برترین خواسته ها در دعای مکارم الاخلاق/برترین یقین
یقین از مراحل و درجات متعددی برخوردار می باشد؛ زیرا ایمان گروهی برخاسته از ادّله عقلی است و دلایل کافی و وافی بر آن دارند؛ مرتبه ای که بزرگان اخلاق و عرفان با اقتباس از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام، از این مرحله به علم الیقین تعبیر نموده اند. اما مرحله بالاتر که آن را عین الیقین می نامند مرحله شهود است. در این مرحله انسان با پشت سر گذاشتن استدلال عقلی، به مقام دیدار می رسد و با چشم دل خدا را می بیند و عظمت خالق را مشاهده می کند و شک، تردید و وسوسه که ناشی از ادله خشک عقلی است از جان او رخت بر می بندد…
******************************************************************
پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی
دسته بندی: خطبه
برترین یقین
«اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ»[۱]
«يقين مرا برترين يقين گردان و از من پذيرا شو»
دومین خواسته ی امام سجاد علیه السلام از خداوند متعال در دعای مکارم الاخلاق، دست یابی به برترین یقین می باشد که نکاتی پیرامون آن مطرح می گردد؛ اما در ابتدا لازم است با بیان روایتی از امام باقر علیه السلام به اهمیت مسأله ی یقین اشاره ای داشته باشیم.
این امام عظیم الشأن می فرماید:
«إنّما هُو الإسلامُ، و الإيمانُ فَوقَهُ بدَرَجَةٍ، و التَّقوى فَوقَ الإيمانِ بدَرَجَةٍ، و اليَقينُ فَوقَ التَّقوى بدَرَجَةٍ، و لَم يُقسَمْ بَينَ النّاسِ شيءٌ أقَلُّ مِن اليَقينِ»[۲]
«دين همان اسلام است و ايمان يك درجه بالاتر از آن است و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان و يقين يك درجه بالاتر از تقواست و ميان مردم چيزى به اندكىِ يقين تقسيم نشده است»
از امام صادق علیه السلام نیز در باب جایگاه یقین در ارزش یابی اعمال مؤمنین این چنین نقل گردیده است:
«اِنَّ العَملَ القَلیلَ الدّائمَ عَلَی الیَقینِ اَفضَلُ عِنداللهِ منَ العَمَلِ الکثیرِ عَلی غَیرِ یَقینٍ»[۳]
«عمل اندک و با دوام که بر پایه یقین باشد در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین باشد برتر است»
همچنین این امام همام علیه السلام که درود خدا بر ایشان باد، می فرمایند:
«المُؤمنُ لَهُ قُوَّةٌ في دِينٍ، و حَزمٌ في لِينٍ، و إيمانٌ في يَقين»[۴]
«مؤمن در دين نيرومند است و نرمش را با قاطعيت توأم كرده است و ايمانى همراه با يقين دارد»
معنای یقین
معنای یقین در فرهنگ دینی ما با معنای یقین در عرف مردم یکیست و به نقطه مقابل شک اطلاق می گردد. در روایتی که مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار نقل کرده اند این گونه آمده است که جبرائیل در روز عید قربان بر خاتم انبیا نازل شد و عرضه داشت: هدیه ای از جانب خداوند برای شما آورده ام که به انبیای قبلی داده نشده است و آن یقین است. پیامبر صلی الله علیه و آله از جبرائیل در خصوص تفسیر یقین پرسید و جبرائیل عرضه داشت:
«المُوقِنُ يَعمَلُ للّه كأنّهُ يَراهُ، فإن لَم يَكُن يَرى اللّه فإنّ اللّه يَراهُ، و أن يَعلَمَ يَقينا أنَّ ما أصابَهُ لَم يَكُن لِيُخطِئَهُ، و أنَّ ما أخطأهُ لَم يَكُن لِيُصيبَهُ، و هذا كُلُّهُ أغصانُ التَّوكُّلِ و مَدرَجَةُ الزُّهدِ»[۵]
«شخصى كه يقين دارد براى خدا چنان كار مى كند كه گويى او را مى بيند؛ زيرا اگر او خدا را نمى بيند، خدا كه او را مى بيند و به يقين مى داند كه آنچه به او رسيده نمى شد كه نرسد و آنچه به او نرسيده امكان نداشت كه برسد، همه ی اين ها شاخههاى توكّل و پلكان زهدند»
یا در حدیثی امام رضا علیه السلام از امام باقر علیه السلام نقل می کند که درباره یقین فرمودند:
«التَّوَکُّلُ عَلَى اللّه وَ التَّسْلِیمُ لِلّهِ وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّه وَالتَّفْوِیضُ إِلَى اللّهِ»[۶]
«توكّل بر خدا و تسليم در برابر خدا و راضى بودن به قضاى خدا و وا گذاردن كارها به خدا»
امام صادق علیه السلام نیز در بیانی در خصوص یقین می فرماید: هيچ چيز نيست جز اينكه براى آن حدّى است – راوى گويد: – عرض كردم فدايت شوم حدّ توكل چيست؟ فرمود: يقين. عرض كردم: حدّ يقين چيست؟ فرمود:
«أَنْ لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً»[۷]
حدّ يقين آن است كه با وجود خداوند از هيچ چيز نترسى»
از تعبیرات مختلف روایات وارده در باب یقین به دست می آید کسی که به مقام یقین می رسد آرامش، قلب و جان او را فرا می گیرد و امیدش از دیگران قطع می گردد و اعتماد و اطمینان ویژه و مخصوصی نسبت به خداوند پیدا می کند.
