اخلاقت را نیکو کن تا دینت کامل گردد

برترین خواسته ها در دعای مکارم الاخلاق/کامل ترین ایمان

برای ایمان، درجات و مراتبی ذکر گردیده است که توجّه و شناخت آن برای هر فرد مسلمان، مهم می باشد. در حدیثی امام صادق علیه ­السلام می­ فرماید: «ایمان ده درجه است، چون نردبان پله ­پله از آن بالا می ­روند»…

*******************************************************************

کامل­ ترین ایمان

«وَ بَلِّغْ‏ بِإِيمَانِي‏ أَكْمَلَ‏ الْإِيمَان»[۱]
«ايمان مرا به كامل‏ ترين درجات ايمان برسان»

در قرآن کریم و احادیث پیشوایان معصوم علیهم ­السلام با واژه­ هایی روبرو می­ شویم که در آثار علمی و فلسفی بشر کمتر به چشم می ­آید؛ کلماتی همچون وحی، تقوا، ایمان، توکل، احسان، اکرام … که در این میان، واژه ایمان از جایگاه خاص و ممتازی برخوردار می­ باشد؛ حقیقتی ارزشمند که پیامبران الهی به عنوان ارمغانی گران بها، به منظور گشوده شدن دیدگان آدمی به ملکوت و نیز رساندن نغمه­ ی الهی به جان بشر که دریافتش مقدور کسی نبود – در اختیار انسان قرار داده اند و او را به عمل بدان فرا خوانده اند.

چنان­ چه سعد بن ابی وقاص در ماجرای فتح ایران در جواب مردمی که از او پرسیده بودند: چرا به اینجا آمده اید؟! می­ گوید:

«ليخرج النّاس من عبادة النّاس الى عبادة اللّه و من جور الاديان الى عدل الاسلام و من‏ ضيق‏ الدّنيا الى‏ سعة الآخرة»[۲]

«[پیامبر صلی ­الله علیه و آله آمده است] تا انسان­ ها را از پرستش و بندگى غير خدا خارج  كند و به پرستش اللّه سوق دهد، از جور و ستم مكتب ‏ها برهاند و بسوى عدل اسلام برساند و از جهان مادّى و دنيا به فراخناى جهان آخرت راه نمايد»

همان سخن ناب و شیرین حضرت امام خمینی رحمۀ الله علیه به وزیر خارجه شوروی که می ­خواستیم دریچه ای به جهان آخرت برای او (گورباچف) باز کنیم و او نفهمید.

حقیقت ایمان

درخصوص ایمان و حقیقت آن، در کلام معصومین علیهم­ السلام تعابیری روشن و صریح وارد گردیده است که به چند نمونه اشاره می­ شود.

  • آرامش دهنده قلب و سازنده عمل

رسول خدا صلی ­الله علیه و آله فرمود:

«ليس‏ الإيمان‏ بالتمني‏ و لكن ما وقر في القلب و صدقه العمل‏»[۳]

«ایمان فقط ادعّا و آرزو نیست بلکه ایمان آن است که در قلب می­ نشیند و عمل او را تصدیق می­ کند»

امیرمؤمنان علی علیه ­السلام نیز می­ فرماید:

«اَلاِیمانُ اِخْلاصُ الْعَمَلِ»[۴]

«ایمان، خالص ساختن کار است»

  • مقدم داشتن حق بر باطل

و امام صادق علیه السلام حقیقت ایمان را چنین فرموده ­اند:

«إِنَ‏ مِنْ‏ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ‏ أَنْ‏ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ إِنْ ضَرَّكَ عَلَى الْبَاطِلِ وَ إِنْ نَفَعَكَ وَ أَنْ لَا يَجُوزَ مَنْطِقُكَ عِلْمَكَ[۵]

«از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به نفع تو باشد و از حقيقت ايمان آن است كه گفتار تو از دانشت بيشتر نباشد»

  • بخشش، انصاف، نشر علم

و رسول گرامی صلی­ الله علیه و آله در بیانی دیگر می فرماید:

«ثَلاثً مِن حَقائقِ الإيمانِ الإنفاقُ مِن الإقتارِ، و إنصافُكَ النّاسَ مِن نَفسِكَ و بَذلُ العِلمِ لِلمُتَعلِّمِ»[۶]

