زاد راه/ اهل تقوا(بخش دوم)
این یار کمنظیر و مقاوم پیامبر خدا صلواتالله علیه و آله نیز در طول دوران پر فراز و نشیب زندگی خود، به سفارش آن حضرت، جامهی عمل پوشانید و با جاری ساختن حق بر زبان، در این راه پر تلاطم، رنج تبعید به…
**********************************************************
پدیدآورنده: سید محمد شاهچراغی
دسته بندی: خطبه
زاد راه/ اهل تقوا(بخش دوم)
حقگویی
از مواهب ارزشمند پروردگار متعال به آدمی، نعمت زبان و توانایی سخن گفتن است که در سورهی مبارکهی «الرحمن» به عنوان لطف و رحمت عام الهی در کنار نعمات بزرگی همچون تعلیم قرآن و آفرینش انسان از آن یاد شده است؛
«الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَيان»[۱]
«خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود؛ انسان را آفرید؛ و به او سخن گفتن آموخت.»
وجه اهمیت و ویژگی خاص این نعمت گرانبها در آن است که انسان میتواند به واسطه ابراز و ارائهی حق، درب جهنم را به روی خود بسته، باب رحمت و پاداش الهی را به روی خویش بگشاید و به بالاترین مراتب تقوا و پرهیزکاری دست یابد، زیرا در سخنان حکیمانهی پیشوایان دین، این فضیلت ارزنده، از جمله کمالات و امتیازات انسان پرهیزکار بهشمار آمده و بهعنوان برجستهترین و ارزشمندترین مراتب تقوا از آن یاد شده است؛ چنانکه از رسول گرامی اسلام صلّیالله علیه و آله روایت شده است:
«أتقى النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فيما لَه وَ عَلَيه»[۲]
«پرهیزکارترین مردم کسی است که پیوسته حق بگوید، چه به نفع او باشد و چه به زیانش.»
همچنین پیشوای اهل تقوا حضرت علی بن ابیطالب علیهالسّلام در سفارشی حکیمانه به کمیل بن زیاد نخعی فرمودند:
«يَا كُمَيْلُ قُلِ الْحَقَ عَلَى كُلِّ حَال»[۳]
«ای کمیل! در هر حالی حقگو باش.»
امام کاظم علیهالسّلام نیز ضمن توصیه به رعایت تقوا و حقگویی و پرهیز از باطلگرایی و کتمان حقیقت، به یکی از پیروان خویش میفرمایند:
«أَيْ فُلَانُ اتَّقِ اللَّهَ وَ قُلِ الْحَقَ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ هَلَاكُكَ فَإِنَّ فِيهِ نَجَاتَكَ أَيْ فُلَانُ اتَّقِ اللَّهَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ نَجَاتُكَ فَإِنَّ فِيهِ هَلَاكَكَ»[۴]
«اى فلانی! از خدا پروا كن و حق را بگو، هر چند هلاك تو در آن باشد كه در حقيقت، نجات تو در آن است. ای فلانى! از خدا پروا كن و باطل را واگذار، گرچه نجاتت در آن باشد كه در واقع، هلاكت تو در آن است.»
- حقگویی، مجاهدتی طاقتفرسا
بازگو کردن حقیقت و سخن صدق، در بسیاری از موارد، به زیان انسان بوده و سبب بروز خطر برای شخص میگردد که همین مسأله نیز باعث شده تا بیان حقیقت برای برخی دشوار و غیر قابل تحمل باشد و به دوری و اجتناب از آن ترغیب شوند. این افراد تنها در جایی که بیان حقیقت به حالشان سود داشته باشد، زبان به آن میگشایند و هر کجا که احساس خطر نمایند، سکوت اختیار کرده و از گفتن حقیقت اجتناب میکنند و خود را در زمره کتمان کنندگان حق قرار میدهند؛ در حالی که پیشوایان دین، مردم را پیوسته به بیان حقیقت و اظهار آن تشویق نمودهاند، هرچند به زیانشان بوده باشد.
