دل، صحیفه دیده است.

زادراه/ اقسام تقوا(بخش دوم)

از جمله مباحث ارزشمندی که دانشمندان علوم دینی در زمینه تقوا مطرح کرده‌ و توجه به آن نیز ضروری می نماید، تقوای رفتاری است که به نقش سازنده و نیز تبیین وظایف هر یک از اعضای بدن، در مسیر تحصیل گوهر تقوا اشاره دارد…

******************************************************

«زادراه/ اقسام تقوا(بخش دوم)»

پدید آورنده: سید محمد شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

 

تقوای رفتاری

تقوا و پرهیزکاری که از مفاهیم عام و گسترده ی اخلاقی به شمار می رود، شئونات مختلف زندگی انسان و حالات فردی او را در برمی گیرد و آدمی را موفق می سازد، در طریق اطاعت و بندگی خداوند متعال استقامت ورزد.

از جمله مباحث ارزشمندی که دانشمندان علوم دینی در زمینه تقوا مطرح کرده‌ و توجه به آن نیز ضروری می نماید، تقوای رفتاری است که به نقش سازنده و نیز تبیین وظایف هر یک از اعضای بدن، در مسیر تحصیل گوهر تقوا اشاره دارد؛ مبحثی که در سلسله مقالات «زاد‌راه» نکاتی پیرامون آن مطرح می شود.

  •  تقوای قلب

بیش ترین وظیفه در تحصیل تقوای الهی و پرهیز از گناهان، متوجه قلب، به‌عنوان فرمانده و سرپرست اعضا و قوای نفسانی است، چراکه با روشن شدن چراغ تقوا در قلب و جان آدمی، سایر اعضاء و جوارح نیز به نور تقوا درخشان و تابناک می شوند. این مهم بدان جهت صورت می پذیرد که بین قلب و سایر اعضای بدن، پیوندی مستحکم و تنگاتنگ برقرار است؛ رابطه ا‌ی هم چون ارتباط منافذ و پنجره های خانه با اتاق، که با روشنایی اتاق، پنجره های آن نیز درخشان و نمایان می شود. پرهیزکاری یا فساد و فجور قلب، تأثیر مستقیم بر سلامت و پاکی سایر اعضا می گذارد و از سوی دیگر وضعیت اعضای بدن نیز نشان گر سلامتی یا بیماری قلب آدمی است.

پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله در بیانی ارزشمند از دل به‌عنوان خانه ی تقوا یاد کرده و در حالی که دست شان را بر سینه ی مبارک خویش گذارده بودند، در سخنی کوتاه و پر معنا به ابوذر غفاری فرمودند:

«يَا أَباذَرٍّ التَّقْوَى هَاهُنَا التَّقْوَى هَاهُنَا»[۱]

«ای اباذر! تقوا این جاست، تقوا این جاست.»

چنان که وقتی در ورود به مسجد، مشاهده کردند، شخصی در حال اقامه ی نماز، بدنش را حرکت داده و دستش را بر سر و صورتش می کشد، خبر از عدم خضوع قلبش داده و فرمودند؛

«لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُه‏»[۲]

«اگر دلى خاشع داشت، اعضایش نیز متواضع می شدند.»

امیر مؤمنان علیه السّلام نیز در بیانی گهربار نسبت به این پیوند و ارتباط می فرماید:

«القَلبُ مُصحَفُ البَصَرِ»[۳]

«دل، صحیفه ی دیده است.»

بر اساس کلام ارزشمند امام المتقین علیه السلام، قلب به منزله ی صحیفه‌ای است که نوشته ها و مکتوباتش، چیزی نیست جز ‌آن چه که توسط دیدگان آدمی مشاهده و رؤیت می شود. حقیقتی که سبب گشته، برخی نویسندگان از چشم به عنوان ابزار و کلید گشایش قلب و جان آدمی تعبیر نمایند؛

«البَصَرُ مِفتاحُ القَلبِ»[۴]

«چشم کلید قلب است.»

چنان که باباطاهر عریان در شعر معروف خویش به این ارتباط تصریح می کند؛

ز دست دیده و دل هر دو فریاد    که هرچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد     زنم بر دیده تا دل گردد آزاد[۵]

اگر‌چه باباطاهر علاج مشکل را تیغ خنجر می داند، اما پیشوایان دین، تقوا و خویشتن داری را به عنوان راهکار نجات بخش معرفی کرده و به انسان آموخته اند که می توان از نعمت بینایی استفاده کرد ولی قلب را با نگاه حرام و فتنه انگیز آلوده نساخت. البته از این مطلب نباید غفلت ورزید که قلب نیز در مشاهدات انسان تأثیر به سزایی دارد و باعث می شود، منظره ای زشت و نابهنجار در نظر آدمی زیبا و جذاب جلوه کند.

