دینمداری/ تسلیم، عمل و استقامت
این خطر بزرگ سبب شده تا اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام به مؤمنان سفارش نمایند تا پیوسته به درگاه خدا انابه نموده و از پروردگار متعال طلب نمایند، از کسانی نباشند که
***********************************************************************
پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی
دستهبندی: خطبه
دینمداری/ تسلیم، عمل و استقامت
تسلیم و عمل
یکی از امور سهگانه در مبحث دینمداری که نمایانگر باور و اعتقاد راسخ به دستورات الهی است، عمل نمودن به تکالیف دین و تسلیم در برابر فرامین شریعت مقدس است. اسلام اگر چه تقلید کورکورانه و بدون دلیل از دستورات خود را نمیپسندد و منظومهی کلی آن به گونهای تنظیم شده که بندگان خدا پس از آشنایی با علم، حکمت و قدرت الهی، متعبد به دستورات شرع مقدس شوند، اما در عین حال نسبت به عمل و پایبندی به تکالیف الهی اصرار ورزیده و تمرد از آنرا مجاز نمیشمارد، زیرا دستیابی به کمال و سعادت، جز از مسیر تعبد و تسلیم ممکن نخواهد بود. از این رو امیرمؤمنان علیهالسلام، دینمدار راستین را کسی میداند که به مقام تسلیم و اطاعت در برابر دستورات الهی دستیافته باشد.
«الدِّينُ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا التَّسْلِيمُ وَ الرِّضَا»[۱]
«دین درختی است که ریشهی آن، تسلیم و رضا است.»
در قرآن کریم نیز تبعیت محض و بدون درنگ نسبت به فرامین خدا و رسول صلواتالله علیه و آله نشانهی اهل ایمان معرفی شده است:
«فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا»[۲]
«ولى چنين نيست، به پروردگارت قسم، ايمان نمىآورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايهی اختلاف است، داور گردانند؛ سپس از حكمى كه كردهاى در دلهاشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند و كاملا سر تسليم فرود آورند.»
تفسیر نمونه پیرامون شأن نزول این آیهی شریفه، چنین نقل کرده است:
«زبير بن عوام كه از مهاجران بود با يكي از انصار (مسلمانان مدينه) بر سر آبياري نخلستانهاي خود كه در كنار هم قرار داشتند، اختلافي پيدا كرده بودند. هر دو براي حل اختلاف، خدمت پيامبر (ص) رسيدند. از آنجا كه باغستان زبير در قسمت بالاي نهر و باغستان انصاري در قسمت پايين نهر قرار داشت، پيامبر (ص) به زبير دستور داد، ابتدا او باغهايش را آبياري كند و بعد مسلمان انصاري؛ (و اين مطابق سنتي بود كه در باغهاي مجاور هم جريان داشت). اما مرد انصاريِ به ظاهر مسلمان از داوري عادلانه پيامبر (ص) ناراحت شده، گفت: آيا اين قضاوت به خاطر آن بود كه زبير عمهزادهی توست؟ پيامبر (ص) از اين سخن بسيار ناراحت شد، به حدي كه رنگ رخسار او دگرگون گرديد. در اين موقع آيهی فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.»[۳]
همچنین از امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیهی مبارکه روایت شده است:
«لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ»[۴]
«اگر کسانی باشند که خداوند یکتا را پرستیده، نماز را به پا داشته، زکات مالشان را ادا نموده، حج بیتالله را بهجا آورده و روزهی ماه رمضان را ادا نمایند اما نسبت به فعلی که خداوند و یا رسولش انجام داده است، بگویند: ای کاش خدا و رسول چنین نمیکردند و یا چنین فکری در درون آنها شکل بگیرد، به واسطهی این تفکر مشرک میگردند. سپس امام علیهالسلام این آیه کریمه را تلاوت نمودند: «ای پیامبر! قسم به پروردگار تو که مردم، ایمان حقیقی نخواهند داشت مگر اینکه تو را در اختلافات خویش حَکم قرار داده، حتی در درون خود نسبت به حُکم تو احساس حرج ننموده و تسلیم محض باشند.» سپس امام علیهالسلام فرمودند: بر شما باد به تسلیم محض.»
