ولد صالح

سه گانه ی حیات/ جاودانگی عمل

نکته‏ ی مهم دیگری که اشاره به آن لازم است، مسأله‏ ی ثبت و نگارش اعمال انسان در دوران عمر می ‏باشد که توسط دو فرشته‏ ی الهی به نام­ های رقیب و عتید صورت می‏ پذیرد؛ نویسندگان و مراقبانی که خواب و غفلت بر آنان عارض نمی‏ گردد و توقفی در کارشان ایجاد نمی ‏گردد؛ بلکه مأموریت‏ خویش را تا لحظه‏ ی مرگ آدمی دنبال می ‏کنند، سپس مکتوبات خویش را به درگاه الهی عرضه می ­دارند…

****************************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

«سه گانه ی حیات / جاودانگی عمل»

کار و عمل انسان، ابدی است و همراه صاحب خویش به عالم برزخ و قیامت وارد گردیده و سعادت و شقاوت او را رقم می ‏زند؛ همان ‏‏طور که امیرالمؤمنین علی علیه ­السلام می ­فرماید:

 «إِنَّ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ ثَلَاثَةَ أَخِلَّاءَ فَخَلِيلٌ يَقُولُ لَهُ: أَنَا مَعَكَ حَيّاً وَ مَيِّتاً وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ خَلِيلٌ يَقُولُ لَهُ: أَنَا مَعَكَ حَتَّى تَمُوتَ وَ هُوَ مَالُهُ فَإِذَا مَاتَ صَارَ لِلْوَرَثَةِ وَ خَلِيلٌ يَقُولُ لَهُ: «َنَا مَعَكَ إِلَى بَابِ قَبْرِكَ ثُمَّ أُخَلِّيكَ وَ هُوَ وَلَدُهُ»[۱]

«همانا شخص مسلمان، سه دوست دارد: يكى، دوستى كه به وى مى­ گويد: من در زندگى و مرگ با تو هستم و آن عمل اوست و ديگرى رفیقی است كه به وى مى­ گويد: من تا زمان مرگ با تو هستم و آن مال و دارايى اوست كه به وارث منتقل مى ­شود و سوم، دوستى كه به وى مى ­گويد: من تا قبرت با تو هستم، سپس تو را تنها مى ­گذارم و آن فرزند انسان است.»

آن‏ حضرت در بیانی دیگر از سخن عمل با انسان نیز چنین خبر می ‏دهد:

«أَنَا قَرِينُكَ‏ فِي‏ قَبْرِكَ وَ يَوْمِ حَشْرِكَ حَتَّى أُعْرَضَ أَنَا وَ أَنْتَ عَلَى رَبِّكَ»[۲]

«من در خانه ‏ی قبر و در روز رستاخيز، همدم و همراه تو هستم؛ تا من و تو را به دادگاه خدا برند.»

مسأله ‏ای که امام صادق علیه ­السلام درباره‏ ی آن می ‏فرماید:

«إِذَا وُضِعَ‏ الْمَيِّتُ‏ فِي‏ قَبْرِهِ‏ مُثِّلَ لَهُ شَخْصٌ فَقَالَ لَهُ: يَا هَذَا كُنَّا ثَلَاثَةً كَانَ رِزْقَكَ فَانْقَطَعَ بِانْقِطَاعِ أَجَلِكَ وَ كَانَ أَهْلَكَ فَخَلَّفُوكَ وَ انْصَرَفُوا عَنْكَ وَ كُنْتُ عَمَلَكَ فَبَقِيتُ مَعَكَ…»[۳]

«زمانی که انسان را در قبر قرار می ‌دهند، شخصی در نظرش مجسم می ­شود که به او می‌ گوید: ‌ای انسان، ما سه تا در دنیا با تو بودیم: رزق و روزی که با مرگ تو قطع شد، خانواده‌ ات که تو را در قبر گذاشتند و رفتند و من، عمل تو هستم که با تو خواهم بود…»

ماجرای ذیل نیز که توسط مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منازل ‏الاخره نقل گردیده است، همراهی عمل با عامل خویش را به خوبی آشکار می ‏سازد:

«از «أربَعینِیّاتِ» عالم فاضل و عارف کامل، قاضی سعید قمّی رحمه الله نقل شده که فرمود: به ما رسیده از کسی که ثِقه و محلِّ اعتماد است از استاد اساتیدِ ما، شیخ بهاء المِلّه و الدّین العامِلی قدس سره، که روزی رفت به زیارت بعض ارباب حال که در مقبره ای از مقابر اصفهان مَأْوی گُزیده بود. آن شخص عارف به شیخ گفت: من در این قبرستان قبل از این روز امر غریبی مشاهده کردم و آن امر این است که دیدم جماعتی جنازه ‏ای را آوردند در این قبرستان دفن کردند در فلان موضع و رفتند. پس چون ساعتی گذشت، بوی خوشی شنیدم که از بوهای این نَشأَه نبود، مُتحیّر ماندم. به راست و چپ خود نظر کردم تا بدانم که این بوی خوش از کجا آمد که ناگاه دیدم جوان خوش صورتی [که] در لباس ملوک است می ‏رود نزد آن قبر، پس رفت تا رسید به آن قبر. من تعجب بسیار کردم از آمدن او نزد آن قبر، پس چون نشست نزد آن قبر، دیدم مفقود شد، گویا داخل در قبر شد .پس از این واقعه زمانی نگذشت که ناگاه بوی خبیثی شنیدم که از هر بوی بدی پلیدتر بود؛ پس نگاه کردم، دیدم سگی می ‏رود بر اثر آن جوان، تا رسید به آن قبر و پنهان شد. پس من در تعجّب شدم و در حال تعجب بودم که ناگاه آن جوان بیرون آمد بد حال و بد هیئت، با بدن مجروح و از همان راهی که آمده بود برگشت. من عقب او رفتم و از او خواهش کردم که حقیقت حال را برای من بگوید. گفت: من عمل صالح این میّت بودم و مأمور بودم که در قبر با او باشم که ناگاه این سگی که دیدی آمد و او عمل غیر صالح او بود. من خواستم او را از قبر بیرون کنم تا وفا کنم به حقِّ صُحبت او، آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا کند و مرا مجروح کرد، چنان‏ چه می ‏بینی و مرا نگذاشت که با او باشم؛ دیگر نتوانستم در قبر او بمانم، بیرون آمدم و او را گذاشتم.»[۴]

ثبت اعمال

نکته‏ ی مهم دیگری که اشاره به آن لازم است، مسأله‏ ی ثبت و نگارش اعمال انسان در دوران عمر می ‏باشد که توسط دو فرشته‏ ی الهی به نام­ های رقیب و عتید صورت می‏ پذیرد؛ نویسندگان و مراقبانی که خواب و غفلت بر آنان عارض نمی‏ گردد و توقفی در کارشان ایجاد نمی ‏گردد؛ بلکه مأموریت‏ خویش را تا لحظه‏ ی مرگ آدمی دنبال می ‏کنند، سپس مکتوبات خویش را به درگاه الهی عرضه می ­دارند. البته بر اساس برخی از روایات، هم ‏چون روایت ذیل، این دو فرشته‏ ی مقرب پس از وفات انسان مؤمن، مأموریت دیگری را برعهده می‏ گیرند که موجب می ‏گردد تا روز قیامت به انجام آن مشغول باشند:

ابن شدید، از پدرش نقل می ‏کند: در محضر امام صادق علیه ­السلام بودیم که سخن از جایگاه مؤمن در پیشگاه خداوند به میان آمد. امام فرمودند:

«یاابالفضل، أَلَاأُحَدِّثُكَ بِحَالِ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللَّهِ»

«ای ابالفضل، آیا تو را به وضع مؤمن نزد خداوند باخبر نکنم؟»

عرض کردم: جانم به فدایت، بفرمایید. امام علیه ‏السلام فرمودند:

«إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رُوحَ الْمُؤْمِنِ صَعِدَ مَلَكَاهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالا يَا رَبِّ عَبْدُكَ وَ نِعْمَ‏ الْعَبْدُ كَانَ‏ سَرِيعاً إِلَى طَاعَتِكَ بَطِيئاً عَنْ مَعْصِيَتِكَ وَ قَدْ قَبَضْتَهُ إِلَيْكَ فَمَا تَأْمُرُنَا مِنْ بَعْدِهِ فَيَقُولُ الْجَلِيلُ الْجَبَّارُ اهْبِطَا إِلَى الدُّنْيَا وَ كُونَا عِنْدَ قَبْرِ عَبْدِي وَ مَجِّدَانِي وَ سَبِّحَانِي وَ هَلِّلَانِي وَ كَبِّرَانِي وَ اكْتُبَا ذَلِكَ لِعَبْدِي حَتَّى أَبْعَثَهُ مِنْ قَبْرِهِ»[۵]

«هنگامی که خدای متعال روح مؤمن را قبض کرد، دو فرشته‏ ی مأمور او به سوی آسمان می‌ روند و می‏ گویند: پروردگارا، بنده ‌ات بسیار خوب بود؛ در اطاعت از فرمان‌ های تو پیشی می ‌گرفت و از معاصی اجتناب می ‌کرد؛ پس او را به سوی خودت قبض کردی. اکنون درباره ‏ی او به ما چه فرمان می ‌دهی؟ خدای متعال به آن ­ها می ‌گوید: به دنیا بروید و نزد قبر او بمانید، مرا عبادت کنید، ذکر بگویید و ثوابش را در نامه‏ ی عمل بنده ‌ام بنویسید تا این ­که او را برای حساب روز قیامت برانگیزم.»

