کار نیک انجام دهید

خیر / تجلی خیر

از مهم ‌ترین دل‌ نگرانی‌ ها و دل‌ مشغولی‌ های اولیاء خدا، حتی انبیاء و اوصیاء الهی این بوده است که چه کاری انجام دهند تا پایان عمرشان به خیر و سعادت ختم گردد و دچار سوء عاقبت نشوند؛ زیرا برای کسی تضمینی نسبت به حسن عاقبت، وجود ندارد. این مسأله موجب شده است تا هم‏‏واره با  نگرانی و دلواپسی روبرو باشند که آیا اعمال ‌شان پذیرفته می ‌شود؟ آیا عاقبت به خیر، از این دنیا خواهند رفت؟…

*********************************************************************

پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

«خیر / تجلی خیر»

لغت «خیر» از جمله واژه ‌هایی است که از حیث معنا و مفهوم دارای بار معنایی زیادی می ‌باشد و از این جهت با الفاظی هم ‌چون، برّ، معروف، احسان و برکت قرابت و مشابهت دارد. لغتی که صاحب معجم مقائیس ‌اللغۀ، آن را به معنای گرایش و تمایل، می ‌داند؛ در برابر کلمه‌ی «شرّ» که مورد انزجار و نفرت می ‌باشد.

 این واژه با توجه به گستردگی معنایی ‌اش، در قرآن کریم به دفعات مورد استفاده قرار گرفته است؛ البته گاهی با الف و لام، گاهی بدون آن و یا به صورت جمع، نظیر «الخیرات»؛ اما وجه اشتراک همه ‌ی این موارد، فراخوانده شدن مردم به سوی آن می ‌باشد؛ چنانچه در آیه‌ ی یکصد و چهارم سوره مبارکه آل عمران می ‌فرماید:

«وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۱]

«و بايد از ميان شما گروهى [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند»

در نگرش قرآن، باید کسانی باشند که به صورت دائم، مردم را به کارهای نیک و شایسته دعوت کنند؛ به همین منظور خداوند متعال در باطن، انسان‌ ها را با راهنمایی هم چون عقل و در ظاهر با راهنمایانی دل‌ سوز و معصوم به نام انبیاء و امامان، هدایت می ‌نماید تا مردم راه استوار و مستقیم را از بیراهه تشخیص داده و به سوی خیر حرکت نمایند؛ اگر چه فطرت انسان ‌ها بر پاکی و خداباوری آفریده شده و نسبت به پذیرش و انجام خیر و معروف – در مقابل شرّ – آماده ‌تر می ‌باشد.

  • خداوند، سرچشمه ‌ی خیرات

هر چه خوبی و خیر در عالم هست از ناحیه ‌ی ذات مقدس الهی است؛ وجود سراسر خیری، که در قرآن، روایات و نیز ادعیه به ویژه دعای جوشن کبیر، این گونه او را می‌ خوانیم: «خیرالرازقین»، «خیرالغافرین»، «خیرالفاتحین»، «خیرالماکرین»، «خیرالوارثین» و «خیرالحاکمین»، «خیر‌المرهوبین»، «خیر‌المرغوبین»، «خیر‌المطلوبین»، «خیر‌‌المسئولین»، « خیر‌المقصودین»، «خیر‌المذکورین»، «خیر‌المشکورین»، «خیر‌المحجوبین»، «خیر‌المدعوین»، «خیر‌المستأنسین» و …

  • اهل بیت علیهم ‌السلام مجرای خیر الهی

هر گاه بندگان خداوند تبارک و تعالی مستحق دریافت خیر و نیکی از جانب خداوند گردند، این لطف از طریق معصومین علیهم ‌السلام به ایشان خواهد رسید؛ زیرا این بزرگواران واسطه و مجرای فیض الهی می ‌باشند. بر همین اساس امام صادق علیه ‌السلام در بیانی ریشه‌ ی همه‌ ی نیکی ‌ها را اهل بیت علیهم ‌السلام و تمام بدی‌ ها را از دشمنان آنان می ‌داند:

«نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ وَ مِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي‏ءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَاهُدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ»[۲]

«ریشه هر خیری از ما اهل بیت است و هر نیکی از شاخه ‌های ماست؛ و از نیکی، توحید، نماز، روزه، فرو خوردن خشم و غضب، بخشش خطاکار، دستگیری فقیر، یاری همسایه و اقرار به فضیلت اهل فضل است؛ و در مقابل، دشمنان ما ریشه هر شرّ می ‌باشند و هر زشتی و ناشایستی از شاخه ‌های آنان می‌ باشد»