در اینباره همچنین در کتب روایی نقل شده است:
«أَنَّهُ اسْتَفْتَاهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَبَلِ فَأَفْتَاهُ بِخِلَافِ مَا يُحِبُّ فَرَأَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْكَرَاهَةَ فِيهِ فَقَالَ يَا هَذَا اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ فَإِنَّهُ لَمْ يَصْبِرْ أَحَدٌ قَطُّ لِحَقٍّ إِلَّا عَوَّضَهُ اللَّهُ مَا هُوَ خَيْرٌ لَه»[۵]
«شخصي از امام صادق علیهالسلام مسألهاي را سؤال كرد. امام پاسخی دادند که مطابق ميل آن شخص نبود. پس حضرت آثار كراهت و ناخشنودي را در چهرهاش مشاهده کردند. بدینجهت فرمودند: ای شخص! در برابر حكم خدا صبور باش، زیرا کسی نسبت به حق صبر نمیورزد، مگر اینکه خداوند آنرا برای او به بهترين وجه جبران میکند.»
ابن ابی یعفور، الگوی تعبد و تسلیم
در طول تاریخ، مؤمنان بیشماری بودهاند که بهمنظور کسب رضایت پروردگار، با ایمان استوار و قلب مطمئن به مشیت الهی، هرآنچه داشتهاند را در طبق اخلاص نهاده و در مقابل، خداوند کریم نیز عملشان را به بالاترین بها خریده است.
عبداللهبن ابی یعفور از اصحاب ممتاز امام صادق علیهالسلام یکی از بندگان مخلص پروردگار متعال است که درجهی تعبد و تسلیمش تا بدان اندازه بود که به مولای خویش جعفربن محمد علیهماالسلام عرضه داشت:
«قسم بهپروردگار، اگر یک انار را دو قسمت نمایید و بگویید: این قسمتش حلال و آنیکی حرام است، همانا شهادت خواهم داد، قسمتی که شما حلال دانستهاید، حلال و قسمتی که حرام دانستهاید، حرام میباشد. امام صادق علیهالسلام نیز به او فرمودند: رحمك الله، رحمک الله.»[۶]
در کتاب ارزنده رجال کشی درباره مقام تسلیم و رضای این شخصیت برجستهی شیعی ماجرای دیگری نیز آمده است:
«ابن ابییعفور به دردی مبتلا گشته بود که داروی آن بدتر از بیماری بود، زیرا پزشکان معالج برای تسکین درد، شراب را تجویز کرده بودند. او برای حل مشکل از کوفه به مدینه رفت و از محضر مولای خویش، کسب تکلیف کرد. حضرت صادق علیهالسلام فرمودند: «از آن ننوش!». عبدالله وقتی به کوفه برگشت، درد به سراغش آمد. بستگانش با اصرار و اجبار، اندکی شراب به او نوشانیدند. او از این اتفاق تلخ و ناگوار، ناراحت شد، دوباره به مدینه مسافرت کرد تا مسأله را با امام علیهالسلام در میان بگذارد. حضرت فرمودند:
«يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ لَا تَشْرَبْهُ فَإِنَّهُ حَرَامٌ إِنَّمَا هَذَا شَيْطَانٌ مُوَكَّلٌ بِكَ فَلَوْ قَدْ يَئِسَ مِنْكَ ذَهَب»
«ای فرزند ابییعفور! از آن ننوش! همانا شراب حرام است! بهدرستی این شیطانی است که بر تو مسلط شده است. اگر او از تو ناامید شود، رهایت خواهد کرد و به سراغت نخواهد آمد.»
