سه گانه ی حیات/ حقیقت مرگ
بر خلاف تصور باطل و نادرستی که ترس از مرگ را تبلیغ می کند و از آن به عنوان امری ناخوشایند و ناپسند، سخن می راند، از جانب معصومین علیهم السلام تلاش فراوانی صورت گرفته است تا چهره ی زیبای مرگ را به بشریت نشان داده و از هراس و وحشت آنان بکاهند. نگاهی گذرا به سخنان این بزرگواران…
*****************************************************************
پدید آورنده: سید علی شاهچراغی
دسته بندی: خطبه
«سه گانه ی حیات/ حقیقت مرگ»
مباحث مربوط به مرگ و عوالم پس از آن همواره از مهم ترین و جذاب ترین موضوعاتی بوده است که ذهن بشر را به خود معطوف نموده و سئوالات بی شماری را موجب می گردیده است؛ موضوعی گسترده و متنوع که تکرار مطالب مربوط به آن نیز از جاذبه اش نکاسته و جایگاه ویژه اش را در تربیت روح و روان بشریت دستخوش خلل ننموده است.
این جایگاه رفیع و ویژه سبب گردیده است تا ادیان الهی در مقام پاسخگویی به سئوالات پیرامون آن، مطالب و نکات ارزشمندی را مطرح سازند که در این بین، دین مبین اسلام با بیان ده ها آیه در قرآن کریم و نیز صدها روایت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و ائمه ی معصومین علیهم السلام جایگاه بی بدیل و ممتازی را به خود اختصاص داده و دقایق فراوانی را در اختیار بشر گذارده که دست یابی به آن جز از طریق وحی الهی ممکن نبوده است؛ هم چنین عالمان و پژوهش گران مسلمان، زحمات فراوانی را متحمل شده و کتاب های متعددی را تألیف نموده اند تا به وظیفه ی خویش در تبیین مسائل مرتبط با این موضوع، جامه ی عمل پوشند.
ما در این نوشتار و به جهت اهمیت این واقعه ی سرنوشت ساز در زندگی بشر در صدد هستیم تا در حد توان خویش، با بهره گیری از منابع معتبر اسلامی به مسائل متنوع این مبحث پرداخته و مطالبی را در بخش های مختلف آن طرح نماییم.
نکات سه گانه
در اولین بخش از سلسله مطالب پیرامون حیات دنیوی، برزخی و اخروی انسان به سه نکته ی مهم قرآنی و روایی اشاره می نماییم که نقشی کلیدی و مهم در مسأله ی معاد دارد:
آفرینش مرگ
از نکات بسیار مهم در زمینه ی مرگ که قرآن کریم به صراحت آن را مطرح نموده است، خلقت مرگ، هم چون آفرینش حیات می باشد:
«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»[۱]
«همان كه مرگ و زندگى را پديد آورد، تا شما را بيازمايد كه كدام تان نيكوكارتريد.»
آیه ی شریفه ی فوق به روشنی بر این مطلب دلالت دارد که نباید مرگ را از سنخ نیستی پنداشت، بلکه مرگ حقیقتی دارای وجود می باشد که خداوند متعال لباس هستی بر آن پوشانیده است؛ بنابر این همان طور که خداوند زندگی را خلق نموده، مرگ را وجود بخشیده است تا معبری جهت کوچیدن و عبور انسان از دنیای فانی و پست به سرای جاودانه ی آخرت باشد.
بقای الهی و مرگ همگانی
نکته ی دیگر این که مرگ از منظر قرآن کریم سرنوشت محتوم همه ی مخلوقات، حتی موجودات به ظاهر غیر زنده است و امکان تخلف از آن وجود ندارد:
«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ»[۲]
«هر چه بر [زمين] است فانى شونده است و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.»
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز پیرامون گستردگی و شمول این قانون جامع و همگانی می فرماید:
«فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سِلْماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِيلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ عَلَیهِالسَّلامُ الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِ وَ الْإِنْسِ»[۳]
«و اگر كسى براى جاويد ماندن در دنيا نردبانى مى يافت، يا براى دفع مرگ راهى پيدا مى كرد، هر آينه سليمان بن داود عليه السّلام بود كه سلطنت بر جنّ و انس، همراه با نبوّت و منزلت عظيم قرب را در اختيارش گذاشته بودند.»
و در سخنی دیگر از فریاد فرشته ای خبر می دهد که نزدیک شدن مرگ را این گونه اعلان می نماید:
«إِنَ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ» [۴]
«خداوند را فرشته اى است كه هر روز فرياد مي زند: بزایید برای مرگ و جمع كنيد براى فانى شدن و بنا كنيد براى خراب شدن.»
