفریدگار متعال و به خاطر آوردن نتایج زشت پیروی از وسوسههای شیطانی، زنگار غفلت را از جان خود زدوده و قلب خویش را به نور بصیرت روشن میسازند؛
«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون»[۶]
«همانا كسانى كه تقوا پيشه كردهاند، هرگاه وسوسههاى شيطانى به آنان نزديك شود، متوجّه مىشوند و خدا را ياد مىكنند، پس آنگاه بينا مىگردند.»
بیگمان، تذکر و یادآوری در هنگام مواجهه با وسوسههای شیطانی که عملی با فضیلت محسوب میشود، همراه با سختی و شدت خواهد بود و هر کسی را یارای بهرهمندی از آن نیست؛ چنانکه امام باقر علیهالسّلام در بیانی جاودانه با اشاره به صعوبت و سختی این عمل، فرمودند:
«ثَلَاثٌ مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ إِنْصَافُ الْمُؤْمِنِ مِنْ نَفْسِهِ وَ مُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ هُوَ أَنْ يَذْكُرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِيَةِ يَهُمُّ بِهَا فَيَحُولُ ذِكْرُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»[۷]
«سه خصلت از همهی اعمال بندگان دشوارتر است؛ در حق ديگران انصاف داشتن، در ميان نهادن مال با برادر و ياد خدا در هر حال. و ذکر خدا در هر حال آناست که بههنگام عزم بر گناه، خداوند را به ياد آورد تا ميان او و گناه حائل شود؛ و این سخن خداوند عزّ و جلّ است که میفرماید: همانا كسانى كه تقوا پيشه كردهاند، هرگاه وسوسههاى شيطانى به آنان نزديك شود، متوجّه مىشوند و خدا را ياد مىكنند، پس آنگاه بينا مىگردند.»
بر اساس تعالیم آسمانی دین اسلام، تقوا و پرهیزکاری مایهی بصیرت و ژرفنگری انسان بوده و سبب ایجاد بینش عمیق و نگاه دقیق در نهاد آدمی میشود، از اینرو خداوند متعال در قرآن کریم، ضمن سفارش به رعایت تقوا و پرهیزکاری، به تبیین ویژگی مهم بصیرت افزایی و هدایتگری آن پرداخته و میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا»[۸]
«ای کسانی که ایمان آوردید! اگر از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید، برای شما وسیلهای جهت جدایی حق از باطل قرار میدهد.»
بنابر این، نسیم روحبخش تقوا با زدودن غبار گناه و آلودگی هوا و هوس از دل پرهیزکاران، خطر وسوسههای شیاطین را از ایشان دور ساخته و باعث گشایش چشمان حقیقتبین آنان میگردد تا نور الهی را به تماشا بنشینند.
طمعورزی
پیشوایان دین اسلام بهویژه حضرت مولیالموحدین علی علیهالسّلام در بیانات متعدد، از «طمع» به عنوان یکی از مهمترین موانع پیشروی تقوا و پرهیزکاری یاد کرده و این رذیلهی زشت را سبب تباهی ایمان مؤمنان دانستهاند. در اینباره از امیرالمؤمنین علیهالسّلام روایت شده است:
«يُفْسِدُ الطَّمَعُ الْوَرَعَ»[۹]
«طمعورزی سبب از بین رفتن پرهیزکاری خواهد بود.»
همچنین در کلامی ارزشمند، دربارهی مقارنات شایسته و ناشایست تقوا، طمعورزی و زیادهخواهی را همنشین بدی برای تقوا و پرهیزکاری دانسته و فرمودند:
«نِعْمَ قَرِينُ التَّقْوَى الْوَرَعُ وَ بِئْسَ الْقَرِينُ الطَّمَعُ»[۱۰]
«ورع، بهترین همنشین تقوا و طمع، بدترین همراه است.»