عبدالله به کوفه آمد، درد شدیدتر از پیش شد و بیش از همیشه او را آزار میداد. بستگانش وقتی ناراحتیاش را دیدند، سخن از شراب به میان آوردند، اما عبدالله گفت: «به خدا قسم! هرگز قطرهای از آنرا نمینوشم.» آنها وقتی مشاهده کردند، مردی که هیچگاه اهل قسم نبوده است، قسم یاد میکند، شراب نمینوشد، او را رها کردند. ناراحتیاش شدت یافت، لکن در نهایت، خداوند او را شفا داد و تا زنده بود، دیگر آن بیماری را احساس نکرد.»[۷]
در این کتاب گرانسنگ همچنین درباره رحلت او روایتی نقل شده است که بر اساس آن، امام معصوم علیهالسلام سهبار تعبیر «صلواتالله علیه» را درباره ایشان بهکار بردهاند و شهادت به فضایل اخلاقی و رفتاریاش میدهند؛ امتیازی که ثمره اطاعت و تسلیم او در برابر خدا، رسول و امام خویش است.
«هنگامي كه مرگش فرا رسيد، امام صادق علیهالسلام دربارهی او به مفضلبن عمر نامه نوشته و فرمودند: «برای تو همان عهدی را قرار میدهم كه برای ابنابی یعفور – درود خدا بر او باد – در نظر گرفتم؛ او – درود خدا بر او باد – از دنيا رفت، در حالي كه به پيمانش با خدا، پيامبر و امام زمانش وفا نمود؛ روحش – درود خدا بر او باد – قبض گردید، در حالي كه اخلاقش پسندیده و اعمالش مقبول و مورد مغفرت، رحمت، و رضایت خداوند و رسول و امامش قرار داشت. قسم به فرزندیام از پیامبر صلواتالله علیه و آله، در زمان ما كسي مطيعتر از او در برابر خدا و پيامبر و امامش نبود…»[۸]
«دین عاریه» محصول عدم تسلیم
طایفهای از روایات وارده در متون دینی، وضعیت افرادی را تبیین مینماید که از دین عاریهای و متزلزل برخوردارند و در آستانهی مرگ نیز این ودیعهی گرانبها را از دست میدهند. انسانهای بدفرجامی که در ارتباط با دین، تنها به ظواهر اکتفا نموده و در برابر امتحانات الهی، خانهای سست را انتخاب نموده که فرجامی جز فرو ریختن و تخریب ندارد. امام صادق علیهالسلام در اینباره میفرمایند:
«إِنَّ الْعَبْدَ يُصْبِحُ مُؤْمِناً وَ يُمْسِيَ كَافِراً وَ يُصْبِحُ كَافِراً وَ يُمْسِيَ مُؤْمِناً وَ قَوْمٌ يُعَارُونَ الْإِيمَانَ ثُمَّ يُسْلَبُونَهُ وَ يُسَمَّوْنَ الْمُعَارِينَ ثُمَّ قَالَ فُلَانٌ مِنْهُمْ»[۹]
«همانا بنده، صبح میکند در حال ایمان و شب میکند در حالی که کافر است؛ و صبحگاهان، کافر است، اما هنگام شب مؤمن میباشد؛ و گروهی دارای ایمان عاریهای هستند که آنرا از دست میدهند؛ این افراد «مُعارین» نامیده میشوند؛ سپس فرمودند: فلان شخص از معارین است.»
اینگونه انسانها تا جایی که دین خدا منافع و خواستههای آنان را تأمین نماید و به جان و مال و اعتبارشان آسیبی نرساند، مؤمنانی وارسته و پارسا هستند، اما آن هنگام که سختی و یا خطری متوجه ایشان شود، به آسانی، آن را بهکناری نهاده و انکار مینمایند. اینان چه بسا در انجام احکام دین، همانند نماز و روزه و حج که مشقت خاصی ندارد، از بهترین عملکنندگان باشند، اما در برابر خمس، زکات، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، عقبنشینی کرده، با اجتهاد خویش، ضروری دین را منکر میشوند. سیهروزانی که حضرت سیدالشهدا علیهالسلام درباره آنان فرمودند:
«النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ»[۱۰]
«مردم بندهی دنیایند و دین بازیچهی زبانشان، زندگی، آنها را در بر گرفته و هنگامی که به بلا آزمایش میشوند، دینمداران چه کماند.»
