دینمداری/ نصرت و تبلیغ
در دستهی چهارم، خداوند متعال نمونهها و موارد نصرت خود را بهمنظور تذکر و تقویت قلوب مؤمنان بر میشمارد که از این طایفه میتوان به آیات وارده پیرامون یاری مؤمنان در…
***********************************************************
پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی
دستهبندی: خطبه
دینمداری/ نصرت و تبلیغ
پس از اعتقاد و باور راسخ به آیین الهی و ضرورت عمل به آموزههای وحیانی، وظیفهی دیگر مؤمنین در قبال دین، یاری و نصرت آن است که در این بخش از سلسله مقالات «دینمداری» نکاتی پیرامون آن از منظر آیات و روایات مطرح میشود.
در قرآن کریم بیش از یکصد و پنجاه بار واژهی نصر و مشتقات آن بهکار رفته که در جمعبندی آن میتوان پنج محور اساسی ذیل را دنبال نمود:
الف – یاری و نصرت از خداست
طایفهی اول از آیاتی که دربردارنده واژهی نصر است، مشتمل بر این حقیقت جاودانه میباشد که نصرت و پیروزی از آن خداوند متعال است و دیگران در آن سهمی ندارند؛
«وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ»[۱]
«و پیروزی جز از نزد خدا نیست.»
هيچ قدرتي در جهان هستی نميتواند، بدون ارادهی الهی کسی را شکست داده و یا پیروز گرداند؛ بنابر این دلبستن به کمکهای مادی و پشتیبانی قدرتهای ظاهری، عاقبتی جز خذلان و شکست نخواهد داشت؛
«إِن يَنصُرْكُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَ إِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِن بَعْدِهِ وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكِّلِ الْمُؤْمِنُونَ»[۲]
«اگر خدا شما را يارى كند، هيچكس بر شما غالب نخواهد شد و اگر دست از يارى شما بردارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد كرد؛ پس مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»
ب – مشروط بودن نصرت الهی
دستهی دوم از آیات وارده در اینزمینه، بر این نکته تأکید دارد که یاری خداوند نسبت به بندگان، مشروط به نصرت آنان از پروردگار متعال است که در حمایت و دفاع از دین، اولیاء الهی و راه خدا تبلور مییابد؛
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ»[۳]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر خدا را يارى كنيد، ياريتان مىكند و گامهاتان را استوار مىدارد.»
در این زمینه در سوره مبارکه حج با تأکید خاص ميفرمايد:
«وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ»[۴]
«و قطعا خدا به كسى كه او را يارى مىكند، يارى مىدهد؛ همانا خدا سخت نيرومند و شكستناپذير است.»
پ – وعدهی ویژه به مؤمنان
قرآن کریم پس از تبیین این حقیقت که دریافت یاری پروردگار منوط به نصرت دین خدا توسط بندگان است، در طایفهای از آیات، وعدهی نصرت و یاری خود را بهطور ویژه به اهل ایمان داده و بر آن تأکید میورزد؛
«وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ»[۵]
«و یاری کردن مؤمنان بر ما فرض است.»
چنانکه در سوره مبارکه حج میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا»[۶]
«قطعاً خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند، دفاع میکند.»
و دامنهی این نصرت را تا ورود به صحنهی قیامت بر میشمارد؛
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ»[۷]
«در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویدهاند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان بر پای میایستند، قطعاً یاری میکنیم.»
ت – ذکر مصادیق نصرت الهی
در دستهی چهارم، خداوند متعال نمونهها و موارد نصرت خود را بهمنظور تذکر و تقویت قلوب مؤمنان بر میشمارد که از این طایفه میتوان به آیات وارده پیرامون یاری مؤمنان در غزوه بدر اشاره نمود که سپاه کمتعداد مسلمانان بر لشکر مجهز کفار و مشرکان، چیره و پیروز شد.
«وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ»[۸]
«و یقیناً خدا شما را در (جنگ) بدر- با آنکه ناتوان بودید- یاری کرد.»
مصداق دیگر این یاری و نصرت که در سوره مبارکه توبه مطرح شده، غزوه حنین است؛
«لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ في مَواطِنَ کَثيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرينَ.»[۹]
«قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است، و (نیز) در روز «حُنَین» آن هنگام که شمارِ زیادتان شما را به شگفت آورده بود، ولی به هیچ وجه از شما دفع (خطر) نکرد، و زمین با همه فراخی بر شما تنگ گردید، سپس در حالیکه پشت (به دشمن) کرده بودید، برگشتید.»
