۱۴-امیر غدیر/ فضائل و مناقب (بخش دهم) [عبادت]
آن هنگام که تهدید، شکنجه و قتل مسلمانان، توسط سران شرک، فزونی گرفت و پروردگار متعال،…
*******************************************
پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی
دستهبندی: خطبه
امیر غدیر/ فضائل و مناقب (عبادت)
ج – اخلاص
اخلاص و پاک بودن نیّت، مهمترین شرط ارزش یافتن عمل عبادی است، چرا که رسول خدا صلیالله علیه و آله عملی که ذرهای ریا در آن باشد را مقبول درگاه الهی نمیداند[۱]و بر این امر تأکید میفرماید، هر کس عمل خود را با گوهر اخلاص زینت بخشد، ضمن دستیابی بهبرترین اعمال[۲]، بهدرجات بلند ایمان راه پیدا میکند[۳]. از اینرو در متون دینی بهاخلاص در افعال، اقوال و رفتار، سفارش فراوان شده است، چنانکه امیرالمؤمنین علیهالسلام در بیان ارزندۀ خویش میفرماید:
«أَخْلِصْ لِلَّهِ عَمَلَكَ وَ عِلْمَكَ وَ حُبَّكَ وَ بُغْضَكَ وَ أَخْذَكَ وَ تَرْكَكَ وَ كَلَامَكَ وَ صَمْتَكَ»[۴]
«عملت و علمت و دوستیات و دشمنیات و ستاندنت و رها کردنت و سخن گفتنت و سکوتت را برای خدا خالص ساز».
اگر چه باریابی بهمقام اخلاص، سهل و آسان نیست، زیرا امیر مؤمنان که خود در زمرۀ برترین «مُخْلَصِين»[۵] قرار دارد و پاکیزهترین اعمال را بهدرگاه الهی تقدیم داشته است، در کلامی ماندگار میفرماید:
«تَصْفِيَةُ اَلْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ اَلْعَمَلِ وَ تَخْلِيصُ اَلنِّيَّةِ مِنَ اَلْفَسَادِ أَشَدُّ عَلَى اَلْعَامِلِينَ مِنْ طُولِ اَلْجِهَادِ»[۶]
«پاكسازى عمل، از خود عمل سختتر است و پاك کردن نيت از فساد، براى انجام دهندگان، سختتر است از
جهاد طولانى».
بر این اساس، با توجه بهمنزلت ویژۀ مولای متقیان در فضیلت «اخلاص» و لزوم پرداختن بهاین ویژگی ارزنده، جلوههایی از اخلاص آنحضرت که در تفسیر آیات سهگانۀ «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» وارد شده، مطرح میشود.
-
مصداق کامل آیۀ ۲۰۷ سورۀ بقره
از اقدامات جاودانۀ حضرت علی علیهالسلام که در راه محافظت از جان گرانبهای رسول خدا صلواتالله علیه و آله انجام گرفت و منزلت وصی پیامبر را در فضیلت اخلاص، بر همگان آشکار میسازد، واقعۀ هراسناک «لیلۀالمبیت» است.
آن هنگام که تهدید، شکنجه و قتل مسلمانان، توسط سران شرک، فزونی گرفت و پروردگار متعال، فرمان هجرت را صادر فرمود، کفار مکه با هدف ریشهکن ساختن شریعت نوپای محمدی صلواتالله علیه و آله، در «دارالنُدوه» گرد هم آمده و تصمیم بهقتل رسول خدا صلیالله علیه و آله گرفتند؛ اما از آنجا که در اجرای این نقشۀ شوم، خطر خونخواهی بنیهاشم را احساس میکردند، با پیشنهاد «ابلیس» که بهشمایل پیرمردی در جمع حاضر شده بود[۷]، انتخاب یک نفر از هر قبیله و قتل شبانۀ پیامبر خدا را برگزیدند تا احتمال انتقامجویی بنیهاشم از بین برود. پس پنجاه مرد از طوایف مختلف مکه، برای اجرای نقشه انتخاب شدند. لکن بهدنبال این تصمیم پلید، امین وحی بر رسول خدا صلیالله علیه و آله نازل شد و حضرت را از تصمیم آنان آگاه ساخت:
«وَ إِذْ يَمْکُرُ بِکَ الَّذينَ کَفَرُوا لِيُثْبِتُوکَ أَوْ يَقْتُلُوکَ أَوْ يُخْرِجُوکَ وَ يَمْکُرُونَ وَ يَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماکِرينَ»[۸]
«و [یاد کن] هنگامیکه کافران دربارۀ تو نیرنگ میکردند تا تو را بهبند کشَند یا بکُشند یا [از مکه] اخراج کنند و نیرنگ میزدند، و خدا تدبیر میکرد و خدا بهترین تدبیر کنندگان است».