در این زمینه از مرحوم آیتالله حاج سید محمد تقی خوانساری رضوانالله علیه، حکایت عبرتآموزی نقل شده که قابل تأمل و دقت است. ایشان میگوید: همسایهی ثروتمندی داشتیم که در سکرات موت قرار گرفت. فرزندانش از من خواستند در کنار بستر پدرشان حاضر شوم و از او بخواهم تا وصیت کند و حقوقی که بر گردنش مانده را ادا نماید؛ اما هرگاه من از پول و پرداخت دیون صحبت میکردم، چشمانش را روی هم میگذاشت، تا اینکه وقتی چند بار مسأله را تکرار کردم، چشمانش را باز کرد و گفت: آقا من یهودیام. این را گفت و از دنیا رفت. او درست میگفت، زیرا امام صادق علیهالسلام میفرماید: در پایان عمر به برخی خطاب میشود: «فَلْيَمُتْ یَهودِیّا اَو نَصرانِیّا.»[۱۱]
این خطر بزرگ سبب شده تا اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام به مؤمنان سفارش نمایند تا پیوسته به درگاه خدا انابه نموده و از پروردگار متعال طلب نمایند، از کسانی نباشند که دینشان عاریهای و غیر مستقر است. فضلبن یونس از امام کاظم علیهالسلام روایت میکند که حضرت به او فرمودند:
«أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ- اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ- قَالَ قُلْتُ أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ يُعَارُ الدِّينَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ فَمَا مَعْنَى لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ فَقَالَ كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۲]
«بسيار بگو: خدایا مرا از مُعارین قرار مده و از تقصیر خارج مساز. فضل میگوید: عرض كردم، امّا معارين را میدانم، آنان افرادی هستند که دينشان عاریه است و سپس از ایشان گرفته میشود. اما معنى اينكه مرا از تقصير و كوتاهى بيرون مبر، چيست؟ حضرت فرمودند: «هر عملى كه به آن، خداى عز و جل را اراده کردهاى، در نزد خویش نسبت به آن باور به تقصیر داشتهباش؛ زيرا همه مردمان در اعمال خويش، بین خود و خدا مقصّرند، مگر کسیکه پروردگار عزّ و جلّ او را از خطا مصون داشته است.»
امیر بیان، حضرت علیبن ابیطالب علیهالسلام در کلام ارزشمند خویش، به علت این سستی و نابودی نیز اشاره نمودهاند؛
«ما اَوهَن الدِّین کَترکِ اِقاَمهِ دینِ اللهِ وَ تَضییعِ الفَرائِض»[۱۳]
«هيچ چيز مانند ترك اقامهی دين و تضييع واجبات، سبب وهن و سستي دین نميشود.»
و در بیانی دیگر میفرمایند: خداوند متعال، سرنوشت این گروه را خلود در آتش قرار داده است:
«مَنِ اتَّخَذَ دَينَ اللَّهِ لَهْواً وَ لَعِباً أَدْخَلَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ النَّارَ مُخَلَّداً فِيهَا»[۱۴]
«كسي كه دين خدا را بازيچه و مايهی سرگرمي بگيرد، خداوند او را وارد جهنم كرده و جاودان نگاه دارد.»
استقامت و پایداری
امر به صبر و استقامت در دین از دستورات مؤکد خداوند متعال به رسول اعظم صلیالله علیه و آله است که در آیات متعدد قرآن کریم، همچون آیهی یکصد و دوازده سوره مبارکه هود وارد شده است:
«فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»[۱۵]
«پایدار باش، چنانکه فرمان یافتهای و هر که با تو به سوی خدا آمده نیز و سرکشی نکنید که او بینا به اعمال شما است.»
این کتاب مقدس در آیهای دیگر، استقامت و صبر در دین را، سیرهی رسولان الهی و مؤمنان حقیقی دانسته و میفرماید:
«وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»[۱۶]
«و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او تودههاى انبوه كارزار كردند و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد، سستى نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم (دشمن) نگرديدند و خداوند شكيبايان را دوست دارد.»