«سه چیز از حقایق ایمان است: بخشش با تنگدستى و رعایت انصاف درباره مردم بر ضرر خویش و بذل علم براى دانش ­آموز»

  • پذیرش ولایت الهی

شخصی به محضر رسول خدا صلی ­الله علیه و آله شرفیاب شد و عرضه داشت:

«إِنِّی جِئْتُکَ أُبَایِعُکَ عَلَى الْإِسْلَامِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ أُبَایِعُکَ عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ فَقَبَضَ الرَّجُلُ یَدَهُ فَانْصَرَفَ ثُمَّ عَادَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی جِئْتُ عَلَى أَنْ أُبَایِعَکَ عَلَى الْإِسْلَامِ فَقَالَ لَهُ عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَأْمُرُکُمْ‏ بِقَتْلِ‏ آبَائِکُمْ‏ وَ لَکِنْ الْآنَ عَلِمْتُ مِنْکَ حَقِیقَةَ الْإِیمَان‏»[۷]

«من آمده ‏ام و می ‏خواهم با شما بیعت کنم و مسلمان شوم. حضرت به او فرمود: من با تو بیعت می ‏کنم به این شرط که پدرت را بکُشی. آن شخص دستش را کشید (بیعت نکرد) و رفت. دوباره بازگشت و گفت: ای رسول خدا! من آمده ‏ام تا با شما بیعت کنم و مسلمان شوم. حضرت به او فرمود: به این شرط که پدرت را بکُشی. آن مرد هم گفت: قبول! حضرت به او فرمود: به خدا قسم من هیچ ‏گاه امر نمی ‏کنم پدرانتان را بکُشید؛ الان به حقیقت ایمان در تو پی بردم»

امام صادق علیه ­السلام نیز دراین ­باره چنین می فرمایند:

«لَا يُمَحِّضُ‏ رَجُلٌ‏ الْإِيمَانَ‏ بِاللَّهِ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ وَ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ[۸]

«ايمان انسان به خدا ناب و خالص نشود مگر آن كه خداوند را از خودش و پدر و مادر و فرزند و زن و مالش و از همه مردم بيشتر دوست بدارد»

و در تعبیر دیگری از رسول خدا صلی­ الله علیه و آله می­ خوانیم:

«لا يَحُقُّ العبدُ حقيقةَ الإيمانِ حتّى يَغْضَبَ للّه و يَرضى للّه فإذا فَعلَ ذلكَ فَقَدِ اسْتَحَقَّ حقيقةَ الإيمانِ»[۹]

«بنده آن­ گاه به ايمان حقيقى دست مى­ يابد كه براى خدا به خشم آيد و براى خدا خشنود شود. پس هرگاه چنين باشد سزامند ايمان حقيقى گشته است»

امیر المؤمنین علیه ­السلام نیز در روایتی اعتماد به خدا را حقیقت ایمان معرفی می­ کند:

«لَا يَصْدُقُ‏ إِيمَانُ‏ عَبْدٍ حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ [سُبْحَانَهُ‏] أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ‏»[۱۰]

«ایمان هیچ بنده ­ای راستین نمی ­شود مگر زمانی­ که اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد بیشتر باشد»

آنچه تا کنون ذکر گردید تنها بخشی از روایاتی است که پیرامون ایمان و حقیقت آن وارد شده است؛ بر این اساس علاقه مندان به بررسی این موضوع می توانند به تفاسیر روایی از جمله تفسیر صافی، تفسیر نور الثقلین، تفسیر برهان و تفسیر منسوب به امام حسن عسگری علیه ­السلام مراجعه نمایند.