رسول خدا صلیالله علیه و آله، خبر نقشۀ کفار و دستور خداوند متعال مبنی بر هجرت را بهاطلاع علی علیهالسلام رسانید و بهاو فرمود: تو باید در بستر من بمانی. حال، چه میگویی و چه خواهی کرد؟ علی علیهالسلام عرضه داشت: آیا با انجام این کار، جان شما از خطر در امان میماند؟ رسول خدا پاسخ داد: آری. پس علی علیهالسلام تبسم کرد و برای سلامتی رسول خدا سجدۀ شکر بهجای آورد. در این هنگام پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَمْتَحِنُ أَوْلِيَاءَهُ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ مِنْ دِينِهِ فَأَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ قَدِ امْتَحَنَكَ يَا ابْنَ أُمِّ وَ امْتَحَنَنِي فِيكَ بِمِثْلِ مَا امْتَحَن به خَلِيلَهُ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِالسَّلَامُ وَ الذَّبِيحَ إِسْمَاعِيلَ عَلَيْهِالسَّلَامُ فَصَبْراً صَبْراً فَـ«إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ».
«بهدرستی، خداوند، اولياى خویش را بهاندازۀ ايمان و منزلتشان در دين امتحان مىكند و از همین رو است که بلا و مصایب انبيا و پيغمبران، از دیگر مردمان بيشتر است. پس از امتحان انبيا نیز هر كس بهدرجۀ انبيا و مقام ایشان نزدیکتر باشد، مصایب و ابتلائاتش شديدتر است. اى فرزند مادر من! همانا خداوند، تو را امتحان كرده و مرا امتحان کرده است. دربارۀ تو بهآنچه ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح كه مأمور كشتن فرزند خویش شد، امتحان کرد. پس بر تو باد بهشكيبایى، كه رحمت خدا بهنيكوكاران نزديك است».
سپس على را در آغوش کشیده و بهسبب علاقهاش بهعلی، اشک ریخت و ایشان نیز در فراق رسول خدا حریصانه گریست.[۹]
پیامبر صلیالله علیه و آله از علی جدا شد و حضرت، در بستر رسول الهی قرار گرفت. در این حال، خداوند بهجبرئیل و میکائیل خطاب کرد: بین شما پیمان برادری بستم و عمر یکی از شما را طولانیتر از دیگری ساختم؛ حال، کدامیک از شما عمر بیشتر را انتخاب میکنید؟ هر دو، عمر طولانی را برگزیدند. خداوند فرمود: آیا نمیخواهید از علیبن ابیطالب سرمشق بگیرید که حیات پیامبر را بر حیات خویش ترجیح داد و در بستر پیامبر قرار گرفت و آمادۀ فداکاری و از جان گذشتن شد؟ پس بهسوی علی بروید و از او مراقبت و محافظت کنید. این دو فرشتۀ الهی نیز فرود آمدند و در حالی که جبرئیل در نزد سر و میکائیل در قسمت پای او بود، بهآن حضرت تبریک گفته و اظهار داشتند:
«بَخْ بَخْ مَنْ مِثْلُكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ يُبَاهِي اللَّهُ بِكَ الْمَلَائِكَةَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»[۱۰]». [۱۱]
«مبارک باد بر تو، ای پسر ابوطالب! خداوند بهوجود تو در برابر ملائکه مباهات میکند. سپس این آیۀ شریفه نازل شد: «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبت بهبندگان، مهربان است».