قرآن کریم در اینخصوص از دو پیامبر الهی به نام اسماعیل که مراتب والایی از تسلیم در برابر خداوند را بروز دادهاند، نام میبرد؛ یکی از ایشان، حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام که وقتی پدر تصمیم به ذبح او گرفت و با اسماعیل مشورت نمود، پاسخ داد:
«يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»[۱۷]
«اى پدر من، آنچه را مأمورى بكن. انشاءالله مرا از شكيبايان خواهى يافت.»
و پیامبر دیگر که دربارهی او آمده است:
«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا»[۱۸]
«و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن؛ زيرا كه او درستوعده و فرستادهاى پيامبر بود.»
گروهی از مفسرین، از جمله مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه، معتقدند اسماعیلِ ذکر شده در آیه، اسماعیل بن حزیقل، پیامبر قوم بنی اسرائیل است. در کتاب علل الشرایع در اینباره به نقل از امام صادق علیهالسلام، ذیل آیهی پنجاه و چهارم سوره مبارکه مریم آمده است:
«إِنَّ إِسْمَاعِيلَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ فِي كِتَابِهِ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا لَمْ يَكُنْ إِسْمَاعِيلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ بَلْ كَانَ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخَذُوهُ فَسَلَخُوا فَرْوَةَ رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ فَأَتَاهُ مَلَكٌ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ بَعَثَنِي إِلَيْكَ فَمُرْنِي بِمَا شِئْتَ فَقَالَ لِي أُسْوَةٌ بِمَا يُصْنَعُ بِالْحُسَيْنِ علیهالسلام.»[۱۹]
«همانا اسماعيل كه خداوند در قرآن فرموده: «ياد كن اسماعيل را كه او بسيار در وعدهاى كه ميداد وفاكننده و راستگو و پيغمبرى مرسل بود.» اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم عليهالسّلام نبود، بلكه پيامبرى از پيامبران بوده كه خداوند او را مبعوث فرمود بر جمعى از مردم و (آن مردم نادان) آن حضرت را گرفته و پوست سر و صورتش را كندند، و ملكى به امر الهى نزدش آمد و گفت: خداوند مرا پيش تو فرستاده كه هر چه امر نمایی، انجام دهم. آن حضرت فرمود: همانا من در اين رفتار مردم، تأسى ميكنم به آنچه درباره حسينبن على عليهماالسّلام واقع گردید.»
از دیگر اسوههای استقامت و پایداری در قرآن کریم، آسیه همسر فرعون است. زنی که با انتخاب جاودانهی خویش از دنیا و لذتهای زودگذر آن روی برگردانید و سختترین شکنجهها را در دفاع از حضرت موسی علیهالسلام و دین متحمل شد. در تفسیر مجمعالبیان درباره این بانوی پرهیزکار و مقاوم نقل شده است:
«فرعون آنگاه که به ایمان وی پی برد، ابتدا او را از آن نهی کرد اما آسیه از انکار دینش ابا کرد. سپس دستور داد، دست و پايش را با چهار میخ بر زمین زنجير کرده، در ميان آفتاب بگذارند، سپس دستور داد، سنگی بزرگ بر روی ایشان قرار دهند. آسیه در آخرين لحظات سه درخواست را به درگاه الهی بر زبان آورد:
«رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»[۲۰]
«پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش.»
پس خداوند متعال به واسطهی این دعا، روح او را به جنت اعلی برد و از عذاب فرعونیان، دردی احساس نکرد.»[۲۱]
قرآن با یادآوری الگوهای برجستهی ایمانی و تاریخی، به دنبال دعوت اهل ایمان به استقامت و پایداری در راه دین است؛ دعوتی که معمولا با بشارت و وعدهی یاری و نصرت الهی همراه میباشد و ثمرات بیشمار آن، بندگان خدا را در برگرفته است؛
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ»[۲۲]
«در حقيقت كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند] هان بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد، شاد باشيد.»
همچنین میفرماید:
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»[۲۳]
«به تحقیق كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست، سپس ايستادگى كردند، بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد.»
چنانکه در سوره مبارکه جنّ میفرماید:
«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَي الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً»[۲۴]
«و اگر (مردم) در راه درست پايدارى ورزند، قطعا آب گوارايى بديشان نوشانيم.»