چگونگی رسیدن به حقیقت ایمان

مطلب دیگری که در موضوع ایمان مطرح می ­باشد چگونگی دستیابی به حقیقت ایمان است که در این رابطه توجه به نکات زیر ضروری می نماید:

  • قلب، جایگاه ایمان

فرودگاه و ساحت ایمان، قلب آدمی است و اگر دریچه قلب به روی آن گشوده نشود برای کسی ایمانی حاصل نخواهد شد. علی علیه ­السلام از رسول خدا صلی ­الله علیه و آله نقل می ­کند که آن­حضرت فرمودند:

«لَا يَسْتَقِيمُ‏ إِيمَانُ‏ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ وَ لَا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُهُ وَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلٌ لَا يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَه»[۱۱]

«ایمان بنده استوار نمی­ گردد مگر به استواری قلب، قلب قرص و محکم نمی ­شود مگر به استواری زبان و کسی وارد بهشت نمی ­شود اگر همسایه از شر و آفات او ایمن نباشد»

یا در کلامی امیر المؤمنین علیه ­السلام فرمودند:

«الْإِيمَانُ‏ يَبْدُو فِي الْقَلْبِ نُكْتَةً بَيْضَاءَ كُلَّمَا ازْدَادَ الْإِيمَانُ ازْدَادَ ذَلِكَ الْبَيَاضُ»[۱۲]

ایمان چون نقطه سفیدی در دل است، هر چه ایمان افزوده گردد سفیدی افزون تر می ­شود.

همچنین قرآن کریم از قول اعراب بادیه نشین این­ گونه نقل می ­کند:

«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»[۱۳]

«[برخى از] باديه ‏نشينان گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده ‏ايد ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز در دل هاى شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از [ارزش] كرده ‏هايتان چيزى كم نمى‏كند خدا آمرزنده مهربان است»

از این آیه کریمه چنین استفاده می شود که تفاوت زیادی بین ایمان و اسلام وجود دارد؛ زیرا ایمان حالتی است که در قلب تحقق می­ یابد ولی اسلام را با قلب کاری نیست، بلکه از سنخ اقرار به زبان است.

«سماعه گوید: به امام صادق علیه ­السلام عرض کردم: به من خبر ده آیا اسلام و ایمان دو چیز مختلف­ اند؟ فرمود: ایمان شریک اسلام می ‏شود، ولی اسلام شریک ایمان نیست، عرض کردم: آن دو را برایم وصف کن. فرمود: اسلام شهادت به یگانگی خدا و تصدیق رسول خدا صلی ­الله علیه و آله است که به سبب آن، خون ­ها از ریختن محفوظ ماند و زناشوئی و میراث بر آن اجر گردد و جماعت مردم طبق ظاهرش رفتار کنند؛ ولی ایمان هدایت است و آنچه در دل­ ها از صف اسلام پابرجا می ‏شود و عمل به آن هویدا می­ گردد. پس ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است؛ ایمان، در ظاهر، شریک اسلام است ولی اسلام، در باطن، شریک ایمان نیست، اگرچه هر دو در گفتار و وصف گرد آیند (یعنی اگرچه گفتن شهادتین و تصدیق به توحید و رسالت از شرایط هر دو می ­باشد»[۱۴]

  • درجات ایمان

برای ایمان، درجات و مراتبی ذکر گردیده است که توجّه و شناخت آن برای هر فرد مسلمان، مهم می باشد. در حدیثی امام صادق علیه ­السلام می­ فرماید: «ایمان ده درجه است، چون نردبان پله ­پله از آن بالا می ­روند»[۱۵] چنان ­که در حدیث دیگری آمده است: «مقداد در درجه هشتم، ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم قرار دارد.»[۱۶] و از روایات دیگر استفاده می شود فاصله بین این پله­ ها بسیار زیاد است؛ یعنی به گونه ­ای این مراتب از هم فاصله­ دارند که فهم مرتبه ­ی بالا در فهم کسی که در درجه پایین­ تر است، نمی­ گنجد. همچنین این روایت نورانی: «به راستى خداوند عز و جل ايمان را بر هفت‏ سهم‏ نهاده است: بر نيكى و راستگوئى و يقين و رضا و وفاء و دانش و بردبارى، سپس آن را ميان مردم پخش كرده، هر كه را همه اين هفت‏ سهم‏ داده پس او كامل است»[۱۷]

  • نشانه­ قوت و ضعف ایمان

نکته ی مهم دیگری که از روایات در خصوص ایمان استفاده می شود این است که ایمان انسان ­ها دارای قوت و ضعف می باشد؛ و هر فرد می ­تواند با در نظر گرفتن این معیارها ضعف و قوت ایمان افراد را بررسی نماید.