مرحوم قطبالدین راوندی أعلیالله مقامهالشریف در کتاب ارزشمند الخرائج و الجرائح در بیان یکی از معجزات رسول خدا صلواتالله علیه و آله به شرح داستانی عبرتآموز از ابوذر غفاری پرداخته است. این صحابی بزرگوار نبی مکرم صلواتالله علیه و آله میگوید:
«روزی با عثمان در مسجد راه میرفتیم و در حالیکه رسول خدا صلّیالله علیه و آله در گوشهای از مسجد نشسته بودند، به نزد ایشان رفتیم. آنگاه پیامبر اکرم صلواتالله علیه و آله فرمودند: دربارهی چه چیزی با عثمان گفتگو میکردی؟ عرض کردم: سورهای از قرآن را قرائت میکردم. پس آن حضرت فرمودند: همانا به زودی او از تو خشمگین خواهد شد و تو نیز او را دشمن خواهی داشت و آن کس که از بین شما دو نفر ستمگر باشد، در آتش داخل خواهد شد. من گفتم: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» آن کس که از بین من و او ستمکار باشد، در آتش خواهد بود! پس ای رسول خدا! کدام یک از ما ظالم خواهیم بود؟ پیامبر گرامی اسلام صلواتالله علیه و آله فرمودند:
«يَا أَبَا ذَرٍّ قُلِ الْحَقَ وَ إِنْ وَجَدْتَهُ مُرّاً تَلْقَنِي عَلَى الْعَهْدِ»[۵]
«ای اباذر! حقیقت را بر زبان جاری ساز، اگرچه آن را تلخ و شکننده بیابی که در این صورت، استوار بر عهد و پیمان، مرا ملاقات خواهی کرد.»
پیامبر اکرم صلّیالله علیه و آله در توصیهای دیگر به جناب ابوذر غفاری، این اسوهی حقگویی و حقطلبی میفرمایند؛
«قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّا»[۶]
«ای اباذر! همواره حق را بگو، اگرچه تلخ باشد.»
این یار کمنظیر و مقاوم پیامبر خدا صلواتالله علیه و آله نیز در طول دوران پر فراز و نشیب زندگی خود، به سفارش آن حضرت، جامهی عمل پوشانید و با جاری ساختن حق بر زبان، در این راه پر تلاطم، رنج تبعید به شام و ربذه را به جان خرید تا بدان مرحله که مظلومانه و غریبانه به شهادت رسید.[۷]
پیامآور حکمت و رسول مرحمت صلواتالله علیه و آله در کلام ماندگار دیگری با اشاره به صعوبت و سختی طاقتفرسای اظهار حقیقت، از ابراز آن در برابر فرمانروایان ستمگر به عنوان ارزشمندترین جهاد و پیکار در راه خدا یاد کرده و میفرمایند:
«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِر»[۸]
«بهترين جهاد سخن حقي است كه نزد پادشاه ستمگر گفته شود.»
مبیّن حقایق، امام صادق علیهالسّلام در بیان بخشی از سفارشات خداوند متعال به جانشینان الهی و پیشوایان دین علیهمالسّلام، با اشاره به ضرورت حقگویی و حقیقتجویی در همهی حالات و نیز استقامت و پایداری بههنگام ابراز حق میفرماید:
«قُمْ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ الْحَقَ فِي الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ لَا تَخْشَ إِلَّا اللَّه»[۹]
«به حق خداوند عزّ و جلّ قيام كن و در موقع بيم و آسودگى حق را بگو و جز از خدا مترس.»
- ثمرهی حقگویی
با وجود مرارتها و دشواریهای زیادی که در مسیر اظهار و گفتن حق وجود دارد، ثمره و نتیجهی ابراز و پافشاری بر حقیقت بسیار شیرین و سودمند است و آثار و برکات عظیمی را در پی خواهد داشت که از آن جمله میتوان به برخورداری از وجاهت اجتماعی و مقبولیت عمومی اشاره نمود؛ ثمرهای که امام صادق علیهالسلام در توصیهی ارزنده خویش به فرزند دلبندشان حضرت موسی بن جعفر علیهماالسّلام درباره آن فرمودند:
«يَا بُنَيَّ قُلِ الْحَقَ لَكَ وَ عَلَيْكَ تُسْتَشَارُ مِنْ بَيْنِ أَقْرَانِك»[۱۰]
«ای فرزندم! حقگو باش، چه به سود تو باشد و چه به زیانت، چون باعث میشود، در بین همسالانت، مورد [اعتماد و] مشورتخواهی قرار گیری.»
