امیر غدیر/ فضائل و مناقب (بخش سیزدهم) [عبادت]

اگر چه متأسفانه مسلمانان از باب علم‌النبی صلی‌الله علیه و آله استفاده نکردند و بشریت را از دانش بی‌پایان ‌حضرتش محروم ساختند، شخصیت ارجمندی که ابن‌عباس دربارۀ احاطۀ علمی‌اش….

****************************************************

پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی

دسته‌بندی: خطبه

امیر غدیر/ فضائل و مناقب (بخش سیزدهم)

–         تبیین معارف قرآن

امیرالمؤمنین علیه‌السلام، به‌عنوان هدایت‌گر آگاه به‌حقیقت کتاب الهی و شخصیتی که در تبیین و تبلیغ معارف وحیانی از هر گونه خطا، لغزش و تفسیر به‌رأی محفوظ است، با تمام وجود به‌نشر معارف قرآن کریم مبادرت ورزید تا حقایق آیات الهی را آن ‌گونه که هست در اختیار تشنگان حکمت قرار دهد؛ از این‌رو پس از رحلت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله و در زمانی‌که می‌رفت تا نیرنگ خدعه‌گران و نادانی مردمان، نور الهی را دچار تحریف و یا کم فروغ سازد، به‌دفاع از وحی الهی همت گماشت و همان‌طور که نبی مکرم اسلام، سال‌ها قبل بیان کرده بود، زندگی خویش را در راه تنزیل و تأویل کتاب خدا صرف کرد[۱].

به‌منظور تحقیق و بررسی پیرامون این طاعت ارزشمند و خدمت ماندگار علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام، ضروری است ابتدا به‌اقدامات آن‌حضرت از منظر تلاش علمی که مشتمل بر تفسیر و تبیین معارف قرآن کریم بوده، اشاره شود و در ادامه، چکیده‌ای از ‌‌اقدامات عملی مولای متقیان علیه‌السلام مطرح گردد.

شیخ محمد حسین ذهبی از اساتید دانشگاه الأزهر در کتاب «التفسیر و المفسرّون» که به‌مراحل مختلف علم تفسیر، فرقه‌های تفسیری و مفسران بزرگ تاریخ اسلام اختصاص یافته است، از حضرت علی علیه‌السلام به‌عنوان برجسته‌ترین مفسر قرآن کریم در بین خلفای أربعه یاد کرده است.

«أما علىّ بن أبي طالب رضى الله عنه، فهو أكثر الخلفاء الراشدين رواية عنه فى التفسير»[۲]

«اما علی‌بن ابی طالب (علیه‌السلام)، از او بیشترین روایات تفسیری در بین خلفای راشدین وجود دارد».

وی با وجود گرایش سلفی، دربارۀ تسلط و إشراف مولای متقیان بر این علم می‌گوید:

«همگان بر چیرگی و تسلط علی در قضاوت، فتوا، علم به‌کتاب الهی و فهم اسرار و معانی مخفی قرآن، اتفاق نظر دارند؛ پس او دانشمندترین صحابه به‌مواقع نزول و معارف تأویلی آیات بود. از ابن عباس نقل شده که هر آنچه از تفسیر بهره ‌برده‌ام از علی‌بن ابی طالب است»[۳].

اشارۀ این پژوهشگر به‌نام عبدالله بن‌عباس از آن رو است که از وی به‌عنوان مشهورترین مفسر قرآن کریم در قرن اول هجری یاد شده و او را دارای چنان مرتبه‌ و جایگاهی در تفسیر دانسته‌اند که مفسران قرآن به‌هنگام اختلاف، سخنش را فصل‌الخطاب قرار داده و بر اقوال دیگر مقدم می‌‌کنند[۴].