امام صادق علیه­ السلام در کلامی ارزشمند به بیان علامتی مهم در این خصوص پرداخته ­اند:

«إِنَ‏ الْمُؤْمِنَ‏ أَشَدُّ مِنْ‏ زُبَرِ الْحَدِيدِ إِنَّ الْحَدِيدَ إِذَا دَخَلَ النَّارَ لَانَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ قُتِلَ وَ نُشِرَ ثُمَّ قُتِلَ وَ نُشِرَ لَمْ يَتَغَيَّرْ قَلْبُهُ[۱۸]

«مؤمن از پاره­ هاى آهن محكم ­تر است؛ پاره­ هاى آهن هرگاه در آتش نهاده شود تغيير مى ­كند اما اگر مؤمن بارها كشته و زنده شود دلش تغييرى نمی ­كند»

در همین رابطه حدیث دیگری از امام باقرعلیه ­السلام نقل گردیده است:

«الْمُؤْمِنُ‏ أَصْلَبُ‏ مِنَ الْجَبَلِ الْجَبَلُ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ وَ الْمُؤْمِنُ لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ شَيْ‏ءٌ»[۱۹]

«مؤمن از كوه سخت ­تر است. از كوه كم مى ­شود، امّا از دين مؤمن چيزى كاسته نمى­ شود»

 در مقابل این طایفه از روایات، پیامبر اعظم صلی ­الله علیه و آله به یکی از نشانه ­های ضعف ایمان اشاره می نمایند:

«إِنَ‏ اللَّهَ‏ يُبْغِضُ‏ الْمُؤْمِنَ‏ الضَّعِيفَ الَّذِي لَا زَبْرَ لَهُ وَ قَالَ هُوَ الَّذِي لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»[۲۰]

«خداوند تبارك و تعالى مؤمن ضعيفى را كه هيبت و صلابت ندارد دشمن مى ­دارد؛ سپس آن حضرت فرمود: او كسى است كه نهى از منكر نمى كند»

  • توجه به فواید تقویت ایمان

در دین مبین اسلام راه هایی نیز برای افزایش ایمان مطرح گردیده است که لازم است به برخی از آنها اشاره گردد. خداوند در سوره مبارکه انفال به تأثیر آیات قرآن در افزایش ایمان مؤمنین اشاره نموده و می ­فرماید:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[۲۱]

«مؤمنان همان كسانى ‏اند كه چون خدا ياد شود دل ­هايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مى ‏كنند»

و در آیه دیگری به لطف الهی و افزون شدن ایمان اشاره می­ گردد:

«هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا »[۲۲]

«اوست آنكس كه در دل ­هاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند و سپاهيان آسمان ها و زمين از آن خداست و خدا همواره داناى سنجيده‏ كار است»

البته توجه به این مطلب ضروری است که رابطه­ ی ایمان و آرامشی که از جانب خداوند به مؤمنین ارزانی می شود رابطه ­ای دوسویه است که هر کدام زمینه­ را برای رشد دیگری فراهم می کند تا ثمره ­­ای چون شجاعت و دلیری­ را نتیجه بخشد و انسان برخوردار از آن را به درجه ­ای واصل نماید که هراسی از غیر خدا نداشته باشد:

«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا»[۲۳]

«همان كسانى كه پيام­ هاى خدا را ابلاغ مى‏ كنند و از او مى‏ ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براى حساب رسى كفايت مى ‏كند»

و ملامت ملامتگران هرگز در اراده پولادینشان اثرگذار نیست:

«وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»[۲۴]

«از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى ‏ترسند اين فضل خداست آن را به هر كه بخواهد مى ‏دهد و خدا گشايشگر داناست»

و هرگز به خاطر آنچه از دست داده ­اند غمگین نمی ­شوند و نیز از آنچه به آن­ ها داده شده شادمان نمی­ شوند:

«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»[۲۵]

«تا بر آنچه از دست‏ شما رفته اندوهگين نشويد و به [سبب] آنچه به شما داده است‏ شادمانى نكنيد و خدا هيچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد»

هم­ چنین از نتایج و برکات ایمان، این­ است که مؤمنان هرگز در برابر حوادث سخت سست نمی ­شوند و اندوهی به خود راه نمی ­دهند و همواره خود را برتر از دشمن می ­بینند.

«وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»[۲۶]

«و اگر مؤمنيد سستى مكنيد و غمگين مشويد كه شما برتريد»

اما در مقابل، افراد ضعیف ­الایمان از نعمت آرامش و اطمینان محروم­ اند و همواره در اضطراب و غم و اندوه به سر می ­برند و خداوند در دل­ های آنها القاء رعب و ترس می­ نماید:

«سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ»[۲۷]

«به زودى در دل ­های كسانى كه كفر ورزيده ‏اند بيم خواهيم افكند زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيده ‏اند كه بر [حقانيت] آن [خدا] دليلى نازل نكرده است و جايگاهشان آتش است و جايگاه ستمگران چه بد است»

  • ایمان کامل

حضرت عیسی علیه ­السلام می­ فرماید: واى بر شما اى دنيا پرستان، همچنان كه گندم‏ را تميز و پاكيزه مى‏ سازيد و آردش را خوب نرم مى ‏كنيد تا طعمش را دريابيد و از خوردنش لذّت بريد، همچنان ايمان‏ را پاك‏ ساخته و تكميلش كنيد تا شيرينى‏ آن را دريافته و از سرانجام آن سود ببريد»[۲۸]

در این زمینه از امام سجاد علیه ­السلام نیز نقل گردیده است:

«أَرْبَعٌ‏ مَنْ‏ كُنَ‏ فِيهِ‏ كَمَلَ إِسْلَامُهُ وَ أُعِينَ عَلَى إِيمَانِهِ وَ مُحِّصَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَقِيَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ وَ لَوْ كَانَ فِيمَا بَيْنَ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمَيْهِ ذُنُوبٌ حَطَّهَا اللَّهُ عَنْهُ وَ هِيَ الْوَفَاءُ بِمَا يَجْعَلُ لِلَّهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ صِدْقُ اللِّسَانِ مَعَ النَّاسِ وَ الْحَيَاءُ مِمَّا يَقْبُحُ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ النَّاسِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ مَعَ الْأَهْلِ وَ النَّاس»[۲۹]

«هركس داراى چهار خصلت باشد ایمانش كامل و گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتى خداوند را ملاقات مى­ كند كه از او راضى و خوشنود است: خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى كه بتواند بدون توقّع و چشم داشتى نسبت به مردم خدمت نماید؛ راستگویى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى؛ حیا و پاكدامنى نسبت به تمام زشتى ­هاى شرعى و عرفى و خوش ­اخلاقى و خوش  ­برخوردى با اهل و عیال خود و مردم»

شخصی نیز از پیامبر صلی­ الله علیه و آله پرسید: دوست دارم ایمانم را کامل نمایم؟ حضرت فرمود:

«حَسِّنْ خُلقَكَ يَكمُلْ إيمانُكَ»[۳۰]

«اخلاقت را نیکو گردان ایمانت کامل خواهد شد»

آن حضرت در حدیث دیگری می­ فرماید:

«ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ اسْتَكْمَلَ إِيمَانَهُ لَا يَخَافُ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ وَ لَا يُرَائِي بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِهِ وَ إِذَا عَرَضَ‏ عَلَيْهِ‏ أَمْرَانِ‏ أَحَدُهُمَا لِلدُّنْيَا وَ الْآخَرُ لِلْآخِرَةِ آثَرَ أَمْرَ الْآخِرَةِ عَلَى أَمْرِ الدُّنْيَا»[۳۱]

«سه چيز است كه هر كه داشته باشد ايمانش كامل است: مردى كه در راه خدا از سرزنش هيچ نكوهش ­گرى نهراسد و در هيچ كار خود ريا و خودنمايى نكند و هرگاه دو چيز بر او عرضه شود كه يكى دنيايى است و ديگر آخرتى، كار آخرت را بر دنيا ترجيح دهد»

دقت در این روایت نیز جهت دریافت مفهوم اکمال دین مؤثر می ­باشد؛ حضرت صادق علیه ­السلام از پدر بزرگوارش نقل می ­کند که فرمودند:

«لَا يَسْتَكْمِلُ‏ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ‏ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزَايَا»[۳۲]

