۱۱-حلال و حرام/ زبان و دروغ (قسمت سوم)
اتهام دروغ نسبت به شخصیتی همچون علیبن ابیطالب علیهالسلام که برخوردار از سوابق درخشان و بیبدیل در اسلام بود و شصت و شش نفر از تابعین و صحابه در کتب اهل سنت، او را…
********************************************************************
پدیدآورنده: سید محمد شاهچراغی
دستهبندی: خطبه
حلال و حرام/ زبان و دروغ (قسمت سوم)
د – شایعه
چهارمین قِسم از اقسام دروغ که در زندگی بشر اثرات مخرب بیشمار بر جا گذاشته و آسیبهای جبرانناپذیری را به شخصیتها، افراد و جوامع وارد ساخته، «شایعه» است؛ سلاح کشنده و سمّ مهلکی که دشمنان، منافقان و افراد نابخرد، جهت دستیابی به اهداف پلیدشان بدان تمسک میجویند و حرکت پیشرونده حکومتها و انسانهای موفق را کند کرده و به شکست میکشانند. این عمل قبیح که با اغوا و فریب سادهاندیشان بهبار مینشیند، یکی دیگر از آفات خطرناک زبان محسوب میشود که باید درباره مضرات و روشهای مقابله با آن روشنگری کرد و از شیوعش جلوگیری نمود.
آنچه در این بخش از سلسله مقالات حلال و حرام میآید، اشاره به سه راه مبارزه و مقابله با شایعه، از منظر قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام خواهد بود. در پایان مبحث نیز به پنجمین قِسم از انواع دروغ پرداخته میشود.
الف – عدم ایجاد فرصت برای شایعهسازان
اولین گام در راه پیشگیری از تولید، ترویج شایعه و مبارزه با آن، اجتناب و دوری گزیدن مؤمنان از مواضع تهمت و شبهه است تا قدرت توطئهگران و دسیسهجویان محدود شده و امکان سودجویی آنان از شایعات کمتر شود. از اینرو امیرالمؤمنین علیهالسلام که در زندگی خویش، همواره آماج تهمتها و شایعات دستگاه خبیث اموی قرار داشتند، در آخرین لحظات زندگی نورانیشان، این توصیهی گرانبها را مطرح فرمودند:
«إِيَّاكَ وَ مَوَاطِنَ التُّهَمَة»[۱]
«بر حذر باش از جایگاههای تهمت.»
اگر همگان، بهویژه خواص جامعه در زندگی شخصی و اجتماعی خویش با در نظر گرفتن حدود شرع مقدس و عقل و درایت لازم به انجام تکالیف خویش مبادرت ورزند، افراد شیاد و هوسران نخواهند توانست بر مرکب شایعه سوار شده، اذهان و افکار مردم را منحرف ساخته و به اهداف خویش نائل شوند.
ب – تکذیب شایعات
سکوت و عدم تبیین حقیقت، مسیر پذیرش شایعه و اعتماد به آن را هموار میسازد؛ بنابر این بر دوش آحاد جامعه است که در برابر شایعه، آگاهی بخشی کرده و اجازه فراگیر شدن آن را به سودجویان ندهند. البته در اینبین فردی که شایعهای درباره او شکل گرفته، وظیفه و تکلیف سنگینتری بر دوش دارد و باید در صف مقدم مبارزه با آن قرار گیرد؛ چنانکه هرگاه خناسان و توطئهگران دربارهی بزرگان دینی و مذهبی دست به شایعه میزدند، این بزرگواران با روشنگری و بیان حقیقت به مقابله با آن میپرداختند که مصادیقی از آن خواهد آمد. اگر چه قابل انکار نیست، در بسیاری از موارد، سیطره رسانهای قدرتهای فاسد و امکانات فراوان مادی آنان مانع رسیدن صدای حق و توجه مردم به حقیقت میشده که مظلومیت انسانهای پاک و بیگناه را موجب میگردیده است.
