هر که علی علیه السلام را دوست بدارد سختی های مرگ بر او آسان می شود و قبرش باغی از باغ های بهشت می گردد

سه گانه ی حیات/ هنگامه‏ ی جدایی

هر شخص در زندگی خویش با دشواری ‏ها و سختی‌ های فراوان، بلکه در مواردی با مصائب جانکاه هم ‏چون فقدان والدین، همسران، فرزندان، عزیزان، ابتلا به بیماری ‏ها، وقوع زلزله ‏ها، سیل ‏ها و نظایر آن روبرو می ‏گردد، اما امام سجاد علیه ­السلام در این روایت نورانی به گونه ‏ای از مصیبت انسان به هنگام مرگ سخن می‏ گوید که ناتوانی فرد و حقیر بودن سایر مصائب در برابر این مشکل را پدیدار می ‏سازد…

*******************************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

«سه گانه ی حیات / هنگامه‏ ی جدایی»

سخت ­ترین ساعات و لحظات عمر آدمی در دنیا، زمان جان‏ دادن و خروج از این عالم و ورود به برزخ می ‏باشد؛ هنگامه ‏ی جدایی از دلبستگی ‏ها، چشم ­پوشی از لذت‏ ها، فراق عزیزان و حضور در فضایی ناشناخته که حوادث و وقایع جدیدی را پیش روی انسان می ‏گشاید.

قرآن کریم که در سوره ‏های «واقعه» و «قیامت» به بیان چگونگی جدایی روح از بدن و سختی رسیدن جان به حلقوم اشاره دارد:

«كَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ * وَقِيلَ مَنْ رَاق * وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ * وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بالسَّاقِ * إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ»[۱]

«چنين نيست (كه انسان مى ‌پندارد؛ او ايمان نمى ‌آورد) تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد و گفته شود: آيا كسى هست که (این بيمار را از مرگ) نجات دهد؟ و به جدائى از دنيا يقين پيدا كند و ساق پاها (از سختى جان دادن) به هم بپيچد؛ در آن روز مسير همه به سوى پروردگارت خواهد بود.»

در سوره‏ ی مبارکه‏ ی «ق» از این موقعیت سخت و طاقت فرسا به «سکرۀ الموت» تعبیر کرده و می ­فرماید:

«وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيد»ُ [۲]

«و سكرات مرگ به راستى در رسيد؛ اين همان است كه از آن مى ‏گريختى.»

و در سوره‏ ی مبارکه ‏ی انعام، نسبت به ظالمان و طاغیان با عنوان «غمرات ­الموت» از آن یاد می ‏نماید:

«وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ»[۳]

«و كاش ستمكاران را در گرداب ­هاى مرگ مى ‏ديدى.»

لحظاتی سخت و سرنوشت ‏ساز که اشرف مخلوقات الهی، حضرت محمد ‏بن عبد‏الله صلی ­الله علیه و آله نیز با انجام برخی اعمال، خود را برای آن آماده می ‏نمود:

«أَنَّهُ كان عِنْدَ وَفاتِه يُدْخِلُ يَدَيْهِ في الماءِ، فيَمْسَحُ بهما وَجْهَهُ، يقولُ: لا إِلهَ إِلّا اللّه، إِنّ‏ للمَوْتِ‏ سَكَرَاتٍ‏»[۴]

«(رسول اکرم صلی ­الله علیه و آله) در هنگام وفات، دست خویش را در آب می ‏گذاشت و بر صورت مبارک می ­کشید و می ­فرمود: لا اله الا الله، همانا برای مرگ سکراتی است.»

از جامع ‏ترین سخنان در ترسیم سکرات موت و لحظات پایانی عمر، سخنان امیر بیان حضرت علی بن ابی ‏طالب علیه ‏السلام می ‏باشد که مرحوم سید رضی به عنوان خطبه‏ ی یکصد و نهم کتاب ارزشمند نهج البلاغه آورده است؛ کلامی روشن و دقیق که با تأمل در آن می ‏توان به عمق حادثه و وضعیت بحرانی انسان در این شرائط پی برد.

«اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ‏ سَكْرَةُ الْمَوْتِ‏ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ وَ تَغَيَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِيهِمْ وُلُوجاً فَحِيلَ بَيْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَيْنَ مَنْطِقِهِ وَ إِنَّهُ لَبَيْنَ أَهْلِهِ يَنْظُرُ بِبَصَرِهِ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ عَلَى صِحَّةٍ مِنْ عَقْلِهِ وَ بَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ وَ فِيمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ وَ يَتَذَكَّرُ أَمْوَالًا جَمَعَهَا أَغْمَضَ فِي مَطَالِبِهَا وَ أَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا وَ أَشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا تَبْقَى لِمَنْ وَرَاءَهُ [يُنَعَّمُونَ‏] يَنْعَمُونَ فِيهَا وَ يَتَمَتَّعُونَ بِهَا فَيَكُونُ الْمَهْنَأُ لِغَيْرِهِ وَ الْعِبْ‏ءُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ الْمَرْءُ قَدْ غَلِقَتْ رُهُونُهُ بِهَا فَهُوَ يَعَضُّ يَدَهُ نَدَامَةً عَلَى مَا أَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ وَ يَزْهَدُ فِيمَا كَانَ يَرْغَبُ فِيهِ أَيَّامَ عُمُرِهِ وَ يَتَمَنَّى أَن‏ الَّذِي كَانَ يَغْبِطُهُ بِهَا وَ يَحْسُدُهُ عَلَيْهَا قَدْ حَازَهَا دُونَهُ فَلَمْ يَزَلِ الْمَوْتُ يُبَالِغُ فِي جَسَدِهِ حَتَّى خَالَطَ لِسَانُهُ سَمْعَهُ فَصَارَ بَيْنَ أَهْلِهِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانِهِ وَ لَا يَسْمَعُ بِسَمْعِهِ يُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فِي وُجُوهِهِمْ يَرَى حَرَكَاتِ أَلْسِنَتِهِمْ وَ لَا يَسْمَعُ رَجْعَ كَلَامِهِمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ الْتِيَاطاً بِهِ- [فَقَبَضَ بَصَرَهُ كَمَا قَبَضَ سَمْعَهُ‏] فَقُبِضَ بَصَرُهُ كَمَا قُبِضَ سَمْعُهُ وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ فَصَارَ جِيفَةً بَيْنَ أَهْلِه‏» [۵]

«سكرات مرگ و حسرت از دست دادن همه چيز در وجود آن­ ها جمع مى ­شود و دست و پاهایشان به سستى مى ­گرايد و رنگ­ هايشان بر مى ­گردد. سپس مرگ به وجود آنان بيش ‏تر نفوذ مى ­كند و هر يك از آنان را از سخن مى ­اندازد. او در ميان اعضاى خانواده­ اش با چشم خود مى ­بيند و با گوشش مى ­شنود و خردش صحيح و سالم است و عقلش به‏ جاست و به اين مى ­انديشد كه عمرش را در چه راه صرف كرده و روزگارش را چگونه گذرانده است و به ياد مى ­آورد اموالى را كه گرد آورده و در به دست آوردن آ­ن ‏ها چشمش را بر هم نهاده [و به حلال و حرام توجّه نكرده] و از موارد آشكار و شبهه ­ناك برگرفته است و تبعات و گناهان گردآورى آن ­ها دامن ­گيرش شده و اينك در آستانه ‏ی جدا شدن از آن­ هاست و اين اموال براى بازماندگانش باقى مى ­ماند كه با آن ­ها متنعّم مى ‏شوند و خوش ­گذرانى مى­ كنند و بدين ترتيب براى ديگران ثروتى باد آورده است و بار گناهش بر دوش اوست و تار و پود وجودش به اين اموال بسته شده است. پس به سبب آن ­چه هنگام مرگ برايش آشكار شده، پشيمان گشته، دست به دندان مى ­گزد و به آن ‏چه در ايّام زندگانيش رغبت داشته بى ميل مى ­شود و آرزو مى ­كند كه اى كاش آن كس كه حسرت او را مى­ خورد و به سبب اين اموال بر او حسادت مى ورزيد، آن ­ها را گرد آورده بود، نه او!. پس مرگ هم‏ چنان در پيكر او پيش رود تا اين­ كه گوش او نيز هم‏ چون زبانش از كار بيفتد و در ميان اعضاى خانواده خويش افتد؛ در حالى كه نه با زبانش سخنى گويد و نه با گوشش بشنود. [فقط] نگاهش را بر چهره­ هاى آنان مى ­گرداند و حركات زبان ­هايشان را مى ‏بيند، ولى سخن آن ‏ها را نمى ­شنود. آن ­گاه مرگ به او بيش ‏تر مى­ چسبد و چشمش نيز همانند گوشش گرفته مى ­شود و روح از بدنش خارج مى ­گردد و در ميان افراد خانواده ­اش به مردارى تبديل مى شود.»