ابن‌ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه دربارۀ جایگاه حضرت علی علیه‌السلام در علم تفسیر و شاگردی ابن عباس در محضر آن‌امام همام می‌گوید:

«و من العلوم علم‌ تفسير القرآن و عنه أخذ و منه فرع و إذا رجعت إلى كتب ‌التفسير علمت صحة ذلك لأن أكثره عنه و عن عبد الله بن عباس و قد علم الناس حال ابن عباس في ملازمته له و انقطاعه إليه و أنه تلميذه و خريجه و قيل له أين علمك من علم ابن عمك فقال كنسبة قطرة من المطر إلى البحر المحيط»[۵]

«و از علوم، علم تفسیر قرآن است که از علی علیه‌السلام گرفته شده و توسط او پدید آمده است. وقتی به‌کتب تفسیر مراجعه ‌شود، صحت این مطلب آشکار می‌‌شود؛ زیرا اکثر (روایات تفسیری) از علی علیه‌السلام و عبدالله‌بن عباس است، و همانا مردم از ملازمت و همراهی ابن‌ عباس با علی علیه‌السلام آگاهی داشته و می‌دانند که او شاگرد و دانش‌آموختۀ آن‌حضرت است. به‌ابن عباس گفته شد که نسبت علم تو با علم پسرعمویت (علی علیه‌السلام) چگونه است؟ او در پاسخ گفت: همانند قطره‌ای از باران در برابر دریای بیکران».

عالم بزرگوار و اندیشمند کم‌نظیر، شیخ مفید رضوان‌الله علیه نیز در این‌باره در کتاب «أمالی» نقل می‌کند:

«مردی از ابن‌عباس دربارۀ علی‌بن ابی‌طالب ‌پرسید. ابن عباس گفت: على نزد تو داناتر است يا من‌؟ مرد گفت: اگر على را داناتر مى‌دانستم از تو نمی‌پرسیدم! ابن عبّاس با شنیدن این سخن، به‌خشم آمد، به‌گونه‌ای كه غضبش شدت گرفت؛ پس به‌آن شخص گفت: مادرت به‌عزایت بنشیند! على به‌من علم آموخته است. علم او از جانب رسول خدا است و خداوند، رسولش را از بالای عرش، آموزش داده است. پس علم پيامبر صلی‌الله علیه و آله از جانب خداوند و علم على علیه‌السلام از جانب پيامبر و علم من از على است».

ابن عباس سپس با اشاره به‌برتری علم امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر دانش همۀ صحابه می‌گوید:

«عِلْمِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ كُلِّهِمْ فِي عِلْمِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَالْقَطْرَةِ اَلْوَاحِدَةِ فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ»[۶]

«علم تمام ياران محمّد صلّى‌الله عليه و آله در دانش على عليه‌السّلام همچون قطره‌اى است در هفت دريا».

این شاگرد امیرالمؤمنین علیه‌السلام در بیانی دیگر، مقام علمی امیر مؤمنان علیه‌السلام را این‌گونه وصف می‌کند:

«الْعِلْمُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ أُعْطِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ مِنْهَا تِسْعَةً، وَ الْجُزْءُ الْعَاشِرُ بَيْنَ جَمِيعِ النَّاسِ- وَ هُوَ بِذَلِكَ الْجُزْءِ أَعْلَمُ مِنْهُم‏»[۷]

«علم ده قسمت دارد که نُه قسمت از آن را به‌ علی‌بن ابی‌طالب داده‌اند و قسمت دهم را بین همۀ مردم تقسیم کرده‌اند؛ و علی علیه‌السلام به‌سبب همین یک جزء از همۀ مردم داناتر است».

