۹-امیر غدیر/ فضائل و مناقب(بخش پنجم) [علم و معرفت]

منزلت ممتازی که بالاترین مراتب علم و معرفت را برای امام‌المتقین علیه‌السلام ایجاد کرده و مظهریت صفات جمال و جلال الهی را برای ایشان رقم زده است. برخی از بیانات معصومین علیهم‌السلام…

***********************************************

پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی

دسته‌بندی: خطبه

امیر غدیر/ فضائل و مناقب(بخش پنجم) [علم و معرفت]

قرآن کریم در تبیین جایگاه علم و دانش امیرالمؤمنین علیه‌السلام، شامل دو طایفه از آیات است. یک دسته از آیات کتاب الهی، چنانکه در بخش قبل اشاره شد، به‌توصیف مقام علمی جانشینان پیامبران پرداخته است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به‌عنوان وصی پیامبر أعظم صلوات‌الله علیه و آله در بالاترین درجه و مرتبۀ آن قرار دارد. اما دسته‌ای دیگر، همان‌گونه که معصومین علیهم‌السلام با تفسیر و تطبیق خویش بر آن تأکید کرده‌اند، درجۀ دانایی و حکمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و فرزندان آن‌ حضرت علیهم‌السلام را به‌صورت خاص تبیین می‌فرماید. از این‌رو در این‌بخش، ‌به‌برخی آیات که شأن و مرتبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام را از منظر علم و آگاهی مشخص کرده است، اشاره می‌شود.

  • استوار در علم

آیۀ هفتم سورۀ مبارکۀ آل‌عمران که از آیات کلیدی قرآن کریم به‌شمار می‌رود و معارف فراوانی را در خود گرد آورده است، دربارۀ مقام علمی امیرالمؤمنین و فرزندان معصوم آن ‌حضرت علیهم‌السلام تعبیری زیبا و راهگشا ارائه کرده است.

«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشا‌به ‌مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا ‌به ‌کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»[۱]

«او است کسی که این کتاب را بر تو فرو فرستاد. پاره‌ای از آن، آیات محکم [صریح و روشن] است. آنها اساس کتاب هستند و [پاره‌ای] دیگر متشابهاتند [که تأویل پذیرند]. اما کسانی که در دل‌هاشان انحراف است برای فتنه‌جویی و طلب تأویل آن [‌به‌دلخواه خود] از متشا‌به‌ آن پیروی می‌کنند، با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه‌داران در دانش کسی نمی‌داند. [آنان‌که] می‌گویند: ما بِدان ایمان آوردیم، همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست، و جز خردمندان کسی متذکر نمی‌شود».

علامۀ طباطبایی رضوان‌الله علیه به‌هنگام تفسیر مفاهیم ارزشمند این آیۀ شریفه، دربارۀ واژۀ «تأویل» می‌گوید:

«كلمۀ «تأويل» از ماده «أول» است و اين ماده ‌به‌معناى رجوع است كه وقتى ‌به‌باب تفعيل مى‏رود، معناى برگرداندن را مى‏دهد، پس تأويل متشا‌به ‌‌به‌معناى برگرداندن آن ‌به‌يك مرجع و مأخذ است و تأويل قرآن ‌به‌معناى مأخذى است كه معارف قرآن از آنجا گرفته مى‏شود»[۲].

بنابر این، راسخان در علم که در سورۀ نساء نیز با همین تعبیر از آنان یاد شده است[۳]، آشنا ‌به‌حقیقت و اسرار قرآن و محکمات و متشابهات آن هستند و ‌به‌مأخذی که معارف قرآن از آن جایگاه تنزل کرده و ‌به‌عالم دنیا رسیده است، دسترسی دارند.

اما سؤال مهم این است که انسان‌های بافضیلت و ارجمندی که خداوند متعال از آنان این‌گونه تجلیل کرده و در کنار نام خویش از ایشان یاد می‌کند، چه کسانی هستند تا در تفسیر و تطبیق و تأویل آیات به‌آنان رجوع شود.

