سفرنامه بلغارستان
در کاخ احساس عجیبی داشتم. این مبلّغان جامعه توحیدی و بیطبقه، چگونه جدای از مردم در این کاخهای شگفتآور و مدرن و پرخرج زندگی میکنند. دل آدم میگرفت وقتی اینگونه عالمان بیعمل و گویندگان غیر متّعظ، دنیا را پر کردهاند…
****************************************************************************
ظهور انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی، ضرورت شکلگیری مراودات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با دیگر کشورها و فعالیت مسؤولین عالیرتبه جمهوری اسلامی در این سرزمینها را بهدنبال داشت. در این بین حضور شخصیت فرهیخته و با ذکاوتی همچون شهید سید حسن شاهچراغی که مسئولیت نمایندگی مردم و عضویت در هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی، سرپرستی مؤسسه کیهان، سخنگویی کمیسیون امنیت ملی و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما را همراه با تسلط به مباحث فرهنگی و سیاسی در کارنامهی درخشان خود داشت، گروههای مختلف اعزامی را به بهرهگیری از اندیشه و خرد این انسان متعهد، در سفرهای کاری خویش ترغیب مینمود.
این روحانی اندیشمند نیز ضمن انجام وظایف محوّله، با توجه به قلم شیوا و مهارت در ثبت وقایع و خاطرات، به نگارش مشاهدات و تجربیات خویش از این سفرها اهتمام ورزیده و میراثی ارزشمند که از ذخایر ماندگار انقلاب اسلامی محسوب میشود را برای آیندگان به یادگار میگذارد.
آنچه در ادامه میآید، سفرنامهی این شهید والامقام به کشور بلغارستان است که در خردادماه سال هزار و سیصد و شصت و سه هجری شمسی و بهمدت سه روز در قالب هیأتی دیپلماتیک به سرپرستی دکتر علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی صورت پذیرفته است.
…………………………………………………………………………………..
پدیدآورنده: سید حسن شاهچراغی
دستهبندی: سفرنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
سفر به بلغارستان
دنیا چو حباب است، آن هم چه حباب
آن هم نه به روی آب که بر روی سراب
آن هم چه سرابی که ببینند به خواب
و آن خواب چه خواب، خواب بدمست خراب
***
هشت خرداد ۶۳
بالأخره در اولین روز مجلس دوّم انقلاب از خیر افتتاح و شعبه و عضویت در گروه تحقیق گذشتیم و به اتفاق دکتر ولایتی عازم بلغارستان شدیم. صبح اول وقت در فرودگاه حاضر بودم. هنوز همسفران نیامده بودند. هواپیمای ایرانایر با یک ساعت تأخیر همیشگی به قصد آتن از جای برخاست. دکتر ولایتی رئیس هیأت بود و من و آقای صدر مدیر کل و شش هفت نفر دیگر از وزارت خارجه، خبرگزاری و دفتر مرکزی خبر. شش ساعت و سیوپنج دقیقه باید در هواپیما میماندیم تا به آتن برسیم. خیلی دوست داشتم که فرصتی حتی کوتاه میبود تا از سرزمین افلاطونخیز و ارسطوخیز و جایگاه سقراط دیدن میکردم؛ به ویژه که شنیده بودم دریای اژه و سرزمین یونان، زیبایی سحرانگیزی دارد. متأسفانه بیش از دو ساعت نمیتوانستیم (آن هم فقط در فرودگاه) بمانیم. در این فاصله صحبتهای زیادی به میان آمد و بیشتر درباره اهداف سفر سؤال شد و پاسخ دادند. معلوم شد مقصود، فقط چراغ سبزی است به شرق و شوروی و البته که در هنگام بحران خلیج و کمکهای احتمالی شوروی، مستقیم که نمیشود وارد عمل شد؛ باید از طریق یکی از مطمئنترین و نزدیکترین اقمار صورت گیرد. بلغارستان به همین دلیل انتخاب شده است. آقای صدر میگفت: «ما از حربه نزدیکی به شرق یا به غرب، باید همیشه علیه ابرقدرت دیگر استفاده میکردیم، ولی به هر دو اطمینان دادهایم که به دام دیگری نمیافتیم و این اطمینان باعث شده که هر دو با ما خصمانه برخورد کنند». آقای دکتر ولایتی اظهار میکرد: «سیاست خارجی دست ما که نیست؛ همه تعیینکننده هستند و طبعاً ما هم نمیتوانیم یک مشی منظم داشته باشیم». جالب این بود که سفر را ما پیشنهاد کردهایم و هیچگونه دعوتی از طرف آنان صورت نگرفته است.
ساعت ۳۰/۱۲ به وقت محلی یونان، وارد فرودگاه شدیم. سفیر آقای بهنام و اعضای سفارت، افرادی از وزارت خارجه یونان و افرادی از سفارت بلغارستان در یونان، در فرودگاه منتظر بودند. ساعتی در سالن پذیرایی بودیم که با میوه و ساندویچ تهیهشده در منزل سفیر پذیرایی شدیم. از اطراف فرودگاه و منظره هوایی شهر، زیبایی فوقالعادهای احساس نمیشد، اما روشن است که شتابزده نمیتوان قضاوت کرد و فرصتی ضروری است تا یونان را به طور کامل دیدار نمود.
