۲-امیر غدیر/ مختصات امامت(بخش دوم)
بر اساس حدیث شریف ثقلین، تبعیت از اهل بیت علیهمالسلام، عِدل و همتراز تبعیت از کتاب الهی است و تخلف از آنان، تخلف از قرآن کریم محسوب میشود. پیشیگرفتن و یا عقب ماندن از فرامین معصومین علیهمالسلام سبب گمراهی است و هیچ انتخابی بر انتخاب آنان…
************************************************************
پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی
دستهبندی: خطبه
در این بخش از سلسله مقالات «امیر غدیر» بهمنظور تبیین و تثبیت مدعای نصب امام توسط خداوند متعال، به برخی از آیات قرآن کریم و احادیث نبی مکرم صلواتالله علیه و آله در اعلان ولایت حضرت علیبن ابیطالب علیهالسلام و فرزندان معصوم آنحضرت علیهمالسلام اشاره میشود تا مشخص گردد، پیامبر خاتم صلواتالله علیه و آله چگونه این تکلیف الهی را به انجام رسانیدهاند.
– آیه ولایت و سخن پیامبر (ص)
یکی از مهمترین مواضع بیان امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام توسط پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله، هنگام نزول این آیه شریفه بوده است:
«إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»[۱]؛
«ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.»
درباره شأن نزول آیه مبارکهی ولایت در کتاب ارزشمند تفسیر نمونه به نقل از ابوذر غفاری آمده است:
«روزى از روزها با رسول خدا صلّىاللّه علیه و آله در مسجد نماز مىخواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى یاریام نکرد. در همین حال على علیهالسّلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر صلّىاللّه علیه و آله که در حال نماز بود، جریان را مشاهده کرد. هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت: «خداوندا! برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و بوسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى. خداوندا! من، محمد، پیامبر و برگزیده تو هستم، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، على علیهالسّلام را وزیر من گردان تا به وسیله او، پشتم قوى و محکم گردد. أبوذر مىگوید: هنوز دعاى پیامبر صلّىاللّه علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلّىاللّه علیه و آله گفت: بخوان! پیامبر صلّىاللّه علیه و آله فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا…»[۲]
– آیه اولیالأمر و سخن پیامبر (ص)
از دیگر بیانات رسول خدا صلیالله علیه و آله درباره انتصاب الهی ائمه علیهمالسلام، حدیث إثنی عشر است که در هنگام نزول آیه مبارکه اولیالأمر صادر شده و توسط شیعه و سنی نقل گردیده است. جابر بن عبدالله انصاری در این زمینه میگوید:
«هنگام نزول آیهی شریفهی «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»[۳]؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید» خدمت رسول خدا صلیالله علیه و آله عرض کردم: یا رسولالله! ما خدا و رسولش را میشناسیم، پس آن أولیالأمری که خداوند، اطاعت آنان را با شما قرین قرار نموده، چه کسانی هستند؟ پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود:
«هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»[۴]
«آنها جانشینان و پیشوایان بعد از من هستند. اول آنها علی بن ابی طالب، بعد حسن، سپس حسین، بعد علی بن الحسین، سپس محمّد بن علی که در تورات معروف به باقر است و تو او را خواهی دید، وقتی او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان. سپس صادق جعفر بن محمّد، بعد موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، بعد محمّد بن علی، سپس علی بن محمّد، آنگاه حسن بن علی، سپس همنام و همکنیهی من، حجةاللَّه در زمین و بقیةاللَّه در بین مردم پس از حسن بن علی، آن کسی که خداوند به دست او شرق و غرب را فتح میکند.»
آیتالله العظمی صافی گلپایگانی حفظهالله در کتاب منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر به طرق کثیره نقل این روایت اشاره میکند و نام هفده نفر از صحابه که این روایت را با عبارات و مضامین نزدیک به یکدیگر آوردهاند، ذکر مینماید.[۵]
– حدیث ثقلین
از دلایل قاطع بر ضرورت تمسک و عمل به سیره اهل بیتعلیهمالسلام و پیروی از این بزرگواران، کلام گهربار رسول خدا صلیالله علیه و آله است که از آن با عنوان حدیث متواتر ثقلین یاد شده و بزرگان عامه و خاصه در منابع اولیه روایی نقل نمودهاند. رسول اکرم صلیالله علیه و آله در کلام نورانی و جاودانه خویش، قرآن و عترت را دو تقل گرانبها بر میشمارند که همگان موظف به تمسک و تبعیت از آن میباشند.
