احسان/ در مقام اندیشه، گفتار و عمل
اسلام مبتنی گردیدن این خصلت، بر تفکّر و اندیشه ی دینی را تشویق و تأکید نموده است تا فرد مؤمن با در نظر گرفتن اوامر الهی و توجه به برکات و ثمرات احسان، گام های بلند تری را در این مسیر بردارد و بداند حقیقت احسان و نیکی به دیگران، احسان به خود می باشد…
******************************************************************************
پدید آورنده: سید علی شاهچراغی
دسته بندی: خطبه
«احسان/در مقام اندیشه، گفتار و عمل»
در یک تقسیم بندی می توان، عمل نیک و خیر محسنین را در بخش های ذیل دسته بندی نموده و هر کدام را به طور جداگانه مورد بررسی قرار داد:
- اندیشه و فکر
- سخن و گفتار
- عمل و رفتار
محور اول: احسان در اندیشه و فکر
خداوند متعال، خصیصه ی انسان دوستی و محبّت به دیگران را در نهاد و جان انسان ها قرار داده است؛ بر این اساس صفاتی هم چون عفو و گذشت، دوست داشتن، احسان و نیکی، در غم و شادی دیگران شریک بودن و عدم خوشحالی در مصیبت دیگران، تلاش جهت حل مشکلات هم نوعان و همدردی با مظلومان و عدم سکوت در مقابل ناله ی یتیمان و آسیب دیدگان از صفات درونی هر انسان می باشد که نیاز به پرورش و رشد دارد. به عنوان مثال هنگامی که زلزله در وطن انسان و یا در کشور دیگری به وقوع می پیوندد و شهر یا مناطقی را به تلی از خاک تبدیل می کند، با دیدن صحنه های دل خراش بیرون آوردن اجساد زنان و مردان و کودکان از زیر خروارها خاک، حال انسان دگرگون می شود؛ و نیز زمانی که صف نجات یافتگان، برای دریافت اندکی غذا در کنار اجساد کشتگان، مشاهده می گردد، احساس غم و اندوه آدمی را فرا می گیرد؛ و او را به کمک رسانی و احسان به دیگران تشویق می نماید که از غریزه ی فطری دوست داشتن و عدم تحمل رنج و درد دیگران نشأت گرفته است.
اما نکته ی مهم این است که در متون دینی ما به این حد از احسان و نیکی بسنده نشده است، بلکه اسلام مبتنی گردیدن این خصلت، بر تفکّر و اندیشه ی دینی را تشویق و تأکید نموده است تا فرد مؤمن با در نظر گرفتن اوامر الهی و توجه به برکات و ثمرات احسان، گام های بلند تری را در این مسیر بردارد و بداند حقیقت احسان و نیکی به دیگران، احسان به خود می باشد:
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْـسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ»[۱]
«اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كرده ايد»
مطلبی که در بیان امیرالمؤمنین علیه السلام نیز این گونه بیان گردیده است:
«إنّكَ إنْ أحسَنْتَ فنفسَكَ تُكْرِمُ، و إلَيها تُحْسِنُ»[۲]
«تو اگر نیکی کنی، خودت را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای»
و نیز بداند اجر اخروی این عمل خداپسندانه در مقابل پاداش دنیوی آن، چندین برابر خواهد بود:
«وَ قيلَ لِلَّذينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَيْراً لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقينَ»[۳]
