تعجب می‌کنم از كسى كه مى‏بيند هر روز در بدنش نقصی ایجاد شده و از عمر وی کاسته می‌شود، اما براى مردن آماده نمى‏شود

زاد راه/ اهل تقوا(بخش چهارم)

اما چون هجرت از دنیا به‌مانند هر سفری بدون برخورداری از زاد و توشه، سخت و ناممکن است، باید پیش از سفر، توشه و باری برای آن مهیا ساخت؛ از این‌رو…

*********************************************************************************

پدیدآورنده: سید محمد شاهچراغی

دسته‌بندی: خطبه

زاد راه/ اهل تقوا(بخش چهارم)

دنیاگریزی

امام‌المتّقین علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السّلام در یکصد و نود و سومین خطبه‌ی نهج‌البلاغه – معروف به خطبه‌ی متّقین – به تبیین اوصاف تقواپیشگان پرداخته و بیش از یکصد و سیزده ویژگی پرهیزکاران را بیان نموده‌اند؛ صفات برجسته و بسیار مهمی که اگرچه ممکن است برخی از آن‌‌ها در روح و جان یک انسان تحقق یابد، اما بی‌گمان، مجموع این صفات، تنها در وجود پاک و سیره‌ی مطهر معصومین علیهم‌السّلام تبلور یافته و به زیباترین شکل ممکن تجلی ‌می‌نماید.

امیرمؤمنان علیه‌السّلام در این خطبه‌ی درس‌آموز، در بیان یکی از صفات برجسته‌ی پرهیزکاران می‌فرمایند:

«أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا»[۱]

«تقواپیشگان کسانی هستند که دنيا قصد فریب آنان را کرده، امّا ایشان قصد دنيا نمی‌کنند.»

آنان‌که با تأسی به آموزگار پارسایی و پرهیزکاری، از دنیا روی گردانیده و به لذت‌ها و ‌خوشی‌های اخروی امید می‌ورزند، دنیا، خود به سراغ‌شان می‌آید و دام فریب و حیلت را در برابرشان می‌گستراند تا ایشان را به‌نابودی و اضمحلال کشاند؛ از این‌رو معروف است که دنيا همانند سايه مى‏ماند، اگر آدمی به‌آن پشت کرده و راه خود را در پیش گیرد، او به دنبال انسان مى‏آيد، امّا اگر شخص به سوی دنیا رو نموده و در پى‏ آن باشد، انسان را به دنبال خويش مى‏كشاند.

در این زمینه از حضرت علی علیه‌السّلام روایت دیگری نیز نقل شده است:

«مَنْ قَعَدَ عَنِ الدُّنْيَا طَلَبَتْهُ»[۲]

«هر کس از دنیا فرو نشیند و فاصله بگیرد، دنیا به دنبال او خواهد افتاد.»

هم‌چنین امام کاظم علیه‌السّلام ضمن هشدار پیرامون این موضوع، به هشام بن حَکَم می‌فرمایند:

«مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَوْفِيَ مِنْهَا رِزْقَهُ‏»[۳]

«هر كه آخرت را طلب کند، دنيا در طلبش خواهد آمد، تا همه‌ی رزقش را فرا گرفته و از وی بستاند.»

بر این اساس دنیا و لذت‌های دنیوی هم‌چون پول و ثروت، مقام و منصب، شهرت و شهوت و… به سوی پرهیزکاران روی می‌آورد، اما بندگان مخلص خداوند از اعتبارات زودگذر دنیوی روی‌ می‌گردانند؛ فضیلت ارزشمند و مزیت برجسته‌ای‌ که در سخنان درس‌آموز اولیاء دین علیهم‌السّلام از آن با عنوان دل‌پسند و جذاب «زهد و پارسایی» یاد شده است؛ چنان‌که پیشوای پرهیزکاران حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمایند:

«ظَلَفُ النَّفْسِ عَنْ لَذَّاتِ الدُّنْيَا هُوَ الزُّهْدُ الْمَحْمُود»[۴]

«بازداشتن نفس از لذّت‌هاى دنيا همان زهد ستوده شده‏ است.»

آن امام همام در بیانی دیگر با برشمردن این ویژگی مهم به عنوان خُلق و خوی اهل تقوا فرمودند:

«الزُّهْدُ شِيمَةُ الْمُتَّقِينَ وَ سَجِيَّةُ الْأَوَّابِين‏»[۵]

«زهد و پارسایی، شیوه‌ی پرهیزکاران و خوی بازگشت‌‌کنندگان به سوی خدا است.»