در پاسخ ‌به‌این سؤال، امامان معصوم علیهم‌السلام به‌عنوان مخاطبان حقیقی قرآن کریم بر این نکته تأکید می‌ورزند که مقصود آیۀ مبارکه، اهل بیت پیامبر صلوات‌الله علیه و آله هستند. انسان‌های شایسته‌ای که فرشتگان الهی به‌خانۀ‌های آنان نازل می‌شده‌‌اند و علم را از سرچشمۀ بی‌پایانش دریافت می‌کرده‌اند. چنانکه امام صادق علیه‌السلام در کلام نورانی خویش فرمود:

«اَلرّاسِخُونَ فِي اَلْعِلْمِ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلَيْهِمُ‌اَلسَّلاَمُ»[۴]

«راسخان در علم، اميرالمؤمنين و امامان پس از وى عليهم‌السلام هستند».

همچنین محمد‌بن جریر طبری که گزارش سفر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ‌به‌شام و دربار هشام‌‌بن عبدالملک را در کتاب دلائل الإمامه از وجود مطهر امام صادق علیه‌السلام بیان کرده است، به‌نقل از این امام همام می‌گوید:

«… هشام خطاب ‌به‌پدرم گفت: على عليه‌السّلام ادّعا مى‌كرد، علم غيب مى‌داند؛ حال آنكه پروردگار در علمش، کسی را شريك نساخته است؛ پس على چگونه چنين ادعايى داشت؟! پدرم فرمود: خداوند جلّ‌ و أعلی بر پيامبرش كتابى فرستاد كه هر چه بوده است و آنچه تا روز واپسين خواهد بود را در آن بيان داشته است؛ «و فرستاديم ما بر تو قرآن را كه روشنگر هر چيز و راهنما و رحمت و مژده‌دهنده براى مسلمانان است»[۵] و فرموده است: «و همه چيز را [از نيك و بد] در پيشوايى روشنگر برشمرديم»[۶] و نيز مى‌فرمايد: «ما در كتاب آفرينش، بيان هيچ چيز را فروگذار نكرديم»[۷] و همچنین مى‌فرمايد: «هيچ امرى در آسمان و زمين پنهان نيست جز آن كه در كتاب (علم الهى) آشكار است»[۸]. پس خداوند ‌به‌پيامبر خویش وحى كرد: هر غيب و رازى كه ‌به‌سوى تو فرستاده‌ايم، حتماً على عليه‌السّلام را بر آنها آگاه ساز. به‌دنبال اين دستور بود كه پيغمبر صلّى‌اللّه عليه و آله ‌به‌على عليه‌السّلام امر کرد، پس از رحلتش، قرآن را جمع كند و غسل و كفن و حنوط‍‌ وى را انجام دهد و ديگران را حاضر نكند … و ‌به‌اصحاب خویش فرمود:

«عَلِيُّ‌بن أَبِي طَالِبٍ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ اَلْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَ أَحَدٍ تَأْوِيلُ اَلْقُرْآنِ بِكَمَالِهِ وَ تَمَامِهِ إِلاَّ عِنْدَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ وَ لِذَلِكَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ أَيْ هُوَ قَاضِيكُمْ وَ قَالَ عُمَرُ‌بن اَلْخَطَّابِ لَوْ لاَ عَلِيٌّ هَلَكَ عُمَرُ يَشْهَدُ لَهُ عُمَرُ وَ يَجْحَدُهُ غَيْرُهُ»[۹]

«على‌بن ابى طالب عليه‌السّلام بعد از من با منافقان دربارۀ تأويل قرآن، نبرد خواهد كرد؛ چنانكه من بر سر نزول قرآن با كافران جنگيدم. هيچ‌‌ يك از صحابه، جز على عليه‌السّلام، تمام و كمال ‌به‌تأويل قرآن آگاهى نداشت. به‌همین‌خاطر پيامبر أكرم صلّى‌اللّه عليه و آله فرمود: داناترين مردم ‌به‌قضاوت، على‌بن ابى طالب عليه‌السّلام است؛ يعنى او بايد داور شما باشد. عمر‌بن خطّاب گفته است: اگر على نبود، عمر تباه شده بود. او ‌به‌علم آن حضرت گواهى مى‌داد، ولى ديگران اين موضوع را انكار مى‌كردند!».

حقیقت گران‌بهایی که وجود مطهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی که سُلَیم‌بن قیس از ایشان نقل کرده، مطرح فرموده است.