– تهمت به امیرالمؤمنین علیهالسلام
دستگاه خبیث معاویه در دوران پنجساله حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام با تولید و انتشار شایعات بیاساس، تضعیف روحیه مؤمنان و اختلافافکنی بین آنان را هدف گرفته بود که همین مسأله، روشنگری مداوم حکومت علوی را ضروری مینمود. خاندان اموی و پیروان این شجره خبیثه که ریشه همهی مفاسد و ظلمها بودند، حتی از اتهام دروغگویی به علی علیهالسلام و بیان آن درباره چهرهی بیبدیل تاریخ انسانیت پرهیز نمیکردند و در مسیر فراگیر شدن این شایعه تلاش میکردند؛ تا حدی که بر اساس خطبه هفتاد و یکم نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین علیهالسلام مجبور شدند در سخنانی روشنگرانه، حقیقت را به مردم جاهل و فریبخورده عصر خویش گوشزد نمایند:
«وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ عَلِيٌّ يَكْذِبُ قَاتَلَكُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَعَلَى مَنْ أَكْذِبُ أَ عَلَى اللَّهِ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ أَمْ عَلَى نَبِيِّهِ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ كَلَّا وَ اللَّهِ لَكِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا وَ لَمْ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِهَا وَيْلُ أُمِّهِ كَيْلًا بِغَيْرِ ثَمَنٍ لَوْ كَانَ لَهُ وِعَاءٌ- وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِين»[۲]
«مىگوييد على دروغ مىگويد؛ خدايتان مرگ دهاد. بر كه دروغ مىبندم؟ بر خدا؟! و من نخستين فردی هستم كه بدو ايمان آوردم، يا بر پيامبر او؟! در حالیکه من اوّلين كسی هستم كه وى را تصديق كردم. بهخدا هرگز؛ لكن آنچه مىگويم سخنى است كه از دانستن معنای آن بدوريد و شايستگى فهم آن نداريد و به نادانى خود مغروريد. واى بر شما كه پيمانه علم را بر شما به رايگان پيمودم؛ «و به يقين خبر آن را پس از چندگاهى خواهيد دانست.»
اتهام دروغ نسبت به شخصیتی همچون علیبن ابیطالب علیهالسلام که برخوردار از سوابق درخشان و بیبدیل در اسلام بود و شصت و شش نفر از تابعین و صحابه در کتب اهل سنت، او را اولین مؤمن به رسول خدا صلیالله علیه و آله دانستهاند[۳] سبب شکلگیری سخنان ارزشمند آنحضرت شده که راه صدق و حق را تا قیامت به رهجویان طریق کمال میشناساند و مظلومیت آن امام همام را روایت میکند.
شایعه سازش امام خمینی (ره)
پس از واقعه پانزده خرداد سال ۴۲ و حصر امام خمینی رحمۀالله علیه در قیطریه تهران، فشار مراجع تقلید، علماء شیعه و مردم مؤمن سراسر کشور سبب شد تا حکومت ستمشاهی مجبور به آزادی این شخصیت عظیمالشأن شود و آن پیشوای مجاهد به قم مراجعت نمایند. اما در اینبین ساواک شایعهای را منتشر کرد، مبنی بر اینکه آقای خمینی با رژیم سازش کرده و اختلافات موجود بر طرف شده است. دروغی که میتوانست امیدها را به یأس کشانیده و حرکت پر شتاب اقشار مختلف را در همان ابتدای راه متوقف سازد. اما امام خمینی رضوانالله علیه بلافاصله پس از اطلاع، در یک سخنرانی افشاگرانه به این شایعهی خطرناک پرداخته و فرمودند:
«چند روز است، آزاد شدهام. فرصت مطالعۀ روزنامه نداشتم. در زندان فراغت داشتم و مطالعه میکردم تا اینکه روزنامۀ اطّلاعات، مورّخ سه شنبه ۱۸ فروردین ۴۳ را به من دادند. من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من ندادند. در این روزنامهی کثیف اطّلاعات، تحت عنوان «اتّحاد مقدّس»، در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملّت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملّت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟! آقایان که در دانشگاه هستید، برسانید به همه که روحانیت با این «انقلاب» موافق نیست. ما که وسیلۀ انتشاراتی نداریم؛ همه چیز را از ما گرفتهاند. تلویزیون و رادیو را از ما گرفتهاند. تلویزیون که در دست آن نانجیب است؛ رادیو هم که در دست خودشان هست؛ مطبوعات ما کثیف است. آنها مطلبی را مینویسند یا میگویند، فوراً به تمام نقاط دور دست میرسانند؛ آن وقت مردم بیاطّلاع فکر میکنند که روحانیون هم با آنها هستند. روحانیون با این مفاسد دوستی ندارند. اگر روزنامۀ اطّلاعات جبران نکند، با عکسالعمل شدید ما مواجه خواهد شد. خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمیشود اصلاحات کرد. با نوشتن «خمینیِ خائن» به دیوارهای تهران که مملکت اصلاح نمیشود! دیدید غلط کردید؟ دیدید اشتباه کردید؟ خاضع به احکام اسلام شوید، ما شما را پشتیبانی میکنیم.»[۴]
دفاعیه و روشنگری امام خمینی رحمهالله علیه نهتنها باعث شد، دستگاه جبّار پهلوی به مقاصد شوم خود نرسد و نهال نوپای انقلاب اسلامی از گزند شایعهی بدخواهان در امان بماند، بلکه روحی تازه در کالبد مردم دمید تا مستحکمتر از قبل در دفاع از ارزشها ایستادگی نمایند.
