سفرنامه غنا
در اینجا نان نیست، سیبزمینی نیست، میوه نیست جز موز و انبه؛ برنج نیست و مردم به سختی یک وعده غذا تهیه میکنند. او میگفت: «من معمولاً یک وعده غذا میخورم و آن هم فقط… ادامه مطلب …
در اینجا نان نیست، سیبزمینی نیست، میوه نیست جز موز و انبه؛ برنج نیست و مردم به سختی یک وعده غذا تهیه میکنند. او میگفت: «من معمولاً یک وعده غذا میخورم و آن هم فقط… ادامه مطلب …
به هر نقطه که میرسیدیم، ساختمانی، منطقهای، آسمانخراشی و یا تجارتخانهای را نشان میداد که از من است. با این توضیح، معلوم شد که ثروتی فوقالعاده دارد و نمیدانستیم که…
پس از یک ساعت و ربع رانندگی، به شهر سیبی رسیدیم. فکر میکردیم هرچه نباشد، شهری است و آثار از رشد و ترقی در آن باید باشد، ولی من جز یک ساختمان دو سه اتاقهی مربوط به
چگونه از آن همه ظلم و ستم منفجر نشدی و قلب هر متجاوز پرتغالی و هلندی و فرانسوی را ندریدی؟ ای کاش امروز فقط آن تاریخ سیاه و ذلتبار و دردمند را گذرانیده بودی و همه چیز تمام شده بود. من امروز هم، همان جانیان قدیم را میبینم که با… ادامه مطلب …