عدالت و ظلم در آینه قرآن/ پلیدی «ظلم»
مشیت خداوند متعال بر این تعلق گرفته که عذاب فراگیر ظالمین و مستکبران را به تأخیر بیاندازد و حکمت این تأخیر که در اصطلاح علم کلام، استدراج…
*****************************************************************************
پدیدآورنده: سید محمد شاهچراغی
دستهبندی: خطبه
عدالت و ظلم در آینه قرآن/ پلیدی «ظلم»
عقل بهعنوان یکی از منابع معتبر در استنباط احکام، نسبت به عدل و ظلم، حکم به حُسن و قبح مینماید؛ بدینجهت عالمان و اندیشمندان مسلمان بر این مطلب تأکید میکنند که اگر قرآن و روایات اهل بیت علیهمالسلام درباره پلیدی ظلم سخن نگفته بود، عقل، همانگونه که عدل را حَسن میداند، ظلم را قبیح و کریه معرفی میکرد. اما با اینوجود در متون دین مبین اسلام بههمان میزان که مفهوم عدالت مورد ستایش و مدح قرار گرفته، «ظلم» مورد مذمت و نکوهش واقع شده و درباره عواقب و آثار خطرناک آن هشدار داده شده است.
در این بخش از سلسله مقالات «عدل و ظلم در آینه قرآن» به بیان برخی نکات پیرامون «پلیدی ظلم» اشاره میشود تا به این مبحث نیز از منظر قرآن کریم و همتای جاودانهاش، سخنان ارزشمند معصومین علیهمالسلام پرداخته شده باشد.
اقسام ظلم
از مطالب اساسی و بسیار مهم در موضوع «ظلم» که دقت و توجه فراوان را میطلبد و بر گستردگی این مبحث دلالت دارد، بررسی اقسام زشت و ناپسند ظلم و ستم میباشد که در ادامه میآید:
الف: ظلم به نفس
ظلم به نفس، شایعترین قِسم از انواع ظلم است، عمل خطرناکی که اقسام دیگر ظلم نیز به آن بازگشته و میتوان از آن بهعنوان جامع مصادیق ستم یاد کرد. بدین جهت مناسب است، با بیان مصادیقی از آن، همچون ظلم در عقیده، زبان و عمل، به تبیین فساد و تباهی آن پرداخت:
-
ظلم عقیده
این نوع از ظلم با پوچی اعتقاد محقق میگردد و باورهای زشت، اعمال ناشایست و ستمهای متعدد دیگر را بهدنبال میآورد؛ امری که لقمان حکیم در وصیت به فرزندش نسبت به آن هشدار میدهد:
«وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[۱]
«و [ياد كن] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش، در حالى كه او را اندرز مىداد، گفت: «اى پسرك من! به خدا شرک میاور که همانا شرک، ظلم بزرگی است.»
در نظر گرفتن شریک برای خداوند که در باور و ذهن شکل میگیرد، در آیهی شریفه مصداق ظلم دانسته شده و این حقیقت را به انسان متذکر میشود که مراقبت نماید، در خالقیت، ربوبیت و عبادت قائل به شریک برای باریتعالی نشود.
-
ظلم زبان
داستان اختلاف دو برادر بر سر مالکیت یک رأس گوسفند و مراجعه به حضرت داوود علیهالسلام بهمنظور قضاوت و رفع خصومت، به تصریح قرآن کریم از مصادیق ظلمی است که با زبان پدیدار شده است:
«قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ»[۲]
«[داوود] گفت: «قطعاً او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خود، بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند، به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند و اينها بس اندكند، و داوود دانست كه ما او را آزمايش كردهايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو در افتاد و توبه کرد.»
از بین دو برادری که یکی دارای نود و نُه و دیگری یک گوسفند بود، فردی که یک رأس داشت، به حضرت داوود گفت: برادرم به من میگوید: آن یک گوسفند را هم به من بده تا شمار گوسفندانم به صد برسد. بنابر این برادری که گوسفندان بیشتری داشت، برادر دیگر را مجبور به دادن گوسفند کرده بود و اینچنین بر او ظلم روا داشته بود. حضرت داوود نیز اظهار داشت که بسیاری اینگونه به یکدیگر ظلم میکنند؛ مگر کسانی که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند.
