۸-امیر غدیر/ فضایل و مناقب (بخش چهارم) [علم و معرفت]
این فضیلت شگرف و بیمانند برای مولای متقیان علیهالسلام تا بدان اندازه در بیانات پیامبر صلواتالله علیه و آله مورد تأکید قرار گرفته است که در همان سالهای ابتدایی اسلام معروف و مشهور گشت؛ چنانکه تأملی هر چند گذرا در بیانات اهل بیت پیامبر علیهمالسلام[۶] و احادیثی که توسط اصحاب آنحضرت صلواتالله علیه و آله…
*********************************************************
پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی
دستهبندی: خطبه
امیر غدیر/ فضایل و مناقب (بخش چهارم)
[علم و معرفت]
سرآمد أوصیای الهی
همانگونه که برخی از رسولان الهی بر بعض دیگر فضیلت و برتری دارند؛
«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ»[۱]
«برخی از آن رسولان را بر بعض دیگر برتری بخشیدیم».
و این تفاوت درجه و مقام در بین پیامبران خدا نیز وجود داشته است؛
«وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلي بَعْضٍ»[۲]
«و همانا ما بعضی از انبیا را بر بعض دیگر برتری دادیم».
و در جمع رسولان و پیامبران الهی، حضرت محمد صلیالله علیه و آله دارای برجستهترین مقام و مرتبت بوده است که همین شرافت و عظمت نیز انبیاء الهی را بهبشارت آمدن آنحضرت واداشته است، چنانکه قرآن کریم از زبان حضرت عیسی علیهالسلام میفرماید:
«وَ إِذْ قالَ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ»[۳]
«و هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل! من فرستادۀ خدا بهسوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و بهفرستادهای که پس از من میآید و نام او «احمد» است، بشارت میدهم».
در بین جانشیان پیامبران الهی نیز برخی دارای فضیلت و برتری بر دیگر اوصیا بودهاند؛ چرا که حضرت رسول صلواتالله علیه و آله در بیانات متعدد بر آن تأکید ورزیده تا نهتنها بهمردمان عصر خویش و آیندگان برساند که جانشین بلافصل خاتم انبیا صلواتالله علیه و آله، برترین اوصیای الهی است؛ بلکه از همۀ امکانات و فرصتها بهره گیرد و این حقیقت را تبیین نماید که مقام حضرت علیبن ابیطالب علیهالسلام، برتر از یکایک فرشتگان و پیامبران الهی است. چنانکه در کلامی گهربار خطاب بهامیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:
«مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّی وَ لَا أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنِّی. فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِیلُ؟ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ انبیاهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَى مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ، وَ فَضَّلَنِی عَلَى جَمِیعِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ، وَ الْفَضْلُ بَعْدِی لَکَ یَا عَلِیُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِکَ. وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا»[۴].
«خداوند مخلوقی گرامیتر و برتر از من خلق نکرده است. حضرت علی علیهالسلام میگوید: از ایشان سؤال کردم، ای رسول خدا! شما برتر هستید یا جبرئیل؟ فرمود: علی! خداوند تبارک و تعالی پیامبران مرسل خود را بر ملائکۀ مقربش برتری عطا فرمود و مرا بر تمام انبیا و مرسلین فضیلت بخشید. پس از من نیز فضل و برتری از آنِ تو و امامان بعد از تو است و همانا فرشتگان، خدمتگزار ما و خدمتگزار دوستداران ما هستند».