هواپیمای ایرفلوت برای رفتن به صوفیه جلوی پاویون منتظر ما بود؛ سوار شدیم. پس از حرکت حدود نیم ساعت جلوی باند نگهش داشتند که بیسابقه بود و بعید نیست این کار عمداً صورت میگرفت. آقای ولایتی میگفت: «تا به حال هواپیمای ایلوشینی به این مدرنی ندیده بودم». ما را در فرستکِلَس [first class] نگه داشته بودند. هواپیمای کشور بیطبقه[۱] سه قسمت داشت و هر قسمتی مخصوص مسافران خاصی و صد البته که فرستکلَس مخصوص سران حزبی و احیاناً مهمانان مهم بود.
با یک ساعت تأخیر وارد فرودگاه صوفیه شدیم. وزیر خارجه و مقامات وزارت خارجه به استقبال آمده بودند. از سفارت، تهرانی مدیر وقت سفارت و دو نفر دیگر بودند. مدتها است دولت بلغارستان به خاطر نداشتن سفیر، گلهمند است ولی هنوز آقای قنبری به خاطر مشاغل دانشگاهی در مشهد، امکان این را نیافته است که به صوفیه بیاید[!]
تشریفات خوبی از جهت اتومبیل به کار رفته بود. شهر صوفیه در مجموع زیبا مینمود؛ سرسبز و پردرخت، و ساختمانها و خیابانها سعی شده بود که منظم در کنار هم قرار بگیرد. ساختمانهای قدیمی و سنگی هم به چشم میخورد. مردم ترکیب اتومبیلها را تماشا میکردند. آثار فقر و فلاکتی از پایتخت، هویدا نبود و البته آن زیبایی صبح و سفیدی بامداد که منوچهری از زنهای بلغار برایمان سروده بود هم، به چشم نمیخورد. اصولاً مشترکات اروپاییها از جهت خیابانبندی و ساختمانها و مردان و زنان و لباس، چه در شرق و چه در غرب اروپا فراوان است. ما را به یک رزیدانس خصوصی که دولت بلغارستان از مهمانان خود پذیرایی میکنند، بردند.
برنامه از پیش مشخص بود و قرار بر این شد که ساعت شش با وزیر خارجه ملاقات صورت گیرد. نماز گزارده شد و همه آماده، عازم وزارت خارجه شدیم. هماکنون جلسه شروع شده و مذاکرات آغاز شده است. من در کنار ولایتی قرار دارم. وزیر خارجه بلغارستان گفت: «ادب اقتضا میکند شما صحبت را آغاز کنید و بحث امروز سیاسی باشد و فردا مذاکرات غیر سیاسی فیمابین.»
آقای ولایتی هم، سخن خود را شروع کرد: «بزرگترین دستاورد انقلاب ما خلع ید رژیم وابسته بود و رسانیدن ملت ما به استقلال. این عدم وابستگی، به معنی عدم رابطه با کشورها نیست. با هر کشوری که بخواهد با ما روابط دوستانه داشته باشد، ما هم دوست هستیم. در همین ارتباط برای رابطه با همسایگانمان اولویت قائل بودیم و سعی کردیم که این دوستی برقرار شود.
با امارات، پاکستان و ترکیه و حتی شوروی، توسعه روابط داشتیم. اگر با عراق میجنگیم، به علت این است که او جنگ را شروع کرده است و او به دلیل تضعیف حکومت نوپای اسلامی و جدایی سرزمین مهم خوزستان، جنگ را شروع کرده است. ما وظیفه خود میدانیم که در برابر عراق ایستادگی کنیم؛ همانطور که شما در برابر نازیها از خود دفاع کردید.
ما از نهضتهای آزادیبخش در دنیا حمایت کردیم و قطع نفت از اسرائیل و آفریقای جنوبی را اقدام نمودیم. از مبارزات مردم آفریقای جنوب غربی حمایت کردیم. از سوریه، لبنان و فلسطین علیه اسرائیل، حمایت مالی و سیاسی کردیم. در نیکاراگوئه، حامی مردم آنجا بودهایم. ایران در زمان شاه، پایگاه امریکا بود و امروز بیشتر از همه، امریکا از انقلاب ما متضرر شده است. شاه ژاندارم منطقه بود و حافظ منافع امریکا. پایگاههای جاسوسی آنها در مرزها، به خصوص مرز شوروی از بین رفت.
آنچه در خلیج فارس میگذرد، توطئه عراق است برای کشانیدن قدرتهای خارجی به منطقه و نجات خویش از مهلکه. امریکاییها در رأس آنهایی هستند که از عراق حمایت میکنند و در خلیج فارس دخالت میکنند.