در برخی روایات درباره فحش و ناسزا نیز تعبیر به ظلم شده که نشان میدهد، عمل زشت دشنام که در اکثر موارد با زبان رخ میدهد، از مصادیق ظلم محسوب میشود. در اینزمینه در حدیثی از رسول خدا صلیالله علیه و آله نقل شده که فرمودند:
«الْمُتَسَابَّانِ مَا قَالا فَعَلَى الْبَادِي مَا لَمْ يَتَعَدَّ الْمَظْلُومُ»[۳]
«دو نفر که به یکدیگر ناسزا میگویند، گناهش بر گردن کسی است که اول شروع کند، تا وقتیکه مظلوم از حد خود تجاوز نکند.»
همچنین امام کاظم علیهالسلام خطاب به دو نفری که به یکدیگر ناسزا میگفتند، فرمودند:
«الْبَادِي مِنْهُمَا أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيْهِ مَا لَمْ يَتَعَدَّ الْمَظْلُوم»[۴]
«آغاز كننده به دشنام ستمكارتر است و گناه خود و گناه رفیقش به گردن اوست، در صورتى كه آن كس كه ستم
به او شده است، از حد نگذرد.»
-
ظلم در عمل
نوع دیگر ظلم، عدم انجام تکالیف بر طبق دستورات الهی است؛ همانگونه که پروردگار متعال در آیه مبارکهی ذیل میفرماید:
«وَ کَتَبْنا عَلَيْهِمْ فيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ يَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[۵]
«و در [تورات] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و زخمها [نيز به همان ترتيب] قصاصى دارند و هر كه از آن [قصاص] درگذرد، پس كفاره [گناهان] او خواهد بود و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده، داوری نكردهاند، ستمگرانند.»
خداوند متعال در آیه مبارکه تأکید میکند، رفتار و اعمال انسان باید مطابق دستورات الهی باشد و انسانی که مطابق اوامر و نواهی الهی عمل نکند، مرتکب ظلم شده است.
ب: ظلم به دیگران
قسم دیگر ظلم که انواع مختلف ستم، همچون تعدی به نفس، مال و عرض و آبروی دیگران را در بر میگیرد، ظلم به غیر است. در این بخش نیز به منظور تبیین هر چه بهتر موضوع به مصادیقی از آن اشاره میشود. البته همانطور که در سطور قبل گذشت، در این موارد، بازگشت ظلم به انجام دهنده و عامل آن خواهد بود و تنها سایهای از تاریکی ستم به دیگران اصابت میکند که رنجش و گرفتاری آنان را بهدنبال میآورد.
-
غصب
از مصادیق ظلم که در آیات قرآن کریم به صورت مبسوط مطرح شده، تصاحب حق و مال دیگران از طریق غصب است؛
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَ لَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا»[۶]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اموال همديگر را به ناروا مخوريد، مگر آنكه داد و ستدى با تراضى يكديگر از شما [انجام گرفته] باشد و خودتان را مكشيد، زيرا خدا همواره با شما مهربان است.»
همانگونه که ریختن خون انسان، قصاص و دیه را به دنبال میآورد، خوردن مال دیگران سبب ضمان میگردد. بدینخاطر در آیه مبارکه از تصرف عدوانی در مال غیر نهی میگردد؛ بلکه از آیه شریفه استفاده میشود که خون و مال از نظر ارزش برابر هستند و در یک درجه قرار دارند؛ چنانکه رسول خدا صلیالله علیه و آله بر آن تأکید میفرمایند:
«سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مَعْصِيَةٌ وَ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ»[۷]
«دشنام و اهانت به مؤمن، موجب فسق است و جنگ با او كفر و خوردن گوشت برادر مؤمن، گناه، و حرمت مالش مانند حرمت خون او است.»