شایعه تقلب در انتخابات
انقلاب اسلامی ایران در طول حیات پر برکت خود با دسیسههای مختلف نظام سلطه و استکبار روبرو بوده که تولید و ترویج شایعات توسط بنگاههای خبری و غولهای رسانهای یکی از این اقدامات زشت و پلید میباشد که مشکلات زیادی را برای نظام اسلامی ایجاد کرده است؛ لکن در بین شایعات مختلف مطرح شده و اتهامات بیاساس وارده به این شجره طیبه، دامن زدن به شایعه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هجری شمسی که با همکاری کشورهای آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه و … شکل گرفت و گروههای مخالف جمهوری اسلامی از قبیل سلطنتطلبان، فرقهی منحرف بهائیت، منافقین کور دل و کثیری از اصلاحطلبان در آن نقش ایفا کردند، فتنهی عظیمی را موجب گردید که خدشهدار شدن اعتبار و موقعیت جمهوری اسلامی، سلب آرامش و امنیت جامعه و ریخته شدن خون مردم، بخشی از آن است. توطئهی عظیمی که اگر با ایستادگی، برخورد هوشمندانه و صریح مقام معظم رهبری حضرت آیۀالله العظمی خامنهای حفظهالله و نیز بصیرت مردم وفادار انقلاب اسلامی روبرو نمیشد، ممکن بود – معاذ الله – به ختم انقلاب اسلامی بیانجامد.
ج – تحقیق درباره اخبار
بهترین و مطمئنترین راه مقابله با ترویج شایعه و خنثی نمودن توطئه شایعهپراکنان، عمل به دستور خداوند متعال در آیهی ششم سورهی حجرات است؛ تکلیف مهمی که اگر مورد توجه آحاد جامعه قرار گیرد، دروغ و شایعه را در مراحل اولیه شکلگیری خود، متوقف ساخته و فرصت ترویج آنرا از خائنان خواهد گرفت. در این آیه شریفه خداوند متعال به مؤمنان میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلي ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ»[۵]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیک وارسی کنید، مبادا به نادانی گروهی را آسیب برسانید و [بعد] از آنچه کردهاید، پشیمان شوید.»
در تفسیر گرانسنگ «نمونه» درباره شأن نزول این آیه شریفه ماجرایی نقل شده که نشان میدهد، پیروی و اطاعت از دستور باریتعالی و تحقیق و کنکاش درباره صحت و سقم اخبار، چگونه باعث حفظ خونها و اموال میشود و از وقوع جنگی خانمانسوز جلوگیری میکند.