«حقیقت ایمان انسان کامل نمی­ شود تا این که در او سه خصلت باشد: شناخت دین، مدیریت و تدبیر در مخارج زندگی، صبر و استقامت در گرفتاری و مشکلات»

  • ایمان مستقر و مستودع

آخرین سخن در این بخش این است که ایمان در روایات ما به مستقر و مستودع‏، پایدار و ناپایدار، فصلی و غیر فصلی و ثابت و عاریه­ ای تقسیم شده است. امیرالمؤمنین علیه ­السلام در این زمینه چنین می ­فرماید:

«فَمِنَ الإِيمانِ ما يَكونُ ثابِتا مُستَقِرّا فِي القُلوبِ، ومِنهُ ما يَكونُ عَوارِيَّ بَينَ القُلوبِ وَالصُّدورِ إلى أجَلٍ مَعلومٍ فَإِذا كانَت لَكُم بَراءَةٌ مِن أحَدٍ فَقِفوهُ حَتّى يَحضُرَهُ المَوتُ، فَعِندَ ذلِكَ يَقَعُ حَدُّ البَراءَةِ»[۳۳]

«قسمتى از ايمان در دل­ ها استوار و پابرجاست و قسمتى از آن، ميان دل ­ها و سينه ها عاريت [و ناپايدار] است، تا زمانى معيّن (زمان مرگ). بنابراين، اگر مى ­خواهيد از كسى بيزارى بجوييد صبر كنيد تا زمان مرگش فرا رسد، در آن هنگام سزاوار بيزارى مى ­شود»

ایمان و پایه ­های آن

از منظرآیات قرآن، دین بر سه پایه عقاید، احکام و اخلاق استوار شده است و عمل بر طِبق آن­ هاست که میزان ایمان هر فرد را مشخص می ­سازد؛ و همین جایگاه موجب گردیده است که خداوند متعال در آیه­ یکصد و هفتاد و هفت سوره ی بقره که به مسأله­ تغییر قبله اختصاص یافته است به آن این­ چنین اشاره نماید:

خداوند در برابر اهل کتاب به ویژه یهود که در ماجرای تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه، موقعیت خود را از دست رفته می­ دیدند، می ­فرماید:

«لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»[۳۴]

«نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‏ ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفته ‏اند و آنان همان پرهيزکارانند»

این آیه ­ی شریفه به صراحت مبیّن این مطلب­ است که پایه همه نیکی­ ها و خوبی­ ها ایمان و اعتقاد به مبدأ و معاد، فرشتگان، کتاب­ های  آسمانی و پیامبران الهی است. خداوند متعال در این آیه ­­ی شریفه و پس از بیان مسأله ­ی اعتقاد، به موضوع انفاق، ایثار و بخشش ­های مالی می ­پردازد و می ­فرماید: مال خود را با تمام علاقه ای که به آن دارند به خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، درراه ­ماندگان، سائلان و بردگان می ­دهند و سپس ادای نماز و زکات را مورد تأکید قرار می ­دهد و در ادامه نسبت به وفای عهد که از زمره برترین ویژگی های اخلاقی است، می فرماید: کسانی هستند که به عهد خویش به هنگامی­ که پیمان می­ بندند وفادارند و کسانی هستند که در هنگام محرومیت و فقر و به هنگام بیماری و درد و همچنین در موقع جنگ در برابر دشمن صبر و استقامت به خرج می ­دهند و در برابر این حوادث زانو نمی ­زنند و در پایان نیز می­ فرماید: «أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»

و از این نمونه آیات می توان به چهار آیه ­ای اشاره نمود که خداوند حکیم با لفظ «انّما» که دلالت بر حصر می کند به بیان صفات مؤمنین پرداخته است. خداوند در این آیات چهار گانه گاهی با «أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» و در جایی دیگر با «أُولَئِكَ هُمُ الصادقون» از آنان یاد می ­کند تا هم سیمای مؤمنان واقعی را نشان دهد و هم به دیگران الگویی مطمئن ارائه نماید:

۱: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ* الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون* أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»[۳۵]

«مؤمنان همان كسانى ‏اند كه چون خدا ياد شود دل هايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مى‏ كنند، همانان كه نماز را به پا مى ‏دارند و از آنچه به ايشان روزى داده ‏ايم انفاق مى‏ كنند، آنان هستند كه حقّا مؤمن ­اند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى نيكو خواهد بود»