گر چه متأسفانه در عصر کنونی تصرف نامشروع مال مردم در جوامع مختلف، به شیوههای گوناگون رواج دارد و با فریب و نیرنگ واقع میشود؛ لکن این تصرف، هر چند کم و ناچیز باشد، مصداق غصب بوده و در نقطه مقابل عدالت قرار گرفته و فرد غاصب به عنوان ظالم شناخته میشود؛ امری که در روایات نیز نسبت به حرمت و پلیدی آن هشدار داده شده است. چنانکه امام باقر علیهالسلام از رسول خدا صلیالله علیه و آله روایت کردهاند که پیامبر فرمودند:
«مَنِ اقْتَطَعَ مَالَ مُؤْمِنٍ غَصْباً بِغَيْرِ حَقِّهِ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُعْرِضاً عَنْهُ مَاقِتاً لِأَعْمَالِهِ الَّتِي يَعْمَلُهَا مِنَ الْبِرِّ وَ الْخَيْرِ لَا يُثْبِتُهَا فِي حَسَنَاتِهِ حَتَّى يَتُوبَ وَ يَرُدَّ الْمَالَ الَّذِي أَخَذَهُ إِلَى صَاحِبِه»[۸]
«كسى كه مال مؤمنى را به ناحق از او بگيرد، خداوند از او روی برگردانیده و كارهاى نيكش را نكوهيده مىدارد و آنها را در نامه اعمال نيكش نمىنويسد تا توبه كند و مالى را كه از صاحبش گرفته، برگرداند.»
بر اساس این حدیث شریف، با وقوع غصب، دفتر حسنات فرد غاصب بسته میشود و هیچ کاری از او پذیرفته نمیشود، تا زمانی که مال غصب شده را به صاحبش باز گرداند.
همچنین از آن امام همام علیهالسلام نقل شده که فرمودند:
«أَمَا إِنَّهُ مَنْ أَخَذَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ بِغَيْرِ حَقٍّ أُتِيَ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي عُنُقِهِ مِنْ سَبْعِ أَرَضِينَ»[۹]
«آگاه باشید! همانا کسی که یک وجب از زمینی را بدون حق تصرف کند، در قیامت آورده میشود، در حالی که بر گردنش [طوقی] از هفت زمین قرار دارد.»
امام صادق علیهالسلام نیز در پاسخ به سؤالی درباره زمینی که بدون اذن صاحبش تصرف شده و در آن ساختمان احداث نمودهاند، میفرماید:
«يُرْفَعُ بِنَاؤُهُ وَ تُسَلَّمُ التُّرْبَةُ إِلَى صَاحِبِهَا لَيْسَ لِعِرْقٍ ظَالِمٍ حَقٌ ثُمَّ قَال:َ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّیالله عَلَیهِ وَ آلِهِ «مَنْ أَخَذَ أَرْضاً بِغَيْرِ حَقِّهَا كُلِّفَ أَنْ يَحْمِلَ تُرَابَهَا إِلَى الْمَحْشَر»[۱۰]
«ساختمانش ویران میگردد و زمین به صاحبش برگردانده میشود و حقی برای کشت ظالم (غاصب) وجود ندارد. سپس گفتند: رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: کسی که زمینی را بدون اذن صاحب آن تصرف کند، مجبور میشود، خاکش را تا صحرای محشر حمل نماید.»
بنابر این تنها را نجات که در برابر غاصب وجود دارد، توبه و بازگرداندن مال و حق غصبشده به مالک و صاحب آن است.
-
ربا
ربا و تصاحب مال مردم از طریق آن، از مصادیق آشکار ظلم محسوب میشود که در قرآن کریم بدان تصریح شده است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ»[۱۱]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا پروا كنيد و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقى مانده است را واگذاريد و اگر [چنين] نكرديد، بدانيد، به جنگ خدا و فرستاده وى برخاستهايد و اگر توبه كنيد، سرمايههاى شما از خودتان است؛ نه ستم مىكنيد و نه ستم مىبينيد.»
در حدیثی از رسول خدا صلیالله علیه و آله خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام، رذالت و پستی گناه رباخواری چنان زیاد و سنگین شمرده شده که سبکترین مرحلهی آن، همانند نکاح انسان با مادر خویش در خانه کعبه دانسته شده است:
«يَا عَلِيُّ! الرِّبَا سَبْعُونَ جُزْءاً فَأَيْسَرُهُ مِثْلُ أَنْ يَنْكِحَ الرَّجُلُ أُمَّهُ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَام»[۱۲]
«ای على! ربا، هفتاد جزء است. آسانترین جزء آن مثل این است که انسان با مادر خود در خانهی خدا ازدواج نماید.»