امام زین ‌العابدین علیه ­السلام نیز در روایت ذیل به جایگاه حساس این مقطع از زندگی آدمی اشاره نموده و به عنوان یکی از سه صحنه‏ ی دشوار حیات آدمی از آن تعبیر می ‏نماید:‏

«اَشَدُّ سَاعَاتِ‏ ابْنِ‏ آدَمَ‏ ثَلَاثُ‏ سَاعَاتٍ‏ السَّاعَةُ الَّتِي يُعَايِنُ فِيهَا مَلَكَ الْمَوْتِ وَ السَّاعَةُ الَّتِي يَقُومُ فِيهَا مِنْ قَبْرِهِ وَ السَّاعَةُ الَّتِي يَقِفُ فِيهَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»[۶]

«سخت ­ترين ساعت­ ها براى فرزند آدم، سه ساعت است: ساعت اول، ساعتى است كه در آن ملك الموت را مى  بيند و ساعت دوم، ساعتى است كه از قبر خود بر مى­ خيزد و ساعت سوم، ساعتى است كه در برابر خداى متعال مى ­ايستد.»

هر شخص در زندگی خویش با دشواری ‏ها و سختی‌ های فراوان، بلکه در مواردی با مصائب جانکاه هم ‏چون فقدان والدین، همسران، فرزندان، عزیزان، ابتلا به بیماری ‏ها، وقوع زلزله ‏ها، سیل ‏ها و نظایر آن روبرو می ‏گردد، اما امام سجاد علیه ­السلام در این روایت نورانی به گونه ‏ای از مصیبت انسان به هنگام مرگ سخن می‏ گوید که ناتوانی فرد و حقیر بودن سایر مصائب در برابر این مشکل را پدیدار می ‏سازد.

به سوی پروردگار

بر اساس آیات و روایات متعددی که در متون دینی آمده است، وضعیت مؤمنان و اهل تقوا در زمان مرگ با شرائط گنه ‏کاران، ظالمان و ستمگران کاملاً متفاوت می ‏باشد؛ زیرا اهل ایمان به عالمی قدم خواهند گذاشت که زندگی جاودانه‏ ی آن با گشایش و آرامشی وصف ناشدنی همراه خواهد بود؛ همین نیز سبب می‏ گردد که با آغوش باز به استقبال مرگ بشتابند؛ آن‏ گونه که اقبال لاهوری در شعر خویش توصیف کرده است:

            «نشان مرد مؤمـن با تو گویـم                            که چون مرگش رسد آسان بمیرد»

منطبق بر حقیقتی ژرف که قرآن کریم در سوره‏ ی نحل متذکر آن گردیده است:

«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ»[۷]

«همان كسانى كه فرشتگان جان‏ شان را در حالى كه پاكند، مى ‏ستانند [و به آنان] مى‏ گويند: درود بر شما باد.»

و در سوره‏ ی مبارکه‏ ی فجر با بشاراتی این‏ چنین:

«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً»[۸]

«اى نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند، به سوى پروردگارت بازگرد.»

روایت ذیل نیز که از امام صادق علیه ‏السلام نقل گردیده است، شاهد دیگری است بر این آرامش خاطر و خیال:

«پیامبر اسلام صلی ­الله علیه و آله به منزل یکی از یارانش که در حال احتضار بود، وارد شد و ملاحظه کرد که ملک ­الموت آن‏ جاست – اگر چه مردم این صحنه را نمی‏ دیدند – حضرت خطاب به فرشته‏ ی مرگ فرمودند:

«ارْفُقْ بِصَاحِبِي فَإِنَّهُ‏ مُؤْمِنٌ‏»

«با دوست من مدارا کن که همانا او مؤمن است.»

 ملک الموت در جواب عرضه داشت:

«أَبْشِرْ يَا مُحَمَّدُ فَإِنِّي بِكُلِّ مُؤْمِنٍ رَفِيقٌ وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ أَنِّي أَقْبِضُ رُوحَ ابْنِ آدَمَ فَيَجْزَعُ أَهْلُهُ فَأَقُومُ فِي نَاحِيَةٍ مِنْ دَارِهِمْ فَأَقُولُ مَا هَذَا الْجَزَعُ فَوَ اللَّهِ مَا تَعَجَّلْنَاهُ قَبْلَ أَجَلِهِ وَ مَا كَانَ لَنَا فِي قَبْضِهِ مِنْ ذَنْبٍ فَإِنْ تَحْتَسِبُوا وَ تَصْبِرُوا تُؤْجَرُوا وَ إِنْ تَجْزَعُوا تَأْثَمُوا وَ تُوزَرُوا…»[۹]

«بشارت بده ای محمد، که من برای هر مؤمنی، رفیقم و بدان ای محمد، که من روح فرزند آدم را قبض می ­کنم در حالی که اهل او ناله و جزع می ­کنند. من در گوشه­ ای از خانه می ­ایستم و به اهل خانه می ­گویم: چرا جزع می ­کنید؟ به خدا سوگند، من زودتر از موعود مقرر، جان این بنده را نگرفته ­ام؛ من مأمورم و به فرمان خدا عمل می ­کنم؛ اگر شما صبر کنید، پاداش می ­برید و اگر جزع و فزع کنید، گناه می ­کنید…»