در تاریخ سراسر درس اسلام نیز بزرگان و مجاهدان راستین، با تکیه بر منافع این خصلت ارزنده، حق را بازگو نموده، مضرّات آن را متقبل شده و موفق شدهاند تا نور جاودانهی حق را در دلهای تاریک و غفلتزده بتابانند که روشنترین نمونهی آن در عصر کنونی حضرت امام خمینی رحمۀالله علیه است؛ همو که چراغ حقیقت را در دوران سرد و تاریک ستمشاهی برافروخت و با تحمل رنج اسارت و تبعید به کشورهای ترکیه، عراق و فرانسه و پذیرش زحمات و ناملایمات، رژیم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را به زبالهدان تاریخ سپرد و نظام جمهوری اسلامی ایران را در کشور پیروان اهل بیت علیهمالسلام پایهگذاری و تأسیس نمود.
بر این اساس، بر یکایک مسلمانان لازم است ضمن پرهیز از کتمان حق، با تبیین حقیقت در جامعهی اسلامی بهویژه اهتمام به فریضهی امر به معروف و نهی از منکر، به بالاترین مراتب تقوا دست یافته و آنرا تبلیغ و ترویج نمایند.
قناعت
از برجستهترین نشانهها و علامات پرهیزکاران، تخلّق به اخلاق دینی در زمینهی اقتصاد و مصرف است که مواردی همچون سادهزیستی، پرهیز از خوی اشرافیگری و تجملگرایی، به مقدار مورد نیاز بسنده نمودن، صرفهجویی و دوری از اسراف و تبذیر در اموال شخصی و عمومی و … را در بر میگیرد؛ امر حیاتی و سرنوشتسازی که در کلام بلند امامالمتقین حضرت علی علیهالسّلام از آن به «قناعتپیشگی» تعبیر میشود؛
«[إنَّ لِلتَّقوا عَلامات]؛… وَ القِناعَۀَ بِالقَلیلِ»[۱۱]
«همانا برای پرهیزکاری نشانههایی است؛ [یکی از آنها] … قناعتپیشگی و به اندک اکتفا نمودن است.»
آن امام همام، در بیان کوتاه دیگری میفرمایند:
«الْقَنَاعَةُ عَلَامَةُ الْأَتْقِيَاء»[۱۲]
«قناعت، نشانهی پرهیزکاران است.»
و در سخنی حکیمانه، ملازمت با قناعتپیشگی و پرهیزکاری را از ویژگیهای انسانهای گرامی و کریم بر میشمارند؛
«إِنَّ أَكْرَمَ النَّاسِ مَنِ اقْتَنَى الْيَأْسَ وَ لَزِمَ الْقُنُوعَ وَ الْوَرَعَ وَ بَرِئَ مِنَ الْحِرْصِ وَ الطَّمَعِ»[۱۳]
«همانا گرامیترین مردم کسی است که نا امیدی از دیگران را برای خویش نگه دارد و هرگز از قناعت و پرهیزکاری جدا نشود و آز و طمع را از خود دور سازد.»
آنحضرت همچنین قناعت و مبارزه با شهوت – که همانا حقیقت تقوا و پرهیزکاری است – را در کنار یکدیگر قرار داده و از آن دو به عنوان بزرگترین مرتبهی عفاف و پاکدامنی یاد میکنند؛
«أَلَا وَ إِنَّ الْقَنَاعَةَ وَ غَلَبَةَ الشَّهْوَةِ مِنْ أَكْبَرِ الْعَفَافِ»[۱۴]
«آگاه باشید که همانا قناعت و پیروزی در برابر شهوت از بزرگترین مصادیق پاکدامنی است.»
و از سوی دیگر عدم برخورداری از ویژگی قناعت را از مهمترین آفات پرهیزکاری میدانند تا دارندگان و جویندگان فضیلت تقوا و ورع، در برابر ظهور نشانههای این خطر بزرگ، هوشیار و مراقب باشند.
«آفَةُ الْوَرَعِ قِلَّةُ الْقَنَاعَةِ»[۱۵]
«آفت پرهیزکاری، کمی قناعت است.»