آن حضرت هم‌چنین با ارائه‌ی تفسیر روشنی از پارسایی، دنیاگریزی و دوری جستن از لذت‌های دنیوی را مهم‌ترین ارکان زهد معرفی کرده و در بیانی زیبا می‌فرمایند:

«الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا ثَلَاثَةُ أَحْرُفٍ زَاءٌ وَ هَاءٌ وَ دَالٌ فَأَمَّا الزَّاءُ فَتَرْكُ الزِّينَةِ وَ أَمَّا الْهَاءُ فَتَرْكُ الْهَوَى وَ أَمَّا الدَّالُ فَتَرْكُ الدُّنْيَا»[۶]

«زهدِ در دنیا دارای سه حرف است؛ زاء و هاء و دال، اما زاء اشاره به ترک زینت و خودآرایی دارد و هاء به ترک هواپرستی و دال به دنیاگریزی اشاره دارد.»

  • دنیاگریزی، مهم‌ترین نشانه‌ی پرهیزکاران

در بین ده‌ها نشانه‌ا‌ی که برای اهل تقوا ذکر شده و در متون دینی وارد شده، مهمترین شاخصه‌ی پرهیزکاران، دنیاگریزی آنان است، چرا که صرف‌نظر کردن از دنیا و توجه به آخرت، کاری بس بزرگ است که توفیق انجام آن، تنها نصیب مردان الهی می‌شود؛ انسان‌های پاکی که می‌توانند از شهوت‌ها و لذت‌های زودگذر بگذرند و به‌ آن دل نبندند؛ مؤمنان راستینی که هم‌چون پیشوا و قائد خویش، امیرالمؤمنین علیه‌السّلام چشم از خوشی‌های دنیا پوشیده و به لذت‌های جاویدان آخرت نظر می‌دوزند.

 حضرت علی علیه‌السلام به‌عنوان برجسته‌ترین شخصیت تاریخ بشری پس از نبی مکرم صلوات‌الله علیه و آله در این‌زمینه می‌فرمایند:

«در یکی از باغستان­های فدک مشغول کار بودم که ناگاه زنی زیباروی وارد باغ شد و گفت: ای پسر ابی­طالب! مرا به تزویج خود درآور تا تو را از زحمت بیل زدن آسوده ساخته و به گنجینه‌های زمین، راهنمایی‌ات نمایم، پس تو و فرزندانت به مُلک و فرمان‌روایی دست‌ یابید! از او پرسیدم: ای زن! کیستی تا تو را از خانواده‌ات خواستگاری کنم؟ پاسخ داد: من دنیا هستم. پس به او گفتم:

«ارْجِعِي وَ اطْلُبِي زَوْجاً غَيْرِي فَلَسْتِ مِنْ شَأْنِي»[۷]

«‏برگرد و همسر دیگری انتخاب کن، چرا که تو در شأن من نیستی!»

سپس ابیاتی را قرائت می‌نمایند که بیتی از آن چنین است:

وَ مَا أَنَا وَ الدُّنْيَا وَ إِنَّ مُحَمَّداً                           رَهِينٌ بِقَفْرٍ بَيْنَ تِلْكَ الْجَنَادِل‏

 «علی را با دنیا چه‌کار، در حالی که حضرت محمد صلّی‌الله علیه و آله در زمینی بایر و در میان سنگ‌ها قرار گرفته است!؟ چگونه اهل دنیا باشم در حالی که پیش‌تر، پیامبر خدا صلوات‌الله علیه و آله را به خاک سپرده و در قبر گذارده‌ام!»