در تفسیر نمونه درباره حوادث این نبرد سرنوشتساز آمده است:
«این غزوه از آنجا شروع شد که بنا بهگفتهی ابن اثیر در کامل، طایفهی بزرگ هوازن هنگامی که از فتح مکه باخبر شدند، رئیسشان مالکبن عوف، آنها را جمع کرد و به آنها گفت: ممکن است محمد بعد از فتح مکه به جنگ با آنها برخیزد، و آنها گفتند: پیش از آنکه او با ما نبرد کند، صلاح در این است که ما پیشدستی کنیم. هنگامی که این خبر به گوش پیامبر صلیاللّه علیه و آله و سلّم رسید به مسلمانان دستور داد آمادهی حرکت به سوی سرزمین هوازن شوند … پیامبر صلیاللّه علیه و آله و سلّم پرچم بزرگ لشکر را بست و به دست علی علیهالسلام داد و تمام کسانی که برای فتح مکه پرچمدار بخشی از لشکر اسلام بودند به دستور پیامبر با همان پرچم به سوی میدان حنین حرکت کردند. پیامبر مطلع شد که صفوانبن امیة، مقدار زیادی زره در اختیار دارد. به نزد او فرستاد و یکصد زره به عنوان عاریت از او خواست، صفوان سؤال کرد: بهراستی عاریه است یا غصب؟ پیامبر صلیاللّه علیه و آله و سلّم فرمود: عاریهای است که ما آن را تضمین میکنیم و سالم بر میگردانیم. صفوان یکصد زره به عنوان عاریت به پیامبر صلیاللّه علیه و آله و سلّم داد، و خود شخصا با حضرت حرکت کرد. دو هزار نفر از مسلمانانی که در فتح مکه اسلام را پذیرفته بودند، به اضافهی ده هزار نفر سربازان اسلام که همراه پیامبر برای فتح مکه آمده بودند که مجموعا دوازده هزار نفر میشدند، برای میدان جنگ حرکت کردند. مالک بن عوف که مرد پر جرأت و با شهامتی بود به قبیلهی خود دستور داد، غلافهای شمشیر را بشکنند و در شکافهی کوه و درههای اطراف و لابلای درختان، بر سر راه سپاه اسلام کمین کنند و به هنگامی که در تاریکی اول صبح مسلمانان به آنجا رسیدند، یکباره به آنان حملهور شوند و لشکر را در هم بکوبند. او اضافه کرد: محمد – صلیاللّه علیه و آله و سلّم – با مردان جنگی هنوز روبرو نشده است تا طعم شکست را بچشد!.
هنگامی که پیامبر نماز صبح را با یاران خواند، فرمان داد به طرف سرزمین حنین سرازیر شدند، در این موقع بود که ناگهان لشکر هوازن از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند. گروهی که در مقدمهی لشکر قرار داشتند و در میان آنها تازهمسلمانان مکه بودند، فرار کردند و این امر سبب شد که باقیماندهی لشکر به وحشت بیفتند و فرار کنند. خداوند در اینجا آنها را با دشمنان، به حال خود واگذارد و موقتا دست از حمایت آنها برداشت، زیرا به جمعیت انبوه خود مغرور بودند؛ و آثار شکست در آنان آشکار گشت. اما علی علیهالسلام که پرچمدار لشکر بود با عدهی کمی در برابر دشمن ایستادند و همچنان به پیکار ادامه دادند. در این هنگام پیامبر در قلب سپاه قرار داشت و عباس عموی پیامبر صلیاللّه علیه و آله و سلّم و چند نفر دیگر از بنیهاشم که مجموعا از نه نفر تجاوز نمیکردند و دهمین آنها ایمن فرزند امایمن بود، اطراف پیامبر صلیاللّه علیه و آله و سلّم را گرفتند. مقدمهی سپاه به هنگام فرار و عقبنشینی از کنار پیامبر صلیاللّه علیه و آله و سلّم گذشت. پیامبر صلیاللّه علیه و آله و سلّم به عباس که صدای بلند و رسایی داشت، دستور داد فورا از تپهای که در آن نزدیکی بود بالا رود و به مسلمانان فریاد زند:
«یا معشر المهاجرین و الانصار یا اصحاب سورة البقرة یا اهل بیعت الشجرة الی این تفرون هذا رسول الله صلیاللّه علیه و آله و سلّم.»
