زاد راه/حقیقت تقوا (بخش اول)

حقیقت تقوا در گرو ارتباط و تعامل صحیح انسان با خدا و مؤمنان تعریف می شود تا یکایک مسلمانان در برابر پروردگار متعال، متواضع بوده و حرمت بندگان شایسته او را پاس بدارند…

*********************************************

«زاد راه/حقیقت تقوا (بخش اول)»

 

پدید آورنده: سید محمد شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

 

یکی از ارزنده ترین صفات انسان، تقوا و پرهیزکاری است که در قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام با تعابیر گوناگون از آن یاد شده و نسبت به تحصیل آن سفارش گردیده است؛ سرمایه ی ارزشمندی که برکات فراوانی را برای آدمی به ارمغان می آورد و راه گشای او در دنیا و آخرت خواهد بود. اهل تقوا در دنیا مصون از بدی ها و ناخوشی ها و برخوردار از سپری مستحکم هستند که نگاهبان ایشان از زشتی ها و ناهنجاری ها است؛ همچنین تقوا و ترک گناهان، انسان را در قیامت به سوی بهشت برین، رهنمون می گردد، زیرا بهشت، خانه ی پرهیزکاران و تقوا، یگانه راه رسیدن به آن است.

اما آنچه در این میان حائز اهمیت است، شناخت حقیقت و چیستی تقواست تا با توجه و تدبر کامل، زمینه ی بهره مندی از این گوهر ارزشمند برای انسان فراهم گردد.

تعظیم و تجلیل

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بیانی جامع، حقیقت تقوا را منوط به دو شرط دانسته اند؛

«التَّقْوَى إِجْلَالُ اللَّهِ وَ تَوْقِيرُ الْمُؤْمِنِين‏»[۱]

«تقوا بزرگ داشت خداوند و گرامی داشت مؤمنان است.»

بر اساس این حدیث نورانی، حقیقت تقوا در گرو ارتباط و تعامل صحیح انسان با خدا و مؤمنان تعریف می شود تا یکایک مسلمانان در برابر پروردگار متعال، متواضع بوده و حرمت بندگان شایسته او را پاس بدارند.

  • بزرگ داشت خداوند

«اجلال خداوند» بزرگ شمردن مقام و منزلت پروردگار در قلب آدمی است، ‌چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام در تبیین اوصاف پرهیزکاران فرمودند:

«عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِم‏»[۲]

«خدا در جان شان بزرگ است.»

هر آن کس که خدا را بزرگ می داند و عظمتش را در نظر دارد، عالَم را محضر الهی دانسته و در حضور او مرتکب گناه نخواهد شد؛ زیرا انسان، زمانی به زشتی گناه آلوده می گردد و اسیر دام شیطان می شود که عظمت و قداست خدا را فراموش نموده و به ساحت قدس خداوند سبحان بی اعتنا می گردد. مطلب مهم دیگر در این زمینه آن است که گناه، هر چند کوچک و ناچیز باشد، اما از آنجا که در برابر آفریدگار بزرگ و پروردگار بی همتا انجام می پذیرد، بزرگ و عظیم به شمار می آید و ضربه ای جبران ناپذیر بر روح و جان آدمی وارد می سازد؛ از این رو حضرت نوح خطاب به گنه کاران قوم خویش سفارش می فرماید:

«ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقارا»[۳]

«چرا شما براى خدا عظمت قائل نيستيد؟!»

بی گمان، بزرگ داشت و تجلیل خداوند، مستلزم تعظیم و محترم شمردن اوامر و نواهی الهی، کتاب و سنّت، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و اهل بیت ایشان و آن چه منتسب به خدای متعال است، خواهد بود.

  •  گرامی داشت مؤمنین

در حدیث ارزشمند رسول اعظم صلوات الله علیه‌ و آله دومین رکن تقوا، احترام و احسان به مؤمنان و خدمت به آنان است؛ تکلیف مهمی که حضرت رسول صلوات الله علیه و آله پس از نگاه به کعبه درباره آن فرمودند:

«مَرْحَباً بِكِ مِنْ بَيْتٍ مَا أَعْظَمَكِ وَ مَا أَعْظَمَ حُرْمَتَكِ وَ اللَّهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ اللَّهِ مِنْكِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَرَّمَ مِنْكِ وَاحِدَةً وَ حَرَّمَ مِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلَاثاً دَمَهُ وَ مَالَهُ وَ أَنْ يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْء»[۴]

«مرحبا به تو اى خانه! چه قدر با عظمتى و چه قدر احترام دارى! به خدا سوگند همانا حرمت مؤمن نزد خدا از حرمت تو بيشتر است، زيرا خداوند نسبت به تو يك چيز را حرام كرده است، امّا از مؤمن سه چيز را، خونش و مالش و بدگمانى به او را.»