«خَرَجَ عَلَيْنَا عَلِيُّ‌بن أَبِي طَالِبٍ ع وَ نَحْنُ فِي الْمَسْجِدِ فَاحْتَوَشْنَاهُ‏- فَقَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي عَنِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ فِي الْقُرْآنِ عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَمْ يَدَعْ لِقَائِلٍ مَقَالًا وَ لَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ‏ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‏ وَ لَيْسُوا بِوَاحِدٍ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَانَ وَاحِداً مِنْهُمْ عَلَّمَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِيَّاهُ وَ عَلَّمَنِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ لَا يَزَالُ فِي عَقِ‌به‌إِلَى يَوْمِ تَقُومُ السَّاعَةُ …»[۱۰]

«روزی حضرت علی علیه‌السلام ‌به‌سوی ما که در مسجد بودیم، آمد. پس دور حضرت جمع شده و ایشان را در میان گرفتیم. علی علیه‌السلام فرمود: قبل از آنکه مرا از دست بدهید، از من بپرسید. دربارۀ قرآن از من بپرسید، همانا در قرآن، دانش اوّلین و آخرین آمده است. قرآن برای هیچ سخن‌گویی جای سخن نگذاشته است و تأویل آن‌را کسی جز خدا و راسخان در علم نمی‌داند. آنان یک نفر نیستند؛ و رسول خدا صلی‌الله علیه و آله یکی از آ‌نها است. خداوند تأویل قرآن را ‌به‌او آموخته است و او هم ‌به‌من آموخته است. این دانش، سپس در نسل آن حضرت تا روز قیامت خواهد بود …»

از همین‌رو امیرالمؤمنین علیه‌السلام ‌به‌کسی که خودش را در منصب قضاوت قرار داده بود، فرمود:

«هَلْ تَعْرِفُ اَلنَّاسِخَ مِنَ اَلْمَنْسُوخِ»

«آيا آيات ناسخ را از منسوخ مى‌شناسى؟»

آن شخص جواب داد: خیر. در این‌هنگام امام ‌به‌او فرمود:

«هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ تَأْوِيلُ كُلِّ حَرْفٍ مِنَ اَلْقُرْآنِ عَلَى وُجُوهٍ»[۱۱]

«خودت را هلاك كردى و ديگران را ‌به‌هلاكت افكندى، تأویل هر حرفی از قرآن بر وجه و صورتی متفاوت است».

این‌گونه بیانات از جانب معصومین علیهم‌السلام برای آن است که همگان متوجه باشند، کسی حق تفسیر به‌‌رأی و تحمیل نظرات و عقاید خویش ‌بر ‌قرآن را ندارد، مگر اینکه سخنش، مستند ‌به‌کلام نورانی برگزیدگانی باشد که آگاه ‌به‌ظاهر و باطن و تأویل و تفسیر کتاب الهی هستند.

این جایگاه ممتاز علمی و معرفتی اهل بیت پیامبر صلوات‌الله علیهم، به‌ویژه «باب مدینۀ علم‌النبی» حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، بدان‌اندازه آشکار و هویدا بوده است که حتی بزرگان عامه – از خلفا گرفته تا صاحبان کتب و محققین – در مجامع و محافل مختلف به‌آن تصریح ‌کرده‌اند. چنانکه محدث و مؤلف مشهور، ابونُعَیم اصفهانی(۳۳۶۴۳۰ه.ق) از ابن مسعود نقل می‌کند:

«إِنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ، مَا مِنْهَا حَرْفٌ إِلَّا لَهُ ظَهْرٌ وَبَطْنٌ، وَإِنَّ عَلِيَّ‌بن أَبِي طَالِبٍ عِنْدَهُ عِلْمُ الظَّاهِرِ وَالْبَاطِنِ»[۱۲]

«قرآن بر هفت حرف نازل گشت و هیچ حرفی از آن نیست، مگر آنکه ظاهر و باطنی داشته باشد. به‌درستی علی‌‌بن أبی طالب، علم ظاهر و باطن [قرآن] را دارد».

  • إمام مبین

آیۀ دوازدهم سورۀ مبارکۀ «یس» از جمله آیاتی است که بیانگر مقام علمی امیرالمؤمنین علیه‌السلام و عظمت آن است.

«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»[۱۳]

«‌به‌يقين ما مردگان را زنده مى‏كنيم و آنچه را از پيش فرستاده‏اند و تمام آثار آنها را مى‌نويسيم و همه چيز را در كتاب آشكاركننده‏اى برشمرده‏ايم!»