در مورد فلسطین، آزادی آن، مسئله استراتژیک ماست و فلسطین از آنِ فلسطینیهاست. مردم صحرا و مردم چاد و نامیبیا باید حاکم بر سرنوشت خود گردند. لیبی به خاطر مقابله با آمریکا مورد توطئه است که لازم میدانیم از او حمایت کنیم.
مسابقه تسلیحاتی لازم است تمام شود والّا در یک جنگ فراگیر، نه غالبی میماند و نه مغلوبی. بنابراین هر نوع سیاست میلیتاریستی محکوم است. ضروری است همکاری بین کشورهای شمال و جنوب فراوان شود و امکانات جهان صنعتی در اختیار جهان سوم قرار گیرد. در صورتی که مجامع بینالمللی بخواهند، فقر و جهل و عدم بهداشت قابل حل است. ما از مذاکرات شرق و غرب برای کاهش سلاحها به خصوص اتمی آن حمایت میکنیم.»
وزیر خارجه بلغارستان اجازه خواست پرسشی داشته باشد و پرسید که امکانات صلح بین ایران و عراق را چگونه میبینید؟ در گذشته میانجیهای بسیار زیادی آمدند و موفق نشدند.
آقای ولایتی: «اکثر میانجیها واقعیات را در جنگ نمیشناختند و یا ندیده میگرفتند. میانجیها از ما میخواستند با اشغالگرِ دهها هزار کیلومتر از خاک ما، بنشینیم و مذاکره کنیم. اشغالگر، امتیاز میخواست و ما نمیتوانستیم آن را قبول کنیم. ما میگفتیم خاک ما را بیقیدوشرط ترک کنند، خسارات را بپردازند و متجاوز محاکمه شود و مجازات گردد. علیرغم ادعاهای دروغین عراق، هنوز نفتشهر و فکه و شلمچه در دست آنهاست. یک فرمانده عراقی گفته بود که مرزهای گذشته بین ایران و عراق، یک مرز قدیمی و امپریالیستی است و باید مرزهای جدید رسم شود. صدام هم قرارداد الجزایر را لغو کرد.»
پس از بحث مفصّلی در مورد جنگ ایران و عراق و خلیج، وزیر خارجه بلغارستان گفت: «انقلاب ما چهل سال سن دارد. ما یک کشور عقبافتاده بودیم و امروز در ردیف کشورهای نسبتاً پیشرفته اروپا هستیم. ما به خوبی فهمیدیم اولین شرط پیشرفت، صلح است؛ صلح برای اروپا و تمام جهان. این اصل اساسی سیاست خارجی ماست. انقلاب ما سوسیالیستی است و البته این ارتباط به کشورمان دارد. در کشور شما انقلاب اسلامی است و مورد احترام ماست چون علیه استبداد و سلطه دیگران است. این انقلاب شایسته احترام است.
اصل دیگر در سیاست خارجی ما، توسعه با سایر کشورهای سوسیالیستی است. در صورتی که همکاری کشورهای سوسیالیستی و به خصوص اتحاد شوروی نبود، بلغارستان به اینجا نمیرسید. ما این توسعه را با همهی جهان میخواهیم. ما از کشورهای مبارز حمایت میکنیم و در چهل سال گذشته بارها این را ثابت کردهایم. هنوز هم در حال از هم پاشیدن امپریالیسم و کاپیتالیزم هستیم. به آنها که استقلال میخواهند، کمک میکنیم. به همین دلیل ما هم مورد تهمت و تبلیغات روانی هستیم. حتی گفتند که ما میخواستیم پاپ روم را بکشیم. ما به فلسطینیها کمک میکنیم؛ مبارزه آنها عادلانه است. به نیکاراگوئه هر نوع کمک میشود. امریکا هم نمیتواند ما را ببخشد. سواپو[۲] و … را همینطور.
بلغارستان کوچک، کمکهای بسیاری به جهان میکند. این روش ماست و ادامه مییابد. مشی ما توسعه مناسب حسن همجواری با کشورهای بالکان است. ما خواستار اصول در هلسینکی هستیم. ما توسط رئیسجمهور اعلام کردهایم که بلغارستان، هیچ ادعای ارضی علیه کسی ندارد. بالکان همیشه هدف قدرتها بوده و این باعث جنگها شده است و همچنین بالکان مرز تلاقی پیمانهای ورشو و آتلانتیک است؛ رومانی و بلغارستان از یک طرف و یونان و ترکیه از طرف دیگر. در عین حال ما حسن همجواری را اعلام کردهایم. ما دو سال قبل، هزار و سیصدمین سال وجود بلغارستان را جشن گرفتیم. هیچوقت تا به حال روابط ما با همسایگان به خوبی امروز نبوده است. همسایگان ما هم همینطور بودهاند. این آرامش به هم نخواهد خورد مگر آنکه بیگانهای دخالت کند. این راه ماست. شعار امروز ما این است که منطقه بالکان باید دور از سلاح اتمی باشد. ما هم مثل شما طرفدار مناطقی هستیم که از سلاح اتمی خارج باشد. بدین امید که دنیا چنین شود.