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.»[۶]
«همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گرانبها مىگذارم که اگر بدان چنگ زنید، هرگز پس از من گمراه نشوید: قرآن و عترتم، أهل بیتم؛ و این دو از یکدیگر جدا نشوند تا در كنار حوض بر من درآیند.»
مرحوم علامه بحرانی، در کتاب غایةالمرام و حجةالخصام فی تعیین الامام، این حدیث شریف را از سی و نُه طریق در کتب اهل سنت نقل کرده[۷]و افرادی چون زید بن ارقم، ابا سعید خدری، زید بن ثابت، جابر بن عبدالله انصاری، حذیفة بن اسید و … را به عنوان راویان آن معرفی مینماید. همچنین از کتب معتبر کافی، کمالالدین، امالی صدوق، امالی مفید، امالی طوسی، عیون اخبار الرضا و الغیبة نعمانی در منابع شیعه نام میبرد و هشتاد و دو حدیث را دربردارنده مضمون آن بر میشمارد.[۸]
از دیگر ویژگیهای این حدیث نورانی که مرحوم طبرسی در کتاب الاحتجاج بدان پرداخته[۹] تعدد امکنه و ازمنهای (عرفه،[۱۰] منا،[۱۱] غدیر[۱۲] خطبه روز جمعه[۱۳] و …) است که رسول خدا صلیالله علیه و آله بر زبان مبارک خویش آن را جاری نمودهاند؛ گر چه اهمیت ویژه و شگرف این حدیث که عالمان فریقین را به تأمل و تفکر درباره آن واداشته، محتوای آن است که بههمین جهت، مطالبی پیرامون آن خواهد آمد.
اولین نکته که به صورت روشن در نقلهای متفاوت این حدیث شریف خودنمایی میکند، جداییناپذیری قرآن و اهل بیت علیهمالسلام و لزوم طلب نمودن هر یک از رهگذر دیگری است. بر این اساس اگر قرآن کریم در کمال بلاغت و فصاحت، محتاج مفسران عالم و آگاه نسبت به ظاهر و باطن خود است:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»[۱۴]
«و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده، بیان نمایی.»
چنانکه ابوبصیر میگوید: از امام صادق علیهالسلام دربارهی آیهی شریفهی «هذا کِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْکُمْ بِالْحَقِّ»[۱۵]؛ «این کتاب ما است که به حق با شما سخن میگوید»، پرسیدم، حضرت فرمودند:
«إِنَّ الْكِتَابَ لَا يَنْطِقُ وَ لَكِنْ مُحَمَّدٌ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ ع هُمُ النَّاطِقُونَ بِالْكِتَاب»[۱۶]
«قرآن سخن نمیگوید، لکن محمد و اهلبیت او علیهمالسلام ناطق به کتاب [قرآن] میباشند.»
روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز برای راستیآزمایی صدورشان به جهت وجود جاعلان و دشمنان فراوان، به معیار صحیح و تام محتاج هستند که عدم مخالفت با قرآن کریم بهترین آنها است. امام صادق علیهالسلام در این زمینه میفرمایند:
«مَا أَتَاكُمْ عَنَّا مِنْ حَدِيثٍ لَا يُصَدِّقُهُ كِتَابُ اللَّهِ فَهُوَ بَاطِل»[۱۷]
«هر حدیثی از ما به شما رسید که کتاب خدا آن را تصدیق نکرد، باطل است.»
بر اساس حدیث شریف ثقلین، تبعیت از اهل بیت علیهمالسلام، عِدل و همتراز تبعیت از کتاب الهی است و تخلف از آنان، تخلف از قرآن کریم محسوب میشود. پیشیگرفتن و یا عقب ماندن از فرامین معصومین علیهمالسلام سبب گمراهی است و هیچ انتخابی بر انتخاب آنان مقدم نمیشود؛ چنانکه حرمت اهلبیت علیهمالسلام مانند حرمت قرآن است و تعدی، به خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام، تجاوز و بیاحترامی به قرآن خواهد بود.