در همین رابطه از ابن عباس نیز نقل شده است:
«وقتی آیه ی «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ» نازل گردید، ملائکه گفتند: دستور مرگ اهل زمین نازل شد؛ اما هنگامی که آیه ی «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ»[۵] نازل شد، یقین پیدا کردند که ایشان نیز همراه اهل زمین خواهند مرد.»[۶]
حقیقت مرگ
بر خلاف تصور باطل و نادرستی که ترس از مرگ را تبلیغ می کند و از آن به عنوان امری ناخوشایند و ناپسند، سخن می راند، از جانب معصومین علیهم السلام تلاش فراوانی صورت گرفته است تا چهره ی زیبای مرگ را به بشریت نشان داده و از هراس و وحشت آنان بکاهند. نگاهی گذرا به سخنان این بزرگواران که با تعابیر مختلف همراه گردیده است، مبیّن این حقیقت می باشد:
الف- مانند خواب
تشبیه مرگ به خوابی که هر روزه وجود انسان را فرا می گیرد، از تعبیرات زیبایی است که توسط اولیاء الهی درباره ی این مخلوق الهی وارد گردیده است؛ در این رابطه از پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله و هم چنین امام صادق علیه السلام نقل شده است:
«اَلنُّومُ اَخُ المَوتِ»[۷]
«خواب برادر مرگ است.»
همان طور که برخاستن از خواب، سبب توجه و هوشیاری انسان نسبت به اطراف می گردد، پس از مرگ نیز بیداری و هوشیاری حقیقی نصیب انسان می شود و رهایی از غفلت ها و جهالت ها حاصل می گردد. البته این امر قطعی است که رسیدن به مرحله ی هوشیاری و توجه کامل در افراد مختلف متفاوت است؛ زیرا چه بسا خارج شدن از تاریکی های غفلت برای برخی از انسان ها در عالم برزخ واقع گردد، اما تحقق آن برای برخی دیگر به سبب ضخامت پرده های کفر، به زمان بیش تری محتاج باشد که تا وقوع قیامت به تأخیر افتد.
از پیامبر الهی صلوات الله علیه و آله و نیز وصی بلافصل ایشان، امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه کلام دیگری نقل شده است که با وجود اختصار، از محتوایی ژرف و عمیق برخوردار است و خود بحثی دقیق و مفصل را می طلبد:
«النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»[۸]
«مردم در خوابند، پس زمانی که می میرند، بیدار می گردند.»
ب- اولین منزل آخرت
از تعابیر دیگری که به منظور تبیین حقیقت مرگ در روایات آمده است، معرفی مرگ به عنوان دروازه ی ورود به ابدیت می باشد؛ چنان چه در حدیث شریف نبوی صلی الله علیه و آله از مرگ، به آخرین منزل دنیا و اولین منزل قیامت تعبیر شده است:
«الْمَوْتُ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الْآخِرَةِ وَ آخِرُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الدُّنْيَا»[۹]
«مرگ، اولین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منازل دنیاست.»
درست به منزله ی گذرگاهی که انسان را به جهانی برتر رسانیده و تولّدی دیگر را برای او رقم می زند و سبب خروج او از محیط تنگ دنیا و ورود به عالم سراسر خیر آخرت می گردد؛ اگرچه ممکن است این انتقال و گذر برای فرد ناخوشایند به نظر آید و تصور نماید با تحقق مرگ، مجبور به ترک لذایذ خویش می گردد و از دنیایی شیرین فاصله می گیرد؛ همان گونه که طفل به هنگام تولّد و ورود به دنیا به اشتباه می پندارد از خانه ای راحت خارج شده و به سوی نابودی قدم بر می دارد.
بر این اساس اگر بینش و شناخت انسان نسبت به مرگ به عنوان گشوده شدن دریچه ای به سوی عالم بقا تغییر یابد، زندگی اش رنگی تازه و مفهومی دلپذیر پیدا کرده و از سرگردانی، بدبینی، حیرت، احساس پوچی و بی هدفی رهایی می یابد.
ج- انتقال از خانه ای به خانه ی دیگر
در این زمینه از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خُلِقْنَا وَ إِيَّاكُمْ لِلْبَقَاءِ لَا لِلْفَنَاءِ لَكِنَّكُمْ مِنْ دَارٍ إِلَى دَارٍ تُنْقَلُونَ»[۱۰]
«ای مردم، همانا ما و شما برای ماندن خلق شده ایم، نه برای نابودی و فنا، اما شما از خانه ای به خانه ی دیگر منتقل می شوید.»
