آن کس که یقین پیدا کرد بر دنیا حرص نخواهد زد.

برترین خواسته ها در دعای مکارم الاخلاق/برترین یقین

یقین از مراحل و درجات متعددی برخوردار می ­باشد؛ زیرا ایمان گروهی برخاسته از ادّله عقلی است و دلایل کافی و وافی بر آن دارند؛ مرتبه ­ای که بزرگان اخلاق و عرفان با اقتباس از آیات قرآن و روایات اهل­ بیت علیهم ­السلام، از این مرحله به علم ­الیقین تعبیر نموده­ اند. اما مرحله بالاتر که آن ­را عین ­الیقین می­ نامند مرحله شهود است. در این مرحله انسان با پشت سر گذاشتن استدلال­ عقلی، به مقام دیدار می ­رسد و با چشم دل خدا را می بیند و عظمت خالق را مشاهده می ­کند و شک، تردید و وسوسه­ که ناشی از ادله خشک عقلی است از جان او رخت بر می بندد…

******************************************************************

پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی

دسته‏ بندی: خطبه

برترین یقین

«اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ»[۱]
«يقين مرا برترين يقين گردان و از من پذيرا شو»

دومین خواسته­ ی امام سجاد علیه­ السلام از خداوند متعال در دعای مکارم ­الاخلاق، دست­ یابی به برترین یقین می ­باشد که نکاتی پیرامون آن مطرح می ­گردد؛ اما در ابتدا لازم است با بیان روایتی از امام باقر علیه ­السلام به اهمیت مسأله­ ی یقین اشاره­ ای داشته باشیم.

این امام عظیم­ الشأن می ­فرماید:

«إنّما هُو الإسلامُ، و الإيمانُ فَوقَهُ بدَرَجَةٍ، و التَّقوى فَوقَ الإيمانِ بدَرَجَةٍ، و اليَقينُ فَوقَ التَّقوى بدَرَجَةٍ، و لَم يُقسَمْ بَينَ النّاسِ شيءٌ أقَلُّ مِن اليَقينِ»[۲]

«دين همان اسلام است و ايمان يك درجه بالاتر از آن است و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان و يقين يك درجه بالاتر از تقواست و ميان مردم چيزى به اندكىِ يقين تقسيم نشده است»

از امام صادق علیه ­السلام نیز در باب جایگاه یقین در ارزش ­یابی اعمال مؤمنین این چنین نقل گردیده است:

«اِنَّ العَملَ القَلیلَ الدّائمَ عَلَی الیَقینِ اَفضَلُ عِنداللهِ منَ العَمَلِ الکثیرِ عَلی غَیرِ یَقینٍ»[۳]

«عمل اندک و با دوام که بر پایه یقین باشد در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین باشد برتر است»

همچنین این امام همام علیه ­السلام که درود خدا بر ایشان باد، می ­فرمایند:

«المُؤمنُ لَهُ قُوَّةٌ في دِينٍ، و حَزمٌ في لِينٍ، و إيمانٌ في يَقين»[۴]

«مؤمن در دين نيرومند است و نرمش را با قاطعيت توأم كرده است و ايمانى همراه با يقين دارد»

معنای یقین

معنای یقین در فرهنگ دینی ما با معنای یقین در عرف مردم یکیست و به نقطه مقابل شک اطلاق می­ گردد. در روایتی که مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار نقل کرده ­اند این­ گونه آمده است که جبرائیل در روز عید قربان بر خاتم انبیا نازل شد و عرضه داشت: هدیه ­ای از جانب خداوند برای شما آورده ­ام که به انبیای قبلی داده نشده است و آن یقین است. پیامبر صلی ­الله علیه و آله از جبرائیل در خصوص تفسیر یقین پرسید و جبرائیل عرضه داشت:

«المُوقِنُ يَعمَلُ للّه كأنّهُ يَراهُ، فإن لَم يَكُن يَرى اللّه فإنّ اللّه يَراهُ، و أن يَعلَمَ يَقينا أنَّ ما أصابَهُ لَم يَكُن لِيُخطِئَهُ، و أنَّ ما أخطأهُ لَم يَكُن لِيُصيبَهُ، و هذا كُلُّهُ أغصانُ التَّوكُّلِ و مَدرَجَةُ الزُّهدِ»[۵]

«شخصى كه يقين دارد براى خدا چنان كار مى ­كند كه گويى او را مى ­بيند؛ زيرا اگر او خدا را نمى بيند، خدا كه او را مى ­بيند و به يقين مى ­داند كه آنچه به او رسيده نمى­ شد كه نرسد و آنچه به او نرسيده امكان نداشت كه برسد، همه ­ی اين­ ها شاخه­هاى توكّل و پلكان زهدند»

یا در حدیثی امام رضا علیه ­السلام از امام باقر علیه­ السلام نقل می ­کند که درباره یقین فرمودند:

«التَّوَکُّلُ عَلَى اللّه وَ التَّسْلِیمُ لِلّهِ وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّه وَالتَّفْوِیضُ إِلَى اللّهِ»[۶]

«توكّل بر خدا و تسليم در برابر خدا و راضى بودن به قضاى خدا و وا گذاردن كارها به خدا»

امام صادق علیه ­السلام نیز در بیانی در خصوص یقین می فرماید: هيچ چيز نيست جز اينكه براى آن حدّى است – راوى گويد: – عرض كردم فدايت شوم حدّ توكل چيست؟ فرمود: يقين. عرض كردم: حدّ يقين چيست؟ فرمود:

«أَنْ لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً»[۷]

حدّ يقين آن است كه با وجود خداوند از هيچ چيز نترسى»

از تعبیرات مختلف روایات وارده در باب یقین به دست می­ آید کسی که به مقام یقین می ­رسد آرامش، قلب و جان او را فرا می­ گیرد و امیدش از دیگران قطع می ­گردد و اعتماد و اطمینان ویژه و مخصوصی نسبت به خداوند پیدا می ­کند.

مراحل یقین

یقین از مراحل و درجات متعددی برخوردار می ­باشد؛ زیرا ایمان گروهی برخاسته از ادّله عقلی است و دلایل کافی و وافی بر آن دارند؛ مرتبه ­ای که بزرگان اخلاق و عرفان با اقتباس از آیات قرآن و روایات اهل­ بیت علیهم ­السلام، از این مرحله به علم ­الیقین تعبیر نموده­ اند. اما مرحله بالاتر که آن ­را عین ­الیقین می­ نامند مرحله شهود است. در این مرحله انسان با پشت سر گذاشتن استدلال­ عقلی، به مقام دیدار می ­رسد و با چشم دل خدا را می بیند و عظمت خالق را مشاهده می ­کند و شک، تردید و وسوسه­ که ناشی از ادله خشک عقلی است از جان او رخت بر می بندد و زایل می­ گردد. اما در مراتب یقین، مرحله سومی نیز وجود دارد که مخصوص خاصان و مقربان است که به­ آن حق ­الیقین می گویند. انسان در این مرحله به جایی می ­رسد که حتی خود را فراموش کرده و هر چه می ­بیند خداست و غیر از محبوب از نظرش محو می ­شود.

البته در تقسیم­ بندی این مراحل باید به این نکته توجه نمود که مرحله اول جنبه عمومی دارد و مؤمنین راستین از آن برخوردار می باشند. مرحله دوم نیز مخصوص مجاهدان و پرهیزکاران مخلص است که امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه در خطبه متقین درباره آنان می ­فرماید:

«فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»[۸]

«آنان با بهشت چنان ­اند که گویی آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم، چنان، که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذب ­اند»

برخورداران از جایگاه عین الیقین نیزآن­ گونه که در سخنان معصومین علیهم ­السلام آمده است اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ­السلام می ­باشند.