– حدیث سفینه
حدیث سفینه، از دیگر سخنان ماندگار نبی مکرم است که در آن به لزوم تبعیت و پیروی از اهل بیت عصمت علیهمالسلام سفارش شده است. علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالأنوار میفرماید:
«در موسم حج، روزی ابوذر غفاری قیام کرد، دست بر حلقهی درب کعبه گذاشت و با صدایی رسا گفت: ای مردم، همانا من از رسول خدا شنیدم که فرمودند:
«إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِي أُمَّتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ فِي قَوْمِهِ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق»[۱۸]
«مَثَل اهل بیت من در میان شما کشتی نوح است، هر کس به این کشتی داخل شود، نجات مییابد، و هر کس جا بماند، غرق میشود.»
این حدیث شریف، حاوی تشبیه لطیف و پر مغز به سرنوشت زیانبار قوم نوح است که به دستور خداوند، دچار بلای عظیم شدند و در پی آن، طوفانی عالمگیر زمین را درنوردید و گنهکاران را در خود فرو برد. عذاب الهی چنان گسترده و نابودکننده بود که حتی فرزند نوح را در خود فرو برد و آنهنگام که او از روی غرور و خیرهسری گفت: به کوهی پناه میبرم تا نگهدار من از طوفان باشد،[۱۹] با جواب قاطع و کوبندهی پدر روبرو شد:
«لا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ»[۲۰]
«امروز هیچ کس را از (قهر) خدا جز لطف او پناه نیست.»
بدینمعنا که راه نجات، فقط برای مؤمنان است و بلافاصله نیز صدق گفتار شیخألانبیاء نمایان گشت:
«وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ.»[۲۱]
«و موج میان آنها جدایی افکند و پسر با کافران در دریا غرق شد.»
در این عذاب سهمگین، تنها نقطهی امن، کشتی نوح علیهالسلام بود که توانست سرنشینانش را از بلای الهی مصون نگه دارد. بر این اساس تشبیه اهل بیت علیهمالسلام به کشتی نوح علیهالسلام، مبیّن این حقیقت است که پس از رسول خدا صلیالله علیه و آله طوفانهای شدید امت اسلامی را فرا میگیرد که تنها راه نجات از آن، سوار شدن بر کشتی رهاییبخش اهل بیت علیهمالسلام خواهد بود.
– حدیث منزلت
حدیث مشهور منزلت که بسیاری از صحابه همچون سعد بن ابى وقاص، جابر بن عبد اللَّه، ابو سعيد خدرى، اسماء بنت عميس، ابن عباس، ام سلمه، عبد اللَّه بن مسعود و انس بن مالك نقل کردهاند، از دیگر دلایل غیر قابل انکار معرفی امیرالمؤمنین علیهالسلام به مقام امامت است که در کتب فریقین آمده است.
شیخ طوسی رضوانالله علیه، در کتاب امالی از عکرمه نقل میکند که سعد بن ابی وقاص نزد معاویه، پیرامون فضایل علیبن ابیطالب علیهالسلام گفت:
«غَزَوْنَا تَبُوكَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّىاللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَوَدَّعَ عَلِيُّ النَّبِيَّ (صَلَّىاللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَلَى ثَنِيَّةِ الْوَدَاعِ وَ بَكَى، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ (صَلَّىاللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ: كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ لَمْ أَتَخَلَّفْ عَنْكَ فِي غَزَاةٍ مُنْذُ بَعَثَكَ اللَّهُ (تَعَالَى)، فَمَا بَالُكَ تُخَلِّفُنِي فِي هَذِهِ الْغَزَاةِ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ (صَلَّىاللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): أَ مَا تَرْضَى يَا عَلِيُّ أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَ بَعْدِي فَقَالَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِالسَّلَامُ): بَلْ رَضِيتُ»[۲۲]
«با پیامبر صلواتالله علیه و آله در حال عزیمت به غزوه تبوک بودیم که علی علیهالسلام در ثنيّة الوداع[۲۳] بههنگام خداحافظی با رسول خدا صلواتالله علیه و آله گریست. رسول خدا به او فرمودند: چرا گریه میکنی؟ علی علیهالسلام عرضه داشت: چگونه اشک نریزم، در حالی که از روزی که شما مبعوث به رسالت شدهاید، در هیچ صحنهای از شما جدا نشدهام؛ حال چگونه در این غزوه نمیتوانم با شما باشم؟ پیامبر صلواتالله علیه و آله فرمودند: آیا راضی نیستی که برای من همچون هارون برای موسی باشی؟ مگر آنکه پس از من پیامبری نخواهد بود. علی عرضه داشت: هماکنون راضی شدم.»