با توجه به آن چه گذشت، اگر کسی دارای قلب سلیم و پیراسته از گناه و معصیت باشد، فضایل اخلاقی در جانش نهادینه خواهد شد و به فرموده‌ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله خیر دنیا و آخرت را کسب می کند؛

«مَن‏ رُزِقَ‏ تُقى فَقُد رُزِقَ خَيرُ الدُّنيا وَ الآخِرَة»[۶]

«به هر کسی تقوا داده‏ شده، خير دنيا و آخرت روزی او گردیده است.»

  •  تقوای زبان

تاکنون دانسته شد، قلب، جایگاه حقیقی تقوا و پرهیزکاری است و برای بار یافتن به مقام شامخ پرهیزکاران باید گوهر تقوا در جان انسان نهادینه شود تا نور پرهیزکاری سراسر وجود را فرا گرفته و سر تا پای او را روشن ‌سازد. اما امر دیگری که باید به آن توجه نمود، ارتباط تنگاتنگ و خاص زبان با قلب است؛ پیوندی که باعث می شود، اثر تقوای قلب در زبان، ظاهر و چشمه های حکمت و دانش بر آن جاری گردد.

قلب هم چون کتابی است که زبان به ترجمه ی گویای آن پرداخته تا بر اساس مفاهیم اندوخته در خود به سخن در ‌آید. از این رو در متون دینی به موضوع تقوای زبان نیز توجه ویژه ای‌ شده که باید به برخی مطالب درباره آن اشاره نمود.

زبان پاک

بهترین علامت و نشانه‌ برای وجود تقوا در جان آدمی و شناخت پرهیزکاران، گفتار حکیمانه آنان است. پیشوای متقیان حضرت علی علیه السّلام در بیان خصایص تقواپیشگان، آن را نخستین نشانه ی اهل تقوا برشمرده و فرموده اند؛

«مَنطِقُهُم الصَّوابُ»[۷]

«گفتار و سخن پرهیزکاران بر اساس راستی و درستی است.»

نویسنده کتاب مفردات ألفاظ القرآن در توضیح معنای کلمه ی «صواب» می گوید:

«يقال: هذا صَوَابٌ، إذا كان في نفسه محمودا و مرضيّا، بحسب مقتضى العقل و الشّرع‏»[۸]

«هرگاه چیزی به مقتضای عقل و شرع پسندیده و مورد رضایت باشد، آن را صواب می خوانند.»

بنابر این مقصود از «منطق صواب» به عنوان اولین ویژگی متقین، سخنی است که در نزد عقل و شرع، محمود و پسندیده باشد؛ و اهل تقوا کسانی خواهند بود که برخوردار از کلام‌ صحیح و سودمند هستند؛ این افراد، به‌هنگام و به‌اندازه سخن می گویند؛ هیچ گاه کلمه ی حرامی را بر زبان جاری ننموده و دهان خود را با گناه و نافرمانی حق آلوده نمی سازند؛ زیرا زبانی که کنترل نشده و در اختیار صاحب خویش نباشد و بیهوده و بی هدف به حرکت درآید، به بیش از سی گناه کبیره، نظیر دروغ، غیبت، شایعه پراکنی، تهمت و افتراء، فحش، سخن چینی و … آلوده می شود و آبرو و اعتبار گوینده‌ را از بین برده، فضیلت ایمان را از وی سلب کرده و او را به وادی کفر و بی دینی می کشاند.

بدین خاطر انسان پرهیزکار برای رسیدن به مراتب والای کمال و معنویت، باید با مراقبت و کنترل زبان خویش، سخنانی خداپسند بر زبان جاری سازد و از بیان آن چه که بر خلاف عقل و شریعت باشد، پرهیز نماید.