شاهد بر این مطلب کلام امیرالمؤمنین علیه ­السلام است که می ­فرماید:

«مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ‏ أَرَه‏»[۹]

«من خدایی را که ندیده ­ام عبادت نمی ­کنم»

در دعای عرفه حضرت سید الشهداء علیه ­السلام نیز چنین می خوانیم:

«عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَرَاکَ»[۱۰]

«کور است چشمی که تو را نبیند»

اهل یقین در قرآن

اینک و پس از بیان مراتب یقین، مناسب است جهت آشنایی با اهل یقین در قرآن کریم تأملی در این کتاب جاودانه داشته باشیم.

  • پیامبران الهی

واژه یقین که در قرآن کریم بیست و هشت بار آمده است در چند مورد به­ عنوان صفت برجسته انبیا و اولیای الهی مطرح گردیده است که نمونه­ ی بارز آن حضرت ابراهیم خلیل علیه ­السلام می ­باشد.

«وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ»[۱۱]

«و اين ­گونه ملکوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين ‏كنندگان باشد»

هم­ چنین در ماجرای درخواست حضرت ابراهيم از خدا مبنی بر زنده کردن مردگان و مشاهده­ ی این رخداد عظیم، این پیامبر عظیم ­الشأن هدف از این کار را  کسب یقین و آرامش بيش­ تر می داند. خداوند متعال نیز ابراهیم علیه ­السلام را مأمور می ­نماید تا چهار پرنده را ذبح و گوشت آن ها را با هم مخلوط نماید و از گوشت هر کدام قطعه ­اي را در نقطه ­اي از كوهی قرار دهد تا با صدا زدن آن­ ها هر یک از پرندگان به اذن خداوند متعال به سوي او بشتابند.[۱۲]

  • امامان معصوم علیهم ­السلام

در اوصاف امامان هدایت نیز به «یقین» اشاره شده است:

«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ»[۱۳]

«و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى ‏كردند»

اگر بخواهیم به نمونه ­ای کامل از اهل یقین اشاره نماییم به طور قطع حضرت سیدالشهدا علیه ­السلام مصداق بارز آن می­ باشد که در شب و روزی مانند عاشورا جلوه­ های نابی از یقین را به نمایش گذاشته است. محمود عقّاد در خصوص یقین امام حسین علیه ­السلام می ­گوید:

«ملک جأشه و کل شیء من حوله یوهن الجأش»[۱۴]

 «امام حسین علیه ­السلام مالک قلبش بود، در حالی که همه چیز در اطراف ایشان موجب ضعف قلب بود؛ کودکان، زنان، تشنگی، گرسنگی و شهادت»

وجود امام حسین علیه ­السلام را آرامشی وصف ­ناشدنی احاطه کرده بود که از باور قلبی و شجاعتِ روحی این امام مظلوم نشأت می ­گرفت و در عمل و گفتار ایشان نمایان می ­گشت؛ زیرا به تعبیر امیرالمؤمنین علیه ­السلام، مشاهده می ­کرد که:

«کُلُّ عَزِیزٍ غَیْرَهُ ذَلِیلٌ وَ کُلُّ قَوِیٍّ غَیْرَهُ ضَعِیفٌ»[۱۵]

«هر عزیزی، جز او، ذلیل است و هر نیرومندی، جز او ناتوان»

همین باور – بزرگ­ نگری خداوند، کوچک ­دیدن دنیا وخوار­ شمردن زندگی در زیر بار ذلت – است که شیرینی و لذت شهادت در راه خدا را به دنبال دارد.