قناعت و خودسازی
مطلوب نهایی پرهیزکاران و غایت پیشروی تقوا پیشگان، اصلاح نفس و خودسازی است که در رسیدن به این هدف والا قناعت و خوشنودی به داشتهی اندک، نقش بسزایی ایفا میکند؛ از اینرو حضرت علی علیهالسّلام میفرمایند:
«أَعْوَنُ شَيْءٍ عَلَى صَلَاحِ النَّفْسِ الْقَنَاعَةُ»[۱۶]
«یاری کنندهترین چیز برای خودسازی، قناعت است.»
اهمیت تأثیر قناعت در اصلاح نفس بهگونهای است که آن امام همام کسی را که برخوردار از فضیلت ارزشمند قناعت نباشد، توانا و قادر بر خودسازی ندانسته و متعجبانه فرمودند:
«كَيْفَ يَسْتَطِيعُ صَلَاحَ نَفْسِهِ مَنْ لَا يَقْنَعُ بِالْقَلِيلِ؟»[۱۷]
«چگونه کسی که به اندک خرسند نمیشود، قادر بر اصلاح نفس خود میباشد؟!»
جایگاه ممتاز قناعت و ضرورت پیشه ساختن آن، با تأمل در آیهی نود و هفتم سورهی مبارکهی نحل نیز بهدست میآیدیدآی؛ زیرا پروردگار متعال در این آیهی مبارکه، مؤمنان درستکار را به حیات طیّبه و داشتن زندگی پاک بشارت میدهد؛
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة»[۱۸]
«هركس عمل صالح انجام دهد، درحالىكه مؤمن است – خواه مرد باشد يا زن – به او حيات پاكيزه مىبخشيم.»
و پیشوای پرهیزکاران حضرت علی علیهالسّلام در تفسیر آیهی کریمه و تبیین مقصود خداوند مهربان از «حیات طیّبه» میفرمایند:
«هِيَ الْقَنَاعَة»[۱۹]
«منظور از حیات طیّبه، قناعت است.»
بر این اساس، مصداق روشن و گویای حیات طیّبه و زندگانی پاک، برخورداری از صفت ارزندهی قناعت، صبر و بردباری در برابر ناداریها و مشکلات و اجتناب از آز و طمع نسبت به جمعآوری مال و ثروت است، اگرچه متأسّفانه این مهم در جامعهی اسلامی مورد غفلت قرار گرفته و هرچه ثروت و دارایی افراد رو بهفزونی میگذارد، بهمانند آبی شور که هرچه بیشتر نوشیده شود، فرد را تشنهتر میسازد، صاحبانش را حریصتر ساخته و آنها را اندک و ناچیز میشمارند.
تعظیم شعائر الهی
از جمله روشنترین نشانههای تقوا و پرهیزکاری، بزرگداشت نمادهایی است که عطر نام و یاد خدا را در دلها و فضای جوامع منتشر میسازد؛ امری که در قرآن کریم از آن با تعبیر زیبای «تعظیم شعائر الهی» یاد شده است.
خداوند متعال در سوره مبارکه حج، پس از ذکر بخشی از احکام و حِکَم این فریضهی پر رمز و راز، با اشاره به اهمیت بزرگداشت این عمل دینی میفرماید:
«وَ مَنْ يُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوي القُلُوب»[۲۰]
«هر كس شعائر خدا را بزرگ بشمارد، بدون ترديد اين تعظیم و بزرگ شمردن، ناشى از تقواى دلها میباشد.»
همچنین در آیات نخست سورهی مبارکهی مائده با اشاره به لزوم اکرام و احترام نشانههای الهی، ضمن برشمردن برخی از مهمترین نمادهای دینی، خطاب به اهل ایمان میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرام»[۲۱]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! حرمت شعائر الهى، ماه حرام، قربانى حج و حيواناتى كه براى حج علامتگذارى شدهاند و راهيان خانه خدا كه فضل و خشنودى پروردگارشان را مىطلبند، نشكنيد.»
چنانکه در آیهای از سورهی بقره به برخی از مصادیق روشن «شعائر الله» تصریح میشود؛
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»[۲۲]
«همانا صفا و مروه از نشانههای خداوند است.»
و نیز در آیهای دیگر از سوره مبارکه حج؛
«وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»[۲۳]
«و قربانى كردن شترهاى چاق را براى شما از شعائر الهى قرار داديم.»