آن امام همام علیهالسلام در روایتی دیگر میفرمایند:
«مَنْ لَزِمَ الطَّمَعَ عَدِمَ الْوَرَعَ»[۱۱]
«هر کس ملازم طمعورزی باشد، پرهیزکاری را از دست داده است.»
آنحضرت همچنین دوری از صفت زشت و ناپسند طمع را نشانهی حُسن پرهیزکاری و تقوایی دانسته و میفرمایند:
«دَلَالَةُ حُسْنِ الْوَرَعِ عُزُوفُ النَّفْسِ عَنْ مَذَلَّةِ الطَّمَعِ»[۱۲]
«نشانهی حُسن پرهیزکاری، رویگردانی نفس از ذلت و خواری طمعورزی است.»
امام صادق علیهالسّلام نیز در پاسخ به پرسش یکی از یاران خود، پرهیزکاری را مایهی تثبیت ایمان و طمعورزی را سبب خروج انسان از جرگهی اهل ایمان بر شمردهاند:
«عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهالسَّلامُ قَال قُلْتُ لَهُ مَا الَّذِي يُثْبِتُ الْإِيمَانَ فِي الْعَبْدِ قَالَ الْوَرَعُ وَ الَّذِي يُخْرِجُهُ مِنْهُ قَالَ الطَّمَعُ»[۱۳]
«سَعدان گويد: به امام صادق عليهالسّلام عرض كردم: آنچه ايمان را در بنده پايدار میسازد، چیست؟ آن حضرت فرمودند: ورع و پارسایى، پرسيدم: آنچه او را از ايمان خارج میسازد، چيست؟ فرمودند: طمع.»
پیشوای پرهیزکاران، حضرت علیبن ابیطالب علیهالسلام در سخنی حکیمانه با اشاره به تخالف حقیقی این دو ویژگی اخلاقی، اجتماع طمعورزی و پرهیزکاری را امری ناممکن دانسته و فرمودند:
«لَا يَجْتَمِعُ الْوَرَعُ وَ الطَّمَعُ»[۱۴]
«ورع و طمع با یکدیگر جمع نمیشوند.»
و در کلامی دیگر با طرح سؤالی انکاری بر عدم اجتماع این دو ویژگی تأکید میورزند:
«كَيْفَ يَمْلِكُ الْوَرَعَ مَنْ يَمْلِكُ الطَّمَعُ»[۱۵]
«کسی که مملوک و فرمانبردار از طمع باشد، چگونه میتواند مالک پرهیزکاری باشد؟!»
تقابل قناعت و طمع
قناعت و اکتفا نمودن به ضروریات زندگی در برابر طمع، به عنوان یار و یاوری نیکو و شایسته در پیشرفت انسان معرفی میشود؛ از حضرت علی علیهالسّلام در اینزمینه روایت شده است:
«نِعْمَ عَوْنُ الْوَرَعِ الْقُنُوعُ»[۱۶]
«قناعت، نیکو یاوری برای پرهیزکاری است.»
آن حضرت، نبود قناعت را آفتی برای پرهیزکاری و مانعی در مسیر پارسایی دانسته و فرمودند:
«آفَةُ الْوَرَعِ قِلَّةُ الْقَنَاعَةِ»[۱۷]
«آفت پرهيزکارى، كمى قناعت است.»
كمى قناعت، سبب ارتكاب مَنهيات و محرمات الهی گردیده و پرهيزکارى را فاسد و باطل میگرداند. بنابر این توجه به قناعت و پرهیز از طمعورزی و زیادهخواهی، از مهمترین نیازمندیهای راهیان راه تقوا و سالکان مسیر پرهیزکاری است تا جان خویش را از آلودگی طمع پیراسته و به زیور تقوا و پرهیزکاری بیارایند و در نتیجه، به حقیقت زهد و پارسایی نائل شوند، چراکه امیر مؤمنان علیهالسّلام فرمودند:
«لَا يَنْفَعُ زُهْدُ مَنْ لَمْ يَتَخَلَّ مِنَ الطَّمَعِ وَ يَتَحَلَّ بِالْوَرَعِ»[۱۸]
«زهد و پارسایی هر آن کسی که پیراسته از طمع و آراسته به پرهیزکاری نباشد، سودمند نخواهد بود.»