واژۀ «إحصا» از «حصی» ‌به‌معنای سنگریزه است؛ و چون در گذشته برای شمارش دقیق اشیا از سنگریزه استفاده می‌شده است، ‌به‌شمارش حسابگرانه «إحصا» اطلاق ‌شده است. خداوند متعال در آیۀ مبارکه با به‌کار بردن این واژه تأکید می‌فرماید که هر آنچه بهره‌ای از هستی دارد، ‌به‌‌درستی در امام مبین ثبت شده است.

دربارۀ حقیقت امام مبین در تفاسیر قرآن کریم، اگر چه مصادیق و شأن ‌نزول‌های متعددی بیان شده است، اما مفسر عظیم‌الشأن، علامه طباطبایی رضوان‌الله علیه با توجه به‌روایات وارده، ضمن رد احتمالات و اقوال موجود، مصداق بارز إمام مبین را حضرت علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام می‌داند و آن را از بطون و اشارات قرآنی برمی‌شمارد.[۱۴]

در این‌زمینه در کتاب گران‌سنگ أمالی شیخ صدوق ‌رضوان‌الله علیه به‌نقل از امام باقر علیه‌السلام آمده است، هنگامی‌که این آیۀ شریفه بر قلب مبارک رسول خدا صلی‌الله علیه و آله نازل شد، دو نفر از جا برخواسته و عرضه داشتند: ای رسول خدا! آیا مقصود از امام مبین، تورات است؟ حضرت پاسخ داد: خیر. آن‌دو پرسیدند: آیا منظور، انجیل است؟ حضرت فرمود: خیر. پرسیدند: آیا مقصود، قرآن است؟ پیامبر فرمود: خیر. در این هنگام امیرالمؤمنین علیه‌السلام وارد شد. پس رسول الله صلی‌الله علیه و آله فرمود:

«هُوَ هَذَا إِنَّهُ الْإِمَامُ الَّذِي أَحْصَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ عِلْمَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ»[۱۵]

«مقصود، ایشان است. همانا علی، امامى است كه خداى تبارك و تعالى علم هر پديده را در او إحصا کرده است».

چنانکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام‌ خود نیز بِدان تصریح کرده و این منزلت را میراث رسول‌ خدا صلی‌الله علیه و آله برای خویش دانسته است.

«أَنَا وَ اَللَّهِ اَلْإِمَامُ اَلْمُبِينُ أُبَيِّنُ اَلْحَقَّ مِنَ اَلْبَاطِلِ وَرِثْتُهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»[۱۶]

«‌به‌خدا سوگند! امام مبین، من هستم که حق را از باطل آشکار می‌سازم. این علم را از رسول خدا ‌به‌ارث برده‌ام».

سدیر صیرفی می‌گوید: ‌خدمت امام صادق علیه‌السلام رسیدم تا مقداری پول که برای حضرت بود را تحویل ایشان دهم. اما وقتی به‌محضر امام رسیدم، از آن مبلغ، یک دینار را نگه داشتم تا گفته‌های مردم را دربارۀ امام صادق علیه‌السلام آزمایش کنم. حضرت فرمود:

«يَا سَدِيرُ خُنْتَنَا وَ لَمْ تُرِدْ بِخِيَانَتِكَ إِيَّانَا قَطِيعَتَنَا»

«سدیر! ‌به‌ما خیانت کردی؛ اما از این خیانت، قصد سویی نداشتی».

عرض کردم: فدایت شوم، چطور؟! فرمود: مقداری از حقّ ما را نگه داشتی تا ببینی، چه می‌کنیم. عرض کردم: درست می‌فرمایید؛ می‌خواستم سخن دوستانم را آزمایش کنم. حضرت فرمود:

«أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ كُلَّ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ نَعْلَمُهُ وَ عِنْدَنَا ذَلِكَ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى‏ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ‏ فِي‏ إِمامٍ‏ مُبِينٍ‏ اعْلَمْ أَنَّ عِلْمَ الْأَنْبِيَاءِ مَحْفُوظٌ فِي عِلْمِنَا مُجْتَمِعٌ عِنْدَنَا وَ عَلِمُنَا مِنْ عِلْمِ الْأَنْبِيَاءِ فَأَيْنَ يُذْهَبُ بِكَ قُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ‏»[۱۷]

«مگر نمی‌دانی ما هر چه نیاز باشد را می‌دانیم و علم آن نزد ماست، مگر نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: «وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ»[۱۸] بدان که علم انبیا در علم ما محفوظ و نزد ماست و دانش ما از دانش انبیا گرفته شده است. چه فکر می‌کنی؟ عرض کردم: درست می‌فرمایید، فدایت شوم».