تذکر این مطلب ضروری است که اگر شخصی مالی را از راه ربا تصاحب کند و آن را حلال بداند، هر چند مقیّد به نماز و روزه و سایر احکام دین باشد، داخل در محدوده کفر شده و از دایره ایمان خارج میشود، زیرا چنین شخصی در حقیقت منکر قرآن و رسول خدا صلیالله علیه و آله است. بدینخاطر وقتی به امام صادق علیهالسلام عرضه داشتند: شخصی ربا میخورد و نام آن را «لِبَأ» میگذارد. حضرت فرمودند:
«لَئِنْ أَمْكَنَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ [مِنْهُ] لَأَضْرِبَنَّ عُنُقَه»[۱۳]
«اگر خداوند مرا به او مسلط كند، گردنش را ميزنم.»
«ِلبَأ» شیر اولی است که مادر به فرزند خود پس از تولد میدهد؛ مادهای که برخی بهرهمندی طفل از آن را واجب و حق کودک میدانند، زیرا اگر طفل محروم از آن گردد، چه بسا سبب بیماری و ضعف او شود. رباخوار نیز مال ربوی را مانند «لِبَأ» که حق کودک است، حق خویش و طیب و طاهر میداند و بر خلاف دستور خداوند به ارتکاب آن مبادرت میورزد.
نکتهی دیگری که در مورد این گناه کبیره، همانند غصب وجود دارد آن است که انسان باید با توبه از اتصاف و اطلاق عنوان ظالم بر خویش رهایی یابد. چنانکه قرآن کریم در آیاتی که گذشت بر این امر تأکید نمود که اگر توبه کنید، نه ظالم خواهید بود و نه به شما ظلم میشود. البته بدیهی است، اینکار تنها با گفتن «أستغفرالله» محقق نمیشود، بلکه رباخوار باید اموالی را که بهناحق تصرف نموده به صاحبانش بازگرداند و اگر به جهت وفات آنان و یا موانع دیگر به ایشان دسترسی ندارد، از طرفشان صدقه دهد.
-
یاری ستمگران
شخصی خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و با یاد کردن قَسم بر این امر تأکید ورزید که من از دوستان و پیروان شما هستم. اما حضرت، صورت مبارکش را از او برگردانیدند. مرد دوباره خود را مقابل ایشان قرار داده و قَسمش را تکرار کرد. حضرت بار دیگر چهره خود را برگردانده و مرد برای بار سوم قَسم خورد. در اینهنگام امام علیهالسلام پرسیدند: ای مرد! درآمدت از کجا است؟ او گفت: خدمت سلطان میکنم؛ اما قسم به خدا مُحبّ و دوستدار شما هستم. امام علیهالسلام فرمودند:
«رَوَى أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّیالله عَلَیهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: أَيْنَ الظَّلَمَةُ؟ أَيْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ؟ أَيْنَ مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً؟ أَيْنَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً؟ أَيْنَ مَنْ جَلَسَ مَعَهُمْ سَاعَةً؟ فَيُؤْتَى بِهِمْ جَمِيعاً فَيُؤْمَرُ بِهِمْ أَنْ يُضْرَبَ عَلَيْهِمْ بِسُورٍ مِنْ نَارٍ فَهُمْ فِيهِ حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَى النَّار»[۱۴]
«پدرم از پدرش و او از جدش و ایشان از رسول خدا صلیالله علیه و آله روایت کرده که آنحضرت فرمودند: هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منادی از آسمان و از جانب خداوند جلّ و أعلی ندا میدهد: «کجایند ستمگران؟ کجایند یاوران ستمگران؟ کجا است کسی که برای آنها قلمی تراشیده است؟ کجا است کسی که دواتی را برای آنها لیقه کرده است؟ کجا است کسی که با آنها ساعتی مجالست کرده است؟ پس تمام آنها آورده میشوند؛ و امر میشود که حصاری از آتش بر ایشان کشیده شود و در آن قرار گیرند تا مردم از حساب روز قیامت فارغ گردند، آنگاه به آنها امر میشود، داخل آتش شوند.»
بنابر این عذاب ستمگران در قیامت، شامل اعوان و یاورانشان که به هر طریق – هر چند با انجام کاری کوچک – به آنها کمک کرده و در ظلم و ستمشان مشارکت داشتهاند، میشود و سرانجامشان، جهنم خواهد بود.