  • دنیاگریزی و یاد مرگ

آن‌چه انسان را از اجابت و پاسخ به نغمه‌های دل‌فریب دنیا باز می‌دارد، باور عمیق نسبت به مرگ و پذیرش این حقیقت مهم است که زندگی در دیار خاکی برای هیچ کس همیشگی نخواهد بود و آدمی روزی دست از آن خواهد کشید؛ همان‌طور که پیشوای اهل تقوا در پاسخ به دنیای فریبنده، از مرگ یاد کرده و از رحلت اشرف مخلوقات عالم سخن به میان آوردند. انسان اگر به یاد مرگ و کوچیدن از دنیا باشد، دل به دنیا نمی‌بندد و زیبایی‌های ظاهری زندگی مادی او را فریفته و اغوا نمی‌کند، بلکه می‌تواند با آسودگی به این عفریته‌ی خدعه‌گر خطاب ‌نماید:

«برو این دام بر مرغی دگر نه                                 که عنقا را بلند است آشیانه»[۸]

پرهیزکاران، انسان‌های شایسته‌ای هستند که یا فریفته دنیا نشده و در زیر بار دنیا کمر خم نمی‌سازند و یا با هوشیاری و درایت، خود را از نیرنگ لذات دنیوی نجات می‌بخشند؛ به‌دیگر سخن، اهل تقوا یا مرتکب گناه نمی‌شوند و یا به‌سرعت از ارتکاب معصیت و مخالفت امر پروردگار توبه کرده و به سوی خالق خویش بازمی‌گردند؛ زیرا امیر مؤمنان علیه‌السّلام در ادامه‌ی کلام شیوای خود در تبیین صفات پرهیزکاران در خطبه‌ی یکصد و نود و سوم نهج البلاغه، از اسارت و به دام افتادن برخی از اهل تقوا و جان‌فشانی آنان در برابر لذات گوناگون دنیا به منظور رهایی از این دام فریبنده، سخن به میان آورده‌اند؛

«أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا»[۹]

«دنیا می‌خواست آن‌ها را اسير خود گرداند كه آنان با فدا كردن جان‌شان، خود را از چنگال دنیا رها ساختند.»

بر این اساس، ممکن است برخی از اهل تقوا اسیر دنیا و فریفته‌ی آن شوند، اما به سرعت، خود را از چنگال دنیا رها ساخته و از خطر مُهلک دنیاطلبی نجات می‌یابند.

  • دنیاگریزی حرّ ‌بن یزید ریاحی

دنیا و گرایش به مظاهر آن، رذیلتی بس خطرناک است که سرمنشأ همه‌ی شقاوت‌ها، بدبختی‌ها و سرآغاز ارتکاب گناهان می‌باشد، بدین‌جهت یکی از مهم‌ترین سفارشات حضرت سیدالشهدا علیه‌السّلام به یاران و همراهان وفادار خویش در سفر پر مخاطره‌ی کربلا، توجه به خطر دنیاگرایی و ضرورت پرهیز از تمایلات دنیوی بوده است؛

«إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى الْوَبِيلِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ … إِنَّ النَّاسَ‏ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‏ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ»[۱۰]

«همانا اين سرا دگرگون گشته و تغيير قيافه داده و خوبي‌هايش رو به زوال است و جز رطوبتى كه بر ته كاسه نشيند و جز يك زندگى پست و كم ارزش- مانند چراگاهى كه جز گياه زيان‌بخش و بيماركننده در آن چيز ديگرى نمى‏رويد- از آن باقى نمانده است. آيا نمى‏بينيد كه به حقّ عمل نمى‏شود، و باطل را رها نمى‏سازند؟! … به‌راستى، مردم گوش به فرمان و پيرو دنيايند، و عقيده و آیين، هم‌چون لعابى بر سر زبان آنان مى‏باشد كه تا زندگي‌شان رو به‌راه است، آن را مى‏چرخانند و چون به گرفتارى آزموده شوند، افراد دين‌دار كم شوند.»

یکی از چهره‌های موفق و سعادتمند که در این واقعه‌ی سراسر درس و عبرت، خود را از چنگال و اسارت دنیا رها ساخته و آزاد نمود، جناب حُرّ بن یزید ریاحی است؛ فرمانده‌ی دلاور و رزمنده‌ی جنگ‌جویی که از سوی ابن زیاد، مأموریت یافت، هر کجا امام حسین علیه‌السّلام را ملاقات نمود، حضرت را متوقف کرده و کاروان ایشان را به سوی شهر کوفه روانه سازد. اما ریاست و فرمان‌روایی بر لشگر ابن زیاد که از نمونه‌های روشن اسارت در دنیا و خسران عظیم محسوب می‌شد، برای جناب حرّ بیش‌تر از چند روز ادامه نیافت و این مرد شجاع و دلاور موفق گردید با نثار جان، خود را فدای سیدالشهدا نماید و از اسارت دنیا بگریزد؛ تا بدان‌جا که حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السّلام در آخرین لحظات زندگانی، سرش را بر دامن گرفته و این جملات را خطاب به او فرمودند:

«بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»[۱۱]

«به به! تو در دنيا و در آخرت آزاده‌اى، هم‌چنان که «حُرّ» نام گرفته‌اى‏.»