  • علم کتاب

از آیاتی که دلیل بر حکمت بی‌کران امیر بیان، حضرت علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام است و بشریت را به‌مرتبت منیع خاندان عصمت و طهارت هدایت می‌کند، آیۀ پایانی سورۀ مبارکۀ رعد است:

«وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»[۱۹]

«آنها كه كافر شدند، مى‏گويند: «تو پيامبر نيستى!» بگو: كافى است كه خداوند و كسى كه علم كتاب نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند».

اگر کسی در عمل شگرف وزیر حضرت سلیمان، جناب آصف‌بن برخیا که در لحظه‌ای – به‌اندازۀ خیره شدن چشم – تخت ملکۀ سبأ را نزد پیامبر الهی حاضر کرد، درنگی داشته باشد و بیان قرآن را در این‌باره ملاحظه کند و آن‌را با تعبیر مهم آیۀ مبارکۀ سوره رعد مقایسه نماید، به‌‌آسانی متوجه شکوه علمی شخصیت مطرح در این‌سوره خواهد شد؛ چرا که قرآن کریم دربارۀ میزان آگاهی آصف‌‌بن برخیا، تعبیر «عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب»[۲۰] به‌معنای «علمی از کتاب» را به‌کار می‌برد، در حالی‌که در سورۀ مبارکۀ رعد، سخن از «عِلْمُ الْكِتاب» است که نشانۀ شمول و گستردگی آن است. همان‌طور که امام باقر علیه‌السلام در کلام گهربار خویش بر آن تأکید ورزیده است.

«إِنَّ اِسْمَ اَللَّهِ اَلْأَعْظَمَ عَلَى ثَلاَثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ به ‌فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ حَتَّى تَنَاوَلَ اَلسَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ اَلْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ اَلاِسْمِ اَلْأَعْظَمِ اِثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى اِسْتَأْثَرَ به ‌فِي عِلْمِ اَلْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ»[۲۱]

«اسم أعظم خداوند، هفتاد و سه حرف است و تنها يك حرف آن نزد آصف بود، آصف، آن يك حرف را گفت و زمين ميان او و تخت بلقيس در هم نورديده شد تا تخت را به‌دست گرفت، سپس زمين به‌حالت اول بازگشت و اين کار در كمتر از یک لحظه انجام شد؛ اما ما هفتاد و دو حرف از اسم أعظم را داريم و يك حرف هم نزد خداست كه آن‌را در علم غيب براى خودش مخصوص ساخته است. و هیچ نیرو و قدرتی جز از جانب خداوند بلندمرتبه ‌و بزرگ نیست‏».

فاصله‌ و تفاوتی‌ که بین رسول خدا و اهل بیت آن ‌حضرت علیهم‌السلام با سایر پیامبران الهی نیز بوده است و در مباحث گذشته مطرح شد. چنانکه این روایت نورانی امام صادق علیه‌السلام تأکید دیگری بر آن است.

«إِنَّ عِيسَى‌بنَ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أُعْطِيَ حَرْفَيْنِ وَ كَانَ يَعْمَلُ بِهِمَا وَ أُعْطِيَ مُوسَى‌بن عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِيَ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثَمَانِيَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِيَ نُوحٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَمْسَةَ عَشَرَ حَرْفاً وَ أُعْطِيَ آدَمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً وَ إِنَّهُ جَمَعَ اَللَّهُ ذَلِكَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ إِنَّ اِسْمَ اَللَّهِ اَلْأَعْظَمَ ثَلاَثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً أَعْطَى اَللَّهُ مُحَمَّداً اِثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ حَجَبَ عَنْهُ حَرْفاً وَاحِداً»[۲۲]

«به‌‌ عيسى‌بن مريم [از اسم أعظم ] دو حرف عطا شده بود و با آن‌دو كار مي‌كرد و به ‌موسى‌بن عمران چهار حرف و به‌‌ابراهيم، هشت حرف و به‌‌نوح، پانزده حرف و به‌‌آدم، بيست‌وپنج حرف داده شده بود و خداوند آنها را براى حضرت محمّد صلّى‌اللّه عليه و آله و اهل بيتش جمع كرد. به‌درستی اسم أعظم، هفتاد‌و‌سه حرف است. خداوند به‌حضرت محمّد، هفتاد ‌و دو حرف داد و يك حرف را از او مخفی ساخت».