از این رو جان، مال و آبروی مؤمنان، محترم شمرده می شود و تضییع حقوق ایشان گناهی بس بزرگ و نابخشودنی است. خداوند متعال حفظ جان و مال انسان مؤمن را بر همگان واجب می شمارد و همین باعث شده است که از بین بردن مال مؤمن و ریختن خون او به ناحق دارای عقابی سخت باشد؛ چنان چه هیچ کس اجازه ندارد با غیبت و تهمت، آبروی فرد با ایمانی را به مخاطره اندازد و بر زمین ریزد.

این جایگاه ممتاز باعث گردیده است تا اولیاء الهی پیوسته در مسیر خدمت به مؤمنان کوشش نموده و نسبت به دوستی و محبت آنان اهتمام ویژه ای نمایند؛ اگر چه برخی از مؤمنین نیز قدر و منزلت ایمانی خویش را به درستی نمی شناسند و هم چون کودکی که در برابر دانه ای خرما، بهای گزافی را می پردازد، ارزش خود را به بهایی اندک می فروشند و باورهای دینی خویش را به ثمن بخسی معاوضه می کنند و با نا‌دیده گرفتن شخصیت سایر مؤمنان و تجاوز به حقوق آنان، عاقبت تلخ و شومی را برای خویش رقم می زنند.

بنابراین لازم است، ضمن قدرشناسی از موهبت ارزنده ایمان، با تعظیم و بزرگ داشت خداوند و نیز احسان و مهربانی به مؤمنین و پرهیز از ظلم و ستم نسبت به آنان، در مسیر تحصیل تقوای الهی همت گماشت.

کرامت

از سخنان ارزشمند معصومین علیهم السلام که بیان گر حقیقت ژرف و پربار تقوا است، حدیث رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می باشد که در آن، حقیقت ‌این خصلت برجسته و ممتاز را کرامت و بزرگواری معرفی نموده اند؛

«التَّقوی کَرَمٌ»[۵]

«تقوا کرامت و بزرگواری است.»

بر اساس این روایت زیبا، نه تنها تقوا فضیلتی ارزشمند برای آدمی محسوب می گردد، بلکه بالاترین ارزش ها و فضیلت ها است؛ براستی چه ارزشی بالاتر از آن که نگاه انسان، تنها به سوی خدا بوده باشد و غیر او را نبیند و چه فضیلتی گرامی تر از این که آدمی، خدا را بزرگ بشمارد و غیر او را کوچک به حساب آورد!؟

حضرت علی علیه السلام نیز در توصیف پرهیزکاران، به این ویژگی مهم، چنین اشاره فرموده اند:

«عَظُمَ الخالِقُ فی أنفُسِهِم فَصَغُرَ ما دُونَه فی أعیُنِهِم»[۶]

«آفريدگار در نظرشان بزرگ است و از اين رو همه چيز را كوچك شمرند؛ (مگر آن‌ چیزی که رنگ خدایی به خود گرفته باشد).»

صفت برجسته و ممتازی که می توان آن را در سیره ی عملی و رفتاری امیرالمؤمنین علیه السلام به تماشا نشست؛

«بزرگ فرمانده سپاه اسلام، پیش از شروع جنگ جمل در منطقه ی ذی قار، مشغول وصله‏ كردن كفش‏ خود بود؛ در این حال ابن عباس از ایشان خواست تا کفش را رها کرده و اجازه دهد، دیگران آن را وصله نمایند. امام علیه السلام از وی پرسید:

«ما قِيمةُ هذا النَّعلِ؟»

«این کفش چقدر ارزش دارد؟»

ابن عباس پاسخ داد: ارزشى ندارد [زیرا هم کهنه شده و هم وصله خورده است] اما حضرت فرمودند:

«وَ اللَّهِ لَهي أحَبُّ إليَّ مُن إمرَتِكُم إلّا أن أُقيمَ حَقّاً أو أدفِعَ باطِلاً»[۷]

«به خدا سوگند! كه اين کار را از فرمانروايى بر شما بیشتر دوست دارم، مگر اينكه بتوانم حقى را بر پاى دارم يا باطلى را از پاى درآورم.»