«نخستين شأن نزولى كه غالب مفسران آن را ذكر كردهاند، اين است كه آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ …» درباره «وليد بن عقبه» نازل شده است كه پيامبر صلىالله عليه و آله او را براى جمعآورى زكات از قبيله «بنىالمصطلق» اعزام داشت. هنگامى كه اهل قبيله با خبر شدند نماينده رسولاللَّه صلىالله عليه و آله مىآيد، با خوشحالى به استقبال او شتافتند، ولى از آنجا كه ميان وليد و آنها در جاهليت، خصومت شديدى بود، تصور كرد، آنها به قصد كشتنش آمدهاند. خدمت پيامبر صلىالله عليه و آله بازگشت (بىآنكه تحقيقى در مورد اين گمان كرده باشد) و عرض كرد: آنها از پرداخت زكات خوددارى كردند! (و مىدانيم امتناع از پرداخت زكات، يك نوع قيام بر ضد حكومت اسلامى تلقى مىشد، بنابراين مدعى بود آنها مرتد شدهاند!). پيامبر صلىالله عليه و آله سخت خشمگين شد و تصميم گرفت با آنها پيكار كند. آيه فوق نازل شد (و به مسلمانان دستور داد: هرگاه فاسقى خبرى آورد، درباره آن تحقيق كنيد). بعضى نيز بر آن افزودهاند كه بعد از اخبار وليد درباره ارتداد قبيله بنىالمصطلق، پيامبر صلىالله عليه و آله به «خالد بن وليد بن مغيره» دستور داد، به سراغ قبيله «بنىالمصطلق» برود، ولى فرمود: شتابزده كارى انجام مده! خالد، شبانه به نزديكى قبيله رسيد، و مأموران اطلاعاتى خود را براى تحقيق فرستاد، آنها خبر آوردند كه بنىالمصطلق به اسلام كاملًا وفادارند، و صداى اذان و نماز آنها را با گوش خود شنيدهاند. صبحگاهان خالد، شخصاً به سراغ آنها آمد، و صدق گفتار مخبرين را ملاحظه كرد. به خدمت پيامبر صلىالله عليه و آله بازگشت و ماجرا را به عرض رسانيد، در اين هنگام، آيه فوق نازل شد؛ و به دنبال آن پيامبر مىفرمود: «التَّأَنِّى مِنَ اللَّهِ وَ الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّيْطانِ!»؛ درنگ كردن و تحقيق، از سوى خدا است و عجله از شيطان است.»[۶]
پس از نزول این آیهی شریفه بود که ولیدبن عقبه در میان مسلمانان به فسق معروف شد؛ همان انسان سیهرویی که وقتی خلیفهی سوم، او را به عنوان حاکم کوفه منصوب کرد، در حالی که شراب خورده بود، برای اقامهی جماعت به مسجد کوفه رفت و نماز صبح را چهار رکعت خواند و پس از نماز رو به حاضران گفت: من امروز حال خوبی دارم، اگر میخواهید، بیشتر برای شما بخوانم. [۷]
بنابر این نباید خبری که فاسق میآورد را باور کرد و بر اساس آن قضاوت و عمل نمود، بلکه باید نسبت به مفاد خبر تحقیق و بررسی کرد و پس از آگاهی پیرامون صدق و کذب آن تصمیم لازم را اتخاذ نمود.
حال که سخن به ضرورت و اهمیت تحقیق درباره خبر رسید، مناسب است، در همین زمینه خاطرهای را مطرح نمایم. روزی آیتالله محمد علی عالمی رحمۀالله علیه که از عالمان بزرگوار شهر سمنان بودند، تلفن زده و به بنده گفتند: «گهگاه دربارهی من شایعهای مطرح میشود، همانطور که برای دیگران میگویند. اگر نسبت به من چیزی شنیدید، ابتدا از خودم دربارهی آن سؤال کنید تا شما را از صحت و کذبش مطلع سازم.»
بدیهی است، اگر این روش مواجهه با خبر در جامعه اسلامی بسط یابد و به فرهنگ غالب تبدیل شود، کسی قادر به ایراد خدشه و اتهام به دیگران نخواهد بود و شایعهپراکنان در رسیدن به مقاصدشان ناکام میمانند.
ه – شهادت دروغ
پنجمین قِسم از انواع دروغ که از پلیدترین گناهان و معاصی نیز بهشمار میرود و سبب از بین رفتن و پایمال شدن حق افراد میشود «شهادت دروغ» است که برخی اوقات با تأیید فرد یا افرادی که شایستگی و لیاقت انجام کاری را ندارند، ظهور و بروز مییابد و گهگاه در محاکم قضایی و در برابر اجرای عدالت محقق میشود.
قبل از آنکه به برخی روایات وارده درباره این گناه کبیره اشاره شود، نمونهای از موارد فراوان شهادت دروغ مطرح میگردد تا معلوم باشد، این عمل زشت و ناپسند، چگونه جامعهای را به پرتگاه سقوط کشانیده و سبب هتک حرمت و حتی ریختهشدن خون بیگناهان میشود.
تأثیر شهادت دروغ در جنگ جمل
این حدیث را بزرگان شیعه و اهل سنت نقل کردهاند که روزی خاتم انبیاء صلیالله علیه و آله به همسرانشان خطاب کرده و فرمودند:
«كأني بإحداكن قد نبحها كلاب الحوأب، وإياك أن تكوني أنت يا حميراء»[۸]
«گويا مينگرم يکي از شما را که سگهاي حوأب بر او بانگ زنند، بر حذر باش عايشه، مبادا آن زن تو باشی!»