نکتهی جالب و مهم در بیان حضرت علی علیهالسّلام این است که از تقوا و پرهیز از گناهان، به عنوان راهکار درمان این رذیلهی اخلاقی نیز یاد شده است.
«ضَادُّوا الطَّمَعَ بِالْوَرَعِ»[۱۹]
«به کمک پرهیزکاری و خویشتنداری با طمع مبارزه کنید.»
همانگونه که در این شعر زیبا مطرح شده است:
تا چند تو را حرص و طمع خواهد بود | بر لوح دلت اشك و جزع خواهد بود | |
بگذر ز سر جهان كه در آخر كار | نفع تو ز تقوى و ورع خواهد بود[۲۰] |
آثار مخرب طمع
طمعورزی آنگونه نابودکننده و مخرب است که به فرمودهی امامالمتقین حضرت علیبن ابیطالب علیهالسّلام وجود اندکی از آن در جان آدمی، بنیان مستحکم پرهیزکاری را از بین برده و سرمایهی ارزشمند تقوا را به آتش میکشاند؛
«قَلِيلُ الطَّمَعِ يُفْسِدُ كَثِيرَ الْوَرَعِ»[۲۱]
«طمع اندک، سبب از بین رفتن پرهیزکاری بسیار است.»
و در بیانی دیگر با اشاره به تأثیر کمترین مراتب طمعورزی در از بین رفتن فضیلت تقوا و خویشتنداری فرمودند:
«إِيَّاكَ وَ الشَّرَهَ فَإِنَّهُ يُفْسِدُ الْوَرَعَ وَ يُدْخِلُ النَّارَ»[۲۲]
«از حرص زیاد، پرهيز کن، زیرا همانا این صفت، پرهیزکاری را از بین برده و آدمی را در آتش وارد خواهد کرد.»
آنطور که از امام علیهالسلام روایت شده، مقصود از «شره» اولین مراتب طمعورزی است، زیرا در تفسیر این صفت ناپسند میفرمایند:
«الشَّرَهُ أَوَّلُ الطَّمَعُ»[۲۳]
«حرص زیاد، اوّلین مراتب طمع و منشأ ایجاد آن است.»
بر این اساس، ترک طمعورزی و زیادهخواهی، اصلی مهم در تحصیل و حفظ پرهیزکاری محسوب میشود، چراکه امیر مؤمنان علیهالسّلام فرمودند:
«رَأْسُ الْوَرَعِ تَرْكُ الطَّمَعِ»[۲۴]
«بالاترین مرحلهی پرهیزکاری، ترک طمع است.»
شهوتپرستی
یکی از موانع راه تقوا و پارسایی، شهوتپرستی و پذیرش بیقید و شرط خواستههای نفسانی است که آدمی را از رسیدن به سرمنزل مقصود و غایت نهایی ورع و پرهیزکاری باز میدارد. در اینباره پیشوای اهل تقوا حضرت امیر مؤمنان علیهالسّلام در سخنی حکیمانه، تنها سبب تباه شدن تقوا و پرهیزکاری را غلبهی شهوت بر عقل و ارادهی انسان دانسته و میفرمایند:
«لَا يُفْسِدُ التَّقْوَى إِلَّا غَلَبَةُ الشَّهْوَة»[۲۵]
«پرهیزکاری جز با غلبهی شهوت، از بین نمیرود.»
