سفرنامه سوئیس
آفتاب بود و هوا فوقالعاده مفرّح. آنگاه بود که فهمیدم چرا پولدارها و شادخواران، چرا اینقدر از سراسر جهان به ژنو میآیند و سنگ سوئیس را به سینه میزنند. نقل میکردند…
*****************************************************************
ظهور انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی، ضرورت شکلگیری مراودات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با دیگر کشورها و فعالیت مسؤولین عالیرتبه جمهوری اسلامی در این سرزمینها را بهدنبال داشت. در این بین حضور شخصیت فرهیخته و با ذکاوتی همچون شهید سید حسن شاهچراغی که مسئولیت نمایندگی مردم و عضویت در هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی، سرپرستی مؤسسه کیهان، سخنگویی کمیسیون امنیت ملی و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما را همراه با تسلط به مباحث فرهنگی و سیاسی در کارنامهی درخشان خود داشت، گروههای مختلف اعزامی را به بهرهگیری از اندیشه و خرد این انسان متعهد، در سفرهای کاری خویش ترغیب مینمود.
این روحانی اندیشمند، ضمن انجام وظایف محوّله، با توجه به قلم شیوا و مهارت در ثبت وقایع و خاطرات، به نگارش مشاهدات و تجربیات خویش از این سفرها اهتمام ورزیده و میراثی ارزشمند که از ذخایر ماندگار انقلاب اسلامی محسوب میشود را برای آیندگان به یادگار میگذارد.
آنچه در ادامه میآید، ارمغان سفر این شهید والامقام به کشور سوئیس است که پس از سفر به سوریه، لیبی، الجزایر، انگلیس و آلمان و قبل از عزیمت به نیویورک جهت شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل، در روز پنجشنبه، پنجم مهرماه سال هزار و سیصد و شصت و سه هجری شمسی صورت گرفته است.
……………………………………………………………………………………………………………
پدیدآورنده: سید حسن شاهچراغی
دستهبندی: سفرنامه
«سوئیس»
سهشنبه[۱] ۵ مهر
از طریق «فرانکفورت»[۲] به «ژنو»[۳] رفتم. ساعت ده صبح بود که هواپیما برفراز شهر پرجذبه و بسیار قشنگ ژنو و دریاچهی آن قرار گرفت. در فرودگاه، آقای «مطلبی» از کارکنان دفتر نمایندگی ایران در ژنو، منتظر من بود. با هم به دفتر نمایندگی رفتیم. آقای «کامیاب» را دیدم؛ و نشستی بود خوب و مفید با آقای «شهابی» نفر دوم دفتر و «ناصر» رئیس مجامع بینالمللی وزارت خارجه که قبلاً واشنگتن بوده و در نشر کیهان کمک زیادی کرده است. بلیطها را و پاسپورت را دادیم تا عندالامکان، همین روز ویزا را بگیرند که پس از ساعتی معلوم شد امکان آن نیست و باید تا فردا در ژنو میماندیم. من از این اتفاق خوشحال شدم.
برای ناهار به اتفاق «کاظمپور اردبیلی» و کامیاب، به رزیدانس[۴]رفتم. اعضای بینالمجالس، آقایان «یزدی»، «موحدی کرمانی»، «درّی نجفآبادی»، «فارسی»، «روحانی»، «عزیزی»، «کمالی» و دکتر «زرگر» سر میز غذا بودند. «سعید الذاکرین» و «بوذری» از مجلس هم حضور داشتند. نهار آبگوشت بود که خیلی باسلیقه و خوشمزه درست کرده بودند و پس از ده بیست روز در اروپا ماندن و یک سفر طولانی در کشورهای دیگر، برای من لذتبخش بود. ساختمان رزیدانس یک ویلای قدیمی، سفید رنگ و پر اتاق در میان یک باغ قرار دارد که شاه آن را برای استراحت «تیمسار فضلالله زاهدی» خریده بود و امروز، محل زندگی سفیر ما است.
پس از نهار و نماز و مقداری گفتگو با آقای زرگر، روحانی و عزیزی، برای گشت و گذار رفتیم. به فروشگاهی بزرگ هم سر زدیم که یک ساعت رومیزی و دو پولیور زمستانی خریدم؛ ساعت را برای خود و جاکت را برای مادرم. شب، بعد از شام حمام گرفتم. اتاقها خیلی پاکیزه بود، مثل همه جای شهر ژنو و کشور سوئیس.
صبح، بعد از صبحانه، ساعتی به اتفاق آقای موحدی در باغ قدم زدم. درخت فندق بلند و بالایی پر از فندق در باغ بود که برای اولین بار میدیدم. آفتاب بود و هوا فوقالعاده مفرّح. آنگاه بود که فهمیدم چرا پولدارها و شادخواران، چرا اینقدر از سراسر جهان به ژنو میآیند و سنگ سوئیس را به سینه میزنند. نقل میکردند که ژنو در فصل تابستان، بهشت عربهای پولدار است که با اسراف و تبذیر پول خرج میکنند و هیچ حساب و کتابی در کارشان نیست.
قرار شد برای قدم زدن به ساحل دریاچه برویم. «شمس اردکانی» و کاظمپور، موحدی و درّی هم آمدند. کنار دریاچه که وسط شهر یا کنار شهر قرار دارد، پیاده شدیم. بیش از یک ساعت و نیم در ساحل راه میرفتیم. فوارهی بلند آب که شصت هفتاد متر آب را به بالا میریخت، ترکیب ساختمانها، تپههای سرسبز اطراف، اسکلههای کشتیهای تفریحی، گلزارها و باغچههای پر از گل، ساحل و آب زلال رودخانه و دریاچه و از همه بالاتر، آفتاب تابان و گرمای دلانگیز آن، همه و همه روحبخش بود و برای ما کمنظیر.
شمس میگفت شهرهای «لومان»[۵]و «لوزان»[۶] هم در کنار این دریاچه قرار دارند؛ ضمناً وصل به کشور «فرانسه» هم هست. ساختمانها، اکثر هتلهایی است که با قیمتهای گران در اختیار مهمانان قرار میگیرد. در میان توریستها، عربزبان بیش از هر چیز به چشم میخورد.
برای آقایان، مهمتر از آن زیباییها، آزادیای بود که در قدم زدن و گشت و گذار پیدا شده بود. در بین راه و هنگام قدم زدن، با آقای موحدی صحبتهای زیادی شد و فکر میکنم که رویهمرفته مفید و لازم هم بود. ظهر برگشتیم. گفتند که ویزاها آماده است، به جز ویزای شمس اردکانی. آقای ولایتی هم به اتفاق همراهان، ساعت ۱۲ از رم عازم نیویورک شده است. نهار چلوکباب کوبیده بود. صرف شد و نماز را خواندیم و حرکت کردیم. پرواز «سوئیسایر» ساعت سه و نیم آغاز شد.
[۱]. پنجشنبه، پنجم مهرماه صحیح است.
[۲]. از شهرهای بزرگ آلمان
[۳]. دومین شهر پرجمعیت سوئیس
[۴]. محل اقامت
[۵]. لِمان
[۶]. از شهرهای بخش فرانسویزبان کشور سوئیس
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!