هر کس همسری اختیار کرد پس باید او را اکرام کند

۲۲-سبک زندگی دینی در سیره نبوی / احترام به دیگران، تغافل و چشم پوشی

مسأله ­ای که اهمیت و ضرورت آن در زندگی خانوادگی و ارتباط بین زن و شوهر نیز ملموس و آشکار است؛ زیرا چشم ‏پوشی زوجین در برابر خطا و اشتباه یک ‏دیگر تحکیم و استحکام بنیان خانواده و…

******************************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

سبک زندگی دینی در سیره نبوی

«احترام به دیگران، تغافل و چشم ‏پوشی»

۳۹ – اصل احترام به دیگران

اگر علاقه داریم برخورد محبت ‏آمیز و مناسبی با ما صورت گیرد و شاهد رفتار ناپسند و زشت نسبت به خویش نباشیم، باید به دیگران احترام گذاشته و از بی ­حرمتی به آنان اجتناب نماییم؛ خصلتی که عقل و نقل بر آن تأکید نموده است؛ چنان ‏چه امام صادق علیه ­السلام فرمودند:

«أَنْ‏ تُحِبَ‏ لَهُ‏ مَا تُحِبُ‏ لِنَفْسِكَ‏، وَ تَكْرَهَ‏ لَهُ‏ مَا تَكْرَهُ‏ لِنَفْسِكَ‏»[۱]

«آن‏ چه براي خودت دوست داري، براي برادر مؤمنت هم دوست داشته باش و آن‏ چه براي خود نمي ‌پسندي، براي او نیز نپسند»

اهمیت و نقش ممتاز این امر اخلاقی موجب گردیده است رسول اکرم صلی ‏الله علیه و آله بدان مقید و ملتزم باشند و اطرافیان و پیروان خویش را به رعایت آن تشویق نمایند. آن بزرگوار احترام و شخصیت طبقات مختلف، اعم از زنان، کودکان، یتیمان، مستمندان، خویشاوندان و بستگان، پیش ­کسوتان جنگ و جهاد، ایثارگران، بزرگان اقوام و طوائف و حتی کفار را رعایت می ‏کردند و به آن توصیه و سفارش می ­فرمودند.

اگر چه در سیره ­ی رفتاری و گفتاری آن حضرت به موارد متعددی از عنایت ایشان به این اصل اساسی بر می ‏خوریم، در این جا، تنها به برخی از موارد اشاره­ می ‏گردد:

  • احترام به همسر

آن حضرت صلوات ­الله علیه و آله مؤمنین را به رعایت احترام همسران‏­‏ شان، فرا خوانده و می ‏فرمودند:

«مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَةً فَلْيُكْرِمْهَا»[۲]

«کسی که همسر اختیار می­ کند، باید او را احترام کند»

و این سخن سرشار از مهر و عاطفه را بیان می ­داشتند:

«خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَأَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي ما أَكرَمَ النِّساءَ إلاّ كَريمٌ و َلا أَهانَهُنَّ إلاّ لَئيمٌ»[۳]

«بهترين شما كسى است كه براى كسان خود بهتر است و من از همه ­ی شما براى كسان خود بهترم؛ بزرگ ‏مردان، زنان را گرامى شمارند و فرومايگان، زنان را خوار دارند»

  • احترام به میهمان

یکی از سنت ­های حسنه در سیره حضرت رسول صلی ­الله علیه و آله، گرامی ­داشت میهمان است. آن حضرت در این زمینه می ­فرماید:

«مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَه‏»[۴]

«هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد ميهمانش را گرامى بدارد»

  • احترام به بزرگان اقوام و قبائل

از مصادیق بارز احترام به افراد، در زندگی رسول اعظم صلی ­الله علیه و آله رعایت حرمت و جایگاه بزرگان و ریش سفیدان اقوام و قبائل می ‏باشد. امام حسین علیه ­السلام در این رابطه می ­فرماید:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ­اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه يُكْرِمُ كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَ يُوَلِّيهِ عَلَيْهِم‏»[۵]

«پیامبر صلی ­الله علیه و آله اشخاص کریم هر جمعیتی را بزرگ می ­داشتند و كریم و بزرگ هر قومی را رئیس آنان قرار مى ‌دادند»

و می‏ فرمودند:

«إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوه‏»[۶]

«وقتى بزرگ طايفه ‏اى پيش شما آمد، او را بزرگ شماريد»

  • احترام به اطرافیان

امام حسین علیه ­السلام در خصوص این ویژگی جد بزرگوارشان صلی ­الله علیه و آله می ­فرماید:

«كانَ رَسُولُ اللهِ صَلَی­ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه يَتَفَقَّدُ أَصحابَهِ»[۷]

«پیامبر صلی الله علیه و آله از اصحاب خويش تفقد مي ‏کرد»

سلمان فارسی نیز از مهربانی و احترام حضرت نسبت به خود می‏ گوید:

«دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ هُوَ مُتَّكِئٌ عَلَى وِسَادَةٍ فَأَلْقَاهَا إِلَيَّ ثُمَّ قَالَ: «یا سلمانُ! مَا مِنْ‏ مُسْلِمٍ‏ دَخَلَ‏ عَلَى‏ أَخِيهِ‏ الْمُسْلِمِ‏ فَيُلْقِي‏ لَهُ‏ الْوِسَادَةَ إِكْرَاماً لَهُ‏ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ‏ لَه»[۸]

«بر رسول اکرم صلی ‏الله علیه و آله وارد شدم، در حالی که حضرت به متکا تکیه زده بود؛ پس متکا را به جهت احترام، به من داد و سپس فرمود: اى سلمان، هيچ مسلمانى نيست كه برادر مسلمانش بر او وارد شود و به احترام او برايش پشتى بگذارد، مگر اين كه خداوند او را بيامرزد»

  • تقدم اصحاب بر خویش

امام حسن علیه ­السلام رعایت این امر توسط حضرت را این‏ طور بیان کرده‏ اند:

«يَسُوقُ أَصْحَابَهُ وَ يَبْدُرُ مَنْ لَقِيَ بِالسَّلَام»‏[۹]

«اصحاب را در راه رفتن بر خود مقدم مى ‏داشت و با هر كس رو به رو مى ‏شد نخست، ایشان سلام مى ‏كرد»

  • تبسم نمودن

رسول خدا صلی ‏الله علیه و آله، هیچ ­گاه بلند نمی­ خندیدند و در مقابل خوشحالی اصحاب، تبسم می­ کردند؛ اصحاب نیز همین گونه برخورد می­ نمودند:

«وَ كَانَ ضِحكُ أَصحَابِهِ عِندَه التَّبَسُمَ اِقتِداء بِهِ وَ تُوقيرا لَه»[۱۰]

«خنده اصحاب پیامبر، هنگامی که نزد ایشان بودند، تبسم بود؛ به خاطر اقتدا به ایشان و احترام ایشان»

  • تقسیم نگاه

آن ‏حضرت به‏ طور یکسان به افراد می ­نگریستند و در این زمینه به جایگاه افراد توجهی نداشتند. امام صادق علیه ­السلام در این ­باره می ­فرماید:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه يَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ يَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ يَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِيَّة»[۱۱]

«رسول ‌خدا صلی الله علیه وآله نگاه‌ های خود را میان اصحابش تقسیم می‌ کرد و به این و آن به طور مساوی می ‌نگریست»

  • صدا کردن افراد با کُنیه

مخاطب قرار دادن افراد با کنیه­ که در بین اعراب، علامت و نشانه ­ی احترام به شخص محسوب می ­گردد، در سیره ‏ی آن حضرت مشاهده می‏ گردد:

«و لقد كان يدعو أصحابه بكناهم إكراما لهم و استمالة لقلوبهم و يكنى من لم تكن له كنية، فكان يدعى بما كناه به‏ و يكنى أيضا النساء اللاتي لهن الأولاد، و اللاتي لم يلدن يبتدئ لهن الكنى، و يكنى الصبيان فيستلين به قلوبهم»[۱۲]

«حضرت به جهت بزرگداشت و احترام مردم و به دست آوردن قلوب ‏شان، آنان را به کنیه صدا می ­زد و کسی که کنیه­ ای نداشت، برایش کنیه قرار می­ داد و با آن، او را می­ خواند و برای زنان دارای اولاد کنیه قرار می ­داد؛ حتی برای زنانی که فرزند نداشتند و برای کودکان به جهت به دست آوردن قلوب ‏شان، کنیه‏ ­قرار می ­داد»