کیفر ظالمین
خداوند متعال هر چند در دنیا و برزخ برای ظالمین عِقاب در نظر گرفته است، اما رسیدگی به حساب آنان را موکول به قیامت نموده است تا جزای عمل خویش را در عالم آخرت دریافت نمایند. از جمله آیاتی که بر این مطلب دلالت دارد، آیات چهل و دوم و چهل و سوم سوره مبارکه ابراهیم است:
«وَ لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ * مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ لَا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ»[۱۵]
«و خدا را از آنچه ستمكاران مىكنند، غافل مپندار، جز اين نيست كه [كيفر] آنان را براى روزى به تأخير مىاندازد كه چشمها در آن خيره مىشود. شتابان سر برداشته و چشم بر هم نمىزنند و [از وحشت] دلهاشان تهى است.»
مشیت خداوند متعال بر این تعلق گرفته که عذاب فراگیر ظالمین و مستکبران را به تأخیر بیاندازد و حکمت این تأخیر که در اصطلاح علم کلام، استدراج نامیده میشود، آن است که بر اثر فرو رفتن در شهوات و لذات دنیوی، کفر خویش را بیش از پیش آشکار ساخته و پرونده کیفر و عذابشان سنگینتر گردد. سنت تغییرناپذیری که چهبسا برای ظالم، مظلوم و دیگرانی که بیداد ستمگران را مشاهده میکنند، سبب سوءظن شود؛ تا حدی که شخص ظالم گمان نماید، خبری از عذاب و عقاب نیست و از این توانایی برخوردار است، هر کاری که میخواهد، انجام دهد و دیگران نیز دچار تحیّر شوند که چرا عذاب الهی بر فرد ستمگر نازل نمیشود؛ نگرانی و تردیدی که خداوند متعال، پاسخ آن را در آیات مذکور داده و بر این امر تأکید نموده که از عمل ظالم، غافل نیست؛ بلکه ناظر رفتار، کردار و گفتار ناپسند آنان است.
از دیگر آیات قرآن کریم که خبر از عذاب سخت و دردناک ظالمین میدهد، آیهی سیزدهم سوره مبارکه حدید است که وضعیت سخت منافقین را در قیامت تبیین مینماید؛ انساننمایان سیهرویی که با خیانت نسبت به مسلمانان و وارد نمودن خنجر از پشت بر پیکرهی نظام اسلامی، جنایتی عظیم را مرتکب شدهاند.
«يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ»[۱۶]
«آن روز، مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آوردهاند، مىگويند: ما را مهلت دهيد، تا از نورتان [اندكى] برگيريم. گفته مىشود: باز پس برگرديد و نورى درخواست كنيد. آنگاه ميان آنها ديوارى زده مىشود كه آن را دروازهاى است، باطنش رحمت است و ظاهرش رو به عذاب دارد.»
مفاد این آیهی شریفه حکایت از آن دارد که در قیامت، منافقین به سبب ظلمی که مرتکب شدهاند در تاریکی و ظلمات هراسناک آن به سر خواهند برد و اگر چه بهدنبال نور هستند و آن را طلب میکنند، اما به آن دسترسی نخواهند داشت.
تکلیف اهل ایمان
موضوع بسیار مهم دیگری که در مبحث ظلم، باید مورد توجه قرار گیرد، چگونگی ارتباط مؤمنان با ستمگران است؛ تکلیفی که ابعاد آن در بیانات معصومین علیهمالسلام تبیین شده و دربردارنده نکات ارزشمند فراوان است. در این زمینه امیرالمؤمنین علیهالسلام در توصیهای به کمیلبن زیاد نخعی میفرمایند:
«یَا كُمَيْلُ! إِيَّاكَ إِيَّاكَ وَ التَّطَرُّقَ إِلَى أَبْوَابِ الظَّالِمِينَ وَ الِاخْتِلَاطَ بِهِمْ وَ الِاكْتِسَابَ مِنْهُمْ وَ إِيَّاكَ أَنْ تُطِيعَهُمْ وَ أَنْ تَشْهَدَ فِي مَجَالِسِهِمْ بِمَا يُسْخِطُ اللَّهَ عَلَيْكَ يَا كُمَيْلُ إِذَا اضْطُرِرْتَ إِلَى حُضُورِهِمْ فَدَاوِمْ ذِكْرَ اللَّهِ تَعَالَى وَ التَّوَكُّلَ عَلَيْهِ وَ اسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّهِمْ وَ أَطْرِقْ عَنْهُمْ وَ أَنْكِرْ بِقَلْبِكَ فِعْلَهُمْ وَ اجْهَرْ بِتَعْظِيمِ اللَّهِ تَعَالَى لِتُسْمِعَهُمْ فَإِنَّهُمْ يَهَابُوكَ وَ تُكْفَى شَرَّهُم»[۱۷]
«اي كميل! درب خانه ستمكاران را مكوب كه با آنها درآميزي و همكار شوي و مبادا آنان را تعظيم نمايي و در مجالسشان شاهد صحنههايي باشي كه خشم خدا را شامل حالت نمايد؛ ای کمیل! اگر مجبور شدي در مجالسشان حضور يابي، همواره به ذكر خدا پرداز و به او توكل كن و از گزندشان به خدا پناهنده شو و چشم از صحنههاي گناهانگيز آنان برگير و سر به زير باش و به دل، كردار آنان را منكر بدان و چنان به تعظيم خداوند آوايت را بلند كن تا بشنوند، زيرا تو به اين طريق، مورد حمايت و تأييد خدا قرار گرفته و از گزند آنان رهايي میيابی.»