با تأمل در آیات فوق، اگر چه میتوان گفت، تعبیر بلند «شعائر الله» در قرآن کریم تنها دربارهی مناسک حج به کار رفته است، اما از سوی دیگر، عمومیت فراز نخست آیهی دوم از سورهی مبارکهی مائده و نیز فراز پایانی آیهی سی و دوم از سورهی مبارکهی حج، نشان از شمول این دستور، نسبت به سایر عبادات و رفتارهای دینی دارد. از اینرو محدث بزرگ، مرحوم ملا محسن فیض کاشانی أعلیالله مقامهالشریف در بیان معنای آن میفرماید:
«شعائر جمع شعيرة و هي ما جعله اللَّه شعار الدين و علامته من أعمال الحج و غيرها»[۲۴]
«کلمهی شعائر جمع شعیره میباشد و منظور از شعیره هر آنچیزی است که نماد و نشانهی دین قرار گرفته است، اعم از حج و غیر آن.»
و نیز فقیه عالیقدر مرحوم محمد بن مکی عاملی – معروف به شهید اول – در کتاب نفیس «القواعد و الفوائد» در بیان قاعدهی تعظیم و بزرگداشت مؤمنان، با استناد به آیهی کریمه میفرماید:
«بزرگداشت اهل ایمان آنگونه که در عرف روزگار مرسوم گشته، جایز است. این مطلب اگر چه به صراحت از گذشتگان نقل نشده، اما مشمول عمومات قرآنی خواهد بود، مانند آیهی مبارکهی سورهی حج که خداوند متعال میفرماید: هر كس شعائر خدا را بزرگ بشمارد، بدون ترديد اين تعظیم و بزرگ شمردن، ناشى از تقواى دلها میباشد.»[۲۵]
بنابر این شعائرالهی به هر آنچیزی اطلاق میشود که منسوب به خداوند متعال باشد و نشانهای از دین مبین اسلام به حساب آید؛ نظیر تعالیم حیاتبخش دین، قرآن کریم، رهبران الهی و پیشوایان دین، مسجد، نماز جمعه و جماعت و نظایر آن.
- تعظیم شعائر، نشانهی تقوای قلوب
بر اساس آیهی نورانی «وَ مَنْ يُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوي القُلُوب»[۲۶] تکریم شعائر اسلامی و احترام به نمادهای دینی، از تقوای قلبی انسان حکایت دارد؛ تقوایی که عالیترین مراتب پرهیزکاری و پارسایی محسوب میشود؛ زیرا اگر چه بسیارند افرادی که تقوا به اعضاء و جوارحشان راه یافته و با چشم و گوش و دست و زبان به اطاعت از پروردگار سبحان میپردازند، اما تنها گروه اندکی از ایشان این توفیق را بهدست میآورند که از تقوای بدنی، به تقوای قلبی رسیده و نور پرهیزکاری را در جان خویش وارد نمایند؛ بدینجهت محدث بزرگ مرحوم علامهی مجلسی با اشاره به آیهی کریمه میفرمایند:
«إنما نسب التقوى إلى القلب للإشعار بأن التقوى الكامل ما صدر عن القلب لا عن الجوارح فقط»[۲۷]
«همانا نسبت تقوا به قلب، اشاره به این نکته است که تقوای کامل، آن است که از قلب برخیزد، نه آنکه تنها از اعضاء و جوارح بدن صادر شود.»
بر همین اساس پیشوای پارسایان حضرت علی علیهالسّلام، تقوای قلب را از جمله شرایط اجابت دعا دانسته و میفرمایند:
«خَيْرُ الدُّعَاءِ مَا صَدَرَ عَنْ صَدْرٍ نَقِيٍّ وَ قَلْبٍ تَقِي»[۲۸]
«بهترین دعا آن است که از سینهی پاک و قلب پرهیزکار برخیزد.»