اگر معنای «حُرّ» آزاد و آزادگی است، به‌راستی چنین انسانی حرّ است، چرا که خود را از تاریکی و ضلالت نجات می‌بخشد و برای همیشه راه فلاح و سعادت را پیش‌روی دیگران می‌گشاید.

  • دنیاگریزی‌، مهریه‌ی بهشت

برخورداری از صفت برجسته و ممتاز زهد و بی‌رغبتی به دنیا، اهل تقوا را شایسته‌ی بهشت برین نموده و باغ‌های سراسر نعمتِ قیامت را نصیب‌‌شان می‌سازد؛ پاداشی که آفریدگار متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی قلم، وعده و بشارتش را داده است:

«إِنَّ لِلْمُتَّقينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعيم‏»[۱۲]

«همانا براى پرواپيشگان نزد پروردگارشان باغ‏هاى پر نعمت است.»‏

چنان‌که رسول مهربانی‌ها حضرت محمد بن عبدالله صلّی‌الله علیه و آله با اشاره به نقش زهد و پارسایی در رسیدن به نعمت‌های بی‌پایان اُخروی، به حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمایند:

«يَا عَلِيُّ مَنْ عُرِضَتْ لَهُ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتُهُ فَاخْتَارَ الْآخِرَةَ وَ تَرَكَ الدُّنْيَا فَلَهُ الْجَنَّةُ»[۱۳]

«ای علی! هرکس دنیایش و آخرتش بر او عرضه شود؛ پس آخرت را برگزیده و از دنیا روی گرداند، بهشت برایش خواهد بود.»

حضرت علی علیه‌السّلام نیز در نهایت ظرافت و زیبایی، طلاق دنیا را مهریه‌ی بهشت معرفی کرده و در این خصوص می‌فرمایند:

«طَلَاقُ الدُّنْيَا مَهْرُ الْجَنَّة»[۱۴]

«طلاق دادن دنیا، مهریه‌ی بهشت است.»

دست یافتن به این فضیلت ارزشمند و دست رد به سینه‌ی دنیا و لذت‌های چشم‌نواز آن زدن، تنها در گرو برخورداری از ایمان راسخ و یقین استوار، نسبت به مبدأ آفرینش و فرجام زندگانی است که در سخنان ارزشمند پیشوای پارسایان حضرت علی علیه‌السّلام مطرح شده است. آن‌امام همام در بیان نورانی خود، از تقوا و پرهیزکاری به‌عنوان اماره و عمود چنین باور عمیقی یاد می‌نمایند؛

«التَّقْوَى‏ ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِين‏»[۱۵]

«تقوا نتیجه‌ی دین و نشانه‌ی یقین است.»

چنان‌که در روایتی می‌فرمایند:

«إِنَّ تَقْوَى‏ اللَّهِ عِمَارَةُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِين»[۱۶]

«همانا تقوا و پرهیزکاری مایه‌ی آبادانی دین و ستون خیمه‌ی یقین است.»

این امام بزرگوار که خود تمثل پارسایی و پیراستگی از مظاهر دنیا است، در بیان راه‌کار دست‌یابی به فضیلت زهد و پارسایی، به جایگاه رفیع ایمان و یقین اشاره کرده و می‌فرمایند:

«الزُّهْدُ ثَمَرَةُ الْيَقِين‏»[۱۷]

«زهد نتیجه‌ی یقین است.»

و در روایت جاودانه‌ی دیگری میزان زهد و پارسایی در وجود انسان را منوط به یقین و باور به امور ماندگار بر می‌شمارند؛

«زُهْدُ الْمَرْءِ فِيمَا يَفْنَى عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ بِمَا يَبْقَى‏»[۱۸]

«زهد و پارسایی آدمی نسبت به آن‌چه از بین‌رفتنی است، به‌اندازه‌ی یقینش به آن‌چه که باقی می‌ماند، خواهد بود.»