آن امام همام در کلامی دیگر نیز با اشاره به نقش تأثیرگذار شهوتها و تمایلات نفسانی در خروج انسان از مسیر تقوا و اطاعت و گرفتار شدن به چاه فجور و معصیت، دوستداران خویش را به دور شدن از شهوتها فرمان داده و حکمت این حکم فراگیر را اینچنین تبیین نمودهاند:
«اهْجُرُوا الشَّهَوَاتِ فَإِنَّهَا تَقُودُكُمْ إِلَى رُكُوبِ الذُّنُوبِ وَ التَّهَجُّمِ عَلَى السَّيِّئَاتِ»[۲۶]
«از خواهشها و تمایلات نفسانی دورى كنيد، زیرا همانا آنها شما را بهسوى سوارى گناهان و داخل شدن بر زشتیها مىكشانند.»
محدث بزرگ مرحوم آقا جمال خوانساری در شرح این سخن حضرت علی علیهالسّلام با اشاره به شهوت و غضب بهعنوان دو عامل مهم و اساسی در تباهی فضیلت تقوا و خویشتنداری، بازگشت غضب را نیز به شهوتپرستی دانسته و میفرماید:
«ظاهر است كه سببى از براى فساد آن [تقوا] نيست مگر شهوت يا غضب و در حقيقت، غضب نيز كه فاسد ميكند، به اعتبار شهوتِ انتقام و خواهش آن است كه بعد از آن ميباشد، پس در آنجا نيز سبب، شهوت باشد.»[۲۷]
مقصود از شهوتپرستی
نکتهی مهم در اینزمینه، توجه بهمعنای صحیح شهوتپرستی است، زیرا بسیاری از مردم معنای این واژه را اجابت خواهشها و تمایلات جنسی میدانند، در حالیکه منظور از آن، پذیرش هرگونه علاقه و لذت جسمانی است.
مرحوم آیتالله خوئی در کتاب «منهاجالبراعۀ فی شرح نهجالبلاغه» در شرح کلام بلند امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسّلام دربارهی منشأ هواخواهی و شهوتپرستی که فرمودند:
«الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَات»[۲۸]
«ثروت، سرمايهی همهی شهوتها است.»
به تبیین معنای شهوتپرستی و نقش بیبدیل مال و ثروت در ایجاد این رذیلهی اخلاقی پرداخته و میفرمایند:
«منظور از شهوتپرستی، اجابت نمودن هر آن چیزی است که ملائم با طبیعت انسان و غرائز حیوانی او باشد، اعم از خوراک، پوشاک و تمایلات جنسی و البته نیرومندترین شهوتها در انسان، جاهطلبی و لذت حکمرانی و تسلط بر همنوعان است و از آنجا که هر یک از این خواستهها و خواهشها به سبب مال، تقویت میگردد و فراهم نمودن اسباب و وسائل آنها، نیازمند ثروت و دارایی است، مال، سرمایهی همهی شهوتها دانسته شده است.»[۲۹]
مقصود از ترک شهوت
در روایات نورانی اهلبیت علیهمالسّلام، ترک شهوتپرستی و اجابت ننمودن تمایلات نفسانی، مهمترین مراحل تقوا و پرهیزکاری دانسته شده، تا بدان اندازه که مولای متقیان حضرت علی علیهالسّلام از آن بهعنوان بالاترین مرتبهی تقوا یاد مینمایند:
«رَأْسُ التَّقْوَى تَرْكُ الشَّهْوَةِ»[۳۰]
«بالاترین مرحلهی پرهیزکاری، ترک شهوتپرستی است.»
آنحضرت در سخنی دیگر با تبیین مراد و منظور خویش از ترک شهوت، میفرمایند:
«لَا وَرَعَ كَغَلَبَةِ الشَّهْوَةِ»[۳۱]
«هیچ پروایی، مانند غلبه کردن بر شهوت نیست.»