گنه ‏کاران در غمرات

بر خلاف مؤمنین که در سکرات مرگ با بشارات الهی مواجه می ‏گردند و شادمان از دنیا خارج می ‏شوند، گنه‏ کاران و کفار با دشواری و تحمل عذابی دردناک از دنیا جدا گردیده و به سوی قبر کوچ می‏ کنند؛ عزیمتی که در آن، فرشتگان الهی برای جدا ساختن تبه ‏کاران از دنیا و تعلقاتی که به آن دلبسته‏ اند به صورت و پشت‏ شان می ‏زنند:

«فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ»[۱۰]

«پس چگونه [تاب مى ‏آورند] وقتى كه فرشتگان [عذاب] جان ‏شان را مى ‏ستانند و بر چهره و پشت آنان تازيانه مى ‏نوازند»

و زمانی که از آنان سئوال می ‏شود، چرا به این وضعیت مبتلا شدید، در پاسخ به دروغ می ­گویند:

«كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا»[۱۱]

«ما در زمين از مستضعفان بوديم. (فرشتگان) مى ‏گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود، تا در آن مهاجرت كنيد.»

حضور در محیط­ فاسد و پیروی از افراد ستمگر و ظالم، آنان را به سرنوشتی دچار می‏ سازد که در آستانه‏ ی مرگ نشانه ‏ها و علاماتی از عذاب اخروی را مشاهده کنند؛ اگر چه در برزخ و قیامت بر شدت آن افزوده خواهد شد.

ناله ‏های وحشتناک

هر یک از ما چه بسا شاهد صحنه ‏ای بوده ‏ایم که انسانی به راحتی تسلیم مرگ شده و به ملاقات پروردگار خویش نائل گردیده است و یا فردی به سختی با مرگ دست و پنجه نرم کرده و با دشواری و صعوبت جان داده است. اینجانب در دوره ‏ی دبستان هر گاه از کوچه ­ای که در مسیر مدرسه ‏ام‏ قرار داشت، عبور می ­کردم، از درون خانه ‏ای صدای فریاد و ناله­ ی سختی را می ­شنیدم که به جهت کودکی و سن کم، از ترس فرار کرده و به سرعت از آن ‏جا می ‏گذشتم. روزی به پدرم که عالم شهر و خطیب آن دیار بود، گفتم: هر وقت از فلان کوچه عبور می ‏کنم، صدای داد و فریاد مردی را می­ شنوم که باعث ترسم می ‏گردد. پدرم گفتند: شخصی که ناله‏ هایش را می ‏شنوی، در دوره استبداد رضاخانی از مأموران حکومت پهلوی بود و نسبت به مردم ظلم و ستم زیادی روا می ­داشت. این جان دادن سخت و دردناک، نتیجه ‏ی جنایاتی است که در آن زمان مرتکب گردیده است. عجیب این است که پسر همین شخص در آستانه ‏ی انقلاب اسلامی، در حمله به مراسم عزاداری و تظاهرات روز یازدهم محرم ‏الحرام سال ۱۳۵۷ هجری شمسی مردم انقلابی شهر دامغان مشارکت نمود که در نهایت نیز به دار مجازات آویخته شد.

عوامل مؤثر در مرگ آسان

انسانی که در شرائط سخت و سنگین سکرات قرار گرفته است، به مانند غریقی است که برای نجات خویش به هر چیزی متوسل شده و امید می ‏بندد، در حالی که باید از قبل خود را برای این وضعیت دشوار و نگران کننده‏ آماده می‏ کرده است و با انجام تکالیف و کارهایی که به صورت مبسوط در متون دینی وارد شده و نقش تعیین‏ کننده ‏ای در آسودگی خاطر انسان دارد، خود را مهیای لحظات دشوار سکرات می ‏نموده است تا این ‏چنین دچار اضطراب و وحشت نگردد.

آن‏ چه در ادامه می‏ آید، بیان برخی از این عوامل است که در لحظات دشوار و نفس‏ گیر سکرات موت، یاری رسان انسان خواهد بود:

  • محبت امیرالمؤمنین (ع)

محبت و قبول ولایت حضرت علی علیه ­السلام مهم ‏ترین عامل ایجاد آرامش و راحتی خاطر آدمی در سکرات مرگ می ‏باشد؛ خصیصه‏ ی گران ‏قدری که پیامبر اعظم صلی ­الله علیه و آله درباره‏ ی تأثیر شگرف و معجزه‏ آسایش چنین فرمودند:

«أَلَا مَن‏ أَحَبَّ‏ عَليِّا عَلَیهِ ­السَّلامُ هَانَت عَلَيهِ سَكَرَاتُ المَوتِ وَ جَعَلَ قَبرَهُ رَوضَةً مِن رِيَاضِ الجَنَّةِ»[۱۲]

«اگر کسی علی علیه ­السلام را دوست داشته باشد، سکرات و سختی مرگ برای او آسان می ­شود و قبر او باغی از باغ ­های بهشت قرار خواهد گرفت.»