چنانکه در حدیث نورانی دیگری که امیرالمؤمنین علیهالسلام آنرا نقل کرده، آمده است:
«سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ … ثُمَّ قَالَ لِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي حَرْبُكَ حَرْبِي وَ سِلْمُكَ سِلْمِي وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَيَّ وَ زَوْجُ ابْنَتِي وَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ الْأَئِمَّةُ الْمُطَهَّرُونَ وَ أَنَا سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنْتَ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ لَوْلَانَا لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا الْأَنْبِيَاءَ وَ لَا الْمَلَائِكَةَ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَنَحْنُ أَفْضَلُ أَمِ الْمَلَائِكَةُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ نَحْنُ أَفْضَلُ خَيْرُ خَلِيقَةِ اللَّهِ عَلَى بَسِيطِ الْأَرْضِ وَ خِيَرَةُ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ كَيْفَ لَا نَكُونُ خَيْراً مِنْهُمْ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ تَوْحِيدِهِ ….»[۵]
«از پیامبر صلواتالله علیه و آله شنیدم که میفرمود: … ای علی! همانا تو امام و جانشین بعد از من هستی. جنگ با تو جنگ با من و صلح با تو صلح با من است. تو پدر دو نوۀ من و همسر دخترم هستی و امامان مطهر از فرزندان تو هستند. من، آقای پیامبران الهی و تو آقای جانشینان انبیا هستی و من و تو از یک شجره هستیم. اگر ما نبودیم، خداوند بهشت و جهنم و پیامبران و فرشتگان را نمیآفرید. من بهایشان گفتم: ای رسول خدا! آیا ما برتریم یا فرشتگان الهی؟ حضرت فرمود: ای علی! ما برتر از بهترین مخلوقات الهی بر روی زمین و مقربترین ملائکۀ الهی هستیم؛ و چگونه برتر نباشیم در حالیکه در معرفت پروردگار و توحید از ایشان سبقت جستیم؟…».
این فضیلت شگرف و بیمانند برای مولای متقیان علیهالسلام تا بدان اندازه در بیانات پیامبر صلواتالله علیه و آله مورد تأکید قرار گرفته است که در همان سالهای ابتدایی اسلام معروف و مشهور گشت؛ چنانکه تأملی هر چند گذرا در بیانات اهل بیت پیامبر علیهمالسلام[۶] و احادیثی که توسط اصحاب آنحضرت صلواتالله علیه و آله همچون سلمان و ابوذر و ابنعباس[۷] و جابر بن عبدالله انصاری[۸] نقل شده و نیز مکتوبات و نامهها[۹] و زیارات مأثوره[۱۰] گواه بر آن است.
وارث علم پیامبران و کتب آسمانی
بر اساس مقدمات و نیز مستنداتی که تاکنون مورد اشاره قرار گرفت، مشخص و مبرهن گردید، از جمله میراث پیامبران الهی برای اوصیای خویش، علم و دانش بوده است که همین امتیاز نیز نقش اساسی در برتری آنان بر سایرین داشته و بهواسطۀ برخورداری از آن بوده که مسئولیت هدایت مردم را بر عهده میگرفتهاند. در اینزمینه نیز حضرت علی علیهالسلام که برترین اوصیای الهی است، این توفیق را یافته تا دریافتکنندۀ علم پیامبر أعظم باشد و بهعنوان «باب مدینۀ علم النبی» شناخته شود.
ابن مسعود دربارۀ این فضیلت امیرالمؤمنین علیهالسلام، از حضرت رسول صلواتالله علیه و آله نقل میکند:
«لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَسَأَلَهُ أَنْ يُرِيَهُ ذُرِّيَّتَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْمُقَرَّبِينَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ صَحِيفَةً فَقَرَأَهَا كَمَا عَلَّمَهَا اللَّهُ، إِلَى أَنِ انْتَهَى إِلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْعَرَبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ. فَوَجَدَ عِنْدَ اسْمِهِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقَالَ آدَمُ: هَلْ نَبِيٌّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ. فَهَتَفَ بِهِ يَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا يَرَى شَخْصَهُ: هَذَا وَارِثُ عِلْمِهِ، وَ زَوْجُ ابْنَتِهِ وَ وَصِيُّهُ، وَ أَبُو ذُرِّيَّتِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ …»[۱۱]