در مورد اروپا اوضاع پیچیده است؛ به دلیل وضع دستگاه حکومتی امریکاست. امریکا میخواهد نیروها را تغییر بدهد به نفع خود در اروپا و کل جهان، و هدف نهایی دستیابی به سلطه جهانی و از بین بردن سوسیالیزم است. امریکا انقلاب شما و انقلاب ما را نمیبخشد. امریکا، اروپا را یک طعمه و گروگان خود میداند و فقط به منافع خود میاندیشد. ما اجازه نمیدهیم تناسب قوا به هم بخورد. اگر آنها از ما سبقت بگیرند، به معنای جنگ است و ما این را اجازه نمیدهیم. ما سلاحهای خودمان را تکمیل میکنیم و آمادگی داریم برای کاهش سلاحها.
در مورد خلیج، باید بگویم که ما مسائل آنجا را کاملاً پیگیری میکنیم و علاقهمند به تحولات و تعقیب مسائل آنجا هستیم. جنگ، هیچگاه به نفع ملتها نیست؛ به همین دلیل اعتقاد داریم که باید راهحلی برای مسئله پیدا شود. باید دنبال راههای صلحآمیز برویم. این جنگ، بهانه برای مداخله دیگران میتواند باشد و امریکا هماکنون دخالت میکند. نیروهای امریکایی، آنجاست و یک کشتی هواپیمابر دیگر عازم آنجاست. دنبال پایگاهها هستند. در حال حاضر امریکاییها دنبال بهانه هستند، گرچه انتخابات، جلوشان را برای مداخله مستقیم میگیرد. اینها میخواهند، جوری عمل کنند که به معنای دعوت از آنها باشد. روی متحدین اروپایی خود هم فشار میآورند.
موضع ما شناختهشده است. ما خواستار عدم وجود هیچ پایگاه خارجی در آنجا هستیم؛ رسماً هم اعلام کردهایم. کشتیرانی باید آزاد باشد. آلمان غربی و ژاپن به نفت خلیج فارس وابستهاند و ما وابسته نیستیم. ما دوست نداریم آزادی کشتیرانی را امریکاییها تأمین کنند. اگر بناست تضمینی باشد، باید از طرف تمام کشورهای ذینفع باشد. من به الرشید کویتی گفتم، حضور امریکا خطرات بزرگی دارد.»
دو ساعت و نیم مذاکرات طول کشید. پس از پایان مذاکرات در مرحله اوّل، به رزیدانس برگشتیم. شام را صرف کردیم. قبل از آن هم کمی در باغ رزیدانس قدم زدیم.
بلغارستان، عجیب سرسبز است. درختهای سیب، تازه به گُل نشسته بود و درخت گیلاس هم پر از گیلاس بود. بلغارستان کشور زیبا، کشور دامداری، کشاورزی و میوه است و تعداد زیادی از این محصولات، به خارج جهت تحصیل ارز صادر میشود.
***
۹ خرداد
صبح زیبای صوفیه را با پیام امام از رادیو به مناسبت افتتاح مجلس دوّم شروع کردیم که حرکتآفرین و نشاطآور بود. به حق، در طول حیات پرحادثه انقلاب، روح و سخن امام بود که ما را به حرکت وامیداشت و قوتقلب و نشاط فعالیت میبخشید.
پس از صرف صبحانه، برای مذاکره عازم وزارت خارجه شدیم. منوچهری، زیبایی زنان و دختران را به سفیدی صبح تشبیه کرده بود، امّا به راستی اگر آن تشبیه را دیروز نیافتم، سفیدی و بهجتانگیزی صبح بهار بلغارستان را بینظیر یافتم و آدمها هم در این صبح خوب، زیباتر جلوه میکردند.
مذاکرات مرحله دوّم به ترتیب دیروز آغاز شد و از ابتدا بنا بر این شد که مذاکرات، حول روابط دوجانبه باشد.
آقای ولایتی ابتدا خبر انتصاب سفیر جدید برای بلغارستان را مطرح کرد که باعث خوشحالی طرف شد و اظهار داشت: «خوب است مبادلات و مباحثات بین مقامهای بالا بیشتر شود. تاکنون همکاریهای خوبی در زمینهِ کشاورزی، صنایع، حمل و نقل و ارتباطات بین ما صورت گرفته است. مسافرتهای زیادی صورت گرفته است و از شما دعوت میکنم که از کشور ما دیدار کنید. به زودی یک هیأت تخصصی کشاورزی برای دیدار از ایستگاه خاکشناسی پوشخاروف به اینجا میآید. بنا است، شما شش سد خاکی در خراسان بسازید.» (در ترجمه بلغاری معلوم شد شش در زبان بلغاری به کار میرود که این بحث جدیدی درست کرد. یکی از معاونین وزارت خارجه بلغاری گفت: «سیصد و هفده لغت فارسی در زبان ماست» و آقای ولایتی شوخی کرد که باید زیاد بشود.)