عشق و اراداتی که در زندگی دنیوی، وقت خروج روح از بدن، ورود به عالم برزخ و مواقف متعدد قیامت، همراه مطمئن انسان خواهد بود.

  • نیکی به پدر و مادر

از جمله برکات و آثار خدمت به والدین، بهره ‏مند شدن از مرگ آسان می‏ باشد. در حالات رسول خدا صلوات ‏الله علیه و آله نقل شده است:

«پیامبر به ملاقات جوانی از اهالی مدینه که در سکرات مرگ قرار گرفته بود، رفته و مشاهده کردند که به سختی در حال جان دادن است. حضرت فرمودند: آیا این جوان مادر دارد؟ زنی عرضه داشت: بله، یا رسول ­الله؛ من مادرش هستم؛ اما از او ناراحتم، زیرا مرا اذیت کرده است. پیامبر فرمودند: من از تو می ‏خواهم که از او راضی گردی. وقتی مادرش رضایت خود را اعلان نمود، حضرت او را تلقین دادند و همین امر نیز سبب گردید، چهره‏ ی سیاه جوان تغییر کرده و به سفیدی گراید. در این هنگام از او پرسیدند: ای جوان، چه حالی داری؟ عرض کرد: آن وضعیت وحشتناک و رعب آور در حال دور شدن از من است. سپس جان داد و از دنیا رفت.»[۱۳]

عمل با ارزشی که امام صادق علیه ­السلام نسبت به آن می ‏فرماید:

«فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ هَوَّنَ اللَّهُ‏ عَلَيْهِ‏ سَكَرَاتِ‏ الْمَوْتِ»[۱۴]

«هر کس که به پدر و مادرش نیكى كند، خدا جان كندن را بر او آسان كند.»

  • صله ‏ی رحم

از عوامل مهم در آسان‏ سازی سکرات مرگ، انجام صله‏ ی رحم و دیدار با بستگان و آشنایان است که در مناجات حضرت موسی علیه ­السلام با خداوند متعال به آن تصریح شده است. هنگامی که حضرت موسی علیه ‏السلام به خداوند عرضه داشت:

«إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ وَصَلَ رَحِمَهُ»

«خدایا، پاداش کسی ‌که صله رحم کند، چیست؟»

خداوند متعال در جواب فرمودند:

«يَا مُوسَى، أُنْسِي لَهُ أَجَلَهُ وَ أُهَوِّنُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ يُنَادِيهِ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ: هَلُمَّ‏ إِلَيْنَا فَادْخُلْ‏ مِنْ أَيِّ أَبْوَابِهَا»[۱۵]

«ای موسی، مرگش را به تأخیر می ‌اندازم و جان دادنش را آسان می ‏‌کنم و فرشتگان خازن بهشت ندایش می ‏‌زنند: بیا به سوی ما و از هر در که می ‌‏خواهی وارد شو.»

امام صادق علیه ­السلام نیز درباره‏ ی اثر خاص این سنت نیکو در راحتی سکرات می ‏فرماید:

«مَنْ‏ أَحَبَ‏ أَنْ‏ يُخَفِّفَ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْيَكُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا»[۱۶]

 «هر كس دوست دارد خدا سختی­ جان كندن را بر او آسان نماید، باید نسبت به نزدیکانش ‏اهل صله ‏ی رحم باشد.»

  • پوشانیدن برهنگان

تهیه ‏ی پوشاک نیازمندان، رضایت و خشنودی الهی را موجب می‏ گردد و برکات فراوانی را برای کمک کننده به همراه خواهد داشت که آسان شدن مرگ از جمله‏ ی آن‏ هاست. در این زمینه از امام صادق علیه­ السلام نقل شده است:

«مَنْ كَسَا أَخَاهُ كِسْوَةَ شِتَاءٍ أَوْ صَيْفٍ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَكْسُوَهُ مِنْ ثِيَابِ الْجَنَّةِ وَ أَنْ يُهَوِّنَ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ أَنْ يُوَسِّعَ عَلَيْهِ فِي قَبْرِهِ»[۱۷]

«هر کس به برادر مؤمنش جامه‏ ی زمستانی یا تابستانی بپوشاند، بر خداوند متعال حق است که از جامه­ های بهشتی بر او بپوشاند، سکرات مرگ او را آسان کند و قبرش را فراخ نماید.»