  • مؤمنان راستین

یقین، هم­ چنین از صفات برجسته مؤمنان شمرده شده است که در چند آیه ­ی قرآن کریم وارد گردیده است:

«والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»[۱۶]

«و آنان كه به­ آنچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى ­آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند»

در حدیثی از امام صادق علیه ­السلام از یقین حارثه بن مالک بن نعمان ­الانصاری، صحابی پیامبرصلی ­الله علیه و آله این ­گونه یاد شده است که پیامبر صلی ­الله علیه و آله روزی پس از انجام فریضه ­ی صبح او را درحالی ملاقات کرد که اندامش نحیف و لاغر به نظر می­ رسید و رنگ چهره ­اش به زردی گراییده بود. رسول خدا صلی ­الله علیه و آله او را با نام صدا زده و فرمودند: حالت چگونه است؟! عرض کرد: ای رسول خدا، اهل یقینم. پیامبر از پاسخ صریح او تعجب کرد و فرمود: برای هر یقینی حقیقتی وجود دارد، حقیقت یقین تو چیست؟ عرض کرد: یقین مرا به اندوهی فرو برده و به شب ­زنده ­داری و روزه گرفتن واداشته و روح مرا به آنچه در دنیاست بی اعتنا کرده است، و گویا می ‌بینم‌ اهل‌ بهشت‌ را که‌ در آن‌ متنعّم‌ می ­باشند، و با یکدیگر به‌ رفت‌ و آمد و سخن‌ مشغولند، و بر روی‌ نیمکت ‌ها تکیه‌ داده‌ اند، و گويا اهل دوزخ را مى ‌بينم كه در آنجا معذبند و به فريادرسى ناله مى ‌كنند و آهنگ زبانه ­كشيدن آتش دوزخ در گوشم طنين انداز است.

پیامبر صلی­ الله علیه وآله فرمود:

«هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ‏ قَلْبَهُ‏ لِلْإِيمَانِ»

«این مردی است که خداوند قلب او را به نور ایمان روشن کرده است»

حضرت فرمود: این حالت را حفظ کن. عرض کرد: در حق من دعا کنید که در رکاب شما شهید شوم. پیامبر دعا کردند و طولی نکشید که در یکی از غزوات همراه پیامبر صلوات ­الله علیه و آله شرکت کرد. در آن جنگ ده نفر شهید شدند و حارثه بن مالک یکی از آن­ ها بود»[۱۷]

در عصر کنونی نیز مردم دنیا بنده­ ای از بندگان صالح خدا را مشاهده کردند که مصداقی کامل از اهل یقین بود و جلوه­ ی نور یقین در سیمایش پدیدار بود. همگان دیدند که حضرت امام خمینی رحمۀ الله علیه، این بزرگ ­مرد دوران حاضر، چگونه در سایه تهذیب نفس، تعّبد و تقید به امور شرعی، پرهیز از گناهان و در پرتو توجه به نماز اول وقت، خواندن نافله شب، اذکار مستحبی، خواندن ادعیه، به ویژه مداومت بر زیارت جامعه کبیره و نیز توکل بر خدای بزرگ و تلاش در راه خدا به مقامی رسید که خوفی از دشمن به دل راه نداد و در طول مبارزه، با ایمان و یقین به راه و هدفش به مبارزه با ظالمان عصر خویش پرداخت و در نهایت نیز در وصیت ­نامه ­ی خویش چنین نوشت: «با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌ و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می ­كنم» و مشمول این آیه شریفه گردید:

«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي»[۱۸]

«اى نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من در آى و در بهشت من داخل شو»

آثار یقین

یقین به عنوان صفتی ممتاز در وجود آدمی منشأ آثار و برکات مهمی در زندگی انسان می باشد که امیر بیان، علی علیه ­السلام در سخنان ارزشمندی به بیان آن­ ها پرداخته است:

  • تقویت دل

ایشان در وصیت خود به امام مجتبی علیه ­السلام چنین می ­فرماید:

«أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ، وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ»[۱۹]

«دلت را به اندرز زنده دار و به پارسايى بميران، و به يقين نيرو بخش»

  • شکیبایی در کارها

«الصَّبرُ ثَمَرَةُ اليَقينِ»[۲۰]

«شکیبایی ثمره یقین است»

  • اخلاص

«سَبَبُ الْإِخْلَاصِ الْیَقِینُ»[۲۱]

«سبب اخلاص، یقین است»

  • زهد و بی رغبتی به دنیا

«مَنْ أيْقَنَ بِالآخِرَةِ لَمْ يَحْرِصْ علَى الدُّنيا»[۲۲]

«کسى كه به آخرت يقين دارد، براى دنيا حرص نمى­زند.»