«و به كسانى كه تقوا پيشه كردند، گفته شود: پروردگارتان چه نازل كرد؟ مى گويند: خوبى براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردند [پاداش] نيكويى است و قطعاً سراى آخرت بهتر است و چه نيكوست سراى پرهيزکاران»
و به این حقیقت واقف گردد که اگر احسان و نیکی به دیگران، مبتنی بر تفکّر و اندیشه دینی نباشد، هم چون احسان مشرکان و کافران، عملی بی نتیجه و فرجام خواهد بود؛ چنان چه وقتی شخصی خدمت رسول مکرم صلی الله علیه و آله عرضه داشت: «پدرم مردی میهمان نواز و همسایه دار بود، به میهمان وفا می کرد و در گرفتاری ها و سختی ها دستگیر بود؛ آیا این ها برای او سودی دارد؟ پیامبر صلوات الله علیه و آله پرسیدند: آیا او مشرک از دنیا رفت؟! عرض کرد: آری. حضرت فرمودند:
«أمَا إنَّها لا تَنْفَعُهُ و لكنَّها تَكونُ في عَقِبهِ أنَّهُم لَن يُخْزَوا أبَدا، و لَن يُذَلّوا أبَدا، و لَن يَفْتَقِروا أبَدا»[۴]
این ها به حال او سودی ندارد، اما به سبب این کارها بازماندگان او هرگز گرفتار و خوار و نیازمند نمی شوند»
آن حضرت صلوات الله علیه و آله در ماجرایی دیگر به عدی، فرزند حاتم طائی فرمودند:
«إنَّ أباكَ أرادَ أمْرا فأدْرَكَهُ، يَعني الذِّكْرَ»
«همانا پدر تو به دنبال چیزی بود و به آن رسید؛ یعنی نام و آوازه»[۵]
محور دوم: احسان در گفتار
در مباحث قبل به این نکته اشاره گردید که مفهوم احسان برخلاف آن چه در میان مردم رایج است، تنها انفاق مالی نیست، بلکه افراد جامعه در بسیاری از مواقع به احسان عاطفی و برخورد های مهربانانه نیازمند تر می باشند تا کمک های مالی.
بر همین اساس سخنگفتن با مردم نیز باید مهربانانه و از روی عطوفت صورت پذیرد. چنان چه در آیه ی شریفه:
«وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنا»[۶]
«و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد»
واژه ی حُسن به صورت نکره بیان شده است تا اطلاقش احسان را در هر سه بخش شامل گردد و مبین این امر باشد که انجام عمل نیک می باید از هر نوع اهانت، جسارت و منتی به دور باشد.
قرآن کریم بر همین منوال بخشی از مراتب احسان را در محدوده سخن و گفتار می داند که در این خصوص می توان به آیات وارده درباره ی احسان به والدین، اشاره نمود؛ زیرا این آیات، مراتب مختلف خدمت در حق پدر و مادر را شامل می گردد که زیبایی و احسان در سخن نیز از جمله ی آن هاست:
الف – نیکی به پدر و مادر از اصول انسانی است.
ب – همه ی اقسام شکر، یعنی تشکر زبانی، عملی و قلبی، لازم است.
ج – کم ترین بی احترامی به پدر و مادر جایز نیست؛ تا به آن حد که حتّی گفتن کلمه اُفّ، کاری ناپسند و مذموم می باشد؛ یعنی کاری که حتی کم ترین ناراحتی از آن استشمام گردد و یا بی میلی و تنفّر را برساند.
د – امر و فرمان آن ها واجب الاطاعة است.
ه – احسان به آنان باید بیواسطه باشد و خود فرزندان همهی خدمات را انجام دهند.
در سوره ی احقاف نیز، لزوم حق شناسی در برابر مادر به عنوان احسان معرفی گردیده است.