  • احترام به افراد پیاده

رسول خدا صلوات ­الله علیه و آله هنگامی که بر مرکب سوار بودند، از اشخاص پیاده غفلت نمی ­کردند و شخصیت ایشان را محترم می ­شمردند. در سیره آن حضرت آمده است:

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه لَا يَدَعُ أَحَداً يَمْشِي مَعَهُ إِذَا كَانَ رَاكِباً حَتَّى يَحْمِلَهُ مَعَهُ فَإِنْ أَبَى قَالَ تَقَدَّمْ أَمَامِي وَ أَدْرِكْنِي فِي الْمَكَانِ الَّذِي تُرِيد!»[۱۳]

«پيامبر صلی ‏الله علیه و آله هرگز راضى نمى‏ شد اگر سواره است، كسى در كنار او پياده راه برود، و او را در رديف خود سوار مى ‏كرد؛ و اگر آن شخص حاضر نمى ‏شد كه چنين كند، به او مى‏ گفت: پيش از من راه بيفت و در جايى كه مى ‏خواهى، منتظر من باش»

  • نداشتن نیت بد نسبت به دیگران

پیامبر اعظم صلی ­الله علیه و آله هیچ­ گاه نسبت به افراد، سوء نیت نداشتند و با ذهنیت نا­مناسب با آن­ ها مواجه نمی ­شدند و به اصحاب خویش توصیه می ‏کردند:

«لَا يُبْلِغُنِي أَحَدٌ مِنْكُمْ عَنْ أَصْحَابِي شَيْئاً فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ إِلَيْكُمْ وَ أَنَا سَلِيمُ الصَّدْر»[۱۴]

«كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حالى كه چيزى از شما در دلم نيست، به سوي ‏تان بيايم»

آن‏ حضرت در بیانی دیگر می­ فرمایند:

«إِنْ قَدَرْتَ أَنْ تُصْبِحَ وَتُمْسِيَ لَيْسَ فِي قَلْبِكَ غِشٌّ لِأَحَدٍ فَافْعَلْ ، ثُمَّ قَالَ لِي: يَا بُنَيَّ وَذَلِكَ مِنْ سُنَّتِي، وَمَنْ أَحْيَا سُنَّتِي فَقَدْ أَحَیانِی، وَمَنْ أَحَیانِی كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ»[۱۵]

«تا قدرت دارى بكوش كه در تمام روز و شبت، نيت فريب و غش كردن با احدى، به دل تو راه پيدا نكند. زيرا اين عمل از سنت من است و هر آن كس كه سنت مرا زنده كند، مرا احياء كرده و هر كه مرا احياء كند، در بهشت با من خواهد بود»

هم‏ چنین به گونه ­ای رفتار می ­کردند که دیگران نیز نیت سوئی نسبت به ایشان پیدا نکنند و خاطره ­ی نامناسبی از رفتار آن حضرت، در ذهن‏ شان ایجاد نشود. امام حسن علیه ­السلام می­ فرماید:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه و يُعْطِي كُلًّا مِنْ جُلَسَائِهِ نَصِيبَهُ، حَتَّى لَا يَحْسَبَ جَلِيسُهُ أَنَّ أَحَداً أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْهُ. مَنْ جَالَسَهُ أَوْ قَاوَمَهُ فِي حَاجَةٍ صَابَرَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ وَ مَنْ سَأَلَهُ حَاجَةً لَمْ يَرُدَّهُ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ. قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ بَسْطُهُ وَ خُلُقُهُ، فَكَانَ لَهُمْ أَباً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْحَقِّ سَوَاءً. مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَيَاءٍ وَ صَبْرٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِيهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا يُوهَنُ فِيهِ الْحُرَمُ يُوَقِّرُونَ فِيهِ الْكَبِيرَ وَ يَرْحَمُونَ فِيهِ الصَّغِيرَ وَ يُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ يَحْفَظُونَ الْغَرِيب.‏‏»[۱۶]