- مرتبهای از تعظیم شعائر
در فرهنگ اسلامی، تعظیم شعائر الهی و بزرگداشت نمادهای دینی به انجام دستورات دین به بهترین و کاملترین وجه نیز تفسیر شده است. امام صادق علیهالسّلام در تبیین ویژگیهای قربانی حج با استناد به سیرهی عملی رسول گرامی اسلام صلّیالله علیه و آله فرمودند:
«عَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلّیاللهُ عَلَیه وَ آلِه ذَبَحَ عَنْ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ بَقَرَةً بَقَرَةً وَ نَحَرَ بَدَنَةً»[۲۹]
«شعائر الهى را بزرگ بشمار، چرا كه رسول خدا صلواتالله علیه و آله از جانب هريك از همسرانش يك گاو ماده و از جانب خودش شتر ماده قربانى مىكرد.»[۳۰]
نیز در کتاب فقهالرضا علیهالسّلام به نقل از هشتمین حجت معصوم علیهالسّلام چنین روایت شده است:
«جَمِيعُ الْفَرَائِضِ الْمَفْرُوضَةِ عَلَى جَمِيعِ الْخَلْقِ إِنَّمَا فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى أَضْعَفِ الْخَلْقِ قُوَّةً مَعَ مَا خَصَّ أَهْلَ الْقُوَّةِ عَلَى أَدَاءِ الْفَرَائِضِ فِي أَفْضَلِ الْأَوْقَاتِ وَ أَكْمَلِ الْفَرْضِ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب»[۳۱]
«همهی واجبات دینی که خداوند واجب فرموده، به اقتضاء حالِ ضعیفترین مخلوقات و ناتوانترین آنان است، از اینرو توانمندان از ایشان را به انجام واجبات در بهترین زمانها و بنابر کاملترین وجه آنها، مخصوص گردانیده است، همچنانکه خداوند عزّ و جلّ میفرماید: هر كس شعائر خدا را بزرگ بشمارد، بدون ترديد اين تعظیم و بزرگشمردن، ناشى از تقواى دلها است.»
بنابر این منظور و مقصود از بزرگداشت نمادهای دینی و نشانههای الهی، همانا تکریم، تکمیل و برخورداری از نیکوترین مواجهه با این نشانهها خواهد بود.
[۱]. الرحمن/ ۱-۴
[۲]. من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص ۳۹۵
[۳]. تحف العقول، ص۱۷۳
[۴]. تحف العقول، ص۴۰۸
[۵]. الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۴۹۰
[۶]. الخصال، ج۲، ص ۵۲۶
[۷]. جهت مطالعهی بیشتر درباره داستان تبعید ابوذر غفاری به شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج۸، ص۲۵۳ مراجعه شود.
[۸]. مجموعهی ورام، ج۲، ص۱۲
[۹]. الكافي، ج۱، ص۲۷۹
[۱۰]. كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۲، ص۱۸۴
[۱۱]. سبل الهدی و الرشاد، ج۱، ص۴۲۱
[۱۲]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۴۰
[۱۳]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۱۵۹
[۱۴]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۱۰۸
[۱۵]. الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۱۸۲
[۱۶]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۱۱۲
[۱۷]. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۳۸۴
[۱۸]. نحل/ ۹۷
[۱۹]. نهج البلاغة، ص ۵۰۹
[۲۰]. حج/ ۳۲
[۲۱]. المائدة/ ۲
[۲۲]. البقرة/ ۱۵۸
[۲۳]. الحج/ ۳۶
[۲۴]. تفسير الصافي، ج۲، ص۶
[۲۵]. قال الشّهید رحمهالله: يجوز تعظيم المؤمن بما جرت به عادة الزمان و إن لم يكن منقولا عن السلف لدلالة العمومات عليه قال تعالى ذلِكَ «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» (القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۵۹)
[۲۶]. حج/ ۳۲
[۲۷]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج۱۲، ص۱۱
[۲۸]. الكافي، ج۲، ص۴۶۸
[۲۹]. الكافي، ج۴، ص۴۹۱
[۳۰]. منظور از «بُدنه» حیوان بزرگی مانند شتر است. ابن اثیر در النهاية، ج ۱، ص ۱۰۸ در توضیح این واژه میگوید: بدنه بر شتر نر و شتر ماده و گاو نر اطلاق میشود، هرچند به شتر نر شباهت بیشتری دارد و دلیل نامگذاری آنها به بدنه به خاطر بزرگی و چاقی آنها است.»
[۳۱]. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليهالسّلام، ص۷۷
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!