  • دنیاگریزی و تلاش اقتصادی

مقصود از پارسایی و دنیاگریزی، فروگذاردن تلاش و کوشش در راه تحصیل نیازمندی‌های زندگی و کسالت و افسردگی در دنیا نیست؛ بنابر این کسی حق ندارد، بر تنبلی و فرار از کار و کوشش، نام زیبا و مقدس زهد و پارسایی گذاشته و از همت و تلاش فاصله گیرد؛ زیرا پیشوایان معصوم علیهم‌السّلام پیروان خویش را به واسطه‌ی کم‌اهمیت شمردن مسأله‌ی معاش و زندگانی مادی توبیخ می‌نموده و از غیر دینی پنداشتن تلاش اقتصادی و استفاده نکردن از مواهب الهی، برحذر می‌داشته‌اند؛ چنان‌که امام باقر علیه‌السّلام فرمودند:

«إِنِّي لَأُبْغِضُ الرَّجُلَ أَنْ يَكُونَ كَسْلَاناً عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ»[۱۹]

«من از كسى كه در كار دنيا كاهل باشد، نفرت دارم و آن‌كه در امور دنيا كاهل باشد، همانا در امور آخرت كاهل‌تر است.»

هم‌چنین امام صادق علیه‌السّلام با اشاره به تلاش و تکاپوی پدران معصوم خویش، به‌منظور تحصیل نیازمندی‌های زندگانی مادی می‌فرمایند:

«لَا تَكْسَلُوا فِي طَلَبِ مَعَايِشِكُمْ فَإِنَّ آبَاءَنَا كَانُوا يَرْكُضُونَ فِيهَا وَ يَطْلُبُونَهَا»[۲۰]

«در طلب معاش خود تنبل مباشيد، چرا که پدران ما براى به دست آوردن معاش خود مى‏پوييدند و به‌دنبال آن بودند.»

صادق آل محمد و مبیّن حقائق علیه‌آلاف التحیّۀ‌ و الثناء در پاسخ به سؤال مردی درباره تمییز و تشخیص رفتارهای دنیوی از اعمال اُخروی، هدف و انگیزه را یگانه معیار مادی و معنوی بودن تلاش اقتصادی دانسته و انجام فعالیت‌های مادی با هدف اطاعت و امتثال از دستورات الهی را کار و رفتاری اُخروی برشمرده‌اند.

«قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیه‌السَّلامُ وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ نُحِبُّ أَنْ نُؤْتَاهَا فَقَالَ تُحِبُّ أَنْ تَصْنَعَ بِهَا مَا ذَا قَالَ أَعُودُ بِهَا عَلَى نَفْسِي وَ عِيَالِي وَ أَصِلُ بِهَا وَ أَتَصَدَّقُ بِهَا وَ أَحُجُّ وَ أَعْتَمِرُ فَقَالَ عَلَیه‌السَّلامُ لَيْسَ هَذَا طَلَبَ‏ الدُّنْيَا هَذَا طَلَبُ الْآخِرَةِ»[۲۱]

«مردی به امام صادق علیه‌السّلام عرض کرد: به خدا سوگند همانا ما به دنبال دنیا هستیم و به‌دست آوردن آن را دوست داریم! امام علیه‌السّلام فرمودند: دوست داری با آن‌چه به دست آورده‌ای، چه‌کار انجام دهی؟ وی گفت: آن را برای رفاه حال خود و خانواده و هدیه دادن و صدقه دادن و حج گذاردن و عمره رفتن هزینه می‌کنم. پس امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: این تحصیل مال، دنیاطلبی نیست، بلکه آخرت‌طلبی است.»

به دیگر سخن، منظور از دنیا و گرایش به آن، میل به شهوت، ریاست و ثروتِ بدون یاد خداست، زیرا هر آن‌چه آدمی را از یاد خدا غافل نماید، از مظاهر دنیا است و چیزی که انسان را به سوی خداوند رهنمون شود، از مصادیق آخرت به‌شمار می‌رود، اگرچه مال و ثروت باشد، از این رو پیامبر اکرم صلّی‌الله علیه و آله فرمودند:

«نِعمَ المالُ الصّالِحُ لِلرَّجُلِ الصّالِحِ»[۲۲]

«چه نيكو است، مال شايسته براى انسان شايسته.»

