سفرنامه مالی
پس از یک ساعت و ربع رانندگی، به شهر سیبی رسیدیم. فکر میکردیم هرچه نباشد، شهری است و آثار از رشد و ترقی در آن باید باشد، ولی من جز یک ساختمان دو سه اتاقهی مربوط به
پس از یک ساعت و ربع رانندگی، به شهر سیبی رسیدیم. فکر میکردیم هرچه نباشد، شهری است و آثار از رشد و ترقی در آن باید باشد، ولی من جز یک ساختمان دو سه اتاقهی مربوط به
چگونه از آن همه ظلم و ستم منفجر نشدی و قلب هر متجاوز پرتغالی و هلندی و فرانسوی را ندریدی؟ ای کاش امروز فقط آن تاریخ سیاه و ذلتبار و دردمند را گذرانیده بودی و همه چیز تمام شده بود. من امروز هم، همان جانیان قدیم را میبینم که با… ادامه مطلب …
بعد از نهار و خواب، با تاریکی شب به دیدار بازار رفتیم که البته بسته شده بود. بعضی دکانین باز بودند. با نام ایران، بشّاش میشدند. شهر عدن….
آثار آهنی و هنرمندانهای که چمران ساخته بود، عجیب بود. خط زیبای چمران روی دیوار به انگلیسی و شعارهای ضد امریکایی. ساختمان دستساخت چمران، باغچهی تولید درخت و قلم چمران، همه آثار جالب و دیدنی و نشانهی…
ساعت ۴:۳۰ مصاحبهی مطبوعاتی بود که اکثر روزنامهنگاران راولپندی و اسلامآباد در سالن زیبا و طاغوتی رزیدانس، مجتمع بودند و من با مقدمهای مصاحبه را شروع کردم و سؤالات مختلفی راجع به…
ادامه مطلب …
مسأله را مسألهی جنگ کنیم و هدف را در این نقطه، تنها پیروزی در جنگ؛ فقط جنگ و فقط جنگ…
وقتی میبینیم همهی اینها را، و دهها شواهد و قرائن دیگر را، چگونه به این نتیجه نرسیم که: میرود تا شرایط، آمادهی یک سازش، آرامش و یک صلح!! شود؛ و اگر ناراحت شدی، میتوانیم وصف «شرافتمندانه» را چاشنیاش کنیم که آرام بگیری و دیگر دم نزنی…