ماهها و سالها پس از این سفارش بسیار مهم و سرنوشتساز، طلحه، زبیر و عایشه به بهانه خونخواهی عثمان بهپا خواسته و فتنهی جمل را در ایام حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام آغاز کردند؛ جنگ بزرگی که به کارزار سخت و سهمگین بین مسلمانان تبدیل گشت و خون بسیاری بر زمین ریخته شد. حادثهی دردناکی که شهادت دروغ از عوامل آن بهشمار میآید؛ زیرا عایشه و همراهانش در مسیر حرکت خود به منطقهای رسیدند که سگها به طرفشان رفته و شروع به پارس کردن نمودند. عایشه وقتی سر و صدای سگها را شنید از محمدبن طلحه، اسم سرزمین را جویا شد و او در پاسخ، نام آن را «حوأب» گفت. عایشه با شنیدن اسم حوأب، بیدرنگ آهنگ بازگشت از منطقه را نمود. وقتی همراهان، علت این تصمیم ناگهانی را جویا شدند، ماجرای حدیث نبوی صلیالله علیه و آله را نقل کرد و این که پیامبر صلواتالله علیه و آله او را از حضور در چنین سرزمینی نهی کرده است. محمدبن طلحه از او خواست که به راه ادامه دهد و از این سخن دست بردارد، اما عایشه بر تصمیم خود اصرار ورزید تا آنکه عبداللهبن زبیر، تعدادی از اعراب منطقه را با تطمیع نزد عایشه آورد و آنان به دروغ شهادت دادند که اسم این مکان، حوأب نیست و حوأب در ابتدای مسیر بوده و پشت سر گذاشته شده است. بدینخاطر عایشه پذیرفت تا به راه خود و حضور در جنگ ادامه دهد.[۹]
بدیهی است، اگر این شهادت دروغ نبود، چهبسا عایشه از مصاف با امیرالمؤمنین علیهالسلام منصرف میشد و به سبب موقعیتش به عنوان همسر رسول گرامی اسلام، بسیاری از حاضران در سپاه جمل نیز از قتال با خلیفهی الهی سرباز میزدند و جنگی در نمیگرفت.
شهادت دروغ و عواقب آن
ظلم، ستم و تباهی شهادت دروغ بدان حدّ است که نبی مکرم صلیالله علیه و آله شاهدان زور را مبغوضترین افراد نزد خود و خداوند متعال معرفی میفرمایند:
«إِنَّ أَبْغَضَكُمْ إِلَيَّ وَ أَبْعَدَكُمْ مِنِّي وَ مِنَ اللَّهِ مَجْلِساً شَاهِدُ زُورٍ»[۱۰]
«منفورترين شما نزد من و دورترين شما از جهت همنشینی با من و خدا، كسى است كه شهادت دروغ بدهد.»
حتی این عمل قبیح از گناهانی شمرده شده که انجامدهندهی آن بلافاصله مستحق عذاب دردناک الهی میشود. امام صادق علیهالسلام در اینزمینه میفرمایند:
«شَاهِدُ الزُّورِ لَا تَزُولُ قَدَمَاهُ حَتَّى تَجِبَ لَهُ النَّارُ.»[۱۱]
«شهادت دهنده به دروغ، هنوز قدم از جاى بر نداشته كه آتش [دوزخ] بر او واجب مىشود.»
رسول خدا صلیالله علیه و آله در حدیثی دیگر درباره سختی عذاب شهادت دروغ اینگونه میفرمایند:
«مَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ زُورٍ عَلَى أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ عُلِّقَ بِلِسَانِهِ مَعَ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»[۱۲]
«هر که درباره کسی شهادت دروغ دهد، در روز قيامت به زبانش آويزان مىشود و با منافقان، در پايينترين طبقه دوزخ خواهد بود.»
[۱]. بحار الانوار، ج۷۲، ص۹۰
[۲]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۱۰۰
[۳]. الغدیر (علامه امینی)، ج۳، ص۲۲۴ – ۲۳۶
[۴]. صحیفه امام، ج۱، ص۲۶۸ – ۲۶۹
[۵]. حجرات/۶
[۶]. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۱۵۲ – ۱۵۳
[۷]. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۵
[۸]. الامامه و السیاسه (الدینوری، ابن قتبیه، ت الشیری)، ج۱، ص۸۲
[۹]. الامامه و السیاسه (الدینوری، ابن قتبیه، ت الشیری)، ج۱، ص۸۲
[۱۰]. بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۱۰
[۱۱]. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۲۴
[۱۲]. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۲۵
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!