دستور جامع و مفیدی که بهدرستی میتوان نکات ذیل را از آن استفاده نمود:
-
ایستادگی در برابر ظلم
انسان نهتنها وظیفه دارد که از ظلم و ستم اجتناب نماید، بلکه باید در برابر بیداد ظالمان ایستادگی کرده و از حق دفاع نماید؛ زیرا اسلام، دین دفاع و جهاد است و به مسلمانان اجازه نمیدهد که در برابر تعدی مستکبران سکوت نمایند. انسانی که جان خود را در این راه نثار میکند نیز به درجهی شهادت دست یافته و در نزد خداوند متعال از جایگاه برجسته و ممتاز برخوردار خواهد بود؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در وصیت به حسنین علیهماالسلام فرمودند:
«کونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا»[۱۸]
«با ظالم دشمن و یار و یاور مظلوم باشید.»
در حالات زشت امیر أعظم (۱۲۹۷-۱۳۳۳ ق) پسر چهل و هشتم فتحعلی شاه قاجار که در سال ۱۳۲۸ ق به حکومت ایالت قومس رسید، نقل شده، وقتی تصمیم گرفت، حق برداشت از آب چشمه قُلقُل دامغان را از اهالی روستای دروار این شهر گرفته و غصب نماید، به سراغ روحانی مورد وثوق روستا، مرحوم ملا محمد کاظم دامغانی رفته و با بی ادبی و بدون در آوردن کفش، وارد خانهی ایشان شده و به وی خطاب نمود: سریع این برگه را امضاء و مُهر کن. اما این روحانی شجاع، بدون ترس و واهمه از حاکم مستبد قاجار در جواب میگوید: من چنین اجازه و حقی ندارم؛ از خانهام بیرون برو. امیر أعظم طپانچهاش را بیرون آورده و بر سینهی این عالم پرهیزکار میگذارد تا او را ترسانده و مجبور به امضاء نماید، اما این روحانی وارسته، پیراهن خود را باز کرده و از او میخواهد تا شلیک کند. بلافاصله نیز مُهرش را از صندوقچهی داخل اتاق، بیرون آورده و خُرد میکند و به حاکم فاسد و ظالم زمان خویش خطاب میکند: بیا این هم مُهر. شجاعت و شهامتی که باعث میشود طرف مقابل به وحشت افتاده و از تهدید و ارعاب دست بردارد.
-
عدم یاری ظالم
تکلیف دیگری که در مواجهه با ظالمین بر دوش انسان مؤمن قرار دارد، عدم حمایت از آنان است. زیرا کمک به ظالم هر چند ناچیز باشد، ستم محسوب میشود و مشمول عذاب الهی خواهد بود. در اینخصوص تفاوتی نیست بین اینکه کمک انسان، فکری و علمی باشد یا مالی و یا حتی به ظاهر، پسندیده و نیک؛ چنانکه امام صادق علیهالسلام به یونسبن یعقوب فرمودند:
«لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِد»[۱۹]
«آنها [ظالمین] را در ساخت مسجد نیز یاری مکن.»
زیرا مسجدی که ظالم میسازد، مصداق بارز مسجد ضرار است و پایههای آن بر اساس تقوی شکل نگرفته است.