آن حضرت، هم چنین در فراز‌های دیگر خطبه‌ی ارزشمند متقین به نمونه هایی از تقوای گفتاری اشاره و ویژگی اهل تقوا را این گونه تبیین می نمایند؛

«بَعِيداً فُحْشُهُ‏ لَيِّناً قَوْلُه‏»[۹]

«از سخن زشت دور بوده و گفتارش نرم است»

و در فرازی دیگر معیار حق گویی و اجتناب از القاب زشت را مطرح می سازند؛

«يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ … وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَاب‏»[۱۰]

«پيش از آن كه بر ضد او گواهى دهند، به حق اعتراف مى كند … و مردم را با لقب هاى زشت نمى خواند.»
و در ادامه نیز این نشانه‌ را بیان می فرمایند:

«إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُه‏»[۱۱]

«اگر خاموش است، سكوتش او را اندوهگين نمى كند و اگر بخندد، آواز خنده اش بلند نمى شود.»

عادت نمودن به این افعال نیک و انجام آن، اگرچه دشوار و طاقت فرسا است، اما ناممکن نخواهد بود و آدمی را موفق می سازد تا با کنترل زبان و بیان سخنان سودمند و صحیح، از لطف و رحمت بی پایان پروردگار متعال بهره مند گردد. چنان که زبان آلوده و بیان سخنان بیهوده و آزار دهنده، محرومیت انسان از رحمت سرشار خداوند منّان را باعث می شود. پیامبر اکرم حضرت محمد صلّی الله علیه و آله در این باره می فرمایند:

«مَنْ‏ آذَى‏ مُؤْمِناً وَ لَوْ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه‏»[۱۲]

«كسى‌كه مؤمنى را – اگرچه با گفتن بخشی از یک کلمه – آزرده و غمگین سازد، روز قيامت در حالى وارد محشر می شود كه بين دو چشمش نوشته شده، از رحمت خدا نا امید و محروم است‏.»

کلید جهنم

به‌منظور ظهور و استقرار تقوا در جان آدمی، باید نسبت به هر یک از اعضاء  و جوارح بدن مراقبت خاص صورت پذیرد و از گناهان مربوط به آن اجتناب شود تا سراسر وجود انسان به نور تقوا و پرهیزکاری روشن گردد. البته در این بین، نسبت به سه عضو بدن، یعنی زبان، شکم و دامن، مسؤلیت سنگین تری بر عهده آدمی است و باید در رابطه با این اعضاء بهره ی بیش تری از پروای الهی وجود داشته باشد. سه عضو تأثیر گذار جسم و روح که انسان را با خطرات بسیاری روبرو می سازند، تا جایی که می توان ادعا کرد، اکثر اهل دوزخ به سبب اشتباهات و تخلفات این سه عضو به عذاب الهی گرفتار می شوند.

اما نکته ی مهمی که از آموزه های اخلاقی دین استفاده می شود، این است که زبان بیش از دو عضو دیگر در شقاوت و بیچارگی انسان تأثیر داشته و اسباب عذاب افراد را فراهم می سازد. همین امر نیز اهمیت رعایت تقوای زبان و ضرورت احساس خطر نسبت به مضرّات و خطرات فراوان آن را سبب شده و پیشوایان دینی را بر آن داشته تا توجه مخصوص به آن نمایند؛ تا جایی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در بیانی ارزشمند، تنها راه رهایی از آتش دوزخ را حفظ زبان دانسته و به یاران خویش فرمودند:

«إِنَّ كَلَامَ الْعَبْدِ كُلَّهُ عَلَيْهِ إِلَّا ذِكْرُ اللَّهِ تَعَالَى أَوْ أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهْيٌ عَنْ مُنْكَرٍ أَوْ إِصْلَاحٌ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ»

«همه ‌ی سخنان انسان به ضرر او است، مگر چند سخن که می تواند برای وی مفید باشد؛ سخنی که برای خدا و به یاد خدا باشد یا این که معروفی را بازگو کرده و از منکری بر حذر دارد و یا نزاع و اختلاف مسلمانان را به صلح و دوستی مبدل سازد.»

معاذ که از سخن حضرت تعجب کرده بود، پرسید:

«يا رَسُولَ اللَّهِ أَ نُؤَاخَذُ بِمَا نَتَكَلَّمُ»

«ای رسول خدا! مگر ما در برابر سخنان خود بازخواست می شویم؟!»

حضرت نیز در پاسخ فرمودند:

«وَ هَلْ‏ يَكُبُّ‏ النَّاسَ‏ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم‏؟!»[۱۳]

«مگر جز محصول زبان چیز دیگری مردم را به درون آتش می افکند؟!»

بنابراین لازم است، انسان همواره نگاهبان و محافظ زبان خویش باشد تا مبادا سخنی نابه جا گفته و جان و مال و آبروی مسلمانی را به مخاطره اندازد، چرا که زبان در روز قیامت بر ضد صاحب خویش شهادت داده و به اراده ی خداوند متعال، حقایق گفتار و رفتار انسان را بر ملا خواهد ساخت.