مراحل یقین
یقین از مراحل و درجات متعددی برخوردار می باشد؛ زیرا ایمان گروهی برخاسته از ادّله عقلی است و دلایل کافی و وافی بر آن دارند؛ مرتبه ای که بزرگان اخلاق و عرفان با اقتباس از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام، از این مرحله به علم الیقین تعبیر نموده اند. اما مرحله بالاتر که آن را عین الیقین می نامند مرحله شهود است. در این مرحله انسان با پشت سر گذاشتن استدلال عقلی، به مقام دیدار می رسد و با چشم دل خدا را می بیند و عظمت خالق را مشاهده می کند و شک، تردید و وسوسه که ناشی از ادله خشک عقلی است از جان او رخت بر می بندد و زایل می گردد. اما در مراتب یقین، مرحله سومی نیز وجود دارد که مخصوص خاصان و مقربان است که به آن حق الیقین می گویند. انسان در این مرحله به جایی می رسد که حتی خود را فراموش کرده و هر چه می بیند خداست و غیر از محبوب از نظرش محو می شود.
البته در تقسیم بندی این مراحل باید به این نکته توجه نمود که مرحله اول جنبه عمومی دارد و مؤمنین راستین از آن برخوردار می باشند. مرحله دوم نیز مخصوص مجاهدان و پرهیزکاران مخلص است که امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه در خطبه متقین درباره آنان می فرماید:
«فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»[۸]
«آنان با بهشت چنان اند که گویی آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم، چنان، که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذب اند»
برخورداران از جایگاه عین الیقین نیزآن گونه که در سخنان معصومین علیهم السلام آمده است اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می باشند.
شاهد بر این مطلب کلام امیرالمؤمنین علیه السلام است که می فرماید:
«مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه»[۹]
«من خدایی را که ندیده ام عبادت نمی کنم»
در دعای عرفه حضرت سید الشهداء علیه السلام نیز چنین می خوانیم:
«عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَرَاکَ»[۱۰]
«کور است چشمی که تو را نبیند»
اهل یقین در قرآن
اینک و پس از بیان مراتب یقین، مناسب است جهت آشنایی با اهل یقین در قرآن کریم تأملی در این کتاب جاودانه داشته باشیم.
-
پیامبران الهی
واژه یقین که در قرآن کریم بیست و هشت بار آمده است در چند مورد به عنوان صفت برجسته انبیا و اولیای الهی مطرح گردیده است که نمونه ی بارز آن حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام می باشد.
«وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ»[۱۱]
«و اين گونه ملکوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين كنندگان باشد»
هم چنین در ماجرای درخواست حضرت ابراهيم از خدا مبنی بر زنده کردن مردگان و مشاهده ی این رخداد عظیم، این پیامبر عظیم الشأن هدف از این کار را کسب یقین و آرامش بيش تر می داند. خداوند متعال نیز ابراهیم علیه السلام را مأمور می نماید تا چهار پرنده را ذبح و گوشت آن ها را با هم مخلوط نماید و از گوشت هر کدام قطعه اي را در نقطه اي از كوهی قرار دهد تا با صدا زدن آن ها هر یک از پرندگان به اذن خداوند متعال به سوي او بشتابند.[۱۲]
-
امامان معصوم علیهم السلام
در اوصاف امامان هدایت نیز به «یقین» اشاره شده است:
«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ»[۱۳]
«و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مى كردند»
اگر بخواهیم به نمونه ای کامل از اهل یقین اشاره نماییم به طور قطع حضرت سیدالشهدا علیه السلام مصداق بارز آن می باشد که در شب و روزی مانند عاشورا جلوه های نابی از یقین را به نمایش گذاشته است. محمود عقّاد در خصوص یقین امام حسین علیه السلام می گوید:
«ملک جأشه و کل شیء من حوله یوهن الجأش»[۱۴]
«امام حسین علیه السلام مالک قلبش بود، در حالی که همه چیز در اطراف ایشان موجب ضعف قلب بود؛ کودکان، زنان، تشنگی، گرسنگی و شهادت»
وجود امام حسین علیه السلام را آرامشی وصف ناشدنی احاطه کرده بود که از باور قلبی و شجاعتِ روحی این امام مظلوم نشأت می گرفت و در عمل و گفتار ایشان نمایان می گشت؛ زیرا به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام، مشاهده می کرد که:
«کُلُّ عَزِیزٍ غَیْرَهُ ذَلِیلٌ وَ کُلُّ قَوِیٍّ غَیْرَهُ ضَعِیفٌ»[۱۵]
«هر عزیزی، جز او، ذلیل است و هر نیرومندی، جز او ناتوان»
همین باور – بزرگ نگری خداوند، کوچک دیدن دنیا وخوار شمردن زندگی در زیر بار ذلت – است که شیرینی و لذت شهادت در راه خدا را به دنبال دارد.
-
مؤمنان راستین
یقین، هم چنین از صفات برجسته مؤمنان شمرده شده است که در چند آیه ی قرآن کریم وارد گردیده است:
«والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»[۱۶]
«و آنان كه به آنچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند»
در حدیثی از امام صادق علیه السلام از یقین حارثه بن مالک بن نعمان الانصاری، صحابی پیامبرصلی الله علیه و آله این گونه یاد شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله روزی پس از انجام فریضه ی صبح او را درحالی ملاقات کرد که اندامش نحیف و لاغر به نظر می رسید و رنگ چهره اش به زردی گراییده بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را با نام صدا زده و فرمودند: حالت چگونه است؟! عرض کرد: ای رسول خدا، اهل یقینم. پیامبر از پاسخ صریح او تعجب کرد و فرمود: برای هر یقینی حقیقتی وجود دارد، حقیقت یقین تو چیست؟ عرض کرد: یقین مرا به اندوهی فرو برده و به شب زنده داری و روزه گرفتن واداشته و روح مرا به آنچه در دنیاست بی اعتنا کرده است، و گویا می بینم اهل بهشت را که در آن متنعّم می باشند، و با یکدیگر به رفت و آمد و سخن مشغولند، و بر روی نیمکت ها تکیه داده اند، و گويا اهل دوزخ را مى بينم كه در آنجا معذبند و به فريادرسى ناله مى كنند و آهنگ زبانه كشيدن آتش دوزخ در گوشم طنين انداز است.