بر اساس این روایت درسآموز، مقصود از ترک شهوت، از بین بردن و بیتوجهی کامل به این نعمت الهی نیست، بلکه منظور، غلبه نمودن بر آن و پیروی نکردن از خواستهها و خواهشهای بی حد و حصر شهوات است، از اینرو حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام هر آن کسی که صاحب اختیار شهوتهایش باشد و عنان نفس خویش را در اختیار گیرد، پرهیزکار مینامند:
«مَنْ مَلَكَ شَهْوَتَهُ كَانَ تَقِيّا»[۳۲]
«هر کس مالک شهوت خود باشد، پرهیزکار است.»
فجور و بیبند و باری
از جمله موانع پارسایی و پرهیزکاری که در احادیث شریف معصومین علیهمالسّلام بدان اشاره گردیده، فجور و بیبند و باری است؛ آفتی که سالکان پرهیزکار را از رسیدن به سر منزل مقصود باز داشته و چه بسا آنان را به چاه ضلالت و گمراهی گرفتار سازد. حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام در اینباره میفرمایند:
«يُفْسِدُ الطَّمَعُ الْوَرَعَ وَ الْفُجُورُ التَّقْوَى»[۳۳]
«طمعورزی، سبب از بین رفتن پرهیزکاری و فجور و بیباکی، مایهی فساد و تباهی تقوا خواهد بود.»
همچنین محدث بزرگوار مرحوم شیخ صدوق در کتاب گرانسنگ عللالشرائع به نقل روایت بلندی از کتاب تورات در بیان آفرینش نخستین انسان میپردازند که در بیان ویژگیهای اخلاقی آدمی، به تقابل فجور و تقوا و تأثیر ضعف هر یک از این دو، در پیشرفت دیگری اشاره نموده است؛
«أَنَّهُ وُجِدَ فِي التَّوْرَاةِ صِفَةُ خَلْقِ آدَمَ عَلَیهِالسَّلامُ حِينَ خَلَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ابْتَدَعَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنِّي خَلَقْتُ آدَمَ … ثُمَّ يَقْرُنُ إِلَى أَخْلَاقِهِ عَشْرُ خِصَالٍ أُخْرَى الْإِيمَانُ وَ الْحِلْمُ وَ الْعَقْلُ وَ الْعِلْمُ وَ الْعَمَلُ وَ اللِّينُ وَ الْوَرَعُ وَ الصِّدْقُ وَ الصَّبْرُ وَ الرِّفْقُ فَفِي هَذِهِ الْأَخْلَاقِ الْعَشْرِ جَمِيعُ الدِّينِ كُلِّهِ وَ لِكُلِّ خُلُقٍ مِنْهَا عَدُوٌّ … وَ عَدُوُّ الْوَرَعِ الْفُجُورُ وَ … وَ إِذَا ضَعُفَ الْوَرَعُ تَسَلَّطَ عَلَيْهِ الْفُجُورُ وَ ظَهَرَ الْإِثْمُ وَ تَبَيَّنَ الْعُدْوَانُ وَ كَثُرَ الظُّلْمُ وَ نَزَلَ الْحُمْقُ وَ عَمِلَ بِالْبَاطِل…»[۳۴]
«همانا در کتاب تورات در توصیف آفرینش حضرت آدم علیهالسّلام در آن هنگام که خداوند او را آفریده و از هیچ، به وجودش آورد، چنین آمده است: خداوند تبارک و تعالی فرمود: همانا من آدم را آفریدم … پس بر اخلاق نيكوى خود خصلتهاى دهگانهی دیگری را ميافزايد و آنها عبارتند از: ايمان، حلم، عقل، علم، عمل (به دستورات خداوند و رسول او و ائمهی هدی عليهمالسّلام)، نرمى، ورع، راستگوئى، صبر و مدارا با ديگران. سپس در این ویژگیهای دهگانه تمام دین جمع شده است، و براى هر يك از اين خصلتها دشمنى است … و دشمن ورع و تقوا، فسق و فجور است … هنگامى كه پرهيزکارى در آدمی ضعيف گردد، فجور بر وى مسلّط شده و گناه ظاهر و دشمنى آشكار و ستم و بيدادگرى زياد و حماقت و عمل به باطل پديد مىآيد.»[۳۵]
البته باید دانست، مراد از فجور، هرگونه عملی است که به انشقاق و درهم شکستگی حالت تقوا و عدالت بیانجامد و زشتی و عداوتی آشکار را در پی داشته باشد، زیرا در معنای لغوی این واژه چنین آمده است:
«أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو انشقاق مع ظهور شيء و من مصاديقه انشقاق الظلمة و طلوع نور و ضياء…»[۳۶]
«همانا این واژه در اصل به معنای شکافندگی همراه با ظهور و آشکار شدن است و از جمله مصادیق آن شکافته شدن تاریکی و درخشش نور و روشنایی است.»