در زمینه غذایی و نفت هم میتوانیم صحبت کنیم. ما تأکیدمان بر افزایش حجم روابط به لحاظ ارزش و تناژ است؛ البته طرفینی. میزان نفت ارسالی ما به شما در سال جاری افزایش دارد.
در مورد حمل و نقل، پیشنهاد سهجانبهای از جانب ترکیه مطرح شده که ما و شما و ترکیه با هم بپذیریم که امیدواریم این اجلاس هرچه سریعتر انجام گیرد. در مورد موافقتنامهی دریایی پیشرفتهایی داشتهایم و بحثهایی در مورد لیفتتراکسازی سهند تبریز و توتون و سیگار صورت گرفت.»
آقای ولایتی گفت: «طبق اطلاعی که به من دادند، قرار است شما به میزان ده تا دوازده درصد از صادرات غیرنفتی ما وارد کنید که تاکنون اقدامی نشده است و تأکید شما را لازم دارد. همچنین وزارت صنایع ما علاقهمند است از تخصص شما در استفاده از صنایع سلولوزی و چوب و کاغذ استفاده نماید.»
آقای ملادنف گفت: «ما علاقهمند به ادامه همکاریها هستیم و هر کاری که بتوانیم انجام میدهیم. تماس سیاسی، نقش مهمی در روابط دارد. روابط سیاسی، اهمیت مخصوصی دارد و خوب است که در هنگام مسائل مهم بتوانیم این روابط را آزادانه داشته باشیم. من در زمان مناسب، این سفر را با کمال میل انجام خواهم داد. معرفی سفیر از ناحیه شما بسیار مهم است. ما در تمام زمینههایی که ذکر کردید، آماده همکاری وسیع هستیم و آماده انتقال اطلاعات. ما در آینده مقدار بیشتری نفت خواهیم خرید و در زمینه کالاهای غیرنفتی هم اقدام میکنیم.
صادرات ما در سال گذشته دو برابر کم شده است که باید به آن توجه شود. ما در چهار ماه اول سال، ۳۴ میلیون دلار صادرات داشتیم و هفت میلیون دلار غیر نفتی خریدیم که بیست درصد میشود. ما علاقهمندیم دو هزار دستگاه رنو پنج بخریم. ما تعهد خودمان را روی ده درصد انجام خواهیم داد. ضمناً علاقهمندیم پنجهزار تن مس خام بخریم. ما در هر زمینه که شما بخواهید، آماده همکاری هستیم و در جهت حل مشکلات هم آمادگی کامل داریم.»
مذاکرات بیش از یک ساعت طول کشید. ساعت یازده باید برای دیدار رئیس جمهور برویم. رئیس، از عناصر قدیمی و سابقهدار حزب کمونیست است. در این فاصله، ولایتی را به دفتر ملادنف بردهاند و ما در حیاط وزارت خارجه قدم میزنیم. ساختمان وزارت خارجه، جدید و نسبتاً مدرن و زیباست.
شهر صوفیه، آرام و سرسبز با یک میلیون جمعیت و وسایل حمل و نقل عمومی مثل اتوبوس و تراموای برقی و اتوبوسهای غیر برقی. ظاهراً مشکل مسکن ندارد.
ساعت یازده ما را به بویانا رزیدانس بردند. کاخی عظیم و زیبا بود در میان باغی وسیع در دامنه کوه سرسبز مشرف بر صوفیه. کاخ، محل پذیرایی مهمانان دولت است.
در کاخ احساس عجیبی داشتم. این مبلّغان جامعه توحیدی و بیطبقه، چگونه جدای از مردم در این کاخهای شگفتآور و مدرن و پرخرج زندگی میکنند. دل آدم میگرفت وقتی اینگونه عالمان بیعمل و گویندگان غیر متّعظ، دنیا را پر کردهاند. از همان اوّل آقای ولایتی را جدا کردند و بدون اینکه از قبل اطلاع داشته باشیم، فقط او را به حضور رئیس جمهور آقای ژیِکُف بردند. برای دوستان و به خصوص آقای صدر خوشایند نبود و به مسئول تشریفات هم اعتراض کردند، ولی اظهار میکردند این رسم ماست. من مطمئنم دیدن کاخ، جالبتر از دیدن خود رئیس جمهور بود.
پس از یک ساعت، رئیس جمهور با آقای ولایتی و ملادنف و وزیر تجارت خارجی آمدند. رسماً ما را معرفی کردند. به اتفاق سر میز غذا رفتیم. جای مرا در کنار رئیس جمهور قرار داده بودند و رو به روی رئیس جمهور آقای ولایتی نشسته بود. نهار به تناوب میآمد. خاویار بود که برای اولین بار میخوردم؛ خوراک گوشت گاو که از خیر آن گذشتم؛ سوپ که آن را نیز به خاطر گوشت نخوردم و فقط از گوجهفرنگی و خیار و فلفل و … صرف شد.