«پیامبر صلی ­الله علیه و آله حق صحبت هر يك از هم ­نشينان خود را ادا مى‏ كرد، تا به ‏گونه یای‏ای نباشد كه يكى چنان بينديشد كه ديگرى را بر او ترجيح داده است. هر كه با او مى ‏نشست يا براى تقاضاى نيازى در كنار او مى ‏ايستاد، آن شخص را هنگامى ترك مى ‏كرد كه كارش تمام شده و از نزدش رفته باشد. چون كسى چيزى از او مى‏ خواست، يا آن چيز را به وى مى ‏داد يا با زبانى خوش از او عذر­خواهى مى ‏كرد. همه مردم از گشاده ‏رويى و خلق خوش او بهره ‏مند مى ‏شدند و او براى آنان هم ‏چون پدر بود و همه در حقوق نزد او برابر بودند. مجلس او مجلس بردبارى و آزرم و شكيبايى و امانت بود؛ بانگ ­ها در آن بلند نمى ‏شد و حرمت ­ها مورد اهانت قرار نمى ‏گرفت. در آن، بزرگان را احترام مى ‏گذاشت و بر خُردان رحمت مى ‏آورد و نيازمندان را بر خود ترجيح مى ‏نهاد و بيگانگان را پاس مى ‏داشت»

  • حمایت از دیگران

پیامبر صلی ­الله علیه و آله حمایت ­های مختلف مادی و معنوی را نسبت به مردم مبذول می ­‏داشتند و برطرف نمودن مشکلات ایشان را سبب غفران الهی می ­دانستند؛ و در انجام این کار، نهایت دقت را به خرج می ‏دادند تا آبروی مؤمنین محفوظ بماند. در این ‏رابطه از آن حضرت نقل شده است:

«مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِكَلِمَةٍ يُلْطِفُهُ بِهَا وَ فَرَّجَ عَنْهُ كُرْبَتَهُ لَمْ يَزَلْ فِي ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ مَا كَانَ فِي ذَلِك‏.»[۱۷]

«كسي كه برادر مسلمان خود را با سخنى مؤدبانه و مهر آميز احترام نمايد و غم او را بزدايد، تا زماني ­كه اين سجيه در او باقي است، پيوسته در سايه رحمت خداوند خواهد بود»

۴۰- اصل تغافل و چشم‏ پوشی

از اصولی که مؤمنین در جامعه­ ی اسلامی و نیز مسئولان در هر سطح و جایگاه، باید نسبت به آن توجه نمایند، اصل تغافل و چشم ‏پوشی است؛ خصلتی که باید به معنای «خود را به غفلت زدن» در نظرگرفته شود و با غفلت  (عدم توجه نسبت به اموری که در اطراف انسان می ‏گذرد) اشتباه نگردد، زیرا چشم‏ پوشی از اشتباه، برخلاف غفلت، عملی است که با قصد و اراده‏ ی انسان حاصل می ‏شود و از نظر اسلام کاری پسندیده و ممدوح می ‏باشد.

بر این اساس مدیران دستگاه ­های دولتی و خصوصی و نیز اشخاص مختلف وظیفه دارند نسبت به اشتباهات اطرافیان، کارمندان و کارگران خویش، به مقداری که به حقوق مردم آسیبی وارد نگردد، چشم ­پوشی و تغافل نمایند؛ زیرا اغماض هدفمند نسبت به لغزش­ ها و نادیده گرفتن برخی از امور نادرست، به پیشرفت و رشد نیروها کمک می ­نماید و آرامش روانی و آسایش زندگی را موجب می­ گردد.

مسأله ­ای که اهمیت و ضرورت آن در زندگی خانوادگی و ارتباط بین زن و شوهر نیز ملموس و آشکار است؛ زیرا چشم ‏پوشی زوجین در برابر خطا و اشتباه یک ‏دیگر تحکیم و استحکام بنیان خانواده و پیوند اعضای آن را به دنبال خواهد داشت. هم ‏چنین بهره ‏گیری از آن در تربیت کودکان امری مهم محسوب می­ گردد؛ زیرا چه‏ بسا توصیه و سفارش مکرر در خصوص موضوعات کم اهمیّت، جلوه‏ و اثر تذکّر در مسائل مهم ­تر را از بین ‏برده و آن را ناکارآمد سازد.