ضدیت فجور با تقوا
در کلام جاودانهی الهی – قرآن کریم – نیز از تقابل فجور و تقوا یاد شده است:
«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[۳۷]
«پس خداوند به نفس بشر، بیبند و باری و خویشتنداری را الهام كرد.»
تقدم فجور بر تقوا در آیهی شریفه، شاهدی دیگر بر نقش مخرب فجور و بیبند و باری در خروج آدمی از مسیر پارسایی و پرهیزکاری است، زیرا تبرّی از فجور، رکن اساسی تقوا و خویشتنداری است، چنانکه دوری جستن از شرک و بتپرستی، شرط اساسی توحید و یگانهپرستی است.[۳۸]
گمراهی
در بین روایات درسآموز اهل بیت علیهمالسّلام، از جهالت و گمراهی نیز به عنوان یکی دیگر از آفات و موانع پیش روی پرهیزکاران، یاد شده است. امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسّلام در روایتی ارزشمند با اشاره به این حقیقت مهم، فرمودند:
«لَا وَرَعَ مَعَ غَيّ»[۳۹]
«پرهیزکاری توأم با گمراهی، محقق شدنی نیست.»
بیگمان مقصود امام علیهالسّلام از ایراد این سخن، توجه هرچه بیشتر به نقش تأثیرگذار اعتقادات ناصواب و باورهای ناشایست در از بین بردن فضیلت تقوا و پرهیزکاری است، زیرا واژهی «غیّ» به معنای جهالت، ناشی از باورهای ناصحیح است، از اینرو مرحوم راغب اصفهانی در توضیح این واژه میگوید:
«الْغَيُ جهل من اعتقاد فاسد»[۴۰]
«غیّ به معنای نادانی برگرفته از باور غلط است.»
چه بسا افرادی که با وجود انجام اعمال مذهبی و رفتارهای دینی و اجتناب از منهیّات و محرمات، به سبب عدم برخورداری از رُشد – به معنای علم و آگاهی ناشی از اعتقاد صحیح، در مقابل واژه غیّ – بهرهای از تقوا و پرهیزکاری نداشته باشند.
پرخوری
در شمار موانع موجود بر سر راه سالکان مسیر تقوا و پارسایی، بارها از پرخوری و سیری، در روایت پیشوایان معصوم علیهمالسّلام یاد شده و ائمهی هدی علیهمالسّلام این عادت ناپسند را از جمله مفاسد و عوامل از بینبرندهی پرهیزکاری دانستهاند. پیشوای اهل تقوا حضرت علی علیهالسّلام در اینباره میفرمایند:
«الشِّبَعُ يُفْسِدُ الْوَرَعَ»[۴۱]
«سيرى، سبب از بین رفتن پرهيزکارى است.»
همچنین آن حضرت در سخنی حکیمانه با اشاره به پیامدهای ناشایست پرخوری فرمودند:
«الشِّبَعُ يُورِثُ الْأَشَرَ وَ يُفْسِدُ الْوَرَع»[۴۲]
«سیری، سرخوشی و سرمستی را در پی داشته و پرهیزکاری را فاسد میکند.»