آمادگی برای مرگ

یکی دیگر از نشانه‌ها و خصایص پرهیزکاران، آمادگی آنان برای سفر ابدی آخرت است. پیشوای اهل تقوا حضرت علی علیه‌السّلام در کلامی بلند و پر معنا با اشاره به برخی علامات برجسته‌ی تقوا و پرهیزکاری می‌فرمایند:

«[إنَّ لِلتَّقوا عَلامات]؛ … وَ الإستِعدادَ لِیَومِ الرَّحیلِ»[۲۳]

«همانا برای پرهیزکاری نشانه‌هایی است؛ … [یکی از آن‌ها] آمادگی برای سفرآخرت است.»

آدمی در عالَم دنیا هم‌چون مسافری است که پس از چندی از این مسافرخانه به سوی مقصد و خانه‌ی ابدی خویش کوچ می‌کند؛

«كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت»‏[۲۴]

«هر کسی مرگ را می‌چشد.»

اما چون هجرت از دنیا به‌مانند هر سفری بدون برخورداری از زاد و توشه، سخت و ناممکن است، باید پیش از سفر، توشه و باری برای آن مهیا ساخت؛ از این‌رو امام محمد باقر علیه‌السّلام در بیان سیره‌ تربیتی پیشوای پرهیزکاران حضرت علی علیه‌السّلام نسبت به ضرورت تجهیز و آمادگی برای سفر آخرت می‌فرمایند:

«كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَیهِ‌ااسّلامُ بِالْكُوفَةِ إِذَا صَلَّى الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ يُنَادِي النَّاسَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى يُسْمِعَ أَهْلَ الْمَسْجِدِ أَيُّهَا النَّاسُ تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ فَمَا التَّعَرُّجُ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَ نِدَاءٍ فِيهَا بِالرَّحِيلِ تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّه‏ وَ انْتَقِلُوا بِأَفْضَلِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ وَ هُوَ التَّقْوَى‏»[۲۵]

«شيوه‌ی امير المؤمنين علیه‌السّلام در كوفه اين بود كه هرگاه نماز عشاء را اقامه می‌کرد، سه بار با صدای بلند مردم را مخاطب قرار می‌داد، آن‌چنان‌که همه‌ی حاضران در مسجد می‌شنیدند. آن‌حضرت مي‌فرمودند: اى مردم! آماده حركت شويد – خدا شما را بيامرزد – كه در میان شما بانگ كوچ سر داده شده است. پس چیست سبب تمایل و انحراف شما به سوی دنیا، پس از آن‌که آوای سفر را در دنیا به گوش خود شنیده‌اید؟! آماده حركت شويد – خدا شما را بيامرزد – و بهترين توشه‌ای كه داريد، با خود برداريد كه این زادراه، تقوا و پرهیزکاری است.»

حضرت علی علیه‌السّلام با ابراز شگفتی نسبت به رفتار غافلانه‌ی کسانی که خود را برای سفر ابدی مهیا نمی‌کنند، می‌فرمایند:

«عَجِبْتُ لِمَنْ يَرَى أَنَّهُ يَنْقُصُ كُلُّ يَوْمٍ فِي نَفْسِهِ وَ عُمُرِهِ وَ هُوَ لَا يَتَأَهَّبُ لِلْمَوْتِ»[۲۶]

«تعجب می‌کنم از كسى كه مى‏بيند هر روز در بدنش نقصی ایجاد شده و از عمر وی کاسته می‌شود، اما براى مردن آماده نمى‏شود!»

امام باقر علیه‌السّلام نیز در این زمینه به نقل سخنی حکیمانه از رسول گرامی اسلام صلّی‌الله علیه و آله درباره‌ی اهمیت تحصیل این آمادگی پرداخته و فرمودند:

«سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی‌اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه أَيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ قَالَ أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدَاداً»[۲۷]

«از رسول خدا صلوات‌الله علیه و آله سؤال شد، کدام‌یک از اهل ایمان زرنگ‌تر است؟ آن حضرت فرمودند: آن کسی که بیش‌تر به یاد مرگ بوده و خود را هرچه زیاد‌تر برای این سفر آماده نموده باشد.»