این سخن نورانی، تعبیر دیگری است از ‌کلام بلند رسول خدا صلوات الله علیه و آله که تقوا را کرامت و ارزش انسان معرفی می کنند؛ زیرا اهل تقوا، دنیا و ارزش های دنیوی را کوچک و بی مقدار می انگارند، مگر آنچه که برای خدا و در راه او انجام پذیرد.

تقوا و پرهیزکاری ارزش آفرین بوده و سبب کرامت و فضیلت انسان پرهیزکار می گردد؛ بسان نور که خود، روشن است و روشنی بخش. بدین جهت خداوند متعال در سوره ی مبارکه ی حجرات از تقوا به عنوان عامل کرامت انسان یاد می نماید؛

«إنَّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ أتقاکُم»[۸]

«همانا گرامی ترین شما، پرهیزکارترین شما است.»

تعبیر خداوند متعال از تقواپیشگان با صفت تفضیلی «أتقی» نشان گر این حقیقت است که تقوا و پرهیزکاری هم چون سایر فضائل اخلاقی، دارای مراتب طولی است و انسانی که از تقوای بیشتر برخوردار باشد، بی گمان کرامت و ارزش بیشتری در نزد خدای سبحان خواهد داشت؛ حتی بر اساس تعبیر بلند امام المتقین، حضرت علی بن‌ ابی طالب علیه السلام تقوا و پرهیز از گناهان را می توان تنها راه برتری و کرامت انسان دانست؛

«مِفتاحُ الکَرَم التَّقوی »[۹]

«تنها کلید کرامت و بزرگواری، تقوا است.»

هر انسانی می تواند، با استفاده از کلید ارزشمند تقوا، درب ارزش های دیگر را به روی خود بگشاید و به سرای سعادت و کرامت نائل شود؛ اگرچه باید توجه داشت، همچنان که در دنیا مسئولیت های مهم و حساس را جز در اختیار انسان های شایسته نمی گذارند، خداوند منان نیز کلید کرامت را جز در اختیار انسان های درست کار نخواهد گذارد. پس هر کس بهره مند از این فضیلت ارزشمند باشد، در حقیقت از همه‌ی فضایل و خوبی ها برخوردار گردیده است و هر که از این موهبت ارزنده محروم باشد، از همه نیکی ها و فضیلت ها بی نصیب می ماند.

اطاعت الهی

امام صادق علیه السلام در بیان ارزشمند و جاودانه ی خویش، حقیقت تقوا را اطاعت و فرمان برداری از خداوند متعال معرفی می نماید و در پاسخ به سؤالی در این باره می فرماید:

«أَنْ لَا يَفْقِدَكَ اللَّهُ حَيْثُ أَمَرَكَ وَ لَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاكَ»[۱۰]

«تقوا آن است که خداوند تو را در كنار دستورات و اوامر خود حاضر و آماده ببيند و آنجا كه نهی كرده، تو را مشاهده نكند.»

نکته مهم و اساسی در این زمینه، لزوم آشنایی هرچه بیشتر مسلمانان با اوامر و نواهی خداوند متعال است تا با عمل بر طبق آن، زمینه بهره مندی هرچه بیشتر از گوهر تقوا فراهم گردد؛ زیرا انسانی که پیوسته در حال انجام فرامین الهی و پرهیز از محرمات باشد، می تواند خود را به مقام پرهیزکاران رسانیده و در جایگاه متقین حضور ‌یابد.

آنچه در این میان می بایست مورد توجه علاقه مندان به معارف قرآن کریم قرار گیرد، پیام آسمانی آیه هفتم سوره مبارکه اسراء است که از بازگشت خوبی ها و بدی ها به انسان سخن می گوید؛

«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»[۱۱]

«اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كرده ايد و اگر بدى كنيد، به خود بدى كرده ايد.»

چنان چه در سوره مبارکه زلزال نیز از تجسم اعمال خیر و شر – هر چند اندک – در برابر صاحبان عمل، سخن به میان آمده است؛

«فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»[۱۲]

«پس هركس هم‏وزن ذره اى نيكى كند، آن نيكى را ببيند و هركس هم‏ وزن ذره اى بدى كند، آن بدى را ببيند.»

از دیگر دلایلی که پیرامون این حقیقت ارزشمند وجود دارد، سخن خداوند سبحان، در حدیث قدسی است که با اشاره به پژواک اعمال انسان ها می فرماید؛

 «مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ ابْنَ آدَمَ كُنْ‏ كَيْفَ‏ شِئْتَ‏ كَمَا تَدِينُ‏ تُدَان‏»[۱۳]

«در تورات نوشته شده است: اي فرزند آدم! هر گونه می خواهى، باش؛ زيرا آن چنان جزا مي بينى‏ كه بوده اي.»