«حضرت آدم پس از آنکه خلق شد، از خداوند درخواست کرد تا انبیا و اوصیا و مقربین درگاهش که در ذریهاش بودند را بهاو نشان دهد؛ پس خداوند، کتابی را بر او نازل کرد و آدم همانگونه که خداوند بهاو تعلیم کرده بود، آن را قرائت کرد تا بهنام حضرت محمدبن عبدالله صلواتالله علیه و آله رسید و در کنار اسم ایشان، نام حضرت علیبن ابیطالب علیهالسلام را مشاهده کرد. در اینهنگام از خداوند پرسید: آیا بعد از حضرت محمد صلیالله علیه و آله پیامبری خواهد آمد؟ پس خداوند – در حالیکه حضرت آدم، صدا را میشنید، اما گویندۀ سخن را نمیدید – بهاو خطاب کرد: این شخص، وارث علم و همسر دختر و جانشین پیامبر و پدر ذریۀ رسول خدا است…»
پیامبر أکرم صلواتالله علیه و آله در خطبۀ غدیر نیز بر این مطلب تأکید ورزیده و با استناد بهقرآن کریم، جایگاه علم و معرفت امیرالمؤمنین علیهالسلام را تبیین کرده است:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ أَحْصَاهُ اللَّهُ فِيَ وَ كُلُّ عِلْمٍ عَلَّمَنِيهِ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً وَ الْمُتَّقِينَ مِنْ وُلْدِهِ وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُبِينُ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي سُورَةِ يس «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»[۱۲]».[۱۳]
«ای مردم، هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را در من جمع کرده است و هر علمی را که فرا گرفتهام بهعلی و پرهیزکاران از فرزندان او آموختهام. او «امام مبین» است که خداوند در سورۀ یاسین ذکر کرده است؛ «و هر چیزی را در امام مبین جمع کردیم».
چنانکه امام باقر علیهالسلام در اینباره میفرماید:
«إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَانَ هِبَةَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ وَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَوْصِيَاءِ وَ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ أَمَا إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ»[۱۴]
«على بن ابى طالب، هبة اللَّه است براى محمد و علم اوصيا و پيشينيان خود را بهارث برده است؛ همانطور که محمد صلیالله علیه و آله علم پيغمبران و مرسلين پيش از خود را بهارث برد».
معرفت و شناختی که سرآمد بودن نسبت به یکایک انبیا و اوصیا را برای آن امام همام رقم زد و آن گوهر تابناک را بهزلالترین رود جاری در صحنۀ هستی تبدیل کرد و همگان را بهدریافت علم و دانش از محضرش نیازمند ساخت. در اینزمینه امام صادق علیهالسلام بهفردی میگوید:
«تَمَصُّونَ الثِّمَادَ وَ تَدَعُونَ النَّهَرَ الْأَعْظَمَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ مَا تَعْنِي بِهَذَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ عُلِّمَ النَّبِيُ ص عِلْمَ النَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُحَمَّدٍ ص فَجَعَلَهُ مُحَمَّدٌ ص عِنْدَ عَلِيٍّ ع فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ فَعَلِيٌّ ع أَعْلَمُ أَوْ بَعْضُ الْأَنْبِيَاءِ فَنَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى بَعْضِ أَصْحَابِهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ يَشَاءُ أَقُولُ لَهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص جَعَلَ ذَلِكَ كُلَّهُ عِنْدَ عَلِيٍّ ع فَيَقُولُ عَلِيٌّ ع أَعْلَمُ أَوْ بَعْضُ الْأَنْبِيَاءِ»[۱۵]
«شما آب جمعشده بر روی زمین را میمکید، در حالیکه عظیمترین رود را رها کردهاید. آن شخص از حضرت پرسید: ای فرزند پیامبر! مقصودتان از این سخن چیست؟ امام صادق علیهالسلام فرمود: علم پیامبران الهی بهرسول خدا صلواتالله علیه و آله داده شد و خداوند بهاو وحی فرستاد. پیامبر صلیالله علیه و آله نیز آن را در نزد علی علیهالسلام گذاشت. آن مرد از امام صادق علیهالسلام پرسید: آیا علی علیهالسلام، أعلم است یا بعضی از پیامبران الهی؟ در اینهنگام امام صادق علیهالسلام بهاصحاب خویش نگاه کرده و فرمود: همانا خداوند گوش هر کس را که اراده کند، میگشاید؛ من بهاین مرد میگویم: رسول خدا همۀ علم را نزد علی علیهالسلام گذارده است؛ اما او میپرسد: علی أعلم است یا بعض پیامبران الهی!».