البته اوج سخن ابن‌عباس در منزلت علمی و تفسیری امیر مؤمنان علیه‌السلام را باید در مجلس محاجه‌اش با معاویه، آن‌طور که در کتاب ارزشمند سلیم بن قیس هلالی از قول عبدالله بن جعفر آمده است، دنبال کرد. او می‌گوید: من، حسن و حسین‌ علیهما‌السلام، عبدالله‌بن عباس و فضل‌بن عباس نزد معاویه بودیم که وی (با هدف ایجاد تفرقه) به‌مقایسۀ مقام ما و علی علیه‌السلام پرداخت و امتیازات هر یک از ما را برتر از آن حضرت دانست؛ لکن هر کدام از ما در برابر ‌گزافه‌گویی‌های معاویه، پاسخ درخور و شایسته‌ دادیم تا اینکه نوبت به عبدالله ‌بن‌عباس رسید. او در سخنانی قاطع و مفصل، موقعیت برتر علی علیه‌السلام در اسلام را به‌زیبایی ترسیم کرد و شنیده‌های خویش از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله دربارۀ آن حضرت را مطرح نمود. سپس در بیان جایگاه تفسیری علی علیه‌السلام و خانوادۀ پیامبر صلوات‌الله علیه و آله، خطاب به‌معاویه گفت:

«فَالْعِلْمُ فِيهِمْ وَ هُمْ أَهْلُهُ وَ هُوَ عِنْدَهُمْ كُلُّهُ بِحَذَافِيرِهِ بَاطِنُهُ وَ ظَاهِرُهُ وَ مُحْكَمُهُ وَ مُتَشَابِهُهُ وَ نَاسِخُهُ وَ مَنْسُوخُهُ»[۸]

«پس علم در وجود اهل بیت علیهم‌السلام است و ایشان اهل قرآن هستند و همۀ قرآن، از باطن و ظاهر و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخش نزد آنان است».

به‌گواه مطالب فراوانی که در کتب تفسیر، روایت، سیره و تاریخ آمده است، حضرت علی‌بن‌ ابی‌طالب علیه‌السلام، که به‌معارف بلند آیات وحی، واقف و آشنا بود، همگان را به‌دریافت علوم وحیانی و ‌بهره‌گیری از اقیانوس بی‌کران وجودی خویش دعوت می‌‌کرده است.

«سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَ اَللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ فِي لَيْلٍ وَ لاَ نَهَارٍ وَ لاَ مَسِيرٍ وَ لاَ مَقَامٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا»

«دربارۀ قرآن از من بپرسید؛ به‌خدا قسم هيچ آيه‌اى از آن در شب و روز و در راه و مقام نازل نشد جز اينكه رسول خدا صلى‌الله عليه و آله آن را بر من تلاوت کرد و از تأويلش آگاه ساخت».

حتی آن‌هنگام که شخصی از حضرت می‌پرسد: بهرۀ شما نسبت به‌آیاتی که در نبودتان بر رسول خدا نازل شده، چگونه است؟ پاسخ می‌دهد: روش پیامبر صلّى‌اللّه عليه و آله در این وضعیت، چنین بود كه وقتى از راه مى‌رسيدم آن را بر من قرائت کرده و مى‌فرمود: اى على! خداوند متعال اين آيات را در غياب تو بر من نازل فرمود؛ پس تأويلش چنین است؛ و این‌گونه تنزيل و تأويل آن را به‌من مى‌آموخت».[۹]

البته کاملاً مشخص است که دعوت علی‌بن‌ ابی‌طالب و فرزندان معصومش علیهم‌السلام به‌دریافت معارف از خاندان عصمت و طهارت، از سنخ دعوت به‌خویشتن و معاذ‌الله بزرگ‌پنداشتن خود نبوده است، زیرا بر اساس آیۀ تطهیر، دامان خانوادۀ پیامبر علیهم‌السلام از هر گونه آلودگی‌ و قذرات، پاک و پاکیزه است؛ بلکه باید این سخنان را مبتنی بر معارف نورانی قرآن کریم دانست که به‌دو مورد آن اشاره می‌شود.

بریده أسلمی، حدیث ارزشمند ذیل را از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، خطاب به‌علی علیه‌السلام نقل کرده است.

«إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أُدْنِيَكَ وَ لَا أُقْصِيَكَ وَ أَنْ أُعَلِّمَكَ وَ أَنْ تَعِيَ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَعِيَ قَالَ فَنَزَلَتْ «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَة»[۱۰]».[۱۱]

«ای علی! خداوند به‌من دستور داده که تو را به‌خودم نزدیک کرده و از خویشتن دور نسازم و به‌تو علم را یاد دهم و تو نیز آن را فراگیری و این حق است از جانب خداوند که تو علوم را فراگیری. او گفت: پس آیۀ شریفۀ «و گوش‌های شنوا آن را دریابد و بفهمد» نازل شد».

لطف و عنایت مخصوصی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام دربارۀ آن می‌فرماید:

«پس از این ماجرا، چیزی را از یاد نبردم و برای من دربارۀ هیچ مسئله‌ای فراموشی ایجاد نشد»[۱۲].

بر این‌اساس علی علیه‌السلام مصداق کامل آیۀ دوازدهم سورۀ مبارکۀ حاقّه و گوش شنوای آموزه‌های قرآنی است که می‌توان از وجود مطهرش، علوم و معارف را دریافت کرد.

همچنین از حارث نقل شده است که وقتی از علی علیه‌السلام دربارۀ ذکر و اهل آن در آیات چهل‌وسوم سورۀ نحل[۱۳] و آیۀ نهم سورۀ حجر[۱۴] سؤال کردم، فرمود:

«وَ اللَّهِ إِنَّا نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ، نَحْنُ أَهْلُ الْعِلْمِ، نَحْنُ مَعْدِنُ التَّأْوِيلِ وَ التَّنْزِيلِ»[۱۵]

«به‌خدا قسم، همانا ما اهل ذکر هستیم، ما اهل علم هستیم، ما معدن تأویل و تنزیل هستیم».

اگر چه متأسفانه مسلمانان از باب علم‌النبی صلی‌الله علیه و آله استفاده نکردند و بشریت را از دانش بی‌پایان ‌حضرتش محروم ساختند، شخصیت ارجمندی که ابن‌عباس دربارۀ احاطۀ علمی‌اش می‌گوید:

«شبی از شب‌ها علی علیه‌السلام از شامگاهان تا ابتدای صبح، در شرح باء «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم» سخن گفت و از «باء» به «‌سین» تجاوز نکرد. سپس در پایان فرمود:

«لَوْ شِئْتُ لَأَوْقَرْتُ أَرْبَعِينَ‏ بَعِيراً مِنْ شَرْحِ‏ بِسْمِ اللَّه‏»[۱۶]

«در شرح بسم‌الله، اگر می‌خواستم چهل بار شتر، بیان می‌کردم».

–         ‌عمل به‌قرآن

پیوند جدایی‌ناپذیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام با قرآن کریم سبب شده تا حیات نورانی آن‌حضرت، سراسر تجلی آیات الهی باشد؛ ویژگی برجسته‌ای که نبی مکرم اسلام صلی‌الله علیه و آله دربارۀ آن به‌همسر گرامی‌اش، ام‌سلمه فرمود:

«عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»[۱۷]

«علی با قرآن و قرآن با علی است؛ این‌دو از هم جدا نمی‌شوند تا این‌که در حوض کوثر بر من وارد شوند».

آن‌حضرت از یک‌سو در عمل به‌فرامین الهی، پیشگام همگان است و از سوی دیگر، انسان‌ها را به‌‌پیمودن این راه روشن فرا ‌می‌خواند تا با تمسک به‌نور وحی و تعمق قرقرآتعمق در اقیانوس سراسر درّ و گوهر آیات الهی، خود را از تاریکی‌‌ها رهایی بخشند. از این‌رو در آغازین خطبه‌اش پس از بیعت مردم، ضمن بیان این حقیقت که قرآن، کتاب هدایت است و از جانب خداوند متعال برای مشخص ساختن خیر و شرّ نازل شده است، به‌مسلمانان سفارش می‌کند آن‌را سرلوحۀ رفتار و کردار خویش قرار دهند.

«إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى‏] سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا»[۱۸]

«به‌درستی خداوند متعال، كتابى هدايتگر فرستاد که خير و شر را در آن آشكارا بيان فرمود. پس راه نيكى در پيش گيريد كه هدايت شويد و از شرّ و بدى بپرهیزید تا به‌مقصد برسید».

توصیه‌ای که تا پایان عمر مبارکش بر آن اصرار ورزید؛ زیرا در آخرین لحظات زندگی نیز از قرآن و عمل به‌آیات الهی سخن گفت و فرزندان مطهرش علیهم‌السلام را بدان سفارش کرد.

«اللَّهَ‏ اللَّهَ‏ فِي‏ الْقُرْآنِ‏ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُم‏»[۱۹]

«خدا را، خدا را، دربارۀ قرآن؛ مبادا کسی در عمل به‌آن بر شما سبقت بگیرد».

آنچه در ادامه می‌آید، از جریان قرآن کریم در زندگی امیرالمؤمنین علیه‌السلام و دعوت مردم به‌عمل بر طبق آن،‌ حکایت دارد.

·        عمل به‌قرآن در محیط خانه

روزی ربیع‌بن زیاد نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و از برادرش، عاصم شکایت کرد که با پوشیدن لباس رهبانیت و ترک دنیا، غم و اندوه را بر خانواده‌ و فرزندان خویش چیره ساخته است. حضرت دستور داد تا عاصم را فرا خوانند. وقتی بر حضرت وارد شد، امیرالمؤمنین علیه‌السلام چهره درهم کشیده و فرمود: آیا از خانواده‌ات خجالت نمی‌کشی؟ آیا به‌فرزندانت رحم نمی‌کنی؟ آیا خیال می‏کنی خدایی که نعمت‏های پاکیزۀ دنیا را بر تو حلال و روا ساخته، ناراضی می‏شود از اینکه از آنها بهره گیری؟ تو در نزد خدا کوچک‏تر از آن هستی که چنین گمان کنی. آیا خداوند متعال در کتاب خود نفرموده است: «خدا زمين را براى استفادۀ مردم نهاد كه در آن ميوه و نخل غلافدار است»‏[۲۰] و نفرموده است: «دو دريا را گذاشت كه به‌هم برسند، ميانشان حائلى است كه به‌هم تجاوز نكنند»[۲۱] تا آنجا كه فرمود: «از آنها لؤلؤ و مرجان بيرون مى‌شود»[۲۲]. سپس فرمود:

«فَبِاللَّهِ لَابْتِذَالُ نِعَمِ اللَّهِ بِالْفَعَالِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنِ ابْتِذَالِهَا بِالْمَقَالِ»[۲۳]

«به‌خدا سوگند، به‌کار بردن نعمت‌هاى خدا در عمل، نزد او محبوبتر است از به‌كار بردن آنها در گفتار».

·        عمل به‌قرآن در محیط کسب و کار

زاذان که در مباحث گذشته، ماجرای عنایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به‌او و روی‌ آوردنش به‌قرآن مطرح شد، دربارۀ سیرۀ رفتاری امیرالمؤمنین علیه‌السلام در محیط بازار و دعوت مردم به‌‌کتاب الهی می‌گوید:

«علی علیه‌السلام به‌تنهایی در بازار حرکت می‌کرد و گمشدگان را هدایت و ضعفا را یاری می‌کرد. هنگامی‌که از مقابل حجرۀ تجار و فروشندگان می‌گذشت، قرآن را می‌گشود و این آیۀ نورانی را تلاوت می‌کرد:

«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»[۲۴]

«آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می‌دهیم که در زمین، خواستار برتری و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آنِ پرهیزکاران است».[۲۵]

·        عمل به‌قرآن توسط حاکمان

سخنان سَوْدَه دختر عُمارَۀ هَمْدانيه در نزد معاویه، پس از شهادت مولای متقیان علی علیه‌السلام در کتب مختلف نقل شده است. این بانوی شجاع با زبان برندۀ خویش، چنان در ‌منقبت و فضیلت علی علیه‌السلام و سرزنش معاویه سخن گفته است که کمتر مردی از عهدۀ آن بر آمده است. او در خلال سخنانش خطاب به‌معاویه می‌گوید:

«روزی نزد علی‌بن ابی طالب رفتم تا دربارۀ یکی از کارگزارانش که صدقات و زکوات را جمع می‌کرد ولی به‌مردم ظلم روا می‌داشت، شکایت کنم. حضرت در حال نماز بود، اما همین‌که متوجه حضور من شد، نمازش را قطع کرد و به‌طرف من برگشت و با رویی گشاده و از سر شفقت و رأفت فرمود: آیا حاجتی داری؟ عرضه داشتم: بله؛ و شکایتم را مطرح کردم. علی علیه‌السلام گریست و به‌درگاه الهی عرضه داشت: خدایا! تو گواه هستی بر من و ایشان که من امرشان نکرده‌ام بر بندگانت ستم روا دارند و حقّت را فراموش نمایند. سپس قطعه‌پوستی درآورده و خطاب به‌آن شخص نوشت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم «و قَدْ جَآءَتْکُم بَیِّنَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ فَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلَا تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَآءَهُمْ وَ لَا تُفْسِدُواْ فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَحِهَا ذَ لِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»[۲۶]؛ به‌نام خداوند بخشندۀ مهربان؛ از سوی پروردگارتان نشانه‌ای روشن آمده است، پیمانه و ترازو را تمام ادا کنید و به‌مردم کم نفروشید و از آن پس که زمین به‌صلاح آمده است، در آن فساد مکنید که اگر ایمان آورده‌اید، این برای‌تان بهتر است. پس چون نوشتۀ ما را خواندی، دست از عمل بردار و آنچه نزد توست، حفظ کن تا کسی بیاید و آن را از تو تحویل گیرد». سُوده می‌گوید: «حضرت، نامه را به‌من داد، در حالی‌که باز بود و مُهری بر آن نزده بود و من آن را تحویل شخص مورد نظر دادم. او نیز دست از کار کشید و از مسئولیتش برکنار شد»[۲۷].

[۱]. بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۰۰

[۲]. التفسیر و المفسرون (ذهبی –  محمدحسین – مکتبه وهبه)، ج۱، ص۴۹

[۳]. التفسیر و المفسرون (ذهبی- محمدحسین – مکتبه وهبه)، ج۱، ص۶۷

[۴]. «قال: إنى رأيت سبعين رجلاً من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا تدارؤوا فى أمرٍ صاروا إلى قول ابن عباس»؛ التفسیر و المفسرون (ذهبی-محمد حسین – مکتبه وهبه)، ج۱، ص۵۱

[۵]. شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج۱، ص۱۹

[۶]. امالی (مفید)، ج۱، ص۲۳۵

[۷]. شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۱۰

[۸]. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۴۵

[۹]. الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۲۶۱

[۱۰]. الحاقه، ۱۲

[۱۱]. بحار الانوار، ج۳۵، ص۳۲۸

[۱۲]. بحار الانوار، ج۳۵، ص۳۲۸

[۱۳]. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»

[۱۴]. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»

[۱۵]. مناقب آل ابی طالب، ج۴۰، ص۱۷۹

[۱۶]. بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۸۶

[۱۷]. الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره (شیخ مفید)، ص۴۱۸

[۱۸]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۲۴۲

[۱۹]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص۴۲۲

[۲۰]. «وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ»؛ الرحمن،۱۰-۱۱

[۲۱]. «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيان‏»؛ الرحمن، ۱۹-۲۰

[۲۲]. «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجان‏»؛ الرحمن، ۲۲

[۲۳]. کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۴۱۰

[۲۴]. قصص، ۸۳

[۲۵]. بحار الانوار، ج۴۱، ص۵۴

[۲۶]. اعراف، ۸۵

[۲۷]. کشف الغمه فی معرفه‌الائمه (ط-القدیمه)، ج۱، ص۱۷۴

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.