رئیس جمهور مرتب صحبت میکرد؛ از پیشرفتهای بلغارستان، از این که [مشکل] مسکن در سایر جاها حل شده و در صوفیه هنوز باقی است. گفت: «بعد از انقلاب، من اولین شهردار صوفیه بودم. برادرزادهام آمد و گفت: من کار ندارم. گفتم: وظیفه اکنون تمیز کردن شهر صوفیه است. او را سوپور کردم و الآن بازنشسته شده است.»
آقای ژیکف یک روند صحبت میکند؛ «ما امروز دومین کشور از جهت نیروی اتمی در اروپا هستیم. طبیعت با ما همکاری ندارد، ولی ما میجنگیم. شوروی، مستعمرهی ماست و از او نفت و گاز و وسائل میگیریم. اگر نفت و گاز میداشتیم، مستقیم به کمونیزم میرسیدیم. (من در اینجا پادرمیانی کردم که شوروی بیشترین نفت و گاز را دارد و به کمونیزم نرسیده است.) او جوابی نداد و گفت: «شوروی مستعمرهی ماست، ولی مطمئنیم که شما این را به شوروی نمیگویید. ما پنج قرن زیر نظر ترکهای عثمانی بودیم و پنج قرن پیشرفت ما متوقف بود. قهوه را برای ما به ارث گذاشتند. پنج سال قبل وقتی حافظ اسد به اینجا آمد، به او قهوهی ترکی تعارف کردم. گفت: این قهوه ترکی نیست، عربی است. بعد معلوم شد که ترکها حتی قهوه هم برای ما نگذاشتند.»
پس از صرف نهار، رئیسجمهور ما را تا جلوی پلهها بدرقه کرد. عازم رزیدانس شدیم و آنجا بود که از رادیو سخنرانی آقای موسوی خوئینیها و نایبرئیس شدن آقای کروبی و منشی شدن آقای دکتر هادی و اصغری را شنیدیم. حالا عازم مسجد صوفیه و مقبره سرباز گمنام هستیم.
مسجد صوفیه در مرکز شهر صوفیه قرار دارد. مرکز شهر صوفیه، سنگچینیها و بافت ساختمانی خود را حفظ کرده است. اتومبیل کمتر در آن جا تردد میکند و مغازهها و فروشگاهها عمدتاً در این مرکز قرار دارد. از زیبایی خاصی برخوردار است. مفتی صوفیه به استقبال ما آمد. مسجد کوچکی است [که] چهارصد و سی و پنج سال قبل از دوره حکومت عثمانیان ساخته شده است. مفتی ادعا میکرد بیش از هزار مسجد در اینجا وجود دارد. مسلمانها بیشتر در خارج صوفیه هستند. در مسجد نماز خواندیم. گنبد بلندی داشت و روح و رَوح همه مساجد را میشد در آن دید. شعر پارسیای بر دیوار آویخته بود:
دل به دست آور که حج اکبر است از هزاران کعبه یک دل بهتر است
کعبه بنیاد خلیل آذر است دل نظرگاه جلیل داور است
مفتی از ما دعوت کرد تا در اتاق سادهی کنار مسجد جمع شویم که این کار صورت گرفت و با شکلات و قهوه از ما پذیرایی شد. اظهار میکرد نماز جمعه و نماز تراویح را در اینجا میخوانیم. در کشور ما موقوفات زیادی هست و در هر حوزه امامی هست. یک هیأت مدیره و سرپرستی توسط مسلمانها انتخاب شده است که مدیر کل امور است و مسئول موقوفات. بودجه مساجد را این هیأت تنظیم میکند. مفتی توضیحات خستهکنندهای میداد که مجبور شدیم جلسه را ترک کنیم. از آنجا مستقیم به سفارت رفتیم؛ ساختمان کوچکی است که ملکی ایران است؛ قدیمی ولی در جای بسیار خوبی است.
برنامه بعدی، سرباز گمنام بود. مقبره سرباز گمنام در کنار کلیسایی گنبد طلایی [به نام] الکساندر نفسکی قرار دارد. کلیسا با گنبدهای طلایی جلوه خاصی دارد.