از دیگر عواملی که در مسیر آسان سازی مرگ و ایجاد آسایش انسان در لحظات جان دادن نقش بارزی دارد و بدان سفارش گردیده است، ترک گناه، روزه‏ ی ماه رمضان و تلاش جهت حفظ اعتقادات مذهبی مردم می ‏باشد.

وظایف بستگان و اطرافیان

با توجه به شرائط خاص و دشوار فرد محتضر، در روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام انجام اعمالی مورد تأکید قرار گرفته است که ضروری است آشنایان و اطرافیان محتضر به آن اهتمام ورزند. امام صادق علیه ‏السلام در بیانی در این زمینه می­ فرماید:

«فَإِذَا حَضَرْتُمْ مَوْتَاكُمْ فَلَقِّنُوهُمْ‏ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُهُ صَلَّی­الله عَلَیهِ وَ آلِهِ حَتَّى يَمُوتَ»[۱۸]

«پس هنگامی که حاضر شدید بر بالین مردگان ‏تان، تا زمانی که جان از بدن ستانده می ­شود، شهادت به یگانگی خداوند و نبوت محمد صلی ­الله علیه و آله را به او تلقین کنید.»

هم ‏چنین تلقین کلمه‏ ی توحید و قرائت بعضی از آیات و ادعیه مورد تأکید واقع گردیده است؛ به عنوان نمونه مستحب است بر بالین شخص محتضر سوره‏ ی مبارکه «یس»، «الصافات»، «احزاب» و «آیه الکرسی»، آیه‏ ی پنجاه و چهارم سوره ی اعراف و سه آیه ‏ی آخر سوره‏ ی بقره، بلکه هر مقدار از سوره ‏های قرآن که ممکن است قرائت گردد و مستحب است در لحظات جان دادن، دعا‏ی ذیل را که از رسول خدا صلی­ الله علیه و آله نقل شده است، به گونه­ ای برای محتضر بخوانند که قادر بر تکرار آن باشد:

«اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ وَ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ»[۱۹]

«پروردگارا، معاصی زیاد من را بر من ببخش و طاعات اندکم را قبول فرما.»

و نیز این دعا را:

«يَا مَنْ‏ يَقْبَلُ‏ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ وَ اعْفُ عَنِّي الْكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيم‏»[۲۰]

«ای کسی که کم را از بنده ­ات قبول می ­کنی و از معصیت زیادش می­ گذری، این طاعت کم را از من قبول فرما و از معاصی زیادم درگذر. به درستی که تو آمرزنده‏ ی مهربانی.»

هم ‏چنین در متون دینی آمده است، اگر شخصی سخت جان می ­دهد، او را به اتاقی منتقل کنند که نمازهایش را در آن ­جا می ­خوانده است.

معصومین (ع) بر بالین مؤمن

رخداد شگرفی که انسان مؤمن، عمر خویش را به انتظار آن سپری نموده است، زیارت حضرات معصومین علیهم ‏‏السلام می ‏باشد که در لحظات مرگ محقق می ‏گردد؛ صحنه‏ ای وصف ‏ناپذیر که ناب ‏ترین و زیباترین دقایق حیات انسان را شکل می ‏بخشد و مرگ را برای او شیرین و گوارا می ‏سازد؛ حضور رسول اعظم صلی ­الله علیه و آله و اهل بیت آن ‏حضرت علیهم ­السلام در کنار بستر شخص محتضر در آخرین لحظات عمر و روشن شدن دیدگانش به چهره‏ ی دلربای آن ذوات مقدسه علیهم ‏السلام، برطرف شدن ‏ نگرانی و اضطراب‏ ها را به همراه می ‏آورد و انسان مؤمن را به آینده ‏ای زیبا و درخشان امیدوار می ‏سازد؛ وعده ‏‏ای تخلف ‏ناپذیر که علامه مجلسی رحمۀ­ الله علیه در کتاب شریف بحار الانوار، بیش از پنجاه روایت درباره‏ ی آن ذکر کرده و علامه طباطبایی رحمۀ­ الله علیه در مجلد دهم تفسیر گران­ سنگ المیزان، در ذیل آیه‏ ی شصت و سوم سوره ‏ی مبارکه‏ ی یونس مطالب ارزنده ‏ای پیرامون آن بیان نموده است.