امام کاظم علیهالسلام نیز در بیانی جامع که در پاسخ بهسؤالات یکی از شیعیان مطرح شده، این حقیقت را چنین تبیین میفرماید:
«قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنِ النَّبِيِّ ص وَرِثَ النَّبِيِّينَ كُلَّهُمْ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ مِنْ لَدُنْ آدَمَ حَتَّى انْتَهَى إِلَى نَفْسِهِ قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا وَ مُحَمَّدٌ ص أَعْلَمُ مِنْهُ قَالَ قُلْتُ إِنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ كَانَ يُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ وَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ كَانَ يَفْهَمُ مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَقْدِرُ عَلَى هَذِهِ الْمَنَازِلِ قَالَ فَقَالَ إِنَّ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ قَالَ لِلْهُدْهُدِ حِينَ فَقَدَهُ وَ شَكَّ فِي أَمْرِهِ- فَقالَ «ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ»[۱۶] حِينَ فَقَدَهُ فَغَضِبَ عَلَيْهِ فَقَالَ «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ»[۱۷] وَ إِنَّمَا غَضِبَ لِأَنَّهُ كَانَ يَدُلُّهُ عَلَى الْمَاءِ فَهَذَا وَ هُوَ طَائِرٌ قَدْ أُعْطِيَ مَا لَمْ يُعْطَ سُلَيْمَانُ وَ قَدْ كَانَتِ الرِّيحُ وَ النَّمْلُ وَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الشَّيَاطِينُ وَ الْمَرَدَةُ لَهُ طَائِعِينَ وَ لَمْ يَكُنْ يَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ كَانَ الطَّيْرُ يَعْرِفُهُ وَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى»[۱۸] وَ قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِي فِيهِ مَا تُسَيَّرُ بِهِ الْجِبَالُ- وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ تُحْيَا بِهِ الْمَوْتَى وَ نَحْنُ نَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ إِنَّ فِي كِتَابِ اللَّهِ لآَيَاتٍ مَا يُرَادُ بِهَا أَمْرٌ إِلَّا أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ بِهِ مَعَ مَا قَدْ يَأْذَنُ اللَّهُ مِمَّا كَتَبَهُ الْمَاضُونَ جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ»[۱۹] ثُمَّ قَالَ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا»[۲۰] فَنَحْنُ الَّذِينَ اصْطَفَانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَوْرَثَنَا هَذَا الَّذِي فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ»»[۲۱].
«بهامام کاظم علیهالسلام عرض كردم: قربانت شوم؛ بهمن بگو،آیا پيامبر وارث همۀ پيغمبران بوده است؟ ایشان فرمود: آرى، گفتم: از دوران آدم تا زمان آن حضرت؟ فرمود: خدا هيچ پیامبری را مبعوث نكرده است، جز اينكه محمد، أعلم از او است. گفتم: همانا عيسى بن مريم مردهها را بهاذن خدا زنده مىكرد؟ فرمود: راست گفتى و سليمان بن داود نیز زبان پرندگان را مىدانست و رسول خدا صلیالله علیه و آله داراى اين مراتب بود. سپس فرمود: بهراستى سليمان بن داود وقتى هدهد را گم كرد و دربارهاش بهشك افتاد، گفت: «مرا چه شد كه هدهد را نمىبينم یا اينكه غيبت كرده است» وقتى ديد كه پرنده حاضر نيست، بهاو خشم گرفت و گفت: «هر آينه او را شكنجۀ سختى دهم يا آنكه دليل و عذر روشنى براى غيبت خود بياورد» همانا بهاو غضب كرد براى آنكه راهنماى او بود براى آب. پس بهاین پرندۀ كوچك چيزى عطا شده بود كه سليمان علیهالسلام نداشت. با وجود اينكه باد و مورچه و انس و جن و شياطين و سركشان همه مطيع او بودند، اما آب را زير هوا تشخيص نمىداد و آن پرنده تشخيص مىداد. بهراستى خدا در كتاب خود میفرمايد: «اگر بهوسيلۀ قرآن، كوهها بهحركت در آيند و زمينها قطعهقطعه شوند، و بهوسيلۀ آن با مردگان سخن گفته شود». ما وارث اين قرآن هستیم كه كوهها را بهگردش درآورد، و زمینها را قطعهقطعه سازد و مردهها را زنده کند و ما آب را زير هوا میشناسيم؛ و بهدرستی در كتاب خدا آياتى است كه هر چه بهوسيلۀ آن خواسته شود بهاذن خدا انجام شود و با آنچه كه خدا بدان اجازه داد و در كتب گذشتگان ثبت شده و خدا همه را در امّالكتاب براى ما مقرر داشته است. بهراستى خدا میفرمايد: «هيچ ناديده نباشد جز آنكه در كتاب مبين باشد» سپس فرموده است: «سپس بهارث داديم كتاب را بهآن كسانى كه برگزيديم از بندگان خود». ما هستیم كه خداى عزّ و جل ما را برگزيده است و بهما بهارث داده است اين كتابى را كه بيان هر چيزى در آن است».