پرخوری و حالت إشباع و سیری، به کسالت و بیحالی در وجود انسان میانجامد و او را از انجام عبادات دینی در وقت فضیلت و در حالت شایسته و نیکو، باز میدارد؛ از اینرو در کنار آسیبهای جسمانی، به آفات معنوی این رفتار ناصواب نیز در برخی روایات اشاره شده است. چنانکه حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیهالسّلام فرمودند:
«إِيَّاكُمْ وَ الْبِطْنَةَ فَإِنَّهَا مَقْسَاةٌ لِلْقَلْبِ مَكْسَلَةٌ عَنِ الصَّلَاةِ مَفْسَدَةٌ لِلْجَسَدِ»[۴۳]
«از پرخوری بپرهيزيد، زیرا که این عمل، مایهی سختدلی و كاهلى نسبت به نماز و باعث فساد و تباهی بدن خواهد شد.»
به دیگر سخن، پرخوری و شکمبارگی نظیر همراه و همسفری است که آدمی را از حرکت بازداشته و او را به توقف و بیتحرکی فرا میخواند که در نتیجه، رکود، عدم موفقیت و حتی سقوط و تباهی، رهآورد آن میشود. بدینسبب، راهنمایان راستین راه نجات، همواره پرهیزکاران را از نزدیک شدن به عادت زشت پرخوری و سیری بازداشته، بلکه آنان را به گرسنگی و پرهیز از شکمبارگی فرمان دادهاند. امیر مؤمنان علیهالسّلام با اشاره به این حقیقت عبرتآموز در بیانی میفرمایند:
«بِئْسَ قَرِينُ الْوَرَعِ الشِّبَع»[۴۴]
«سیری و پرخوری، همنشین بدی برای پرهیزکاری است.»
و نیز در کلام دیگری میفرمایند:
«نِعْمَ عَوْنُ الْمَعَاصِي الشِّبَعُ»[۴۵]
«سيرى و پرخوری، نیکو یاوری از برای معصیتها است.»
همچنین از آنحضرت، در اهمیت نقش گرسنگی و پرهیز از سیری در موفقیت سالکان مسیر پارسایی و پرهیزکاری روایت شده است:
«نِعْمَ عَوْنُ الْوَرَعِ التَّجَوُّع»[۴۶]
«گرسنگی و پرهیز از پرخوری، نیکو یاوری از برای پرهیزکاری است.»
محدث بزرگ مرحوم آقا جمال خوانساری در شرح این بخش از سخنان ارزشمند حضرت علی علیهالسّلام به تأثیر هر یک از دو حالت گرسنگی و سیری در موفقیت و عدم موفقیت رهروان راه تقوا و خویشتنداری اشاره نموده و میفرماید:
«ثمرهی پرهيزکارى، وصول به مراتب عاليه است و سيرى مانع مىگردد از آن؛ به سبب اينكه باعث خاموشى نور دل و تعطيلی قواى عقليه و كسالت بدن گردد، چنانكه گفتهاند: در گرسنگى، اجساد، ارواح مىگردند و در سيرى، ارواح، اجساد ميشوند.»[۴۷]
در مقابل، گرسنگی و عادت به خوردن غذای اندک، از جمله صفات بارز تقواپیشگان دانسته شده است، در این زمینه در دیوان منسوب به حضرت علی علیهالسّلام آمده است:
تَجَوَّعْ فَإِنَّ الْجُوعَ مِنْ عَمَلِ التُّقَى | وَ إِنَّ طَوِيلَ الْجُوعِ يَوْماً سَيُشْبَعُ[۴۸] |
«گرسنگى را پيشه كن، زيرا گرسنگى از رفتار پرهيزكاران است و همانا گرسنگى طولانی مدت، بهزودى روز سيرى را در پى خواهد داشت.»
آن امام همام همچنین در خطبهی یکصد و نود و سوم نهجالبلاغه که به خطبهی متّقین معروف شده است، در بیان ویژگی اهل تقوا میفرمایند:
«مَنْزُوراً أَكْلُه»[۴۹]
«غذایش اندک است.»