«ای گروه مهاجران و انصار! و ای یاران سوره بقره! و ای اهل بیعت شجره! به کجا فرار میکنید؟ پیامبر (صلیاللّه علیه و آله و سلّم ) اینجا است!»
هنگامی که مسلمانان، صدای عباس را شنیدند، بازگشتند و گفتند «لبیک، لبیک». مخصوصا انصار در این بازگشت پیش قدم بودند، و حملهی سختی از هر جانب به سپاه دشمن کردند و با یاری پروردگار به پیشروی ادامه دادند، آنچنان که طایفهی هوازن به طرز وحشتناکی به هر سو پراکنده شدند و پیوسته مسلمانان آنها را تعقیب میکردند. حدود یکصد نفر از سپاه دشمن کشته شد و اموالشان به غنیمت به دست مسلمانان افتاد و گروهی نیز اسیر شدند.»[۱۰]
ث – شیعیان، ناصران دین الهی
در کتاب گرانسنگ کافی از وجود نورانی حضرت امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیهی مبارکهی
«فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ»[۱۱]
«چون عیسی از آنان احساس کفر کرد، گفت: «یاران من در راه خدا چه کسانند؟» حواریون گفتند: «ما یاران (دین) خداییم.»
این روایت زیبا و ارزشمند نقل شده است:
«فَلَا وَ اللَّهِ مَا نَصَرُوهُ مِنَ الْيَهُودِ، وَ لَا قَاتَلُوهُمْ دُونَهُ، وَ شِيعَتُنَا وَ اللَّهِ لَمْ يَزَالُوا مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ- عَزَّ ذِكْرُهُ- رَسُولَهُ صلى الله عليه و آله يَنْصُرُونَّا، وَ يُقَاتِلُونَ دُونَنَا، وَ يُحْرَقُونَ وَ يُعَذَّبُونَ، وَ يُشَرَّدُونَ فِي الْبُلْدَان جَزَاهُمُ اللَّهُ عَنَّا خَيْرا»[۱۲]
«بهخدا سوگند! نه در برابر يهود يارياش كرده و نه در راه او جنگیدند، اما شيعيان ما، قسم به خدا پيوسته از روزى كه خداوند عزّ و جلّ پيغمبرش را قبض روح نمود، تاكنون ما را يارى كرده و در راه ما جنگیده و به آتش سوخته و دچار عذاب و شكنجه گشته و در شهرها آواره شدهاند، خداوند از جانب ما بدانها جزاى خير دهد.»
چنانکه امیرالمؤمنین علي علیهالسلام در تبیین ویژگی نگاهبانان دین فرمودند:
«إِنَّمَا الْمُسْتَحْفَظُونَ لِدِينِ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ أَقَامُوا الدِّينَ وَ نَصَرُوهُ وَ حَاطُوهُ مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِهِ وَ حَفِظُوهُ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ وَ رَعَوْه»[۱۳]
«به راستى كه نگهبانان دين خدا، كسانى هستند كه دين را بر پا داشته و يارىاش كردند، و از هر طرف آن را حفظ كرده و براى بندگان خدا نگهبانىاش نموده و رعايت آن را كردند.»
خطبهی جانسوز آن حضرت در فقدان یاران با وفای خویش که در دفاع از دین دریغ ننموده و تا مرز شهادت پیش رفتند، را میتوان بیان مصادیق آن روایت نورانی دانست؛
«أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ [إِلَى] عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ الْبُكَاءَ ثُمَّ قَالَ ع- [أَوْهِ] أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ- أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوه.»[۱۴]
«کجا هستند برادران من؟! که بر راه حق رفتند، و با حق درگذشتند، کجاست عمار؟ و کجاست پسر تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازى بستند و سرهاشان را براى ستمگران فرستادند؟ ـ پس دست به محاسن مبارک گرفته و زمانى طولانى گریستند و فرمودند: دریغا! از برادرانم که قرآن را خواندند، و بر اساس آن حکم کردند، در واجبات الهى اندیشه نموده و آنها را برپا داشتند، سنتهاى الهى را زنده و بدعتها را نابود کردند، دعوت جهاد را پذیرفته و به رهبر خود اطمینان داشته و از او پیروى نمودند.»
تبليغ دين
از بارزترین مصادیق نصرت دین الهی که وظیفهی یکایک مسلمانان و مؤمنان است و از جایگاه ممتاز برخوردار میباشد، تبلیغ، ترویج و نشر احکام و آموزههای دینی است؛ بدانگونه که رسول خدا صلیالله علیه و آله در ستایش مقام رفیع مبلّغ دین، خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
«لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِي.»[۱۵]
«اگر خداوند كسى را به دست تو هدايت كند، برايت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مىكند؛ و تو بر شخص هدايتشده ولايت دارى، اى على!»