در زیارت جامعه کبیره نیز با این تعبیر ژرف روبرو هستیم که می ‌تواند ما را در این مسیر راهنما باشد:

«اِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ اَوَّلَهُ وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْویهُ وَ مُنْتَهاهُ»[۳]

«هر‌جا که نامى از خیر و نیکویى باشد، شما اولِ خیر و ریشه آن و فرعِ آن و معدن آن و مبدأ و منتهاى آن مى ‏باشید»

و این همه نیست مگر به آن جهت که نیکی و خیر به مجموعه ‌ی امور اعتقادی، اخلاقی، گفتاری، رفتاری و عملی اطلاق می ‌شود که سرچشمه ‌ی آن‌ ها پیامبر و اهل بیت گرامی ایشان علیهم‏ السلام هستند.

دوازده نکته:

به دلیل اهمیت و جایگاه مقدس کلمه‌ی «خیر» در فرهنگ دینی ما و اجتماع اعمال صالح و کارهای پسندیده در اطراف آن و به سبب تأکید و سفارش معصومین علیهم ‌السلام، ضروری است در خصوص کار خیر و انجام آن، به نکات ذیل توجه نماییم:

  • سبقت در کار خیر

توجه به این نکته ضروری است که ارزش کار خیر، با سبقت در آن فزونی گرفته و بالا می ‌رود؛ به همین جهت نیز در قرآن کریم انجام کار خیر با واژه ‌هایی هم‌ چون «سارعوا»، «سابقوا»، «فاستبقوا» مورد تأکید واقع گردیده است؛ چنانچه خداوند در مقام ستایش پیشوایان دینی می‌ فرماید:

«أُوْلَئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ»[۴]

«آنانند كه در كارهاى نيك شتاب مى‌ ورزند و آنانند كه در انجام آن ‌ها سبقت مى‏ جويند»

  • شتاب و سرعت در کار خیر

علاوه بر مطلوبیت سبقت و پیشتازی در زمینه انجام کار خیر، سرعت و شتاب آن نیز مورد سفارش واقع گردیده است:

«وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا»[۵]

«و براى هر‌كسى قبله ‏اى است كه او روى خود را به آن [سوى] مى ‌گرداند، پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد. هر كجا كه باشيد خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مى‌ آورد، در حقيقت ‏خدا بر همه چيز تواناست»

از رسول خدا صلی ‌الله علیه و آله نیز نقل شده است:

«اِنَّ اللّهَ‏ يُحِبُّ مِنَ الْخَيْرِ ما يُعَجَّلُ»[۶]

«خدا از کار خیر آنچه شتاب گیرد را دوست دارد»

  • عظمت و بزرگی کار خیر

انسان معتقد به دین الهی باید به این مطلب توجه و باور داشته باشد که هیچ کار خیری کوچک نیست و به صرف کوچک بودن ظاهری، نباید آن را حقیر پنداشت.

سفارش امیرالمؤمنین علیه ‌السلام در این زمینه چنین است:

«افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تُحَقِّرُوا مِنْهُ شَيْئاً فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ»[۷]

«عمل نیک را انجام دهید و آن را کوچک نشمارید، چرا‌‌ که کوچک آن بزرگ و کم آن زیاد است»

از وجود گرامی امام صادق علیه ‌السلام نیز نقل شده است:

«وَ لَا تُصَغِّرْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ فَإِنَّكَ تَرَاهُ غَداً حَيْثُ يَسُرُّک»[۸]

«هیچ چیزی از خیر را کوچک مشمار؛ زیرا در آینده همان مایه شادمانی تو خواهد شد»

  • طلب توفیق جهت انجام خیر

از دیگر مطالبی که در خصوص کار خیر باید به آن توجه نمود و اهتمام ورزید، طلب توفیق انجام کار خیر می ‌باشد؛ چنان‌ چه امام سجاد علیه ‌السلام در دعای نورانی مکارم‌ الاخلاق به درگاه خداوند عرضه می ‌دارد:

«أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»[۹]

«[خداوندا] خير و خوبى را به‌ دست من، براى مردم جريان ده و آن را با منت ‌گذاردن بر سرشان محو و باطل منما»

  • علم خداوند به اعمال خیر آدمی

خداوند متعال در قرآن درباره‌ ی آگاهی خود از کار خیر آدمی می ‌فرماید:

«وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ»[۱۰]

«و هر كار نيكى انجام مى ‌دهيد خدا آن را مى ‌داند»

و نیز در این آیه‌ ی شریفه که پیرامون انفاق می ‌باشد:

«وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ»[۱۱]

«و از هر‌چه انفاق كنيد، قطعاً خدا بدان داناست»

  • محبوبیت نافع ترین انسان‌ ها نزد خداوند

«سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ قَالَ أَنْفَعُهُمْ‏ لِلنَّاس‏»[۱۲]

«از رسول گرامی اسلام پرسیده شد: خداوند چه کسی از مردم را بیشتر دوست دارد؟ فرمودند: آن کسی که بیشترین نفع را به دیگران می‌ رساند»

حضرت علی علیه ‌السلام نیز در این رابطه می ‌فرماید:

«خَيْرُ النَّاسِ‏ مَنْ‏ تَحَمَّلَ‏ مَئُونَةَ النَّاس‏»[۱۳]

«بهترین مردم کسی است که گرفتاری ‌های مردم را تحمل کند»

  • بازگشت عمل خیر به انجام دهنده آن

قرآن ‌کریم در این ‌باره می ‌فرماید:

«وَمَا تُقَدِّمُوا لأنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ»[۱۴]

«و هر كار خوبى براى خويش از پيش فرستيد، آن را نزد خدا باز خواهيد يافت»

هم‌ چنین این آیه ‌ی مبارکه:

«وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنفُسِكُمْ»[۱۵]

«و آن‌ چه از خوبی ‌ها و اموال، انفاق می ‌کنید، برای خودتان است»

 و نیز این دو آیه‌ که در مورد کار نیک و احسان آدمی نازل گردیده است:

«إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ»[۱۶]

« اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كرده ‏ايد»

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ»[۱۷]

«هر كه كار شايسته كند، برای خودش انجام داده است»

  • تکمیل کار خیر

امیرالمؤمنین علیه ‌السلام در کلامی نغز در این خصوص می ‌فرمایند:

«جَمَالُ‏ الْمَعْرُوفِ‏ إِتْمَامُه‏»[۱۸]

«زیبایی کار نیک، تمام ‌کردن آن است»

که ما را از رها کردن کار و به سرانجام نرساندن آن بر حذر می ‌دارد.

  • از یاد بردن کار خیر گذشته

از حضرت محمد صلی ‌الله علیه و آله نقل شده است:

«علامة السعادة أربعة: ذكر الذنوب الماضية و نسيان الحسنات الماضية و نظره الي من هو فوقه في الدين و نظره الي من دونه هو في الدنيا»[۱۹]

«نشانه‌ ی سعادت چهار چیز است: یادآوری گناهان گذشته، فراموش ‌کردن خوبی ‌های گذشته، نگاه‌ کردن به کسی که در دیانت از شخص بالاتر است و نیز نگاه ‌کردن به کسی ‌که از حیث دنیا از شخص پایین ‌تر است»

  • لزوم دعوت به خیر

پیامبر اکرم صلوات ‌الله علیه و آله می ‌فرمایند:

«مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً أَوْ أَمَرَ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهَى عَنْ مُنْكَرٍ أَوْ دَلَّ عَلَى خَيْرٍ أَوْ أَشَارَ بِهِ فَهُوَ شَرِيكٌ وَ مَنْ أَمَرَ بِسُوءٍ أَوْ دَلَّ عَلَيْهِ أَوْ أَشَارَ بِهِ فَهُوَ شَرِيكٌ[۲۰]

«کسی ‌که در کار خیر پا در میانی می ‌کند، یا امر به معروف یا نهی از منکر می ‌کند، یا به سوی خیر رهنمون می ‌شود یا به آن اشاره می‌ کند، با آن عمل خیر شریک است و در مقابل کسی ‌که امر به بدی می ‌کند یا به بدی راهنمایی می‌ کند، با بدی شریک می ‌شود»

و در حدیثی دیگر فرمودند:

«مَن‏ دَلَّ‏ عَلى‏ خَيرٍ فَلَهٌ مِثلُ أَجر فاعِلِه‏»[۲۱]

«آن ‌که بر کار نیک رهنمون گردد، پاداش انجام ‌دهنده آن را دارد»

  • تمرین جهت انجام کار خیر

امیرالمؤمنین علیه ‌السلام در این ‌باره می ‌فرماید:

«عَوِّدْ نَفْسَكَ الْجَميلَ»[۲۲]