د- بزرگ ترین سُرور
مرگ در بیان امام مجتبی علیه السلام به شادمانی تفسیر شده است. آن حضرت در این خصوص می فرماید:
«أَعْظَمُ سُرُورٍ يَرِدُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ نُقِلُوا عَنْ دَارِ النَّكَدِ إِلَى نَعِيمِ الْأَبَد»[۱۱]
«(مرگ) بزرگ ترين سروري است که بر مؤمنان وارد مي شود، چرا که از سراي سختي ها به نعمت های هميشگي انتقال مي يابند.»
ه- پل و معبر
امام حسین علیه السلام با هدف تبیین ماهیت مرگ در لحظات سخت و دشوار روز عاشورا خطاب به اصحاب خویش فرمودند:
«صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِكُمْ إِلَّا كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ»[۱۲]
«اى بزرگواران، صبور باشيد، زيرا مرگ پلى است كه شما را از رنج و دشواری دنيا عبور مي دهد و به بهشت وسيع و نعمت هاى هميشگى داخل مي سازد. كدام يك از شماست كه دوست نداشته باشد از زندان به قصری منتقل گردد و آن نیست براى دشمنان شما مگر انتقال از قصر به زندان.»
حضرت حسین بن علی علیهما السلام در کلام جاودانه و ماندگار خویش به دو امر خطیر رهنمون گردیده اند که توجه خاص علاقه مندان به مبحث معاد را می طلبد. بر اساس اولین نکته، مرگ به سان عبور از پلی است که به ناچار باید از آن گذشت؛ زیرا پل و معبر مکان مناسبی برای توقف و بنا نمودن خانه ای ماندگار نیست. نکته ی دیگر این که مرگ برای مؤمن، انتقال از جایگاهی سخت و دشوار و دارای مشکلات فراوان و ورود به باغ های گسترده، دل نواز و بهره مند از نعمت های همیشگی است؛ اگرچه این امر برای کافران و منافقان، در حکم عبور از مسیری دهشتناک و خطرناک خواهد بود که آنان را به زندان رنج و درد سوق می دهد.
و- رهایی از غُل و زنجیر و لباس چرکین
وقتی از امام زین العابدین علیه السلام پرسیدند: مرگ چیست؟ در پاسخ به حقیقتی سراسر نیکی و شکوه اشاره فرمودند:
«لِلْمُؤْمِنِ كَنَزْعِ ثِيابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ وَ فَكِّ قُيُودٍ وَ أَغْلَالٍ ثَقِيلَةٍ وَ الِاسْتِبْدَالِ بِأَفْخَرِ الثِّيَابِ وَ أَطْيَبِهَا رَوَائِحَ وَ أَوْطَإِ الْمَرَاكِبِ وَ آنَسِ الْمَنَازِلِ» [۱۳]
«مرگ برای انسان مؤمن، هم چون کندن لباس های کثیف و کهنه ای است که درون آن حشرات و شپش ها خانه گزیده اند و باز کردن قید ها، دست بند ها و آزادی از زنجیرهای سنگینی است که بر دست و پای او پیچیده شده است. رهایی از همه ی آن ها و تبدیل به فاخرترین لباس ها، خوش بوترین عطرها و راهور ترین مرکب ها و دل پذیرترین خانه ها.»
ز- آخرین ناراحتی مؤمن
در کلام حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام حقیقت زیبای مرگ در کنار بستر مردی از شیعیان این طور مطرح گردیده است. زمانی که شخص محتضر از سخن گفتن با دیگران و نیز پاسخگویی به اطرافیان ناتوان گشت، افرادی که در کنار بستر او حاضر بودند، به امام علیه السلام عرضه داشتند: ای فرزند رسول خدا، دوست داریم حقیقت و واقعیت مرگ را بدانیم؛ آن را برای ما شرح دهید و بگویید این مرد در چه حالی است؟ امام کاظم علیه السلام در جواب فرمودند: مرگ برای انسان مؤمن تصفیه ای است که او را از گناه پاک می سازد و آخرین ناراحتی این عالم و کفّاره ی آخرین گناهانش می باشد؛ امّا کافر را از تمام نعمت هایی که در اختیار دارد، جدا می سازد و آخرین لذّتی است که به او می رسد و پاداش کار خوبی است که احیاناً انجام داده است. امّا این فرد محتضر به کُلّی از گناهان پاک شد و خالص گشت، آن چنان که لباس چرکین با شستشو پاک و تمییز می شود و اکنون این شایستگی را پیدا کرده است که در سرای جاوید هم نشین ما اهل بیت قرار گیرد.»[۱۴]
ترس از مرگ
انسان وقتی به این سخنان روشن و امید بخش توجه می کند، این سئوال در ذهنش شکل می گیرد، پس چرا بسیاری از انسان ها هم چنان از مرگ واهمه داشته و هراسانند، به گونه ای که حتی حاضر نیستند در مورد آن فکر کرده و یا سخنی بر زبان آورند و اندیشیدن و یا سخن گفتن درباره ی مرگ را عامل فرا رسیدن آن و پایان عمر خویش تلقی می کنند؟!