در اینزمینه در كتاب ارزشمند ارشاد القلوب نیز آمده است:
«أَنَّ دَاوُدَ ع خَرَجَ مُصْحِراً مُنْفَرِداً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا دَاوُدُ مَا لِي أَرَاكَ وَحْدَانِيّاً فَقَالَ إِلَهِي اشْتَدَّ الشَّوْقُ مِنِّي إِلَى لِقَائِكَ فَحَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ خَلْقُكَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَإِنَّكَ إِنْ تَأْتِنِي بِعَبْدٍ آبِقٍ أُثْبِتْكَ فِي اللَّوْحِ جَمِيلا»[۱۶]
«همانا داوود علیهالسلام تنها به صحرا رفت. پس خداوند به او وحى فرمود: اى داوود! چه شده که تو را تنها مىبینم؟ عرضه داشت: پروردگارا! شوق دیدار تو در جانم شدّت گرفته و میان من و خلق تو حائل شده است. خداوند به او وحى فرمود: به میان آنان برگرد؛ زیرا اگر تو یک بندهی گریز پا را نزد من بیاورى، نامت را در لوح، زیبا و جمیل ثبت مىکنم.»
شرایط مُبلّغان دین
از مباحث بسیار مهم که در موضوع تبلیغ دین توجه بدان بایسته و ضروری است، در نظر داشتن وظایف و شرایط خطیر مبلغان شریعت میباشد؛ زیرا لباس تبلیغ دین بر قامت هر فرد، آراسته نخواهد بود، بلکه کلام و رفتاری منشأ اثر و تحول است و در قلوب انسانها جای میگیرد که صاحبش به صفات ارزشمندی که در ادامه میآید، خود را بیاراید.
– آشنایی با مبانی دین
بر مبلّغ دین لازم است، نسبت به مبانی و دستورات شرع مقدس آگاه باشد، زیرا چه بسا ممکن است، فروع دین را بر اصول آن مقدم نموده و در مقام تبلیغ یکی از احکام دین، به حکمی دیگر خدشه وارد سازد و یا بهواسطهی جهل و نادانی، امری که در دین نیست را به عنوان حکم دین ترویج نماید؛ بدین جهت رسول خدا صلیالله علیه و آله در حدیثی گهربار میفرمایند:
«و ليس يقوم بدين اللّه عزّ و جلّ إلا من حاطه من جميع جوانبه»[۱۷]
«کسی دین خداوند عزّ و جلّ را برپا نمیدارد، مگر اینکه به همهی ابعاد و جوانب آن احاطه داشته باشد.»
– تهذیب نفس
از ضروریترین صفات برای مبلّغان دین، پرهیزکاری و عامل بودن به دستورات دین است؛ فردی که در صدد تبلیغ و اقامهی دین بر میآید، نهتنها باید واجبات الهی را در نظر داشته باشد و از محرمات الهی اجتناب ورزد، بلکه شایسته است، از محدوده شبهات نیز خود را دور سازد تا به سخنان و گفتارش اعتماد شود.
خداوند متعال در اینباره به شایستهترین مبلّغ دین، حضرت رسول صلیالله علیه و آله دستور میدهد که دامان خویش را از آلودگیها پاکیزه سازد:
«يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ»[۱۸]
«ای کشیده ردای شب بر سر، برخیز و بترسان و پروردگار خود را بزرگدار و لباس خویشتن را پاک کن و از پلیدی دور شو.»
از سوی دیگر، گوینده بدون عمل را سخت مورد توبیخ قرار میدهد؛ زیرا دین الهی در طول تاریخ، بیشترین ضربه را از عالمان بدون عملی دریافت کرده که دستورات خداوند متعال را بازیچهای برای پیشبرد اهداف خود ساخته و بهرهای از فرامین الهی نجستهاند.
«لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»[۱۹]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.»
چنانکه در سوره مبارکه بقره، اینگونه آنان را مورد توبیخ قرار میدهد:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ»[۲۰]
«آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خود را فراموش میکنید؟!»