مشرکان، بر اساس نقشۀ شوم خود، سحرگاهان بهخانۀ رسول خدا صلیالله علیه و آله یورش برده و علی را در بستر پیامبر مشاهده کردند. پس، از علی علیهالسلام پرسیدند: پسرعمویت کجاست؟! حضرت پاسخ داد: نمیدانم. مهاجمین که از رسیدن بههدف خویش ناکام مانده بودند، بهضرب و شتم علی پرداختند، تا آنجا که نزدیک بود آن حضرت را بهقتل رسانند.[۱۲]
این اقدام شجاعانه و ایثار خالصانه، در سلسله افتخارات امیرالمؤمنین علیهالسلام از چنان ارزش و اعتباری برخوردار است که چون ستارهای فروزان میدرخشد و منزلت بینظیر آن امام همام را بهرخ میکشد. کار ماندگاری که امیرالمؤمنین علیهالسلام در جمع شورای شش نفره دربارۀ آن فرمود:
«هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ وَقَى رَسُولَ اللَّهِ ص حَيْثُ جَاءَ الْمُشْرِكُونَ يُرِيدُونَ قَتْلَهُ فَاضْطَجَعْتُ فِي مَضْجَعِهِ وَ ذَهَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَحْوَ الْغَارِ وَ هُمْ يَرَوْنَ أَنِّي أَنَا هُوَ فَقَالُوا أَيْنَ ابْنُ عَمِّكَ فَقُلْتُ لَا أَدْرِي فَضَرَبُونِي حَتَّى كَادُوا يَقْتُلُونَنِي غَيْرِي قَالُوا اللَّهُمَّ لا»[۱۳]
«آيا در ميان شما، جز من كسى هست كه از جان رسول خدا صلّىالله عليه و آله محافظت كرده باشد؟ آنگاه كه مشرکان تصميم بهقتل حضرت گرفتند، من در بستر حضرتش آرميدم و پيامبر خدا صلّىالله عليه و آله بهسوى غار رهسپار شد. آنها گمان مىكردند كه من، او هستم. [وقتى مرا ديدند] گفتند: پسرعمويت كجاست؟ گفتم: نمىدانم. آنقدر من را زدند كه نزديك بود، کشته شوم. (اهل شورا) جواب دادند: بهخدا سوگند! نه».
-
مصداق کامل آیۀ ۲۶۵ سورۀ بقره
دومین آیهای که واژۀ «مَرْضاتِ اللَّه» در آن وارد شده و بر انجام کار با هدف خشنودی خدا تأکید دارد، آیۀ دویستوشصتوپنج سورۀ بقره است. خداوند متعال در این آیۀ شریفه، انفاقی را که با هدف رضایت پروردگار انجام میگیرد، بهبوستانی تشبیه میکند که با بارش رحمت الهی، محصولش دو چندان میشود:
«وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»[۱۴]
«و (كار) كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا و تثبيت (ملكات انسانى در) روح خود، انفاق مىكنند، همچون باغى است كه در نقطۀ بلندى باشد، و بارانهاى درشت بهآن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، بهحد كافى بهره گيرد) و ميوۀ خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و باطراوت است) و خداوند بهآنچه انجام مىدهيد، بيناست».
حضرت علی علیهالسلام که حیات پرفروغش، سراسر دستگیری از نیازمندان و یتیمان است، در این امتیاز ارزنده نیز از دیگران سبقت جسته و بهعنوان اسوه و الگو شناخته میشود. منقبت و فضیلتی که در آیات متعدد قرآن کریم و سخنان معصومین علیهمالسلام مطرح شده و در مباحث آینده، سخن از آن، بهمیان خواهد آمد.
اخلاص و پاکی امیرالمؤمنین علیهالسلام در انفاق و برطرف ساختن حاجت نیازمندان، تا بدان اندازه برجسته است که امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیۀ «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[۱۵] مصداق بارز آن را جدّ بزرگوار خویش، علیبن ابیطالب علیهالسلام معرفی میکند:
«عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِالسَّلَامُ أَفْضَلُهُمْ، وَ هُوَ مِمَّنْ يُنْفِقُ مَالَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»[۱۶]
«امیرالمؤمنین علیهالسلام برترینِ این افراد است. او از کسانی است که قرآن میفرماید: اموالش را برای کسب خشنودی خدا انفاق میکرد».
بیان گهربار رسول خدا صلیالله علیه و آله در خطبۀ غدیر نیز بر همین امر دلالت دارد؛ زیرا در تفسیر آیۀ «انَّما وَلِیکُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»[۱۷]فرمود:
«وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الَّذِي أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ هُوَ رَاكِعٌ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ حَال»[۱۸]
«و علیبن ابیطالب، کسی است که نماز را بهپا داشت، زکات را ادا کرد و اوست رکوع کنندهای که قصدش در هر حال، خدای عزّ و جلّ است».