«خودت را به زیبایی خیر عادت ده»

  • عاقبت به خیری و طلب آن

از مهم ‌ترین دل‌ نگرانی‌ ها و دل‌ مشغولی‌ های اولیاء خدا، حتی انبیاء و اوصیاء الهی این بوده است که چه کاری انجام دهند تا پایان عمرشان به خیر و سعادت ختم گردد و دچار سوء عاقبت نشوند؛ زیرا برای کسی تضمینی نسبت به حسن عاقبت، وجود ندارد. این مسأله موجب شده است، همواره با نگرانی و دلواپسی روبرو باشند که آیا اعمالشان پذیرفته می ‌شود؟ آیا عاقبت به خیر، از این دنیا خواهند رفت؟… تا آن جا که خداوند از زبان پیامبری هم چون یوسف علی ‌نبینا و آله و علیه ‌السلام نقل می ‌فرماید:

«تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ»[۲۳]

«مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما»

و نیز در دعایی از ادعیه‌ ی قرآنی به درگاه خداوند متعال عرضه می ‌داریم:

«رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمينَ»[۲۴]

«پروردگارا، بر ما شكيبايى فرو ريز و ما را مسلمان بميران»

چنان‌چه امیرالمؤمنین علیه ‌السلام در فراز پایانی عهدنامه‌ ی خویش به مالک اشتر، برای خود و مالک از خداوند شهادت و سعادت را طلب می ‌نماید:

«وَأَنْ يَخْتِمَ لِي وَلَکَ بالسَّعَادَةِ وَالشَّهَادَةِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاغِبُونَ»[۲۵]

«و اين ‌که [خداوند] کار من و تو را به سعادت به پايان رساند، و شهادت نصيب‌مان گرداند که ما آن را خواهانيم»

دعایی که در آن، افزون بر طلب سعادت، شهادت نیز درخواست گردید و به اجابت نیز رسید؛ زیرا زمان زیادی نگذشت که امام علیه السلام در محراب عبادت و مالک اشتر در مسیر رفتن به مصر به فیض شهادت نائل گردیدند.

البته در این زمینه مطلب مهمی که وجود دارد، عبارت است از نقش کلیدی برخی عوامل در عاقبت به خیری انسان ها که موارد ذیل از این طایفه است:

الف- دعای والدین و رضایت آنان به ویژه مادر.

ب- صدقات جاریه.

ج- استعاذه و پناه بردن به خداوند.

د- مداومت بر تسبیحات حضرت زهرا سلام ‌الله علیها.

ه- مواظبت بر نماز به خصوص نماز اول وقت.

و- خواندن دعای «اللهم عرفنی نفسک».

ز- ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله». در این باره از رسول مکرم صلی‌ الله علیه و آله نقل شده است:

«لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ” كَنزٌ مِن كُنوزِ الجَنَّةِ، مَن قالَها نَظَرَ اللّهُ عَلَيهِ، ومَن نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ أعطاهُ اللّهُ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ»[۲۶]

«ذکر لاحول و لا قوة الا بالله، گنجی از گنج‌ های بهشت است، هرکس آن را بگوید، خداوند به او نظر می ‌کند و هرکه خدا به او نظر کند، خیر دنیا و آخرت را به او عطا خواهد کرد»

ح- عشق و ادب به ساحت مقدس اهل بیت علیهم ‌السلام، به ویژه حضرت امیرالمؤمنین و حضرت سیدالشهداء علیهما السلام.

خیرخواهی نسبت به دیگران

از اوصاف برجسته پیامبران بزرگ الهی که خداوند در قرآن از آن خبر داده است، نصیحت می ‌باشد که در زبان فارسی به خیرخواهی تعبیر می‌ گردد. این بزرگواران در ابلاغ رسالت خویش به مردم، حتی نسبت به قدرتمندان و زورمندان و زرمندان، بدون در نطر گرفتن مال و منال و قدرت افراد، تنها و تنها براساس وظیفه و از روی خیرخواهی، اقدام به بشارت و انذار می ‌کرده ‌اند که همین نیز موجب گرایش و جلب فطرت‌ های پاک به ایشان می‌ گردیده است.