ساختمانهای دولتی، مرکز حزب، دفتر شورای دولتی و رئیس جمهور و نخستوزیری و چند پارک، همه در یک منطقه وسیعی به نام نهم سپتامبر قرار دارد. ساختمانها …… به سبک استالینی در اینجا بعد از انقلاب بنا شده است. ساختمان نوسازی را دیدیم که محل دفن دیمتریف اولین رئیس جمهور بلغارستان بود. دو سرباز مثل دوک جلوی آنجا ایستاده بودند و همیشه باید میایستادند. ساختمان سرباز گمنام ساختمان سادهای بود. با تشریفات خاص و سرود خاص، باوقار تمام دسته گل تقدیم مقبره شد. پس از بیست دقیقه قدم زدن به ساختمان نخستوزیری وارد شدیم. ساختمان مفصل و زیبایی بود. اتاق نخستوزیر اتاق بزرگ و باشکوهی بود مشرف بر میدان نهم سپتامبر. نخستوزیر بلند بلند حرف میزد. حرفها از هوا و خوشامدگویی و تعریف و تمجید از انقلاب اسلامی ایران [بود] و اینکه این سیاست محکم برای روابط ماست. او گفت: «چهل سال از انقلاب ما میگذرد. از سال ۱۹۴۴ ملت ما با کمک شوروی سلطه فاشیستی را از بین برد. مبارزه با امپریالیسم را خوب درک میکنیم. پادشاهی ما بیرحم و خیانتکار بود. (ساختمان قصر پادشاهِ قبل از جمهوری را دیدیم در همان میدان. ساده بود مثل ساختمانهای خدمهی کاخ شاهها) ما فقط ناظر انقلاب شما نیستیم؛ هر کار که بتوانیم برای انقلابتان انجام میدهیم. روابط ما فقط تجاری نیست؛ ما هر نوع کمک که بتوانیم انجام میدهیم. من تأکید میکنم اساس مناسبات ما فرصتطلبی نیست.» پس از سخن زیاد گفت: «من فکر میکنم امروز زمان انجام موافقتنامهها و عملی کردن تفاهمنامهها هست. شما منابع صادراتی زیادی دارید که غیر از نفت مورد علاقه کشور ما هست. ده درصد صادرات غیرنفتی شما باید مقدار حداقل باشد. در صنایع غذایی و ترانسپورت همکاریهای زیادی میتوان داشت. ما میتوانیم برنامه طویلالمدّهای را برای همکاری داشته باشیم. از این نقطهنظر سفر شما برای ما اهمیت بسیاری دارد.
از جهت سیاسی با توجه به توطئه آمریکا و ریگان علیه شما و ما، باید نیروهای ما وحدت بیشتری پیدا کنند. روی مجلس ما شعاری هست که اتحاد، نیرو میسازد. باید ما متحد شویم؛ به خصوص در زمینه اقتصادی. قبلاً قرار بود وزیر تجارت خارجی شما به بلغارستان بیاید، ولی نیامد. اگر ایشان فرصت ندارند، ما یک هیأت اقتصادی متخصص میفرستیم تا با صاحبنظران شما بنشینند و همکاریها را در مقیاس وسیعتر پیش ببرند.»
آقای ولایتی پس از ابلاغ سلام مهندس موسوی نخستوزیر گفت: «از طرف ایشان من از شما دعوت میکنم سفری رسمی به جمهوری اسلامی ایران داشته باشید. ما خوشحالیم که شاهد پیشرفت روزافزون روابط بین جمهوری اسلامی و بلغارستان هستیم. ما فکر میکنیم با قطعنظر از روابط اقتصادی، خوب است ارتباطات محکمی در زمینه سیاسی هم داشته باشیم؛ بلکه در همه زمینهها. خوب است دو کشور همکاریهای نزدیکتری در مجامع بینالمللی با هم داشته باشند. گاه عدم هماهنگی در مجامع بینالمللی باعث میشود دوستان ناهماهنگ با مواضع مختلف باشند. چون در زمینههای اقتصادی، صنعتی و حتی سیاسی با آقای ملادنف صحبت شده، از آن سخن نمیگویم و بحث را روی همکاریهای علمی، فرهنگی و تبلیغاتی میبرم. ما زمینهی این همکاریها را داریم. شما به ما بورس میدهید و ما نیز، تا متقابلاً تعداد بیشتری دانشجو در کشورهای خود داشته باشیم. به خصوص در زمینه پزشکی، وقتی محتاج این همکاری هستیم و در بعض زمینهها مثل زبان فارسی از شما دانشجو میپذیریم. در زمینه رسانهها لازم است هماهنگتر باشیم تا تصویر هر کشوری در کشور دیگر، تصویر خوبی در افکار عمومی باشد. پیشنهادات شما مورد قبول ماست؛ پیگیری خواهیم کرد.»
آقای نخستوزیر گفت: «با تشکر از همتای محترم، آقای موسوی؛ دعوت ایشان را میپذیرم. وزارت خارجه زمان مناسب را مییابد تا من به دیدار ایشان بیایم. از پیشنهاد شما برای همکاری علمی و فرهنگی هم استقبال میکنم. دانشجویان را هم میپذیریم و در رشتههای یادشده پیگیری میکنیم. شما پیشنهاد بدهید، از اول سال درسی انشاءالله چنین خواهیم کرد. فرهنگ ما مثل ملت ما قدیمی است، چنانکه کشور شما. در هماهنگی در اجلاسهای بینالمللی هم شما با آقای ملادنف توافق پیدا کردهاید و این خیلی خوب است. از دوستی شما با کشورهای سوسیالیست خوشحالیم. نجات و آزادی همیشه در کنار سوسیالیزم بوده است و در رأس کشورهای سوسیالیستی، اتحاد شوروی. خلاصه دیدار شما از بلغارستان دیداری مهم و تاریخی است.»