-
مصداق کامل آیۀ ۱۱۴ سورۀ نساء
شخصیت ارجمندی که در واپسین سفارشات خویش بهامام حسن و امام حسین علیهماالسلام، دربارۀ اصلاح ذاتالبین و توجه بهنیازمندان میفرماید:
«أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ص يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ»[۲۰]
«شما دو تن و همۀ فرزندان و خاندانم و هر کس که این نوشته بهاو میرسد را بهتقوای الهی و نظم در کارها و آشتی با یکدیگر سفارش میکنم. همانا از جدّتان پیامبر صلیالله علیه و آله شنیدم که میفرمود: «آشتی با یکدیگر، برتر است از یک سال نماز و روزه». خدا را، خدا را، دربارۀ یتیمان. مبادا روزی سیر نگه داریدشان و روز دیگر گرسنه بمانند؛ و مبادا در نزدتان تباه شوند».
و این حقیقت جاودانه را مطرح کرده است:
«إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ زَكَاةَ جَاهِكُمْ كَمَا فَرَضَ عَلَيْكُمْ زَكَاةَ مَا مَلَكَتْ أَيْدِيكُمْ»[۲۱]
«خداوند، زکات آبرویتان را بر شما در نظر گرفته است، چنانکه زکات اموالتان را بر شما واجب کرده است».
خود، چنان خالصانه در راه برطرف ساختن اختلافات و کدورتها گام برمیداشت که علامه مجلسی رضوانالله علیه در کتاب بحارالأنوار، این مطلب را از قول اهل کوفه، دربارۀ ایشان نقل میکند.
«سعیدبن قیس همدانی[۲۲] در روزی داغ و سوزان، علی علیهالسلام را پشت دیواری دید و از ایشان پرسید: در این وقت از روز، در کوچه چه میکنید؟ حضرت پاسخ داد: از خانه بیرون نیامدم، مگر بهقصد این که مظلومی را یاری رسانم یا اندوهگینی را نصرت دهم. در همین لحظات، زنی سراسیمه و دل از جای کنده که نمیدانست بهکجا رود، بهحضرت رسیده و ایستاد. پس گفت: ای امیر مؤمنان! شوهرم بهمن ظلم کرده و ستم روا داشته است و سوگند خورده که مرا کتک زند. شما با من بیایید تا نزد او برویم. حضرت سر خویش را بهزیر افکنده و سپس سر را بلند کرده و فرمود: سوگند بهخدا چنین نخواهد ماند تا آنکه حق مظلوم از ظالم گرفته شود، بدون دشواری و ناراحتی. سپس بهزن فرمود: خانهات کجاست؟ زن نشانی منزلش را گفت. حضرت، همراه زن، راه افتاد تا اینکه بهخانهاش رسید. زن گفت: این خانۀ من است. علی علیهالسلام بهصاحب خانه سلام کرد و جوانی که لباس رنگین بر تن کرده بود، از خانه بیرون آمد. امیرالمؤمنین بهاو فرمود: از خدا بترس؛ چرا همسرت را ترسانیدهای؟! مرد در جواب گفت: تو را بهاین امر چه کار است؟ قسم بهخداوند، بهخاطر گفتارت، این زن را با آتش میسوزانم. سلیمانبن خالد میگوید: عادت امیرالمؤمنین علیهالسلام این بود، هر جا که میرفت، تازیانهای بهدست داشت و شمشیرش را حمایل میساخت؛ پس هر کس محکوم بهتازیانه میشد، او را تازیانه میزد و هر کس که محکوم بهشمشیر میشد، حکم خدا را دربارهاش اجرا میکرد. پس مرد جوان، ناگاه شمشیرِ کشیدهای را در مقابل خود دید. حضرت بهاو فرمود: تو را امر بهمعروف و نهی از منکر میکنم و تو معروف را رد میکنی؟! توبه کن و گر نه تو را میکشم. در این بین، مردم از کوچهها میآمدند و سراغ امیرالمؤمنین را میگرفتند تا آنکه گرداگرد حضرت جمع شدند. پس جوان از گفتارش پشیمان شده و عرضه داشت: ای امیرالمؤمنین! مرا ببخش تا خدا تو را ببخشاید. سوگند بهخدا، در برابر این زن، مانند زمینی خواهم شد که مرا پایمال کند. در این هنگام امیرالمؤمنین علیهالسلام بهزن دستور داد، داخل خانه شود، و خود برگشت در حالیکه این آیه را تلاوت میکرد: «نیست خیری در بسیاری از رازهاشان، مگر آنکه کسی امر کند بهصدقهای یا کار خوبی یا اصلاح بین مردم»[۲۳] و میفرمود: سپاس خدای را که بهدست من بین زن و شوهری اصلاح برقرار ساخت. خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «نیست خیری در بسیاری از رازهاشان، مگر آنکه کسی امر کند بهصدقهای یا کار خوبی یا اصلاح بین مردم و کسی که برای رضای خدا این چنین کند، پس زود باشد که او را جزای بزرگی میدهیم».[۲۴]