در پاسخ به این سئوال باید گفت: وحشت و نگرانی انسان ها نسبت به مرگ، معلول عوامل مختلفی است که سه دلیل ذیل از مهم ترین آن ها محسوب می گردد:
الف- جهل و نا آگاهی
همان طور که در بخش قبل بیان گردید، ترس از مرگ در غالب موارد به سبب جهل آدمی از مرگ و حقایقی است که پس از جدایی روح از بدن رخ می دهد؛ زیرا گرایش به بقا در انسان و انزجار از عدم و نابودی و نیز اشتباه و باور نادرست درباره ی مرگ سبب می گردد که مرگ را با نابودی و زوال خویش یکی پنداشته و از آن فراری باشد. حقیقتی که امام جواد علیه السلام در سخن ارزشمند خویش به آن تصریح نمودند:
«لِأَنَّهُمْ جَهِلُوهُ فَكَرِهُوهُ وَ لَوْ عَرَفُوهُ وَ كَانُوا مِنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَحَبُّوهُ وَ لَعَلِمُوا أَنَّ الْآخِرَةَ خَيْرٌ لَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا»[۱۵]
«چون نسبت به مرگ نا آگاه و جاهل است، ترس دارد و الا اگر مرگ را می شناخت و از اولیاء الهی بود، آن را دوست می داشت و می دانست سرای آخرت به مراتب، بهتر از زندگی دنیاست.»
ب- دلبستگی به دنیا
کسی که عمر خویش را صرف آبادانی دنیا می کند، حاضر نیست از خانه ی آباد خویش جدا گردد و آن را رها نماید؛ از طرف دیگر دلبستگی و گرایش شدید به دنیا او را از یاد مرگ و توجه به این حقیقت کاملاً آشکار دور می سازد و اجازه ی فکر کردن به آن را از او سلب می نماید.
در برخی از کتب روایی آمده است: شخصی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسید و عرضه داشت: من مرگ را دوست نمی دارم. حضرت فرمود: آیا ثروتی داری؟ گفت: بله. فرمود: آیا چیزی جلوتر از خود به سرای دیگر فرستاده ای؟ عرضه داشت: خیر. حضرت فرمود: به همین جهت مرگ را دوست نمی داری!. سپس فرمودند: پیش از خودت بفرست. گفت: نمی توانم. پیامبر صلوات الله علیه و آله فرمودند:
«فَإِنَ قَلْبَ الرَّجُلِ مَعَ مَالِهِ إِنْ قَدَّمَهُ أَحَبَّ أَنْ يَلْحَقَه وَ إِن أَخَّرَهُ أَحَبُّ أَن يَتَأَخَّر مَعَه»[۱۶]
«واقعيت اين است كه دل انسان با دارايى اوست. اگر آن را از پيش بفرستد، دوست مى دارد كه به آن ملحق شود و اگر نگاه دارد و انفاق نكند، دوست مى دارد که همراه آن بماند.»
مردی به امام مجتبی علیه السلام نیز عرض کرد: چرا ما مرگ را دوست نمی داریم؟ حضرت فرمود:
«لِأَنَّكُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَ عَمَّرْتُمْ دُنْيَاكُمْ وَ أَنْتُمْ تَكْرَهُونَ»[۱۷]
«زیرا شما خانه ی دنیا را آباد و خانه ی آخرت را خراب کردید و طبعاً علاقه ندارید از خانه ای آباد به خانه ای خراب کوچ کنید.»
این تعلق خاطر و عشق به دنیا کار انسان را به جایی می رساند که حتی در هنگام مرگ، زبان به شِکوه و کفر بگشاید. واقعیتی که بزرگان ما خطر آن را گوشزد کرده و درباره ی وقوع آن هشدار داده اند؛ چنان چه مرحوم آیۀ الله سید احمد زنجانی می گوید: «به اتفاق مرحوم حاج آقا روح الله خمینی – رحمة الله علیه – به دیدن شخصی رفتیم که در سکرات مرگ قرار داشت؛ اما در همین وضعیت، جمله ای کفر آمیز بر زبان آورده و گفت: خداوند ظالم است؛ من مال به دست آوردم و فرزندانم را بزرگ کرده ام؛ اما اکنون که می خواهم از زندگی لذّت ببرم، مرا از آن ها جدا می کند.»