در تفسیر نمونه، اشکالات عامه به این روایت را مطرح کرده و پاسخ هر یک را به صورت مبسوط بیان نموده است. یکی از مهمترین ایرادات مطرح شده و نیز پاسخ آن که در این کتاب ارزشمند آمده، چنین است:
«ايراد دوم – مىدانيم- و در تواريخ مشهور آمده است – كه هارون در زمان خود موسى (ع) از دنيا رفت، بنابر اين تشبيه به هارون، اثبات نمىكند كه على (ع) بعد از پيامبر (ص) جانشين او باشد. شايد اين مهمترين ايرادى است كه به اين حديث شده است، ولى جمله «الا انه لا نبى بعدى» پاسخ اين ايراد را به خوبى مىدهد، زيرا اگر گفتار پيامبر (ص) كه مىگويد تو به منزله هارون نسبت به من هستى، مخصوص به زمان حيات پيامبر (ص) بود، جمله «الا انه لا نبى بعدى» هيچ لزومى نداشت، زيرا وقتى سخن مخصوص به زمان حيات پيامبر (ص) باشد، درباره بعد از او سخن گفتن كاملا نامناسب است (و به اصطلاح اين استثناء جنبه منقطع پيدا مىكند كه بر خلاف ظاهر كلام مىباشد). بنابر اين وجود اين استثناء به خوبى نشان مىدهد كه گفتار پيامبر (ص) ناظر به زمان بعد از مرگ او نيز بوده است، منتها براى اينكه اشتباه نشود و كسانى على (ع) را به نبوت بعد از پيامبر (ص) بر نگزينند، مىفرمايد: تو همه اين مقامها را دارى ولى بعد از من پيامبر نخواهى بود، بنابر اين مفهوم كلام پيامبر (ص) اين مىشود كه تو تمام مقامات هارون را دارى، نه تنها در حيات من، بعد از وفات من هم اين مقامات ادامه خواهد يافت (جز مقام نبوت). و به اين ترتيب روشن مىشود كه تشبيه على (ع) به هارون از نظر مقامات است نه از نظر مدت ادامه اين مقامات. هارون نيز اگر زنده مىماند مسلما هم مقام جانشينى موسى را داشت و هم مقام نبوت را. و با توجه به اينكه هارون طبق صريح قرآن هم مقام وزارت و معاونت موسى (ع) را داشت و هم شريك در رهبرى (تحت نظر موسى) بود، و هم پيامبر بود، تمام اين مقامات بجز نبوت براى على (ع) ثابت مىگردد، حتى بعد از وفات پيامبر (ص) به گواهى جمله «الا انه لا نبى بعدى»»[۲۴]
از دیگر دلایل و اسناد مسلّم ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان معصوم ایشان علیهمالسلام، سخنان رسول اعظم صلواتالله علیه و آله در واقعهی غدیر خم است، که در خطبهای رسا و بلیغ، جانشینی امیرالمؤمنین علیهالسلام را اعلان نمودند و حجت را بر امت اسلامی تمام کردند که در فصلی جداگانه به آن پرداخته خواهد شد.
[۱]. مائده/۵۵
[۲]. تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۲
[۳]. نساء/۵۹
[۴]. کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۳
[۵]. منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، ج۱، ص۳۸ – ۵۰
[۶]. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۴
[۷]. غایة المرام و حجه الخصام فی تعیین الامام، ج۲، ص۳۰۴
[۸]. غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام، ج۲، ص۳۲۱
[۹]. الاحتجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۱۴۹
[۱۰]. الاحتجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۱۴۹
[۱۱]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلیالله علیه و آله، ج۱، ص۴۱۳
[۱۲]. صحیح مسلم (ط-دار الفکر)، ج۷، ص۱۲۳ به نقل از شرح کافی (للمولی صالح مازندرانی)، ج۶، ص۱۰۷ و غایه المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام، ج۲، ص۳۷
[۱۳]. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۴
[۱۴]. نحل/ ۴۴
[۱۵]. جاثیه/ ۲۹
[۱۶]. بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۹۸
[۱۷]. محاسن، ج۱، ص۲۲۱
[۱۸]. بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۱۹
[۱۹]. هود/ ۴۳
[۲۰]. هود/ ۴۳
[۲۱]. هود/ ۴۳
[۲۲]. الأمالي (للطوسي)، النص، ص۱۷۱
[۲۳]. مکان صعب العبور و مرتفع مشرف بر مدينه.
[۲۴]. تفسير نمونه، ج۶، ص۳۵۱
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!