بهرهمندی امیر مؤمنان از این امتیاز ارزنده، حتی در زمان حضور نبی مکرم صلواتالله علیه و آله، باعث شده است که آنحضرت از سوی رسول خدا با هدف برطرف ساختن اختلاف و نزاع بین مسلمین انتخاب شود تا همگان، سفیر حقیقی صلح و دوستی در اسلام را بشناسند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در این زمینه میفرماید:
«پیامبر صلواتالله علیه و آله من را فراخواند و بهسوی یمن اعزام کرد تا بین مردم آن سرزمین، صلح و آشتی برقرار سازم. من بهپیامبر عرض کردم: اى رسول خدا! جمعیت آنجا فراوان است و من جوانی تازهکار هستم. حضرت فرمود: ای علی! چون بهبالاترین نقطۀ گردنۀ فیق رسیدی، با بالاترین صدا فریاد بزن: اى درختها، اى شهرها، اى خاكها! محمد، رسول خدا بهشما سلام مىرساند. علی علیهالسلام میفرماید: چون بهبالاى گردنه رسيدم و بر يمن مشرف شدم، ناگاه اهل آن سرزمین را ديدم كه با نيزههاى برافراشته و كمانهاى بر دوشگرفته و شمشيرهاى برهنه، آهنگ من كردهاند. با صدای رسا گفتم: ای درختها، ای شهرها، ای خاکها! محمد صلواتالله علیه و آله بهشما سلام میکند. در این هنگام درختی و شهری و خاکی نبود، مگر اینکه با صدای واحد، بانگ برآورد: «بر محمد، رسول خدا و بر تو سلام». پس دست و پاى مردمان و مرکبهاشان بهلرزه درآمد و سلاح از دستشان افتاد و شتابان نزد من آمدند و ميان آنان سازش برقرار کرده و برگشتم».[۲۵]
[۱]. «إِنَّ اَللَّهَ لاَ يَقْبَلُ عَمَلاً فِيهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ رِيَاءٍ»؛ مجموعۀ ورّام، ج۱، ص۱۸۷
[۲]. «أفضَلُ العَمَلِ ما اُريدَ بِهِ وَجهُ اللّه»؛ غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۹۱
[۳]. «بِالْإِخْلَاصِ تَتَفَاضَلُ مَرَاتِبُ الْمُؤْمِنِين»؛مجموعۀ ورام، ج۲، ص۱۱۹
[۴]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۸۲
[۵]. خداوند متعال در هشت آیۀ قران کریم از «مُخْلَصِين» یاد کرده و از ایشان تمجید کرده است.
[۶]. کافی (الاسلامیه)، ج۸، ص۱۸
[۷]. إعلام الوری بأعلام الهدی (ط الحدیثه)، ج۱، ص۱۴۶
[۸]. انفال،۳۰
[۹]. بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۱
[۱۰]. بقره، ۲۰۷
[۱۱]. مجموعۀ ورّام، ج۱، ص۱۷۴
[۱۲]. بحار الانوار، ج۱۹، ص۹۲
[۱۳]. خصال صدوق (جامعۀ مدرسین)، ج۲، ص۵۶۰
[۱۴]. بقره، ۲۶۵
[۱۵]. بقره/۲۶۵
[۱۶]. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۴۸
[۱۷]. «ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»؛ مائده/۵۵
[۱۸]. الاحتجاج علی اهل اللجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۵۹
[۱۹]. «لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً»؛ نساء، ۱۱۴
[۲۰]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص۴۲۱
[۲۱]. وسائل الشيعة، ج۱۶، ص۳۸۱
[۲۲]. از شیعیان خالص و فرماندهان شجاع سپاه امیرالمؤمنین علیهالسلام.
[۲۳]. نساء، ۱۱۴٫
[۲۴]. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۴۰، ص۱۱۳ – ۱۱۴
[۲۵]. بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۶۲
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!