البته باید در نظر داشت، اگر چه در برخی از روایات مژده ‏ی حضور پیامبر اکرم صلی ­الله علیه و آله و حضرت علی علیه ­السلام، در بعضی سخن از تشریف فرمایی امیرالمؤمنین علیه­ السلام، در تعدادی سخن از حضور پنج تن آل عبا علیهم ­السلام و در بعضی نیز خبر از تشریف فرمایی و حضور حضرت ولی عصر عجل ­الله تعالی فرجه الشریف در کنار بستر محتضر در عصر غیبت آمده است، اما همگی در این مطلب مشترکند که به سبب قطعی بودن این وعده، می ‏توان امید به کسب این توفیق را در دل زنده نگه ‏داشت و در انتظار آن  ماند؛ همان ‏گونه که امیر مؤمنان علیه ­السلام به حارث همْدانی، یار و پیرو با اخلاص خویش فرمودند:

«يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي               ‏ مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا»[۲۱]

«ای حارث همدانی، هر کس بمیرد، چه مؤمن باشد و چه کافر، مرا در مقابل خویش خواهد دید.»

وعده ‏ای که پیامبر اعظم صلی ­الله علیه و آله درباره‏ ی آن به امیرمؤمنان علیه ­السلام فرمودند:

«يَا عَلِيُّ! إِنَّ مُحِبِّيكَ يَفْرَحُونَ فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ، عِنْدَ خُرُوجِ‏ أَنْفُسِهِمْ‏ وَ أَنْتَ‏ هُنَاكَ‏ تَشْهَدُهُمْ وَ عِنْدَ الْمُسَائَلَةِ فِي الْقُبُورِ وَ أَنْتَ هُنَاكَ تُلَقِّنُهُمْ وَ عِنْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ وَ أَنْتَ هُنَاكَ تَعْرِفُهُمْ»[۲۲]

«ای علی، محبان تو در سه جا شاد می ­شوند: هنگام خروج جان از بدن ‏شان، در حالی که تو شاهد بر آنان هستی، هنگام سؤال و جواب در قبر، در حالی که تو در آن­ جا در حال تلقین به ایشان هستی و هنگام عرضه ‏ی اعمال‏ در برابر خداوند متعال، در حالی که تو در آن­ جا آن­ ها را می شناسی [و یا آن­ ها را معرفی می ­نمایی]»

و امیرالمؤمنین علیه ­السلام در بیانی فرمودند:

«مَنْ أَحَبَّنِي وَجَدَنِي عِنْدَ مَمَاتِهِ‏ بِحَيْثُ‏ يُحبُّ وَ مَنْ أَبْغَضَنِي وَجَدَنِی و عِنْدَ مَمَاتِهِ بِحَيْثُ يَكْرَهُ»[۲۳]

«کسی که مرا دوست دارد، هنگام وفاتش، همان ‏گونه ­ای که دوست دارد، مرا می ­یابد و کسی که دشمنی و بغض مرا داشته باشد، همان ­گونه که بغض مرا دارد، خواهد یافت.»

شخصی از بزرگان می ­گوید: روزی به محضر آیت الله العظمی اراکی رحمۀ الله علیه مشرف شدم و مشاهده نمودم، با وجود کهولت سن، مشغول خواندن ابیات ذیل هستند:

ای مصـحف آیات الهی رویت               محراب نماز عارفان ابرویت

ای که گفتی «فمن یمت یرنی»           جــان، فـدای کـلام دلجویت

کاش روزی هـزار مرتبه مـن                مردمــی تابـدیدمـی رویــت

ماجرایی که از لحظات وفات سید حمیری شاعر و مداح  اهل بیت علیهم ­السلام نقل شده است، نمونه ‏ای است از تحقق این وعده ‏ی تخلف ناپذیر. شخصیتی که مدعی بود: اگر کسی حدیثی در ستایش امیرالمؤمنین نقل نماید که من آن را به شعر برنگردانده باشم، خلعت و مرکبم را به عنوان جایزه به او می ‏بخشم، از مذهب حقه‏ فاصله گرفت و به مذهب کیسانیه گرایش پیدا کرد، اما به برکت وجود صادق آل محمد علیهم ‏السلام هدایت گردید و از عادت زشت شراب‏ خواری دست کشید؛ لکن در هنگام مرگ، نقطه ‏ی سیاهی در چهره ‏اش آشکار شد که خوشحالی پیروان خلیفه ‏ی سوم را موجب گردید؛ زیرا بهانه‏ ای برای آنان بود تا تبلیغ نمانید، دوستی علی بن ابی طالب علیه ­السلام برای سید حمیری سودی در بر نداشته است؛ اما محبت و دلدادگی به امیرالمؤمنین و اولاد آن‏ حضرت علیهم ‏السلام سرانجام اثر خود را آشکار ساخت و باعث پیدایش نقطه‏ ی سفیدی در صورت سید حمیری گردید و سیاهی ‏ها را از بین برد و پیروان مکتب اهل بیت علیهم ­السلام را خوشحال نمود و مایه ‏ی شرمساری مخالفان گردید.[۲۴]