از این‌رو وقتی برید‌بن معاویه دربارۀ آیۀ شریفه از امام باقر علیه‌السلام سؤال کرد، حضرت فرمود:

 «إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ ص»[۲۳]

«مقصود [از آیه] فقط ماییم و علی علیه‌السلام اول ما و أفضل ما و بهترین ما بعد از پیامبر صلوات‌الله علیه و آله است».

عبدالله‌‌بن بکیر نیز می‌گوید: وقتی در محضر امام صادق علیه‌السلام از حضرت سلیمان و علم و حکومتی که خداوند به‌او عطا کرده بود، سخن به‌میان آمد، امام با قرائت آیۀ سورۀ رعد، آن‌را بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام تطبیق کرد.

«وَ مَا أُعْطِيَ سُلَيْمَانُ‌بن دَاوُدَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ مِنَ اَلاِسْمِ اَلْأَعْظَمِ وَ صَاحِبُكُمُ اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ: «قُلْ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْكِتابِ»[۲۴]  فَكَانَ وَ اَللَّهِ عِنْدَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) عِلْمُ اَلْكِتَابِ فَقُلْتُ: صَدَقْتَ وَ اَللَّهِ، جُعِلْتُ فِدَاكَ»[۲۵]

«مگر خداوند به‌سلیمان چه‌‌مقدار علم بخشیده بود؛ همانا نزد او یک حرف از اسم أعظم بود؛ اما امام شما که خداوند در قرآن می‌فرماید: «بگو: كافى است كه خداوند و كسى كه علم كتاب نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند»، قسم به‌خدا، علم کتاب نزد علی علیه‌السلام است. پس من گفتم: سوگند به‌خدا، راست می‌گویید. جانم فدای شما باد».

وجود بیاناتی این‌چنین صریح و روشن، سبب شده تا مفسر عظیم‌الشأن، علامۀ طباطبایی رضوان‌الله علیه پس از نقل آرا و اقوال مختلف، دربارۀ مصداق حقیقی ‌آیۀ مبارکه بنویسد:

«گفتۀ جمعى كه گفته‏اند: آيۀ شريفه در حق على (ع) نازل شده و همچنين رواياتى كه در اين‌باره وارد شده تأييد مى‏شود. پس اگر جملۀ «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» به‌كسى از گروندگان به‌رسول خدا (ص) منطبق گردد، قطعاً به‌على (ع) منطبق خواهد شد، چون او بود كه به‌شهادت روايات صحيح و بسيار، از تمامى امت مسلمان داناتر به‌كتاب خدا بود. و اگر هيچ‌يك آن روايات نبود جز روايت ثقلين كه هم از طرق شيعه و هم از طرق سنى به‌ما رسيده، در اثبات اين مدعا كافى بود»[۲۶].

مهم اینجاست، افزون بر احادیث و روایات موجود در کتب شیعیان، بزرگان عامه نیز مقصود آیۀ شریفه را امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌دانسته‌اند؛ چنانکه شیخ صدوق أعلی‌الله مقامه در کتاب أمالی از عطیۀ عوفی به‌نقل از ابوسعید خدری می‌گوید: از رسول خدا صلوات‌الله علیه و آله دربارۀ «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏»[۲۷] پرسیدم، حضرت فرمود:

«ذَاكَ وَصِيُّ أَخِي سُلَيْمَانَ‌بن دَاوُدَ»

«آن شخص، جانشین برادرم سلیمان‌‌بن داود است».

سپس دربارۀ «قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ‏ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتابِ»[۲۸] پرسیدم، فرمود:

«ذَاكَ أَخِي عَلِيُ‏‌بن أَبِي طَالِبٍ ع»[۲۹]

«آن شخص، برادرم علی‌بن ‌ابی‌طالب علیه‌السلام است».

سلیمان‌بن ابراهیم قُندوزی نیز در کتاب ینابیع‌الموده از ابن عباس نقل کرده است:

«آنکه علم کتاب در نزد اوست، علی علیه‌السلام است؛ زیرا او به‌تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخش آگاه بود»[۳۰].

همچنین ثعلبی، مفسر و محدث بزرگ اهل سنت، به‌‌دو طریق، مقصود از «مَنْ‏ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتابِ» را علی‌بن ‌ابی‌طالب علیه‌السلام دانسته است[۳۱].