محور سوم: احسان عملی
در کلامی از مولای متّقیان علی علیه السلام می خوانیم:
«کُلُّ شَئٍ یَحتاجُ أِلَی العَقلِ وَ العَقلُ یَحتاجُ إِلَی الأَدَبِ»[۷]
«هر چیزی محتاج عقل است و عقل محتاج ادب است»
به همان میزان که ادب در گفتار دارای اهمیت است، ادب در رفتار، نیز مهم و مورد تأکید می باشد؛ زیرا مظهر شخصیت آدمی است و پیشوایان دینی و نیز انسان های خود ساخته در بسیاری از موارد با ادب و اخلاق رفتاری، موفق شده اند دشمنان خویش را تحت تأثیر قرار داده و به تسلیم وادارند، که نمونه ی اعلای آن، در زندگی رسول خدا و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین متبلور گردیده است؛ چنان چه درباره اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است:
«یکی از همسایگان آن حضرت، که مردی یهودی بود، به هنگام عبور رسول خدا، از بالای بام و به بهانه ریختن خاکروبه در کوچه، خاکستر همراه با آتش را بر سر و صورت آن حضرت می ریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت؛ تا آن که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله از کوچه گذشت در حالی که از خاکستر همسایه یهودی خبری نبود. آن حضرت، کنجکاو شده، علّت را جویا شدند. اصحاب گفتند: بحمداللّه مریض شده است و در بستر بیماری به سر می برد. پیامبر به قصد عیادت، به طرف منزل یهودی حرکت کرد. وقتی مقابل درب منزل رسیده و درب را زدند، همسر آن مرد یهودی از پشت درب منزل گفت: کیست؟! حضرت جواب داد: پیامبر اسلام؛ زن گفت: کارَت چیست؟ حضرت فرمود: به عیادت شوهرت آمده ام. زن بی اختیار در را باز کرده، حضرت داخل شده و در کنار بستر مرد یهودی قرار گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله ضمن احوال پرسی، به گونه ای برخورد کردند که گویا این یهودی هیچگونه اذیّت و آزاری نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روا نداشته است. وقتی یهودی این شرح صدر و گذشت و اغماض پیامبر صلی الله علیه و آله را دید، عرض کرد یا رسول اللّه! آیا این برخورد، جزء برنامه دین توست، یا از اخلاق شخصی شماست؟ حضرت فرمودند: جزء برنامه اسلام است»[۸]
هم چنین درس زیبای عفو و گذشت، که مالک اشتر، تربیت یافته ی مکتب علوی به آن جامه ی عمل پوشانید؛ آن طور که نقل شده است:
«روزی مالك اشتر از بازار كوفه عبور مى كرد و پيراهنی از جنس كرباس بر تن و شالی از كرباس بر سر داشت؛ يكى از بازاری ها تا او را با آن هيأت ديد، به سخره گرفته و گِلى به سوى او پرتاب كرد، اما مالک توجهى نکرده به راهش ادامه داد. در اين بين كسى به آن بازارى گفت: واى بر تو! آيا فهميدى به طرف چه كسى گلوله را انداختى؟! گفت: نه. آن شخص در مقابل گفت: ای بيچاره، او مالك اشتر صحابى اميرمؤمنان علیه السلام بود. مرد به خود لرزيد، و به دنبال مالك رفت، تا از او معذرت خواهى كند. اما مشاهده کرد که مالک وارد مسجد شده و مشغول نماز است. وقتی نماز مالک تمام شد، روى پاهای او افتاد و شروع کرد به بوسيدن پاهاى او. مالك رو به آن مرد كرده و فرمود: اين چه كارى است؟! عرضه داشت، از كارى كه كرده ام معذرت مى خواهم. مالك فرمود: چيزى نيست، به خدا قسم، وارد مسجد نشدم مگر اين كه براى تو طلب مغفرت نمايم»[۹]
در مورد عبادت باشکوه و با عظمت نیز این روایت از امام صادق علیه السلام نقل شده است که دلیل دیگری است بر لزوم احسان در مقام عمل:
«إِذَا صَلَّيْتَ فَأَحْسِنْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَكَ وَ إِذَا صُمْتَ فَتَوَقَّ كُلَّ مَا فِيهِ فَسَادُ صَوْمِكَ وَ إِذَا حَجَجْتَ فَتَوَقَّ مَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ فِي حَجِّكَ وَ عُمْرَتِكَ قَالَ وَ كُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ فَلْيَكُنْ نَقِيّاً مِنَ الدَّنَسِ»[۱۰]