ج: پرونده ی سیاه
سوّمین عامل ترس از مرگ، وجود پرونده ای سیاه و قطور از رفتار ناشایست و زشت و خالی بودن آن از عبادات و کارهای خیر می باشد. حکایت چنین افرادی به مانند مسافرانی است که بدون داشتن گذرنامه و جواز و یا با گذرنامه ای جعلی وارد کشور دیگری می شوند، اما به خاطر کار خلاف شان نگران دستگیری و به زندان افتادن هستند. انسان گنه کار نیز که بهتر از هر شخص دیگری به وضعیت خویش آگاه است، مبتلا به ترس و وحشت می گردد و بیم مجازاتی را دارد که پس از مرگ در انتظار اوست.
شخصی از ابوذر غفاری، این صحابی والامقام پرسید: چرا ما از مرگ می ترسیم؟ ابوذر در جواب گفت:
«عَمَرْتُمُ الدُّنْيَا وَ أَخْرَبْتُمُ الْآخِرَةَ»[۱۸]
«شما خانه ی دنیا را آباد و خانه ی آخرت را خراب کرده اید.»
اما چه زیباست موقعیت و جایگاه کسانی که با آگاهی از حقیقت مرگ، خود را برای آن آماده ساخته و نسبت به فرا رسیدن سفر ابدی در اشتیاق و انتظار به سر می برند؛ هم چون شخصیت ممتاز امیرالمؤمنین علی علیه السلام که درباره ی خویش فرمود:
«وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه»[۱۹]
«قسم به خدا، فرزند ابوطالب نسبت به مرگ، از طفل به پستان مادرش مأنوس تر است.»
و نیز سیدالشهداء علیه السلام و یاران ارجمند آن حضرت که امام سجّاد علیه السلام درباره ی ایشان فرمود:
«وَ كَانَ الْحُسَيْنُ عَلَیه السَّلامُ وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْت»[۲۰]
«پدرم و برخی از اصحاب با وفای ایشان – هر چه وضعیت سخت تر می شد – چهره هاشان برافروخته تر و اعضاء بدن شان آرام تر می گردید تا جایی که برخی به بعض دیگر می گفتند: ببینید، این ها اعتنایی به مرگ ندارند.»
وضعیتی که گهگاه دربارهی شاگردان مکتب اهل بیت علیهم السلام نیز شنیده می شود؛ چنان چه برخی از شاگردان مرجع عالی قدر جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمة الله علیه نقل می کنند که این فقیه بزرگ در آستانه ی ارتحال چنین فرمودند:
«مرگ حق است. از مرگ نباید ترسید؛ همه ی شما را به خدا می سپارم.»
و یا امام خمینی رحمة الله علیه که در وصیت نامه ی خویش این چنین مرقوم نمودند:
«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار، به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می كنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم.»[۲۱]
[۱]. سوره ملک/۲
[۲]. الرحمن/۲۶و۲۷
[۳]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج ۱۰، ص ۹۲
[۴]. نهج البلاغه صبحی صالح، ص۴۹۳
[۵]. آل عمران/۱۸۵
[۶]. سعد السعود للنفوس المنضود، النص، ص۲۱۱
[۷]. مصباح الشریعه ، ترجمه مصطفوی ، ص ۱۸۱
[۸]. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۳۴
[۹]. مصباح الشریعه، ص ۱۷۲
[۱۰]. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ، ص ۲۳۸
[۱۱]. نوادر الاخبار ، ص ۳۱۴
[۱۲]. معانی الاخبار، ص ۲۸۹
[۱۳]. معانی الاخبار ، ص ۲۸۹
[۱۴] بحار الانوار، ج۶، ص۱۵۵
[۱۵]. معانی الاخبار، ص ۲۹۰
[۱۶]. الحیاه ، ترجمه احمد آرام ، ج ۵ ، ص ۶۶۸
[۱۷]. معانی الاخبار ، ص ۳۹۰
[۱۸]. کافی ، ج ۲ ، ص ۴۵۸
[۱۹]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۲
[۲۰]. بحار الانوار، ج۶، ص۱۵۴
[۲۱]. صحیفه ی امام، ج۲۱، ص۴۵۰
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!