نصیحت واژه ‌ای است که معنای خلوص و بی ‌غش بودن را در خود دارد؛ به همین خاطر در زبان عربی، از «عسل خالص» تعبیر به «ناصح ‌العسل» می ‌گردد. بر این اساس هنگامی ‌که سخنان آدمی از روی خلوص نیت و خیرخواهی و بدون تقلب و فریب و تزویر گفته شود، از ناصح ‌بودن گوینده حکایت می کند. چنان‌ چه قرآن کریم از زبان شیخ ‌الانبیاء حضرت نوح علیه ‌السلام، نقل می ‌کند که در برابر توهین ‌ها و خشونت قومش با لحنی آرام و متین و محبت ‌آمیز می‌ فرمودند:

«أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَکُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»[۲۷]

«پيام ‌هاى پروردگارم را به شما مى ‏رسانم و اندرزتان مى‏ دهم و چيزهايى از خدا مى ‏دانم كه [شما] نمى‏ دانيد»

حضرت هود علیه ‌السلام نیز با وقار و ادبی‌ که پیامبران و رهبران راستین جوامع از آن برخوردارند، بی ‌آن‌ که از جسارت قوم خود عصبانی و یا در تبلیغ ناامید گردد، این کلام را بر زبان جاری می ‌نماید:

«أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاتِ رَبِّی وَأَنَاْ لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ»[۲۸]

«پيام‌ هاى پروردگارم را به شما مى‏ رسانم و براى شما خير‌خواهى امينم»

هم ‌چنین حضرت صالح علیه ‌السلام که رسالت خویش را بر اساس خیرخواهی و دلسوزی بنا نموده است، در برابر قوم لجوج و عنود ثمود، می ‌فرماید:

«یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ»[۲۹]

«اى قوم من، به راستى من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما [خيرخواهان و نصيحت‌گران] را دوست نمى ‏داريد»

خصلت ممتازی که امیرالمؤمنین علیه ‌السلام در ضمن بیان فضائل رسول اکرم صلی ‌الله علیه و آله به آن اشاره می‌ فرماید:

«او را بر‌انگیخت در حالی ‌که مردم سرگردان بودند و بیراهه راه فتنه را می ‌پیمودند … او که درود خدا بر او باد خیرخواهی را به نهایت رساند، به راه راست رفت و از طریق حکمت و موعظه نیکو مردم را به خدا خواند»[۳۰]

امام بزرگواری که به تعبیر فرزند گرامی ‌شان حضرت صادق علیه ‌السلام، برخوردار از خیرخواهی و نصیحت هستند:

«إنّ عَلِيّا علیه‌السلام كانَ عَبداً ناصِحاً للّه عَزَّ و جلَّ فَنَصَحَهُ، و أحَبَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ فأحَبَّهُ»[۳۱]

«همانا على علیه ‌السلام بنده ‌اى خيرخواه براى خداوند عزّ و جلّ بود و خداوند هم خيرخواه او شد و خداوند عزّ و جلّ را دوست مى‌ داشت و خدا هم دوست ‌دار او گرديد»

بر طبق آن­چه که بیان گردید ضروری است مؤمنان برخوردار از این خصلت باشند و زندگی خویش را بر اساس خیرخواهی نسبت به دیگران تنظیم نموده و از ملاحظه‌ ی صدق و اخلاص نسبت به یکدیگر کوتاهی نکرده و در تذکر به یکدیگر، جز خیرخواهی انگیزه‌ ی دیگری نداشته باشند؛ تا به سخن پیامبر گرامی اسلام صلوات ‌الله علیه و آله که فرمودند:

«انّ الدِّينُ النَّصِيحَةُ»[۳۲]

«همانا دین اندرز و موعظه است»

و نیز:

«مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[۳۳]

«كسى ‌كه بامداد برخيزد بى ‌آن‌ كه به فكر سر و سامان دادن به كارهاى مسلمانان باشد، مسلمان نيست، و كسى ‌كه فرياد (مسلمانان به دادم برسيد!) را از كسى بشنود و اجابت نكند، مسلمان نيست»

عمل کرده باشند؛ مطلبی که امام صادق علیه ‌السلام نیز درباره‌ ی آن فرمودند:

«يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ النَّصِيحَةُ لَهُ فِي‏ الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيب‏»[۳۴]

«بر هر مؤمن واجب است که خیرخواه مؤمن باشد در حضور و غیاب او»

و هم‌ چنین وظیفه ‌ی مردم است در برابر حاکمان خود، بنابر کلام امیرمؤمنان علیه ‌السلام در نهج ‌البلاغه:

«النَصِيحَةُ فِي المَشهَدِ وَ المَغِيب»[۳۵]