برنامه بعدی، شام وزیر خارجه بود. محل این مهمانی، رزیدانس وزارت خارجه بود؛ ساختمانی زیبا در دامنه کوه مشرف بر صوفیه. مقامات زیادی از بلغارستان در این شام دعوت داشتند. وزیر بهداری، وزیر کشاورزی، وزیر تجارت خارجی و بسیاری مقامات اقتصادی، نفتی و … . سر میز شام طولانی، صحبتهای دوستانه و زیادی صورت گرفت از وضع کشاورزی، معاملات، میوهها و … . من از سفر خودم به آقای ملادنف اظهار خوشحالی کردم و گفتم: «آمدهام ببینم شعری را که در قرن یازده دوازده میلادی، منوچهری در مورد زنان و مردان شما گفته است، صحیح است یا نه؟» پس از شام به محل رزیدانس برای استراحت و نماز رفتیم. پس از استماع اخبارِ ساعت ۱۲ خوابیدم.
***
صبح ۱۰ خرداد[۳] باران ملایم و گاه تندی میآمد. قدمی در باغ و ……. رزیدانس زدم. دوستان را برای صبحانه بیدار کردیم. صبحانه پنیر خوب بلغار، ماست شیرین و چرب بلغار، تخممرغ و گوجهفرنگی و مخلفات آن بود. قطعهای از گوشت گوساله کبابشده هم بود که ما بنابر احتیاط صرف نکردیم.
ساعت ۹ صبح، مصاحبه آقای ولایتی با تلویزیون و روزنامه بلغاری انجام گرفت و ۳۰/۹ به اتفاق وزیر خارجه عازم فرودگاه صوفیه شدیم. مسیر بازگشت به فرودگاه هم، حاکی از پیشرفتهایی در زمینه ساختمانسازی، پلسازی، نظم و انضباط در خیابانها بود. ساختمان پاویون دولت هم فوقالعاده منظم و تمیز و لوکس تنظیم شده بود.
خلاصه کلام آنکه چون سفر کوتاهی بود، جالب و بهیادماندنی بود و طبعاً به خاطر دیدار با رئیسجمهور و نخستوزیر و سایر مقامات بلغاری بر تجارب سیاسی هیأت میافزود. بلغارستان گرچه کشوری از اقمار شوروی [است و] حکومتی سوسیالیستی و دیکتاتور مآبانه دارد، امّا در ظاهر امر چنین احساسی را به انسان نمیدهد. به خاطر نعمات الهی از قبیل آب و هوا، سرزمین حاصلخیز، لبنیات فراوان، میوه در حد وفور و گوشت، مردم در ظاهر پرنشاط و سرحال به نظر میآیند. مذهب نقشی در بلغارستان ندارد و حدود دو سوم بیدین به نظر میرسند. کلیسای ارتودکس رونق نسبی دارد، ولی سایر ادیان هیچ یا در حد بسیار ضعیف. مسئول امور مذهبی، معاون سیاسی وزارت خارجه است که خودش به آقای صدر گفته بود بدبختانه این مسئولیت را به عهده من گذاشتهاند.
بلغارستان مطمئنترین کشور اروپای شرقی است از دید شوروی، و تنها کشوری است که به ظاهر هیچ مشکلی در آنجا ندارند. در عین حال به خاطر نزدیکی به یونان و ترکیه و وجودش در بالکان، اهمیت بسیار زیادی دارد. رسانههای گروهی غرب بیشتر از همه، کشورهای اروپای شرقی بلغارستان را نوازش میدهند و مورد تهمت قرار میدهند. این صرفاً به خاطر نزدیکی بیشتر این کشور به شوروی است. نزدیکی ما به بلغارستان و اصولاً سفر ما، بیشتر بدین خاطر بود که به شوروی اطمینان داده شود ما شما را همانطور که با آمریکا رفتار میکنیم، نمیشناسیم. سفر ما چراغ سبز ملایمی است برای شوروی، تا یک دیدار سیاسی ـ اقتصادی به بلغارستان و حدس میزنم مقامات بلغاری هم این را حدس زده باشند.
آقای ولایتی و وزارت خارجه فکر میکنند از حربه نزدیکی به شوروی و تظاهر به دوستی با شرق باید علیه غرب استفاده شود. انشاءالله که وزارت خارجه در این هدف موفق باشد. در مجموع استقبال خوبی از ما شد؛ گرچه سعی و تلاششان بیشتر بر این بود که بهرهبرداری اقتصادی از سفر شود.
[۱]. کنایهای به نظام سوسیالیستی حاکم بر کشور بلغارستان
[۲]. سواپو : (SWAPO) سرواژهای برای سازمان خلق افریقای جنوب غربی . سازمانی تشکیلشده در ۱۹۵۹ در افریقای جنوب غربی (نامیبیای کنونی) برای مخالفت با حکومت افریقای جنوبی. در ۱۹۶۶، سازمان ملل سواپو را بهعنوان دولت قانونی نامیبیا به رسمیت شناخت.
[۳]. در دستنوشته، به اشتباه ۹ خرداد آمده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!