امام صادق علیه‌السلام نیز این توصیه‌ی مهم را سفارش همیشگی حضرت عیسی بن مریم دانسته و می‌فرمایند:

«كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَقُول‏ هَوْلٌ لَا تَدْرِي مَتَى يَلْقَاكَ مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَسْتَعِدَّ لَهُ قَبْلَ أَنْ يَفْجَأَكَ»[۲۸]

«حضرت عیسی پیوسته چنین می‌فرمود: چه چیز باز می‌دارد تو را از این‌که در برابر ترس و وحشتی که هیچ نمی‌دانی چه زمان به سراغت خواهد آمد، خود را مهیا سازی، پیش از آن‌که به‌یکباره تو را در بگیرد؟!»

ضرورت تحصیل زاد و توشه‌ برای مرگ، سبب شده تا در سخنان درس‌آموز پیشوایان معصوم علیهم‌السّلام از عدم استعداد و آمادگی برای مرگ، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مصیبت‌ها و ناگواری‌های زندگی یاد شود؛ مصیبتی که دیگر مصایب و ناخوشی‌ها در برابر آن پست و ناچیز شمرده می‌شود؛ از این‌رو امام عسکری علیه‌السّلام به نقل از پدران بزرگوار خویش روایت کرده‌اند، امام صادق علیه‌السّلام مردى را مشاهده کردند كه در برابر مصیبت فرزندش بی‌تابى مي‌کرد، پس به وی فرمودند:

«يَا هَذَا جَزِعْتَ لِلْمُصِيبَةِ الصُّغْرَى وَ غَفَلْتَ عَنِ الْمُصِيبَةِ الْكُبْرَى لَوْ كُنْتَ لِمَا صَارَ إِلَيْهِ وَلَدُكَ مُسْتَعِدّاً لَمَا اشْتَدَّ عَلَيْهِ جَزَعُكَ فَمُصَابُكَ بِتَرْكِكَ الِاسْتِعْدَادَ أَعْظَمُ مِنْ مُصَابِكَ بِوَلَدِكَ»[۲۹]

«اى مرد! در برابر مصيبتی كوچك، بي‌تابى می‌كنى، اما از مصيبت بزرگ، غافل هستی. اگر تو براى راهي كه فرزندت رفته، آماده بودى، اين‌قدر بي‌تابى نمي‌كردى، به‌درستی‌که مصيبت آماده نبودنت، بزرگ‌تر از داغ فرزندت می‌باشد.»

مسأله‌ای که اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السّلام را وا می‌داشت تا پیوسته از خداوند متعال، توفیق آمادگی برای سفر ابدی آخرت را مسألت نمایند؛ چنان‌که فرزند امام سجاد علیه‌السّلام می‌گوید: در شب بیست و هفتم از ماه مبارک رمضان از آغاز شب تا به هنگام صبح، پیوسته می‌شنیدم که پدرم به پیشگاه پروردگار سبحان عرضه می‌داشت:

«اللَّهُمَ‏ ارْزُقْنِي‏ التَّجَافِيَ‏ عَنْ‏ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت‏»[۳۰]

«بارخدایا! دل‌بریدن از خانه‌ی فریب (دنیا) و روی آوردن به سوی خانه‌ی جاودانه (سرای آخرت) و آمادگی برای مردن، پیش از آن‌که فرصت‌ها از بین برود را روزی‌ام فرما.»

  • تحصیل زاد و توشه

راه‌کار کسب استعداد و آمادگی برای مرگ نیز مطلب مهم دیگری است که در سخنان ارزشمند خاندان رسالت علیهم‌السّلام مطرح شده است.‌ به‌عنوان نمونه حضرت مولی الموحّدین علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام در پاسخ به سؤالی درباره‌ی راه‌کار آمادگی برای این سفر خطیر، به سه امر اشاره می‌نمایند؛

«أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَكَارِمِ ثُمَّ لَا يُبَالِي أَ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ مَا يُبَالِي ابْنُ أَبِي طَالِبٍ أَ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ»[۳۱]

«انجام واجبات، ترک محرمات و بهره‌مند شدن از مکارم اخلاق، پس از آن باكى نیست كه مرگ ناخواسته به سراغ انسان بیايد يا او به سوی مرگ مشتاقانه بگرود. به‌خدا سوگند پسر ابى طالب باكی ندارد كه بر مرگ افتد يا مرگ بر او واقع شود.»