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
«هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»
«این مردی است که خداوند قلب او را به نور ایمان روشن کرده است»
حضرت فرمود: این حالت را حفظ کن. عرض کرد: در حق من دعا کنید که در رکاب شما شهید شوم. پیامبر دعا کردند و طولی نکشید که در یکی از غزوات همراه پیامبر صلوات الله علیه و آله شرکت کرد. در آن جنگ ده نفر شهید شدند و حارثه بن مالک یکی از آن ها بود»[۱۷]
در عصر کنونی نیز مردم دنیا بنده ای از بندگان صالح خدا را مشاهده کردند که مصداقی کامل از اهل یقین بود و جلوه ی نور یقین در سیمایش پدیدار بود. همگان دیدند که حضرت امام خمینی رحمۀ الله علیه، این بزرگ مرد دوران حاضر، چگونه در سایه تهذیب نفس، تعّبد و تقید به امور شرعی، پرهیز از گناهان و در پرتو توجه به نماز اول وقت، خواندن نافله شب، اذکار مستحبی، خواندن ادعیه، به ویژه مداومت بر زیارت جامعه کبیره و نیز توکل بر خدای بزرگ و تلاش در راه خدا به مقامی رسید که خوفی از دشمن به دل راه نداد و در طول مبارزه، با ایمان و یقین به راه و هدفش به مبارزه با ظالمان عصر خویش پرداخت و در نهایت نیز در وصیت نامه ی خویش چنین نوشت: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می كنم» و مشمول این آیه شریفه گردید:
«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي»[۱۸]
«اى نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من در آى و در بهشت من داخل شو»
آثار یقین
یقین به عنوان صفتی ممتاز در وجود آدمی منشأ آثار و برکات مهمی در زندگی انسان می باشد که امیر بیان، علی علیه السلام در سخنان ارزشمندی به بیان آن ها پرداخته است:
-
تقویت دل
ایشان در وصیت خود به امام مجتبی علیه السلام چنین می فرماید:
«أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ، وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ»[۱۹]
«دلت را به اندرز زنده دار و به پارسايى بميران، و به يقين نيرو بخش»
-
شکیبایی در کارها
«الصَّبرُ ثَمَرَةُ اليَقينِ»[۲۰]
«شکیبایی ثمره یقین است»
-
اخلاص
«سَبَبُ الْإِخْلَاصِ الْیَقِینُ»[۲۱]
«سبب اخلاص، یقین است»
-
زهد و بی رغبتی به دنیا
«مَنْ أيْقَنَ بِالآخِرَةِ لَمْ يَحْرِصْ علَى الدُّنيا»[۲۲]
«کسى كه به آخرت يقين دارد، براى دنيا حرص نمىزند.»
«الزُهدُ أساسُ الیَقِین»[۲۳]
«زهد، اساس یقین است»
-
توکل و اعتماد به خدا
«بِحُسنِ التَّوكُّلِ يُستَدَلُّ على حُسنِ الإيقانِ»[۲۴]
«نيكويى توكّل، دليل بر نيكويى يقين است»
«التَّوَكُّلُ من قُوَّهِ الیقین»[۲۵]
«توكل، نشانه قوّت یقین است»
-
رضا و تسلیم
«الرِّضا ثَمَرَهُ الیَقینِ»[۲۶]
«خرسندی، میوه یقین است»
و نیز کلام گهر بار صادق آل محمد علیه السلام که رضا را محصول یقین می شمارد:
«الرِّضا بِمَکْرُوهِ الْقَضاءِ أَرْفَعُ دَرَجاتِ الْیَقینِ»[۲۷]
«رضامندى از پیشامدهاى ناخوشایند، بلندترین درجه یقین است»
امکان افزایش یقین
هنگامی که از امام رضا علیه السلام درباره سخن خداوند با حضرت ابراهیم علیه السلام،
«أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي»[۲۸]
«آیا ایمان نداری، گفت چرا، اما برای این که دلم آرام بگیرد»
پرسیدند: مگر در دل ابراهیم علیه السلام شک وجود داشت؟! حضرت فرمود:
«لَا كَانَ عَلَى يَقِينٍ وَ لَكِنَّهُ أَرَادَ مِنَ اللَّـهِ الزِّيَادَةَ فِي يَقِينِه»[۲۹]
«نه او یقین داشت، اما از خداوند خواست به یقین او بیفزاید»
از این روایت و نیز دو حدیثی که در ادامه خواهد آمد به دست می آید انسان در هر مرتبه و جایگاهی که قرار داشته باشد می تواند به یقین خود بیفزاید و آن را تقویت نماید.
امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه می فرماید:
«مَن یُؤمِن یَزدَد یَقیناً»[۳۰]
«کسی که ایمان داشته باشد، بر یقینش می افزاید»
اگرچه آن حضرت در مورد خویش، جمله ای را بیان نموده است که اولین و آخرین را متحیر نموده است و در شگفتی فرود برده است که علی علیه السلام از چگونه معرفتی برخوردار می باشد که با کنار رفتن حجاب نیز به یقینش چیزی اضافه نمی گردد؟! آیا این سخن بدین معناست که اصلاً حجابی در مقابل علی علیه السلام قرار ندارد!! سخنی که فهم کامل آن در توان بشر نمی باشد:
«لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً»[۳۱]
«اگر پرده کنار رود بر یقین من چیزی افزوده نشود»
خداوند در آیات چهارم سوره مبارکه جاثیه و نیز بیستم و بیست و یکم سوره مبارکه ذاریات به تأثیر تدبر در خلقت، در دستیابی انسان به یقین و تثبیت آن و دور ماندن از شک و تردید اشاره می کند؛
«وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ»[۳۲]
«و در آفرينش خودتان و آنچه از [انواع] جنبنده[ها] پراكنده مى گرداند، براى مردمى كه يقين دارند نشانه هايى است»
همچنین در سوره مبارکه ذاریات آمده است:
« وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ – وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ»[۳۳]
«و روى زمين براى اهل يقين نشانه هايى [متقاعد كننده] است، و در خود شما پس مگر نمى بينيد»
اگرچه ریشه همه باورها، یقین به روز رستاخیز است که اعتقاد به آن عالی ترین و زیربنای هر یقین خواهد بود.
نشانه های یقین
رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:
«أمّا عَلامَةُ المُوقِنِ فَسِتَّةٌ: أيْقَنَ باللّه ِحَقّا فآمَنَ بهِ، و أيقَنَ بأنّ المَوتَ حقٌّ فحَذِرَهُ، و أيقَنَ بأنّ البَعثَ حَقٌّ فخافَ الفَضيحَةَ، و أيقَنَ بأنّ الجَنّةَ حَقٌّ فاشتاقَ إلَيها، و أيقَنَ بأنّ النّارَ حَقٌّ فظَهَرَ سَعيُهُ لِلنَّجاةِ مِنها، و أيقَنَ بأنّ الحِسابَ حَقٌّ فحاسَبَ نَفسَهُ»[۳۴]
«نشانه اهل يقين شش چيز است: به حقانيّت خدا يقين پيدا كرده و لذا به او ايمان آورده است، يقين پيدا كرده كه مرگ راست است و لذا از آن بر حذر است، يقين پيدا كرده كه رستاخيز راست است و از اين رو از رسوايى [در آن روز] مى ترسد، يقين پيدا كرده كه بهشت راست است و از اين رو مشتاق آن است، يقين پيدا كرده كه دوزخ راست است و از اين رو براى نجات از آن مى كوشد و يقين پيدا كرده كه حساب راست است و از اين رو از خود حساب مى كشد»
[۱]. صحیفه سجادیه، ص۹۲
[۲]. الکافی، ج۲،ص۵۲
[۳]. وسائل الشیعه، ج۱۵،ص۲۰۲
[۴]. بحارالانوار، ج۶۴،ص۲۷۱
[۵]. بحارالانوار، ج۷۴،ص۲۱
[۶]. الکافی، ج۲،ص۵۲
[۷]. مجموعه ورام، ج۲، ص۱۸۴
[۸]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳
[۹]. اصول کافی، ج۱، ص۹۸
[۱۰]. مفاتیح الجنان، دعای عرفه
[۱۱]. انعام/۷۵
[۱۲]. بقره/۲۶۰
[۱۳]. سجده/۲۴
[۱۴]. به نقل از حماسه حسینی، ج۱، ص۸۰
[۱۵]. نهج البلاغه، خطبه ۶۵، ص۹۶
[۱۶]. بقره /۴
[۱۷]. اصول کافی، ج۲، ص ۵۳
[۱۸]. فجر/۲۷-۳۰
[۱۹]. نهج البلاغه، نامه۳۱
[۲۰]. غررالحکم، ص۳۲
[۲۱]. همان، ص۳۹۶
[۲۲]. شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، الفهرست ج۷،ص۵
[۲۳]. همان، ص۱۴۹
[۲۴]. همان، ص۴۱۸
[۲۵]. همان، ج۱،ص۱۸۴
[۲۶]. همان، ص۱۳۷
[۲۷]. تحف العقول، ص۲۷۸
[۲۸]. بقره/۲۶۰
[۲۹]. بحار الانوار، ج۶۷،ص۱۷۷
[۳۰]. غررالحکم، ص۵۹۰
[۳۱]. بحار الانوار، ج۸۴،ص۳۰۴
[۳۲]. جاثیه/۴
[۳۳]. الذاریات/۲۰-۲۱
[۳۴]. تحف العقول، ص۲۰
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!