۲: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»[۳۶]

«جز اين نيست كه مؤمنان كسانى ‏اند كه به خدا و پيامبرش گرويده ‏اند و هنگامى كه با او بر سر كارى اجتماع كردند تا از وى كسب اجازه نكنند نمى‏ روند در حقيقت كسانى كه از تو كسب اجازه مى‏ كنند آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند پس چون براى برخى از كارهايشان از تو اجازه خواستند به هر كس از آنان كه خواستى اجازه ده و برايشان آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده مهربان است»

۳: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»[۳۷]

«در حقيقت مؤمنان با هم برادرند پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد»

۴: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۳۸]

«در حقيقت مؤمنان كسانى ‏اند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده ‏اند اينانند كه راست كردارند»

ویژگی­ های مؤمنان واقعی و راستین در این آیات را به طور خلاصه می توان چنین برشمرد:

۱-دل ­های آنان به یاد خدا می­ تپد. ۲- دائما در حال حرکت و تکامل­ اند و توقفی در کارشان نیست. ۳- تنها تکیه ­گاهشان خداست و به او اعتماد دارند. ۴- نماز را به پای می­ دارند. ۵- از آنچه که روزیشان شده است انفاق می ­کنند. ۶- پیرو رهبر و وفادار به او هستند و بدون دستور او حرکتی ندارند. ۷- همه مؤمنین را برادران خود می ­دانند و هرگز خود را برتر از دیگران به حساب نمی ­آورند. ۸- هرگز دچار شک و تردید نمی­ شوند و ایمان آنان پایدار است. ۹- هر کجا لازم باشد با جان و مال از مکتب دفاع می­ کنند. ۱۰- ایمان و پاداش ویژه بهره آنان است.

[۱]. صحیفه سجادیه، ص۹۲

[۲]. ترجمه و تحقیق مفردات قرآن، ج۱،ص۱۴

[۳]. بحارالانوار، ج۴۶،ص ۱۷۶

[۴]. غررالحکم و درر الکلم، ص ۵۰

[۵]. بحارالانوار، ج۲،ص۱۱۴

[۶]. همان، ج۷۲،ص۲۷

[۷]. محاسن، ج۱،ص ۲۴۸

[۸]. بحارالانوار، ج۶۷،ص۲۵

[۹]. کنزالعمال، ص۹۹

[۱۰]. نهج البلاغه، ص ۵۲۹

[۱۱]. مجموعه ورام، ج۱،ص۱۰۵

[۱۲]. همان،ج۱،ص۹۴

[۱۳]. حجرات/۱۴

[۱۴]. مصطفوی، ترجمه اصول کافی، ج۳، ص۴۰

[۱۵]. کمره­ ای، ترجمه اصول کافی، ج ۴، ص ۱۴۷

[۱۶]. جعفری، ترجمه خصال، ج۲ ص۱۷۳

[۱۷]. کمره­ ای، ترجمه اصول کافی، ج۴ ص۱۳۹

[۱۸]. المحاسن، ج۱،ص۲۵۱

[۱۹].كافي،ج‏۲، ص۲۴۱

[۲۰]. وسائل الشیعه، ج۱۶،ص۱۲۵

[۲۱].انفال/۲

[۲۲]. فتح/۴

[۲۳].  احزاب/۳۹

[۲۴] . مائده/۵۴

[۲۵]. حدید/۲۳

[۲۶]. آل عمران/۱۳۹

[۲۷]. آل عمران /۱۵۱

[۲۸]. جعفری،تحف العقول، ص۴۸۴

[۲۹]. بحارالانوار، ج ۶۶،ص ۳۸۰

[۳۰]. کنزالعمال، ح۴۴۱۵۴

[۳۱]. مجموعه ورام، ج۱ ص۲۳۱

[۳۲]. المحاسن، ج۱، ص۵

[۳۳]. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۵۸

[۳۴]. بقره/۱۷۷

[۳۵]. انفال/۲-۴

[۳۶]. نور/۶۲

[۳۷]. حجرات/ ۱۰

[۳۸]. حجرات/۱۵

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.