لازمهی این رفتار صحیح و شایسته، برخورداری از جسم نحیف و لاغر و بهرهمندی از سلامتی است، ثمرهای که در خطبهی نورانی امیرالمؤمنین علیهالسّلام در توصیف اهل تقوا مشاهده میشود، چرا که آن حضرت فرمودند:
«أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَة»[۵۰]
«بدنهای ایشان لاغر است.»
خاندان رسول خدا صلواتالله علیهم اجمعین در این خصوص، پیشگام و پیشآهنگ اهل تقوا بوده و با سلوک درسآموز خویش، این مهم را به شیعیان و شیفتگان خود یادآور میشدهاند، چنانکه که در سیرهی نورانی حضرت رضا علیهالسّلام آمده است:
«كَانَ عَلَیهالسَّلامُ خَفِيفَ الْأَكْلِ قَلِيلَ الطَّعْم»[۵۱]
«امام علیهالسّلام پیوسته کمخوراک بود و غذایی ساده میل میفرمود.»
[۱]. المحاسن، ج۱، ص۲۳۳
[۲]. این روایت آموزنده در برخی از کتب حدیث، به نقل از امام کاظم علیهالسّلام نیز آمده است. ر: نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص۱۲۱
[۳]. الكافي، ج۸، ص۳۹۰
[۴]. اعراف/ ۲۰۱
[۵]. انعام/ ۱۱۲
[۶]. اعراف/ ۲۰۱
[۷]. الخصال، ج۱، ص۱۳۱
[۸]. انفال/ ۲۹
[۹]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۷۷
[۱۰]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۴۹۳
[۱۱]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۴۴۳
[۱۲]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۲۵۱
[۱۳]. الكافي، ج۲، ص۳۲۰
[۱۴]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۵۳۲
[۱۵]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۳۸۴
[۱۶]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۴۹۳
[۱۷]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۱۸۲
[۱۸]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۵۴۳
[۱۹]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۳۰۹
[۲۰]. در فصل «اهل تقوا»، پیرامون قناعت، به عنوان یکی از علائم پرهیزکاران نکاتی مطرح شده است.
[۲۱]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۳۷۰
[۲۲]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۹۷
[۲۳]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۲۵
[۲۴]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۷۷
[۲۵]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۵۳۳
[۲۶]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۸۹
[۲۷]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج۶، ص۳۷۶
[۲۸]. نهجالبلاغة، ص۴۷۸، ح۵۸
[۲۹]. منهاجالبراعة في شرح نهجالبلاغة، ج۲۱، ص۹۷
[۳۰]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۷۷
[۳۱]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۵۳۵
[۳۲]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۴۵۵
[۳۳]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۷۷
[۳۵]. مرحوم علامهی مجلسی در کتاب بحار الأنوار، ج۵۸، ص۲۹۲ در توضیح این حدیث شریف میفرماید: «همانا این روایت، از جمله احادیث اهل سنت است که به اهل کتاب نسبت داده شده و از اینرو ما به شرح مفصل آن نپرداختهایم.»
[۳۶]. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۳۲
[۳۷]. شمس/ ۸
[۳۸]. ر: درخشان پرتوى از اصول كافى، ج۱، ص۳۹۶
[۳۹]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۷۶۹
[۴۰]. مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۲۰
[۴۱]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۲۵
[۴۲]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۶۱
[۴۳]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۱۰۱
[۴۴]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۱۰
[۴۵]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۴۹۳
[۴۶]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۲۰
[۴۷]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج۳، ص۲۵۵
[۴۸]. ديوان أميرالمؤمنين عليهالسّلام، ص۲۶۲
[۴۹]. نهجالبلاغة، ص۳۰۵
[۵۰]. نهجالبلاغة، ص۳۰۳
[۵۱]. عيون أخبار الرضا عليهالسّلام، ج۲، ص۱۳۷
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!