سکوت و خاموشی

بهترین راه برای اصلاح و کنترل زبان نیز بهره مندی از گوهر سکوت و خاموشی است. سکوت این فرصت را در اختیار انسان قرار می دهد تا خود را از ‌آفات اخلاقی پیراسته ساخته و به موفقیت و کمال نهایی برساند؛ زیرا سخن گفتن زیاد، لغزش انسان و آلودگی روح و جان وی را سبب می گردد و آدمی را از دست یافتن به سعادت و مشاهده ی حقایق هستی محروم می سازد. حضرت محمد صلّی الله علیه و آله با برشمردن زبان و قلب آلوده به عنوان منشأ تاریکی ها و محرومیت ها می فرمایند:

«لَوْ لا تَکثیرٌ فی کلامِکمْ وَ تَمْریجٌ فی قُلوبِکمْ لَرَاَیْتُمْ ما آری وَ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَع»[۱۴]

«اگر زیاده روی در سخن گفتن شما و هرزه چرانی در دل تان نبود، هر آینه آن چه را من می دیدم، شما نیز می دیدید و آنچه من می شنیدم، شما هم می شنیدید.»

هر کس دارای زبان سالم و قلب سلیم باشد، به ملکوت آسمان ها و زمین دست می یابد و در مقابل، زبان و قلب آلوده، انسان را از دیدن حقیقت دنیا و از مشاهده ی الطاف الهی در آخرت باز می دارد.

پیشوای پرهیزکاران، حضرت علی علیه السلام نیز در بیان اهمیت سکوت و خاموشی می فرمایند:

«…فَخَيَّرْتُ مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً مِنَ التَّوْرَاةِ مَنْ‏ صَمَتَ‏ نَجَا…»[۱۵] 

«… از هر یک از کتب آسمانی جمله ای را برگزیدم؛ اما از تورات، این کلمه را انتخاب کردم: هر کس سکوت و خاموشی را برگزید، نجات یافت…»

در احوالات ربیع بن خَیثَم – معروف به خواجه ربیع – گفته شده که کم سخن می گفت و آن چه را به زبان می آورد، در دفتری می نوشت تا در پایان شب به محاسبه آن پردازد؛ به هنگام حساب رسی نیز پیوسته با خود می گفت:

«آه، آه، نَجَا الصَّامِتُونَ يَقِينا»[۱۶]

«آه، آه، آنان که ساکت و خاموش اند، نجات یافتند.»

اگر نجات و رهایی انسان از قهر خداوند و عذاب قیامت، در گرو تقوای لسان و پرهیز زبان است، امنیت و سلامت دنیوی انسان نیز در پرتو حفظ و کنترل زبان است، چنان که پیامبر خدا حضرت محمد صلّی الله علیه و آله فرمودند:

«سَلامَۀُ الإنسانِ فِی حِفظِ اللِّسانِ»[۱۷]

«نجات و سلامت انسان در گرو حفظ و کنترل زبان است.»

به راستی سکوت و خاموشی، مایه ی آرامش و آسایش انسان است، زیرا همان طور که معروف است «زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد» این عضو کوچک، توانایی آن را دارد که آدمی را به گرفتاری و مصایب جبران ناپذیر مبتلا ‌سازد.

[۱]. بحار الأنوار، ج‏۷۴، ص۸۸

[۲]. إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۱، ص۱۱۵

[۳]. نهج‌البلاغه، ص۵۴

[۴].التسهیل لعلوم التنزیل، ج۲، ص۸۸

[۵]. دیوان اشعار باباطاهر، دوبیتی ها، شماره۲۳

[۶]. نهج الفصاحه، ص۷۶۹

[۷]. نهج البلاغه، ص۳۰۳

[۸]. مفردات الفاظ قرآن، ص۴۹۴

[۹]. نهج البلاغه، ص۳۰۵

[۱۰]. نهج البلاغه، ص۳۰۶

[۱۱]. نهج البلاغه، ص۳۰۶

[۱۲]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص۷۶

[۱۳]. بحار الأنوار، ج‏۷۴، ص۱۷۸

[۱۴]. شرح اصول کافی، ج۱، ص۳۳۱

[۱۵] . جامع الاخبار، ص۱۸۳

[۱۶]. مصباح الشریعه، ص۱۰۱

[۱۷]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۹، ص۳۰

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.