بر همین اساس امیرالمؤمنین علیه­ السلام اظهار بی ­اطلاعی در بسیاری از موضوعات را نشانه‏ ی خرد انسان معرفی کرده و می‏ فرمایند:

«لا حِلمَ كَالتَّغافُل‏ لا عَقلَ كَالتَّجاهُل»[۱۸]

«بردباریی چون نادیده گرفتن نیست و خردی چون وانمود کردن به نادانی و بی اطّلاعی نیست»

در بیانی دیگر نیز می­ فرمایند:

«إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُل»[۱۹]

«خردمند، نصفش صبوری و بردباری است و نصف دیگرش، چشم ­پوشی و نادیده گرفتن است»

 امام باقر علیه ­السلام نیز در این رابطه، می ­فرماید:

«صَلَاحُ شَأْنِ النَّاسِ التَّعَايُشُ وَ التَّعَاشُرُ مِلْ‏ءَ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ فَطَنٌ وَ ثُلُثٌ تَغَافُل‏»[۲۰]

«درستی وضع زندگی، پُری پیمانه ­ای است که دو سوم آن زیرکی و هوشیاری و یک سومش نادیده گرفتن است»

در زندگی اجتماعی مسائل فراوانی پیش می­ آید که دارای اهمیّت خاصی نیست؛ اما چه ­بسا ورود و دنبال کردن آن زندگی را برای آدمی تلخ و دشوار ­نماید، در مقابل، چشم ­پوشی و از کنار آن­ گذشتن، می ‏تواند مشکل را به طور کامل برطرف کند. امیرالمؤمنین علیه ­السلام با اشاره به این نکته می ‏فرمایند:

«مَنْ لَمْ يَتَغَافَلْ وَ لَا يَغُضَّ [لَا يتقاض‏] عَنْ كَثِيرٍ مِنَ الْأُمُورِ تَنَغَّصَتْ عِيشَتُه»[۲۱]

«هر کس از بسیاری از امور (از خطا­ها و بدی ­های دیگران) چشم ­پوشی و بی­ توجّهی نکند، زندگیش ناگوار خواهد شد»

 امری که در سیره‏ ی رسول گرامی اسلام صلی ‏الله علیه و آله بدان توجه فراوان شده است؛ امام مجتبی علیه‏ السلام در این خصوص می ‏فرمایند:

‏«کانَ رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ تَغَافَلُ عَمَّا لَا يَشْتَهِي فَلَا يُؤْيِسُ مِنْهُ وَ لَا يُخَيِّبُ فِيهِ مُؤَمِّلِيه‏»[۲۲]

«پیامبر صلی ‏الله علیه و آله از آن ‏چه نمی ‌پسندید، تغافل می‌ کرد و هیچ کس از او نا امید نبود و آرزومندان محروم نمي ‏شدند»

[۱]. الأمالي (للطوسي)، ص۹۸

[۲]. دعائم الإسلام، ج‏۲، ص۱۵۸

[۳]. نهج الفصاحة، ص۴۷۲، ح۱۵۲۰

[۴]. مكارم الأخلاق، ص۱۳۵

[۵]. مكارم الأخلاق، ص۱۴

[۶]. الوافي، ج‏۵، ص۵۴۵

[۷]. المحجة البيضاء، جلد۴، ص۱۶۰

[۸]. مكارم الأخلاق، ص۲۱

[۹]. مكارم الأخلاق، ص۱۲

[۱۰]. مهجه البیضاء، ج۴، ص۱۳۴

[۱۱]. الكافي، ج‏۸، ص۲۶۸

[۱۲]. إحياء علوم الدين، جلد۷، ص۱۱۵

[۱۳]. الحياة / ترجمه احمد آرام، ج‏۲، ص۳۸۷

[۱۴]. مكارم الأخلاق، ص۱۷

[۱۵]. سنن النبى صلى الله عليه و آله با ترجمه، ج‏۱، ص۹۰

[۱۶]. الحياة / ترجمه احمد آرام، ج‏۲، ص۳۸۹

[۱۷]. الكافي، ج‏۲، ص۲۰۶

[۱۸]. غرر الحکم و دررالکلم، ص۷۶۹

[۱۹]. غرر الحکم و دررالکلم، ص۱۳۹

[۲۰]. بحار الأنوار، ج‏۷۱، ص۱۶۷

[۲۱]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۴۵۱

[۲۲]. مكارم الأخلاق، ص۱۴

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.