«الزُهدُ أساسُ الیَقِین»[۲۳]

«زهد، اساس یقین است»

  • توکل و اعتماد به خدا

«بِحُسنِ التَّوكُّلِ يُستَدَلُّ على حُسنِ الإيقانِ»[۲۴]

«نيكويى توكّل، دليل بر نيكويى يقين است»

«التَّوَكُّلُ من قُوَّهِ الیقین»[۲۵]

«توكل، نشانه قوّت یقین است»

  • رضا و تسلیم

«الرِّضا ثَمَرَهُ الیَقینِ»[۲۶]

«خرسندی، میوه یقین است»

و نیز کلام گهر بار صادق آل محمد علیه ­السلام که رضا را محصول یقین می ­شمارد:

«الرِّضا بِمَکْرُوهِ الْقَضاءِ أَرْفَعُ دَرَجاتِ الْیَقینِ»[۲۷]

«رضامندى از پیشامدهاى ناخوشایند، بلند‌ترین درجه یقین است»

 امکان افزایش یقین

هنگامی که از امام رضا علیه ­السلام درباره سخن خداوند با حضرت ابراهیم علیه ­السلام،

«‏أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي»[۲۸]

«آیا ایمان نداری، گفت چرا، اما برای این که دلم آرام بگیرد»

پرسیدند: مگر در دل ابراهیم علیه ­السلام شک وجود داشت؟! حضرت فرمود:

«لَا كَانَ‏ عَلَى‏ يَقِينٍ‏ وَ لَكِنَّهُ‏ أَرَادَ مِنَ‏ اللَّـهِ‏ الزِّيَادَةَ فِي يَقِينِه‏»[۲۹]

«نه او یقین داشت، اما از خداوند خواست به یقین او بیفزاید»

از این روایت و نیز دو حدیثی که در ادامه خواهد آمد به دست می ­آید انسان در هر مرتبه و جایگاهی که قرار داشته باشد می ­تواند به یقین خود بیفزاید و آن را تقویت نماید.

امیرالمؤمنین علیه ­السلام در این زمینه می ­فرماید:

«مَن یُؤمِن یَزدَد یَقیناً»[۳۰]

«کسی که ایمان داشته باشد، بر یقینش می ­افزاید»

اگرچه آن حضرت در مورد خویش، جمله ­ای را بیان نموده است که اولین و آخرین را متحیر نموده است و در شگفتی فرود برده است که علی علیه ­السلام از چگونه معرفتی برخوردار می ­باشد که با کنار رفتن حجاب نیز به یقینش چیزی اضافه نمی گردد؟! آیا این سخن بدین معناست که اصلاً حجابی در مقابل علی علیه ­السلام قرار ندارد!! سخنی که فهم کامل آن در توان بشر نمی ­باشد:

«لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ‏ يَقِيناً»[۳۱]

«اگر پرده کنار رود بر یقین من چیزی افزوده نشود»

خداوند در آیات چهارم سوره مبارکه جاثیه و نیز بیستم و بیست و یکم سوره مبارکه ذاریات به تأثیر تدبر در خلقت، در دستیابی انسان به یقین و تثبیت آن و دور ماندن از شک و تردید اشاره می ­کند؛

«وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ»[۳۲]

«و در آفرينش خودتان و آنچه از [انواع] جنبنده[ها] پراكنده مى ‏گرداند، براى مردمى كه يقين دارند نشانه ‏هايى است»

همچنین در سوره مبارکه ذاریات آمده است:

« وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ – وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ»[۳۳]

«و روى زمين براى اهل يقين نشانه‏ هايى [متقاعد كننده] است، و در خود شما پس مگر نمى ‏بينيد»

اگرچه ریشه همه باورها، یقین به روز رستاخیز است که اعتقاد به آن عالی ­ترین و زیربنای هر یقین خواهد بود.