«در نهان و آ شکار، حق خیرخواهی را ادا کنید»

آن ‌حضرت درباره یاران شایسته و درست‌ کار خویش می ‌فرمایند:

«أنتُمُ الأنصارُ علَى الحَقِّ، و الإخوانُ في الدِّينِ … فأعِينُوني بمُناصَحَةٍ خَلِيّةٍ مِن الغِشِّ»[۳۶]

«شمایید یاوران حق و برادران دینی … پس با خیرخواهی و ارشادِ خالی از غلّ و غش مرا یاری دهید»

اگر چه متأسفانه باید پذیرفت، علی‌رغم دلسوزی‌ و خیرخواهی ‌ها، در بسیاری از موارد، جایگاه پذیرش نصیحت و خیرخواهی در جامعه ‌ی کنونی ما از شرائط مناسب و خوبی برخوردار نیست؛ یعنی خیلی از مواقع سخنان ناصحان را می ‌شنویم اما قبول نکرده و نمی ‌پذیریم؛ با وجود این که بخشی از روایات وارده در این باب، سفارش به پذیرش و قبول نصیحت و خیرخواهی دیگران می‌ نماید. حضرت علی علیه السلام در این زمینه توصیه می ‌نمایند:

«اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللَّهِ وَ اقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللَّهِ … وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُش … وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُمْ»[۳۷]

«از پند و اندرزهای خدا پند پذیرید، و نصیحت‌ های او را قبول کنید … و بدانید که این قرآن پندگویى است که فریب ندهد … خویشتن را با آن اندرز دهید و هرگاه نظر و کردار شما بر‌خلاف قرآن بود، خود را متهم سازید و خواسته ‌هاى خویش را در برابر قرآن نادرست بشمارید»

و در بیانی دیگر می ‌فرماید:

«وَ تَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَاسْتَنْصِحْهُ»[۳۸]

«به ريسمان قرآن چنگ بزن و از آن نصيحت بخواه»

و  نیز سخن گهربار امام جواد علیه ‌السلام که فرمودند:

«الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ‏ إِلَى‏ ثَلَاثِ‏ خِصَالٍ‏ تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ»[۳۹]

«مؤمن به سه خصلت احتیاج دارد؛ توفیق الهی، واعظ درونی (وجدان) و پذیرش پند و نصیحت از دیگران»

[۱]. آل عمران، آیه۱۰۴

[۲]. کافی، ج۱۵، ص۵۵۳

[۳].  بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۳۲

[۴]. مومنون، آیه۶۱

[۵]. بقره، آیه۱۴۸

[۶]. کافی، ج۳، ص۳۶۶

[۷]. وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۱۸

[۸]. بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۸۲

[۹]. صحیفه سجادیه، ص۹۲

[۱۰]. بقره، آیه۱۹۷

[۱۱]. آل عمران، آیه۹۲

[۱۲]. مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۹۰

[۱۳]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۷۱

[۱۴]. مزمل، آیه۲۰

[۱۵]. بقره، آیه۲۷۲

[۱۶]. اسراء، آیه۷

[۱۷]. فصلت، آیه۴۶

[۱۸]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۸۳

[۱۹] تحریر المواعظ العددیه، ص۳۳۱

[۲۰]. بحار الانوار، ج۲، ص۲۴

[۲۱]. نهج الفصاحه، ص۷۶۷

[۲۲]. غرر الجکم و درر  الکلم، ص۴۵۷

[۲۳]. یوسف، آیه۱۰۱

[۲۴]. اعراف، آیه۱۲۶

[۲۵]. نهج البلاغه، نامه۵۳

[۲۶]. حکم النبی الأعظم، ج۳، ص ۳۱۸

[۲۷]. اعراف، آیه۶۲

[۲۸]. اعراف، آیه۶۸

[۲۹]. اعراف، آیه۷۹

[۳۰]. نهج البلاغه، خطبه۹۵

[۳۱]. اثبات­ الهدی، ج۵، ص۳۷۶

[۳۲]. روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج۲، ص۴۲۴

[۳۳]. وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۳۷

[۳۴]. کافی، ج۳، ص۵۳۰

[۳۵]. نهج البلاغه، خطبه۳۴

[۳۶]. بحار الانوار، ج۳۲، ص۲۳۶

[۳۷]. نهج البلاغه، خطبه۱۷۶

[۳۸]. نهج البلاغه، نامه۶۹

[۳۹]. بحار الانوار، ج۷۲، ص۶۵

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.