محدث بزرگ، مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند علل‌الشرایع، داستانی زیبا از حالات امام سجاد علیه‌السّلام را نقل نموده که بر طبق آن، پیشوای عابدان و سالکان به منظور تحصیل استعداد و آمادگی برای مرگ، با رفتار درس‌آموز خود، به دو راه‌کار مهم اشاره می‌کنند؛

«محمد بن مسلم زُهرِى، على‌ بن الحسين علیهما‌السّلام را در شبى بارانى و سرد ديد كه بر پشت خود، آرد و هيزم حمل مى‏كرد و راه مى‏پيمود. از حضرت پرسید: اى پسر رسول خدا! اين چيست؟ امام علیه‌السّلام فرمودند:

«أُرِيدُ سَفَراً أُعِدُّ لَهُ زَاداً أَحْمِلُهُ إِلَى مَوْضِعٍ حَرِيزٍ»

«قصد سفری دارم و براى آن توشه‏اى فراهم مى‏آورم و آن را به جاى امنى مى‏برم.»

زُهرِى عرضه داشت: غلام من حاضر است و مى‏تواند آن را براى شما بياورد، اما امام علیه‌السّلام نپذیرفت. زُهرِى گفت: من براى شما مناسب نمى‏بينم كه خودتان آن‌را حمل كنيد، به من بدهيد تا به دوش کشم. امام سجاد علیه‌السّلام در جواب وی فرمودند: اما من براى خود مناسب مى‏بينم، بارى را حمل كنم كه در سفر پیشِ‌روی‌ام، مايه نجات من گشته و ورود مرا به جايى كه خواهم رفت، مبارك گرداند. به حق خدا از تو مى‏خواهم، در پى كار خويش روى و مرا به حال خود واگذارى!. زُهرِى به دنبال كار خود رفت و پس از گذشت چند روز، امام را ملاقات کرد، پس با تعجب عرضه داشت: اى فرزند پيامبر! از رفتن به سفرى كه از آن سخن مى‏گفتید، اثرى نمى‏بينم! حضرت فرمودند:

«بَلَى يَا زُهْرِيُّ لَيْسَ مَا ظَنَنْتَهُ وَ لَكِنَّهُ الْمَوْتُ وَ لَهُ كُنْتُ أَسْتَعِدُّ إِنَّمَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ‏ تَجَنُّبُ الْحَرَامِ وَ بَذْلُ النَّدَى وَ الْخَيْر»[۳۲]

«بله؛ اى زُهرِى! آن‌چه تو گمان كردى، نبود؛ بلكه مقصود من سفر مرگ بود و براى آن آماده مى‏شدم. آمادگى براى مرگ به دورى گزيدن از حرام است و بخشيدن مال و نيكوكارى.»

[۱]. نهج البلاغة، ص۳۰۴

[۲]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۵۸۰

[۳]. الكافي، ج‏۱، ص۱۸

[۴]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۳۲۴

[۵]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۵۲

[۶]. جامع الأخبار(للشعيري)، ص۱۰۹

[۷]. بحار الأنوار، ج‏۷۴، ص ۱۹۵

[۸]. حافظ، غزلیات، ش۴۲۸

[۹]. نهج البلاغة، ص۳۰۴

[۱۰]. تحف العقول، ص۲۴۵

[۱۱]. الأمالي(للصدوق)، ص۱۶۰

[۱۲]. قلم/ ۳۴

[۱۳]. جامع الأخبار(للشعيري)، ص۱۰۸

[۱۴]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۳۱۷

[۱۵]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۵۲

[۱۶]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۲۴۱

[۱۷]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۴

[۱۸]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۹۲

[۱۹]. الكافي، ج‏۵، ص۸۵

[۲۰]. من لا يحضره الفقيه، ج‏۳، ص۱۵۷

[۲۱]. الكافي، ج‏۵، ص۷۲

[۲۲]. نهج الفصاحة، ص۷۸۶

[۲۳]. سبل الهدی و الرشاد، ج۱، ص۴۲۱

[۲۴]. عنکبوت / ۵۷

[۲۵]. الأمالي( للصدوق)، ص۴۹۸

[۲۶]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۴۵۹

[۲۷]. الكافي، ج‏۳، ص۲۵۸

[۲۸]. الزهد، ص۸۱

[۲۹]. الأمالي( للصدوق)، ص۳۵۸

[۳۰]. إقبال الأعمال، ج‏۱، ص۲۲۸

[۳۱]. الأمالي( للصدوق)، ص۱۱۰

[۳۲]. علل الشرائع، ج‏۱، ص۲۳۱

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.