آخرین خدعه‏ ها

از حوادث و خطرات مهم در لحظات پایانی عمر و سکرات مرگ که باید نسبت به آن حساس بود و خود را برای مقابله با آن آماده ساخت و از شرش به خداوند متعال پناه برد، تلاش گسترده‏ ی شیطان در آستانه‏ ی مرگ آدمی است که با هدف خارج کردن انسان مؤمن از صراط مستقیم صورت می ‏پذیرد؛ خطری که امام صادق علیه ­السلام این‏ گونه از وقوع آن خبر می ‏دهند:

 «إِنَ‏ الشَّيْطَانَ‏ لَيَأْتِي‏ الرَّجُلَ‏ مِنْ أَوْلِيَائِنَا عِنْدَ مَوْتِهِ يَأْتِيهِ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ يَسَارِهِ»[۲۵]

«به درستی که شیطان در هنگام مرگ بر بالین هر یک از دوست‏ داران ما از جانب راست و چپ حاضر می ­شود (تا او را از اعتقاداتش باز دارد).»

و در روایتی دیگر راه مصون ماندن از این خدعه و نیرنگ مخرب شیطان را چنین بیان می ‏نمایند:

«مَا مِنْ‏ أَحَدٍ يَحْضُرُهُ‏ الْمَوْتُ إِلَّا وَكَّلَ بِهِ إِبْلِيسُ مِنْ شَيْطَانِهِ أَنْ يَأْمُرَهُ بِالْكُفْرِ وَ يُشَكِّكَهُ فِي دِينِهِ حَتَّى تَخْرُجَ نَفْسُهُ فَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ…» [۲۶]

«هیچ کسی نیست، مگر آن­که هنگام مرگش، ابلیس، یکی از شیاطینش را وکیل می­ کند که او را امر به کفر کند و او را در دینش مردد نماید تا جان دهد؛ پس اگر آن شخص اهل ایمان باشد، شیطان نمی ‏تواند بر او چیره گردد…»

توفیّ جان‏ ها

و سرانجام خداوند متعال روح و جان آدمی را توفّی می ‏نماید تا مرحله ‏ای دیگر از سفر انسان به سوی خالق بلند مرتبه پی گرفته شود:

«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا»[۲۷]

«خدا روح مردم را هنگام مرگ ‏شان به تمامی باز می ­ستاند.»

اگر چه این عمل در آیات دیگری از قرآن کریم، به وسائطی هم ‏چون فرشتگان نسبت داده شده است که به عنوان جنود الهی، مکلف به انجام آن می ‏باشند.

«إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً»[۲۸]

«كسانى هستند كه فرشتگان جان‏ شان را مى ‏ستانند در حالى كه بر خويشتن ستم كرده بودند. از آن‏ ها مى ‏پرسند: در چه كارى بوديد؟ گويند: ما در روى زمين مردمى بوديم زبون گشته. فرشتگان گويند: آيا زمين خدا پهناور نبود كه در آن مهاجرت كنيد؟ مكان اينان جهنم است و سرانجامشان بد.»

[۱]. قیامت/۲۷ الی ۳۰

[۲]. ق/۱۹

[۳]. انعام/۹۳

[۴]. تاج ­العروس، ج۶، ص۵۳۷

[۵]. نهج ­البلاغه (للصبحی الصالح)، ص۱۶۰

[۶]. خصال شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۱۹

[۷]. نحل/۳۲

[۸]. فجر/۲۷ و ۲۸

[۹]. الکافی، ج ۳، ص۱۳۶

[۱۰]. محمد/۲۷

[۱۱]. نساء/۹۷

[۱۲]. مشارق انوار الیقین فی اسرار الامیرالمؤمنین (ع)، ص ۹۳

[۱۳]. من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۳۲

[۱۴]. بحارالانوار، ج ۷۱، ص۶۶

[۱۵]. امالی صدوق، ص ۲۰۸

[۱۶]. امالی، ص۳۸۹

[۱۷]. الکافی، ج۲، ص۲۰۴

[۱۸]. الکافی، ج۳، ص۱۲۳

[۱۹]. الکافی، ج۳، ص۱۲۵

[۲۰]. جامع احادیث شیعه، ج۲۶، ص۹۲۲

[۲۱]. بحارالانوار، ج۶، ص۱۸۱

[۲۲]. بحارالانوار، ج۶، ص۲۰۰

[۲۳]. بحارالانوار، ج۶، ص۱۸۸

[۲۴].الغدیر، ج۲، ص۲۷۴

[۲۵]. بحارالانوار، ج۶، ص۱۸۸

[۲۶]. الکافی، ج۳، ص۱۲۳

[۲۷]. زمر/۴۲

[۲۸]. نساء/۹۷

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.