چنانکه نقل شده، شخصی خدمت یکی از علما رسید و عرضه داشت: من خیاط سلطان هستم. آیا از یاران او محسوب میشوم؟ مرد عالِم پاسخ داد: تو از أعوان او نیستی، بلکه خودت ظالم هستی. کمککننده به ظلم کسی است که به تو نخ و سوزن میفروشد!»
-
بیزاری و نفرت
تکلیف سوم نیز آناست که حتی نباید در قلب نسبت به فرد ظالم، ذرهای محبت و گرایش داشت؛ بلکه مؤمنین وظیفه دارند، تنفر و انزجار خویش را نسبت به او ابراز نمایند؛ زیرا هر کس که ظالمی را دوست داشته باشد، در جنایات وی شریک و در قیامت با او محشور خواهد شد. دلیل بر این مطلب نیز داستان صفوان جمال است که وقتی هارونالرشید عازم زیارت خانه خدا شد و از صفوان، شترهایش را کرایه نمود، امام کاظم علیهالسلام به او فرمودند:
«يَا صَفْوَانُ! كُلُّ شَيْءٍ مِنْكَ حَسَنٌ جَمِيلٌ مَا خَلَا شَيْئاً وَاحِدا»
«ای صفوان! تمام کارهای تو جز یک کار، نیکو است.»
صفوان عرضه داشت: فدایت شوم! کدام کار؟ امام علیهالسلام فرمودند:
«إِكَرَاءُكَ جِمَالَكَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ يَعْنِي هَارُون»
«کرایه دادن شترهایت به این مرد، یعنی هارون.»
صفوان گفت: به خدا سوگند! من آن را برای فسق و فجور و شکار و لهو کرایه ندادم، بلکه برای زیارت بیتالله اجاره دادهام. خودم نیز آنان را همراهی نکردم، بلکه خدمتکارانم را با آنها فرستادهام. امام علیهالسلام فرمودند:
«يَا صَفْوَانُ! أَ يَقَعُ كِرَاكَ عَلَيْهِم؟»
«ای صفوان! آیا دوست داری که کرایهات را بپردازند؟»
صفوان پاسخ داد: بله، فدایت شوم. حضرت فرمودند:
«أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّى يَخْرُجَ كِرَاك؟»
«آیا دوست داری، باقی بمانند تا کرایهات را پرداخت کنند؟»
صفوان عرضه داشت: بله. امام علیهالسلام فرمودند:
«فَمَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ فَهُوَ وَرَدَ النَّار»[۲۰]
«هر کس باقی ماندن ستمگران را دوست داشته باشد، از آنان محسوب میشود و هر کس از آنان محسوب شود،
داخل آتش میشود.»
نکتهی پایانی نیز آن که در مقابله با ظلم و ستم، شناخت مصادیق ظلم از وظایف انسان مسلمان است؛ کاری که انبیاء الهی و اهل بیت علیهمالسلام با آگاهی و شناخت بدان مبادرت نموده و در آن مداومت ورزیدند تا اینکه برخی از ایشان در این راه به شهادت رسیدند.
«به امید روزی که جهان پر شده از جور و ستم، به دست آخرین حجت الهی امام عصر عجالله تعالی فرجه الشریف به عرصهی عدل و داد تبدیل شود و مردم مظلوم و ستمدیده برای همیشه از چنگ مستکبران رهایی یابند.»
[۱]. لقمان/۱۳
[۲]. ص/۲۴
[۳]. بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۹۴
[۴]. الکافی (الاسلامیه)، ج۲، ص۳۲۲
[۵]. مائده/ ۴۵
[۶]. نساء/ ۲۹
[۷]. الکافی (الاسلامیه)، ج۲، ص۳۶۰
[۸]. بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۲۹۴
[۹]. وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۷۸
[۱۰]. وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۱۵۷
[۱۱]. بقره/ ۲۷۸ – ۲۷۹
[۱۲]. بحارالانوار، ج۷۴، ص۵۸
[۱۳]. الکافی (الاسلامیه)، ج۵، ص۱۴۷
[۱۴]. مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۴
[۱۵]. ابراهیم/۴۲ – ۴۳
[۱۶]. حدید/ ۱۳
[۱۸]. نهج البلاغه (لصبحی صالح)، ص۴۲۱
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!