نشانه ­های یقین

رسول مکرم اسلام صلی ­الله علیه و آله می ­فرماید:

«أمّا عَلامَةُ المُوقِنِ فَسِتَّةٌ: أيْقَنَ باللّه ِحَقّا فآمَنَ بهِ، و أيقَنَ بأنّ المَوتَ حقٌّ فحَذِرَهُ، و أيقَنَ بأنّ البَعثَ حَقٌّ فخافَ الفَضيحَةَ، و أيقَنَ بأنّ الجَنّةَ حَقٌّ فاشتاقَ إلَيها، و أيقَنَ بأنّ النّارَ حَقٌّ فظَهَرَ سَعيُهُ لِلنَّجاةِ مِنها، و أيقَنَ بأنّ الحِسابَ حَقٌّ فحاسَبَ نَفسَهُ»[۳۴]

«نشانه اهل يقين شش چيز است: به حقانيّت خدا يقين پيدا كرده و لذا به او ايمان آورده است، يقين پيدا كرده كه مرگ راست است و لذا از آن بر حذر است، يقين پيدا كرده كه رستاخيز راست است و از اين رو از رسوايى [در آن روز] مى ­ترسد، يقين پيدا كرده كه بهشت راست است و از اين رو مشتاق آن است، يقين پيدا كرده كه دوزخ راست است و از اين رو براى نجات از آن مى كوشد و يقين پيدا كرده كه حساب راست است و از اين رو از خود حساب مى كشد»

[۱]. صحیفه سجادیه، ص۹۲

[۲]. الکافی، ج۲،ص۵۲

[۳]. وسائل الشیعه، ج۱۵،ص۲۰۲

[۴]. بحارالانوار، ج۶۴،ص۲۷۱

[۵]. بحارالانوار، ج۷۴،ص۲۱

[۶]. الکافی، ج۲،ص۵۲

[۷]. مجموعه ورام، ج۲، ص۱۸۴

[۸]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳

[۹]. اصول کافی، ج۱، ص۹۸

[۱۰]. مفاتیح الجنان، دعای عرفه

[۱۱]. انعام/۷۵

[۱۲]. بقره/۲۶۰

[۱۳]. سجده/۲۴

[۱۴]. به نقل از حماسه حسینی، ج۱، ص۸۰

[۱۵]. نهج البلاغه، خطبه ۶۵، ص۹۶

[۱۶]. بقره /۴

[۱۷]. اصول کافی، ج۲، ص ۵۳

[۱۸]. فجر/۲۷-۳۰

[۱۹]. نهج البلاغه، نامه۳۱

[۲۰]. غررالحکم، ص۳۲

[۲۱]. همان، ص۳۹۶

[۲۲]. شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، الفهرست ج۷،ص۵

[۲۳]. همان، ص۱۴۹

[۲۴]. همان، ص۴۱۸

[۲۵]. همان، ج۱،ص۱۸۴

[۲۶]. همان، ص۱۳۷

[۲۷]. تحف العقول، ص۲۷۸

[۲۸]. بقره/۲۶۰

[۲۹]. بحار الانوار، ج۶۷،ص۱۷۷

[۳۰]. غررالحکم، ص۵۹۰

[۳۱]. بحار الانوار، ج۸۴،ص۳۰۴

[۳۲]. جاثیه/۴

[۳۳]. الذاریات/۲۰-۲۱

[۳۴]. تحف العقول، ص۲۰

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.