  • جنب الله

از دیگر آیاتی که به‌واسطۀ آن می‌توان علم برتر امیرالمؤمنین علیه‌السلام را مورد بررسی قرار داد، آیۀ پنجاه‌وششم سورۀ مبارکۀ زمر است.

«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ»[۳۲]

«تا آنکه [مبادا] کسی بگوید: «دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم، بی‌تردید من از ریشخندکنندگان بودم».

دربارۀ معنا و مفهوم واژۀ «جنب‌الله» در تفسیر نمونه آمده است:

«در اینکه جنب‌الله در اینجا به‌چه معنا است، مفسران احتمالات فراوانى داده‌اند. واقع این است که «جنب» در لغت به‌معنى پهلو است و سپس به‌هر چیزى که در کنار چیزى قرار گرفته باشد، اطلاق مى‌شود، همان‌گونه که یمین و یسار به‌معنى طرف چپ و راست بدن است، سپس به‌هر چیزى که در این ناحیه قرار گیرد، یمین و یسار گفته مى‌شود. در اینجا «جنب‌الله» نیز به‌معنى تمام امورى است که در جانب پروردگار قرار دارد؛ فرمان او، اطاعت او، قرب او، کتب آسمانى که از ناحیۀ او نازل شده است، همه در معنى آن جمع است»[۳۳].

منزلت ممتازی که بالاترین مراتب علم و معرفت را برای امام‌المتقین علیه‌السلام ایجاد کرده و مظهریت صفات جمال و جلال الهی را برای ایشان رقم زده است. برخی از بیانات معصومین علیهم‌السلام در این‌باره که در کتب روایی و تفسیری آمده، چنین است.

امام سجاد علیه‌السلام در روایتی از رسول أعظم صلوات‌الله علیه و آله نقل کرده است:

«جَنْبُ اَللَّهِ عَلِيٌّ وَ هُوَ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى اَلْخَلْقِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ»[۳۴]

«جنب‌الله علی ا‌ست و او حجت خدا بر مخلوقات در روز قیامت است».

امام صادق علیه‌السلام نیز در تفسیر آیۀ مبارکه به‌نقل از امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«أَنَا عَيْنُ اَللَّهِ وَ لِسَانُهُ اَلصَّادِقُ وَ يَدُهُ وَ أَنَا جَنْبُ اَللَّهِ اَلَّذِي يَقُولُ «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اَللّهِ»[۳۵] وَ أَنَا يَدُ اَللَّهِ اَلْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا بَابُ حِطَّةٍ مَنْ عَرَفَنِي وَ عَرَفَ حَقِّي فَقَدْ عَرَفَ رَبه ‌لِأَنِّي وَصِيُّ نَبِيِّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى خَلْقِهِ»[۳۶]

«من عين اللّه و زبان صادق و دست خداوندم. من جنب اللّه هستم، همان‌كه درباره‌اش مي‌گويد: «اى افسوس بر آنچه از دست دادم، نسبت به‌جنب اللّه». من دست گشودۀ پروردگار بر بندگان، به‌رحمت و مغفرت هستم. من باب حِطّه [بنى اسرائيل] هستم – که هر فردی داخل آن ‌شد، نجات ‌يافت – هر كه مرا بشناسد و حق مرا بداند، خدا را شناخته است، چون من وصى پيامبر در زمين و حجت او بر خلق هستم».

در روایت امام کاظم علیه‌السلام نیز آمده است:

«جَنْبُ اَللَّهِ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ‌بن أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ كَذَلِكَ مَنْ كَانَ بَعْدَهُ مِنَ اَلْأَوْصِيَاءِ بِالْمَكَانِ اَلرَّفِيعِ إِلَى أَنْ يَنْتَهِيَ إِلَى اَلْأَخِيرِ مِنْهُمْ»[۳۷]

«جنب اللّه، اميرالمؤمنين على‌بن ابى طالب است؛ و همچنين اوصيای بعد از او در مقامى بس بلند هستند تا به‌آخرين وصىِّ از ایشان، منتهى شود».

  • شاهد اعمال

با توجه به‌تأکید قرآن کریم دربارۀ عرضۀ اعمال بر خداوند متعال و نبی أعظم و ائمه علیهم‌السلام، وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام نسبت به‌رفتارها، کردارها و گفتارها آگاه است و چیزی از محضر نوارنی آن‌حضرت پوشیده و مخفی نمی‌ماند.