شیوه و روش تبلیغ
اهمیت و جایگاه بیمانند دین، سبب شده تا چگونگی تبلیغ و ترویج دین نیز مورد توجه قرار گیرد و دارای روش و اسلوب خاص باشد که مبلغ شریعت را ملزم به رعایت آن مینماید؛ برخی از این امور عبارتند از:
– سخن نرم و دلنشین
برخورداری از زبان گویا، دلنشین و سخن نرم از نکاتی است که در هنگام تبلیغ دین باید مورد توجه قرار گیرد؛ خصلتی که خداوند متعال، دو پیامبر خود، موسی و هارون علیهماالسلام را به هنگام عزیمت، جهت انذار فرعون، بدان سفارش فرمود:
«فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»[۲۱]
«پس با او سخنی نرم بگویید، باشد که بپذیرد یا بترسد.»
زبان نرم و دلنشین از چنان قدرتی برخوردار است که حتی میتواند فرعونیان را از تبختر و تکبر نجات بخشیده و به صراط مستقیم هدایت نماید؛ امتیاز بزرگی که خداوند متعال، برخورداری از آن را، دلیل موفقیت و گرایش مردم به رسول خدا صلیالله علیه و آله میداند:
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ»[۲۲]
«پس به برکت رحمتی از جانب خداوند با آنها (امت خود) نرمخو شدی، و اگر بدخلق و سختدل بودی حتما از دورت پراکنده میشدند.»
– پرهیز از سختگیری
ویژگی دیگر که در زمینه تبلیغ دین، نباید از آن غفلت ورزید، آسان گرفتن و پرهیز از سختگیریهای بیمورد است؛ از اینرو، نبی مکرم اسلام صلیالله علیه و آله بههنگام اعزام مبلّغین دین، این امر را مورد تأکید قرار داده و میفرمودند:
«یَسِّرُوا وَ لَا تُعَسِّرُوا وَ سَکِنُوا وَ لَا تُنَفِّرُوا.»[۲۳]
«آسان بگیرید و سخت مگیرید و آرامش برقرار سازید و نفرتپراکنی مکنید.»
در حالات نویسندهی بزرگ ایرانی جلال آل احمد آمده است، با وجود اینکه در خانوادهای مذهبی رشد یافته بود، مدتی از دین دست کشیده و به حزب توده پیوست. دلیل این انحراف را نیز سختگیریهای پدرش در دوران کودکی او عنوان کردهاند.
پس مبلّغ دین وظیفه دارد، ضمن پرهیز از سختگیری و ایجاد مشقت برای مردم، بر آسانی دین تأکید ورزیده و فضای تبلیغ را مطابق با فرمان الهی در آیه یکصد و هشتاد و پنجم سورهی بقره قرار دهد:
«يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»[۲۴]
«خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد.»
البته تأکید بر آسانی و پرهیز از سختگیری به معنای سهلانگاری و سستی در انجام امور و تکالیف شرعی نخواهد بود، زیرا مؤمنان موظف به رعایت قواعد دینی و دستورات الهی هستند و کسی حق کوتاه آمدن و بیمبالاتی نسبت به آن را ندارد؛ بلکه سخن در این است که همگان مشاهده نمایند، عمل بر اساس دین، زندگی را با آرامش و آسایش قرین ساخته و نیازی به کنارهگرفتن از دنیا و عدم استفاده از مواهب آن نیست؛ همانگونه که رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمودند:
«لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَة»[۲۵]
«خداوند مرا برای کنارهگیری از دنیا نفرستاده است، بلکه من مبعوث گشتهام بر دینی آسان و با گذشت.»
روش پسندیدهای که خداوند متعال حتی در مواجهه با مشرکان و کفار نیز بر آن تأکید نموده است؛
«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکينَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ.»[۲۶]
«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان؛ زیرا آنان قومی هستند که نمیدانند.»
تا بدان اندازه که رسول گرامی اسلام علت بعثت خویش را مدارا با عموم مردم – نه فقط مدارا با مؤمنان و مسلمانان – معرفی مینماید؛
«بُعِثتُ بِمُداراةِ النّاس»[۲۷]
«من مبعوث شدهام به مدارای با مردم.»