«احسان این است که چون نماز گزاری، رکوع و سجودت را نیکو بجای آور و هرگاه روزه گرفتی، از هر آن چه که روزه را تباه و باطل می کند دوری کن و چون حج انجام می دهی از هر آنچه که در حج و عمره ات بر تو حرام است، پرهیز کن. سپس فرمود: هر کاری را که انجام می دهی، باید از هر آلودگی آن را پاک نگه داری»
احسان نسبت به دشمنان
در ادامه و به عنوان مطلب پایانی قسم سوم، مناسب است جملاتی در زمینه ی احسان نسبت به دشمنان آورده شود تا شاهدی باشد از عظمت اسلام که با مخالفانش چگونه برخورد می کند:
«ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ، وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرينَ، وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُ فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ،إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ»[۱۱]
«با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است مجادله نماى. در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه يافتگان [نيز] داناتر است، و اگر عقوبت كرديد همان گونه كه مورد عقوبت قرار گرفته ايد، [متجاوز را ] به عقوبت رسانيد و اگر صبر كنيد، البته آن براى شكيبايان بهتر است، و صبر كن و صبر تو جز به [توفيق] خدا نيست و بر آنان اندوه مخور و از آنچه نيرنگ مى كنند دل تنگ مدار؛ در حقيقت خدا با كسانى است كه پروا داشته اند و [با] كسانى [است] كه آن ها نيكوكارند»
در این بخش از آیات سوره ی مبارکه نحل، ده دستور مهم اخلاقی مطرح شده است که در حقیقت، خطوط اصلی و فرعی برخورد با مخالفان را مشخص می کند که با رعایت این اصول منطقی، عاطفی، روانی و تاکتیکی می توان در مخالفین نفوذ کرد و دل ایشان را به دست آورد؛ و چه بسا اگر مسلمانان در برابر مخالفان خود، این برنامه جامع را بهکار می بستند، امروز دین مبین اسلام سراسر جهان و یا بخش عمده ای از آن را در بر گرفته بود؛ زیرا اگر احسان و نیکی، به موقع و در جای خود انجام پذیرد، از بهترین روش های تسلیم نمودن دشمنان می باشد، نظیر بزرگواری پیامبر صلوات الله علیه و آله پس از فتح مکّه در قبال مشرکان و نیز رفتاری که با وحشی، قاتل حمزه کردند، هم چنین برخوردی که با اسیران بدر نمودند و رفتاری که با یهودیان داشتند، با وجود این که انواع آزار و اذیت را در حق آن نبی مکرّم روا داشته بودند. در این رابطه در تفسیر نمونه آمده است:
«پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبل از آغاز هر جنگ به مسلمانان سفارش می کردند که به بی دفاع ها حمله نکنید و متعرّض کودکان و پیرانِ از کار افتاده نشوید. مبادا چهارپایان را از بین ببرید و مزارع را نابود کنید، حتّی نباید آب را بر روی دشمن ببندید. تقوا و اصول عدالت در برابر دوست و دشمن باید رعایت و اجرا شود و حتّی پاسخ بدی را با نیکی دادن، در حقیقت شرمنده کردن دشمن است، چرا که این کار، «اَلَدُّ الخِصام»؛ یعنی سرسختترین دشمنان را به «وَلیٌّ حمیم»؛ یعنی دوست مهربان مبدّل می سازد»[۱۲]
و چه زیباست که خداوند متعال در پایان این آیات نورانی، مجموعه ی این رفتارها را ویژگی و علامت «محسنین» معرفی نموده است.
[۲]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۶۷
[۴]. میزان الحکمه، ج۳، ح۴۱۸۲
[۵]. میزان الحکمه، ج۳، ح۴۱۸۱
[۶]. بقره، آیه۸۳
[۷]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۱۰
[۸]. امثال القرآن، مکارم شیرازی، ج۱، ص ۲۰۱
[۹]. بحار الانوار، ج۴۲، ص۱۵۷
[۱۰]. بحار الانوار، ج۶۸، ص۲۴۷
[۱۱]. نحل، آیات ۱۲۵ تا ۱۲۸
[۱۲]. تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۶۱ ذیل تفسیر آیات ۱۲۵ الی ۱۲۸[با اندکی تغییر]
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!