همچنین در روایت نوارنی حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام آمده است:
«… نَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِيَاءِ، وَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِيَاءِ وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ اللَّهُ لَنَا دِينَهُ، فَقَالَ فِي كِتَابِهِ: «شَرَعَ لَكُمْ»[۲۲] يَا آلَ مُحَمَّدٍ «مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً»[۲۳] قَدْ وَ صَّانَا بِمَا وَصّى بِهِ نُوحاً «وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ»[۲۴] يَا مُحَمَّدُ «وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى»[۲۵] فَقَدْ عَلَّمَنَا وَ بَلَّغَنَا عِلْمَ مَا عَلَّمَنَا وَ اسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ، نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ»[۲۶] يَا آلَ مُحَمَّدٍ «وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ»[۲۷] وَ كُونُوا عَلى جَمَاعَةٍ …»[۲۸]
«… ما سبقتگیرندان بر انبیاء الهی هستیم و همچنین فرزندان اوصياییم و بهصورت مخصوص در قرآن یاد شدهایم. ما از همگان بهقرآن و پیامبر صلواتالله علیه و آله سزاوارتريم. خداوند دينش را براى ما گشود و در کتاب خود فرمود: «مقرر کرد براى شما» اى آل محمد! «از دين آنچه را كه بهنوح سفارش کرد» و بهما سفارش كرد آنچه را بهنوح سفارش كرد؛ «و آنچه را بهتو وحى كرديم» اى محمد! «و آنچه را بهابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم» پس بهما یاد داد و رسانید، علم آنچه که میدانیم و در نزد ما بهودیعت نهاد علم رسولان الهی را. ما وارثان پیامبران اولوالعزم هستیم؛ و آن سفارش اين بود كه «دين را بهپا داريد» اى آل محمد! «و در آن تفرقه نيندازيد» و با هم متحد باشيد …».
[۱]. بقره، ۲۵۳
[۲]. اسراء، ۵۵
[۳]. صف، ۶
[۴]. تفسیر قمی، مقدمه ج۱، ص۱۸
[۵]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۲۶، ص۳۴۹
[۶]. الأمالي( للصدوق)، النص، ص۵۹۴
[۷]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۲، ص۳۲۳
[۸]. كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، ص۶۶
[۹]. مكاتيب الأئمة عليهم السلام، ج۵، ص۲۴۰
[۱۰]. المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص۴۹۷
[۱۱]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۲۶، ص۳۳۱
[۱۲]. یس، ۱۲
[۱۳]. الیقین باختصاص مولانا علی علیهالسلام بامرة المؤمنین، ص۳۵۰
.[۱۴] کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۲۲۴
[۱۵]. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج۱، ص۲۴۸
[۱۶]. نمل، ۲۰
[۱۷]. نمل، ۲۱
[۱۸]. رعد، ۳۱
[۱۹]. نمل، ۷۵
[۲۰]. فاطر، ۳۲
[۲۱]. کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۲۲۶
[۲۲]. شوری، ۱۳
[۲۳]. همان
[۲۴]. همان
[۲۵]. همان
[۲۶]. همان
[۲۷]. همان
[۲۸]. الكافي (ط – دارالحديث)، ج۱، ص۵۵۶
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!