سیرهای که همگان، بارها و بارها در زندگی حضرت رسول صلیالله علیه و آله شاهد آن بودند؛ چنانکه در ماجرای فتح خیبر نقل شده است:
«در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر صلیالله علیه و آله در سال هفتم هجرت رخ داد، پس از پیروزی سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعی از یهودیان به اسارت سپاه اسلام درآمدند. یکی از اسیران، صفیه دختر حی بن اخطب، دانشمند سرشناس یهود بود. بلال حبشی، صفیه را همراه زنی دیگر به اسارت گرفت و آنان را به حضور پیامبر صلیالله علیه و آله آورد؛ ولی هنگام آوردنشان اصول اخلاقی را رعایت نکرد، و آنها را از کنار جنازههای کشتهشدگان یهود حرکت داد. صفیه وقتی پیکرهای پاره پارهی یهودیان را دید، بسیار ناراحت شد و صورتش را خراشید، خاک بر سر خود ریخت و سخت گریه کرد. هنگامی که بلال آنها را نزد پیامبر صلیالله علیه و آله آورد، حضرت از صفیه پرسیدند: «چرا صورتت را خراشیدهای و اینگونه خاکآلود و افسرده هستی؟!» صفیه نیز ماجرای عبورش از کنار جنازهها را بیان کرد. رسول اکرم صلیالله علیه و آله از رفتار خلاف اخلاق بلال ناراحت شده و او را سرزنش کرده و فرمودند:
«أَ نُزِعَتْ مِنْكَ الرَّحْمَةُ يَا بِلَالُ حَيْثُ تَمُرُّ بِامْرَأَتَيْنِ عَلَى قَتْلَى رِجَالِهِمَا»[۲۸]
«ای بلال! آیا مهر و محبت از وجود تو رخت بربسته که دو زن را از کنار اجساد مردانشان عبور میدهی؟!»
– رعایت مراحل تبلیغ
انسانی که در گام نخست تبلیغ، موظف به تربیت نفس و روح خویش گشته و آنرا به زیور تقوا و پرهیزکاری آراسته میسازد، در دومین مرحله، به تبلیغ دین و هدایت اعضای خانواده خویش مأمور میشود؛
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْليکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»[۲۹]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست، حفظ کنید.»
سپس در گام سوم، با انجام وظیفهی تبلیغی خویش، نزدیکان و بستگانش را از آلودگیها و پلیدیها دور میسازد؛
«وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»[۳۰]
«و خویشانِ نزدیکت را هشدار ده.»
زیرا پاک بودن خانواده و نزدیکان، دلیل صدق گفتار و عمل مبلّغ دین است و در امر ترویج دین تأثیر بسزا دارد؛ و چنین مبلّغی است که میتواند در مرحلهی چهارم، دایره تبلیغ را گستردهتر ساخته و به دعوت و انذار مردمان شهر خویش همت گمارد؛
«لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا»[۳۱]
«تا (مردمِ) مکّه و کسانی را که پیرامون آنند، هشدار دهی.»
و سرانجام، قدم در گام بزرگ نهایی گذاشته و تبلیغ دین الهی را برای جهانیان پی گیرد؛
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ»[۳۲]
«و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»
[۱]. انفال/۱۰
[۲]. آل عمران/۱۶۰
[۳] محمد (ص)/۷
[۴] حج/۴۰
[۵]. روم/۴۷
[۶]. حج/۳۸
[۷]. غافر/۵۱
[۸] . آل عمران/۱۲۳
[۹]. توبه/۲۵
[۱۰]. تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۳۹ – ۳۴۲ به نقل از مجمع البيان، ج۵، ص۱۷- ۱۹
[۱۱]. آل عمران/۵۲
[۱۲]. کافی (دار الحدیث)، ج۱۵، ص۶۱۰
[۱۳]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۷۶
[۱۴]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۲۶۴
[۱۵]. کافی (دار الحدیث)، ج۹، ص۴۱۰
[۱۶]. ارشاد القلوب الی الصواب (للدیلمی)، ج۱، ص۱۷۱
[۱۷]. شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار علیهم السلام، ج۲، ص۳۸۹
[۱۸]. مدثر/۱- ۵
[۱۹]. صف/۲ – ۳
[۲۰]. بقره/۴۴
[۲۱]. طه/۴۴
[۲۲]. آل عمران/۱۵۹
[۲۳]. در المنثور، ج۱، ص۴۶۵
[۲۴]. بقره/۱۸۵
[۲۵]. کافی (دار الحدیث)، ج۱۱، ص۱۳۱
[۲۶]. توبه/۶
[۲۷]. نهج الفصاحه، ص۳۷۳
[۲۸]. بحار الانوار، ج۲۱، ص۵
[۲۹]. تحریم/۶
[۳۰]. شعراء/۲۱۴
[۳۱]. شوری/۷
[۳۲]. انبیاء/۱۰۷
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!