«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلي‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[۳۸]

«و بگو: «[هر کاری می‌خواهید] بکنید، که به‌زودی خدا و پیامبرش و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست، و به‌زودی به‌سوی دانای نهان و آشکار بازگردانیده می‌شوید، پس شما را به‌آنچه انجام می‌دادید، آگاه خواهد کرد».

چنانکه در سورۀ بقره آمده است:

«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَي النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهيداً»[۳۹]

«و بدین‌گونه شما را امتی میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد».

و امام باقر علیه‌السلام فرمود:

«رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ نَحْنُ اَلشُّهَدَاءُ عَلَى اَلنَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ صَدَّقْنَاهُ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ»[۴۰]

«رسول خدا صلّى‌اللّه عليه و آله به‌آنچه از طرف خداوند به‌ما ابلاغ كرده و رسانيده، گواه است و ما بر مردم گواهيم. هر كس ما را تصديق كند، روز قيامت او را تصديق كنيم و هر كس تكذيب كند، او را تكذيب می‌كنيم».

امام صادق علیه‌السلام نیز در روایتی که یعقوب‌بن شعیب از آن امام همام نقل کرده است، مقصود از «اَلْمُؤْمِنُونَ» در آیۀ شریفه را اهل بیت علیهم‌السلام می‌داند تا در پرتو تفسیر این آیۀ مبارکه بر دانایی و بینش ناب حضرات معصومین علیهم‌السلام تأکید کرده باشد.

«عَنْ يَعْقُوبَ‌بن شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اَللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ»  قَالَ هُمُ اَلْأَئِمَّةُ».[۴۱]

«يعقوب‌بن شعيب می‌گويد: از امام صادق عليه السلام دربارۀ کلام خداوند عزّ و جلّ «در [انجام] كار باشيد كه خدا و پيامبر و مؤمنين، كردار شما را مى‌بينند»، پرسيدم، فرمود: «مؤمنين»، امامان معصوم علیهم‌السلام هستند».

 

[۱]. آل عمران، ۷

[۲]. ترجمه الميزان، ج‏۳، ص۳۵

[۳]. نساء، ۱۶۲

[۴]. کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۲۱۳

[۵]. نحل، ۸۹

[۶]. یس، ۱۲

[۷]. انعام، ۳۸

[۸]. نمل، ۷۵

[۹]. دلائل الامامه (ط-موسسه البعثه)، ج۱، ص۲۳۶

[۱۰]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۲۴ ص۱۷۹

[۱۱]. بحار الانوار، ج۸۹، ص۹۵

[۱۲]. حلیة الاولیاء‌ و‌ طبقات الاصفیاء، ج۱، ص۶۵ – البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷

[۱۳]. یس، ۱۲

[۱۴]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۷۰

[۱۵]. أمالی (للصدوق)، ص۱۷۰

[۱۶]. بحار الانوار، ج۳۵، ص۴۲۷

[۱۷]. مناقب (لابن شهر آشوب)، ج۴، ص۲۲۷

[۱۸]. یس، ۱۲

[۱۹]. رعد، ۴۳

[۲۰]. نمل،۴۰

[۲۱]. کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۲۳۰

[۲۲]. بحار الانوار، ج۲۷، ص۲۵

[۲۳]. وسائل الشيعة، ج‏۲۷، ص۱۸۱

[۲۴]. رعد، ۴۳

[۲۵]. البرهان في تفسير القرآن، ج۴، ص۲۱۸

[۲۶]. ترجمه الميزان، ج‏۱۱، ص۵۳۰

[۲۷]. نمل، ۴۰

[۲۸]. رعد، ۴۳

[۲۹]. الأمالي( للصدوق) ؛ النص ؛ ص۵۶۵

[۳۰]. ینابیع الموده لذو القربی (دار الاسوه)، ج۱، ص۳۰۸

[۳۱]. البرهان في تفسير القرآن، ج‏۳، ص۲۷۷

[۳۲]. زمر، ۵۶

[۳۳]. تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۵۱۱

[۳۴]. تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۳۶۶

[۳۵]. زمر، ۵۶

[۳۶]. بحار الانوار، ج۳۹، ص۳۳۹

[۳۷]. بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۹۲

[۳۸]. توبه، ۱۰۵

[۳۹]. بقره، ۱۴۳

[۴۰]. کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۱۹۱

[۴۱]. کافی (الاسلامیه)، ج۱، ص۲۱۹

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.