بر اساس این سخن تهدیدآمیز خداوند، هر کار آدمی به خود او بازگشت می نماید؛ اگر عمل، خوب باشد، خوبی می بیند و اگر مرتکب بدی شود، پاسخ بدی خود را خواهد دید.

در این زمینه بیان حکایت ذیل به عنوان شاهد بر مطلب، مناسب به نظر می رسد:

«مرد سقایی سال ها به درب منزل زرگری آب می آورد و امین و معتمد صاحب خانه بود؛ از قضا یکی از روزها که آب را به منزل آورده بود، پرده را کنار زده و با مشاهده ی زن صاحب خانه، لحظه ای دست او را گرفت و سپس از خانه خارج شد. بانوی مؤمنه پس از بازگشت همسرش، نزد او آمد و پرسید: امروز در بازار چه کردی؟! مرد پاسخ داد: کاری نکرده ام، اما زن به او گفت: قطعاً کار ناشایستی از تو سر زده ‌است؛ چرا که مرد سقا در طول سالیان متمادی، به ناموس تو خیانت نکرده بود، اما امروز دست مرا گرفت. بی شک تو به ناموس کسی خیانت کرده ای که این چنین به ناموست تعدّی شده است! مرد زرگر پاسخ داد: آری، راست می گویی، امروز زنی برای خرید دست‍بند به مغازه آمد و چون نمی توانست آن را به دست کند، دستبند را برایش بستم و از روی خیانت و گناه دستش را فشردم.»

اگر انسان بداند و باور داشته باشد که مکافات عمل، در دنیا و مجازات آن در آخرت به سراغ او خواهد آمد، به انجام واجبات و ترک محرمات گرایش پیدا می کند و با خنجر معصیت و گناه خود را مضروب و متضرّر نمی سازد، چرا که آدمی بالفطره منفعت طلب است و کاری که بر خلاف منافعش باشد را انجام نمی دهد. از این رو توجه به این پیام قرآنی در تحصیل تقوای الهی – که همان انجام واجبات و ترک محرمات است – سهم بسزایی دارد.

اجتناب و پرهیز

اگرچه ائمه هدی علیهم السلام درباره ی‌ اهمیت و ضرورت تقوا روایات بسیاری را بیان کرده اند و در معرفی حقیقت تقوا و ابعاد گوناگون آن، سخنان ارزشمندی را ایراد فرموده اند؛ اما در این میان، کوتاه ترین سخن، کلام نورانی امام المتقین حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است که از سخنان کلیدی و نغز آن حضرت محسوب می گردد؛

«التَّقوی إجتِنابٌ»[۱۴]

«تقوا پرهیز و دوری کردن است.»

نکته قابل توجه و حائز اهمیت در این روایت ارزشمند، عدم ذکر متعلقِ واژه «اجتناب» است که بر اطلاق و عمومیت آن دلالت دارد؛ بدین معنا که انسان پرهیزکار باید از هرگونه خطا و خلافی اجتناب و دوری نماید، بلکه بر اساس دستورات معصومین علیهم السلام شایسته است، اهل تقوا علاوه بر پرهیز از محرمات الهی، از مشتبهات و برخی از مباحات نیز دوری نمایند، چرا که تقوا و پرهیزکاری دارای درجات متعدد است و انسان در مسیر کسب تقوا باید به دنبال تحصیل بالاترین درجات و مراتب آن باشد.

  • مراتب اجتناب

واژه ی تقوا در کتب لغت به معنای اجتناب و پرهیزکاری آمده است[۱۵]و معصومین علیهم السلام نیز برای آن سه مرتبه را برشمرده اند؛ تقوای واجب، تقوای مستحب و تقوای فضیلت. مقصود از تقوای واجب، ترک محرمات و اجتناب از گناهان است و منظور از تقوای مستحب، پرهیز از اموری است که حرمت و حلّیت آن برای انسان، مشتبه باشد؛ اما تقوای فضیلت، همانا دوری جستن از برخی مباحات است؛ مرحله ای که مایه ی فضیلت و کرامت پرهیزکاران خواهد بود؛ اگر چه به عنوان عملی واجب یا مستحب تلقی نشده و در آن، سخن از لزوم ترک به میان نیامده باشد.