صبر و استقامت، دارویی نجاتبخش است که بر اساس کلام نبی مکرم صلواتالله علیه و آله سعادت دنیا و آخرت را برای آدمی به همراه دارد؛
«شخصي محضر پيامبر صلیالله علیه و آله آمد عرض كرد: به من دستوري ده كه به آن چنگ زده و در دنيا و آخرت اهل نجات شوم. پيغمبر (ص) فرمود: «قل ربى اللَّه ثم استقم»، بگو! پروردگار من الله است و بر اين گفتهی خود بایست. این شخص میگوید: سپس پرسيدم، خطرناكترين چيزي كه بايد از آن بترسم چيست؟ پيامبر صلیالله علیه و آله زبانش را گرفت و فرمود: اين.»[۲۵]
نکتهی بسیار مهم در این زمینه که گواه ارتباط صبر و استقامت با فضیلت تعبد و تسلیم است، سخن امیرالمؤمنین علیهالسلام در تفسیر آیهی سیام سورهی فصلت میباشد که راه و روش ایستادگی را، تعبد و تسلیم در برابر اوامر و نواهی خدا بر میشمارد:
«وَ قَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا اللَّهُ فَاسْتَقِيمُوا عَلَى كِتَابِهِ وَ عَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ وَ عَلَى الطَّرِيقَةِ الصَّالِحَةِ مِنْ عِبَادَتِهِ ثُمَّ لَا تَمْرُقُوا مِنْهَا وَ لَا تَبْتَدِعُوا فِيهَا وَ لَا تُخَالِفُوا عَنْهَا»[۲۶]
«شما گفتيد پروردگار ما الله است، اكنون بر سر اين سخن پايمردي كنيد. بر انجام دستورهاي كتاب او و در راهي كه فرمان داده و در طريق پرستش شايسته او استقامت به خرج دهيد، از دايره فرمانش خارج نشويد؛ در آئين او بدعت مگذاريد و هرگز با آن مخالفت نكنيد.»
ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که در تفسیر نورالثقلین به نقل از علیبن ابراهیم در ذیل آیه سیزدهم سورهی احقاف که به آیهی سیام سوره فصلت نیز شباهت دارد، آمده است:
«استقامت در راه دین، مقاومت و پایمردی در ولایت حضرت علی علیهالسلام است.»[۲۷]
[۱]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۷
[۲]. نساء/۶۵
[۳]. تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۵۳، ذیل آیه شریفه ۶۴ سوره نساء
[۴]. کافی (دار الحدیث)، ج۲، ص۳۰۴
[۵]. بحار الانوار، ج۶۷، ص۱۰۷
[۶]. رجال الکشی، النص، ص۲۴۹
[۷]. رجال الکشی، النص، ص۲۴۷ – ۲۴۸
[۸]. رجال الکشی، النص، ص۲۴۸ – ۲۴۹
[۹]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص۴۱۸
[۱۰] بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۸۳
[۱۱]. کافی (دار الحدیث)، ج۸، ص۲۲۴
[۱۲]. الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص۷۳
[۱۳]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۰۰
[۱۴]. غرر الحکم و درر الکلم، ص۸۷
[۱۵]. هود/۱۱۲
[۱۶]. آل عمران/۱۴۶
[۱۷]. صافات/۱۰۲
[۱۸]. مریم/۵۴
[۱۹]. علل الشرایع، ج۱، ص۷۸
[۲۰]. تحریم/۱۱
[۲۱]. تفسیر مجمع البیان (ط دار المعرفه)، ج۱۰، ص۴۷۹
[۲۲]. فصلت/۳۰
[۲۳]. احقاف/۱۳
[۲۴]. جن/۱۶
[۲۵]. تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۲۷۲، ذیل آیه ۳۰ سوره فصلت
[۲۶]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص۲۵۳
.[۲۷] تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۱۱، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۲۲، ذیل آیه ۱۳ سوره احقاف
دیدگاه خود را ثبت کنید
Want to join the discussion?Feel free to contribute!