در روایتی که شیخ حرّ عاملی أعلی الله مقامه الشریف در کتاب وسائل‌ الشیعه مطرح کرده اند، آمده است: روزى براى امیرالمؤمنین علیه السلام فالوده آوردند، اما حضرت از خوردن آن امتناع کرده و فرمودند:

«إِنِّي ذَكَرْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه‏ لَمْ يَأْكُلْهُ فَكَرِهْتُ أَكْلَهُ»[۱۶]

«همانا به یاد آوردم که رسول خدا از آن نخورده اند، پس دوست ندارم از آن بخورم.»

آن حضرت با وجود این که می داند، خوردن فالوده نه حرام است و نه شبهه ناک، اما تنها به این سبب که پیامبر خدا صلوات الله علیه فالوده تناول نکرده‌ است، از خوردن آن پرهیز می نماید؛ چنان که در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، وقتی حضرت ام کلثوم سلام الله علیها کاسه ی شیر را در برابر پدر بزرگوارش قرار داد، امیرمؤمنان علیه السلام آن را نپذیرفته و فرمودند:

«… أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَتْبَعَ أَخِي وَ ابْنَ عَمِّي رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه مَا قُدِّمَ إِلَيْهِ إِدَامَانِ فِي طَبَقٍ وَاحِدٍ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ اللَّهُ ‏…»[۱۷]

«… من مى خواهم از برادرم و پسر عمويم پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله پيروى كنم كه هرگز دو نان خورش در يك ظرف در برابرش گذاشته نشد و چنين بود تا از دنيا رفت…»

تأسّی امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلّی الله علیه و آله در این دو حکایت، نشان از وجود تقوای فضیلت است که امتیازی ارزشمند برای ایشان به شمار می آید.

بنابر این پروا و اجتناب از همه ی گناهان و دوری جستن از تمام بدی ها می تواند دقیق ترین و گویاترین تعریف از پرهیزکاری باشد که شامل همه ی ‌مراتب تقوا می گردد.

  • راهی برای اجتناب

از آنجا که در تعابیر دینی، محرمات و گناهان بسیاری مطرح شده است و اجتناب از جمیع گناهان در نظر آدمی سنگین و دشوار می نماید، رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه در حدیثی ارزشمند با برشمردن محرمات اخلاقی، محرمات اقتصادی و محرمات جنسی، به عنوان مهم ترین و اصلی ترین محرمات، پرهیز و دوری از آن ها را سبب رهایی انسان از سایر گناهان دانسته و می فرمایند:

«مَنْ وُقِيَ شَرَّ قَبْقَبِهِ وَ لَقْلَقِهِ وَ ذَبْذَبِهِ فَقَدْ وُقِيَ الشَّرَّ كُلَّهُ وَ الْقَبْقَبُ الْبَطْنُ وَ اللَّقْلَقُ اللِّسَانُ وَ الذَّبْذَبُ الْفَرْج‏»[۱۸]

«هر كس خود را از شرّ شكم و شرّ زبان و شرّ عورت نگهدارد، خويشتن را از تمام بدي ها نگه داشته است.»

نکته مهم در روایت، توجه به این واقعیت است که بسیاری از محرمات اخلاقی به‌ وسیله زبان، انجام می شود، محرمات اقتصادی به‌ علت حرص و ولع شکم تحقق می یابد و محرمات جنسی توسط قوای شهوانی انجام می گیرد که بر اساس سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله اگر کسی بتواند این مجاری سه گانه گناه را به درستی کنترل نماید، از همه ی محرمات و بدی ها در امان خواهد بود.

[۱]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۱، ص ۲۶۷

[۲]. نهج البلاغة، ص۳۰۳

[۳]. نوح/ ۱۳

[۴]. مجموعة ورام، ج‏۱، ص ۵۲

[۵]. شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۳۱۹

[۶]. نهج البلاغه، ص ۳۰۳

[۷]. نهج البلاغه، ص ۷۶

[۸]. حجرات / ۱۳

[۹]. بحارالأنوار، ج۷۵، ص ۹

[۱۰]. بحارالانوار، ج ۶۷ ، ص ۲۸۵

[۱۱]. إسراء / ۷

[۱۲]. زلزال / ۷-۸

[۱۳]. الكافي، ج‏۲، ص ۱۳۸

[۱۴]. غرر الحكم و درر الكلم، ص ۲۴

[۱۵]. «الِاتِّقَاءُ: الامتناع من الردى باجتناب ما يدعو إليه الهوى»‏ مجمع البحرین، ج۱، ص۴۹۹

[۱۶]. وسائل الشيعة، ج‏۲۴، ص ۳۸۸

[۱۷]. بحار الأنوار، ج‏۴۲، ص ۲۷۶

[۱۸]. إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۱، ص ۱۰۳

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.