باز ماندن پرونده ‏‏ی مؤمن

تاکنون مشخص گردید، کار ثبت اعمال انسان توسط فرشتگان الهی تا هنگام مرگ ادامه می‏ یابد و با مرگ انسان، پرونده‏ ی انسان بسته می ­شود؛ اما مطلب مهمی که برخی از روایات، مبین آن ‏است، تأثیر شگرف بعضی از کارهای نیک می ‏باشد که پس از مرگ انسان نیز باعث ارتقاء رتبه و  کسب امتیاز برای فرد می‏ گردد. این امور بر اساس روایتی از امام صادق علیه ­السلام عبارتند از:

  • فرزند صالح

وجود فرزند صالح و شایسته که برای والدین خویش طلب مغفرت و رحمت می‏ نماید، سبب بهره‏ مندی مؤمن در عالم برزخ می ‎گردد:

«خِصَالٌ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ‏ يَسْتَغْفِرُ لَهُ»[۶]

«چند خصلت به انسان مؤمن پس از مرگش نفع می ­رساند: فرزند صالح که برایش طلب مغفرت کند.»

  • قرائت قرآن

هم ‏چنین قرآنی که به یادگار گذاشته است و دیگران آن را قرائت می‏ کنند:

 «مُصحَفٌ يُقْرَأُ مِنْهُ»[۷]

«قرآن (و یا کتابی) که مورد مطالعه و قرائت قرار گیرد.»

  • حفر چاه آب

 کار پسندیده‎‏ ای که در گذشته بسیار مرسوم بود و مؤمنین به‏ منظور تحصیل رحمت و مغفرت خداوند جل و اعلی بدان مبادرت می ‏ورزیدند:

«قَلِيبٌ يَحْفِرُهُ» [۸]

«چاهی را که حفر کرده است.»

  • کاشت درخت

در روایت امام صادق علیه ‏السلام چهارمین عاملی که پس از مرگ، موجب سودمندی انسان می‏ گردد، کاشت درختان معرفی گردیده است؛ زیرا برخی از درختان به خاطر میوه و محصولات ‎‏شان، بعضی از انواع درختان به جهت ایجاد سایه ‏ی مناسب برای خستگان راه و یا تأثیر فراوانی که در لطافت و پاکیزگی هوا دارند، برای مردم مفید واقع می ‏گردند که همین نیز خشنودی الهی را به دنبال می ‏آورد:

«غَرْسٌ يَغْرِسُهُ[۹]

«درختی که انسان می ‏کارد.»

  • جاری ساختن نهر آب

 و نیز جاری ساختن نهر آب:

«وَ صَدَقَةُ مَاءٍ يُجْرِيهِ»[۱۰]

«نهر آبی که به جریان انداخته است.»

از دیرباز ایجاد و جاری ساختن جوی‏ ها‏ و انهار از صدقات جاریه‏ ای بوده است که مؤمنین به آن اهتمام می ‏ورزیدند. بزرگ ‏ترها به یاد دارند که نهرها‏ی جاری در کوچه ‏ها و معابر تا چه میزان در آسایش و راحتی مردم مؤثر بوده است و مورد استفاده واقع می‏ گردیده است؛ البته امروزه اگر چه شاهد جریان این‏ گونه از انهار نیستیم، اما قرار دادن و یا نصب دستگاه ‏های خنک کننده‏ ی آب در مسیر مردم و نیز حفظ و مراقبت از آب ‏های سطحی و غیر سطحی می‏ تواند، مصداق امر خداپسندانه ‏ای باشد که در روایت امام صادق ‏علیه‏ السلام مطرح گردیده است.

  • به یادگار گذاشتن سنت ‏های زیبا

 ششمین کاری که پس از مرگ برای انسان مفید واقع می ‏شود، بنا نهادن سنت نیک و شایسته در میان مردم است که دارای برکات بی ‏شماری می‏ باشد:

«وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ يُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ»[۱۱]

«و سنت نیکی که به یادگار گذاشته شده است.»

پایه ‏گزاری کارهای پسندیده و مطلوب در جامعه و نیز اقدام جهت احداث بیمارستان ‌ها، درمانگاه‏ ها، ورزشگاه ­ها، جاده‌ ها، یتیم خانه ­ها، مراکز علمی، دارالقرآن­ ها، حوزه‌ های علمیه جهت تربیت طلاب علوم دینی و موقوفات از جمله اقداماتی است که می ‏تواند در این مسیر انجام پذیرد.

از دیگر اموری که ثواب آن پس از مرگ به آدمی می ‎رسد و در روایتی از رسول اعظم صلوات ‏الله علیه و آله به آن تصریح شده است، انجام کارهای ذیل می ‏باشد:

  • مرزداری

 «رجُلٌ ماتَ مُرابِطا في سبيلِ اللّهِ»[۱۲]

«و کسی که در هنگام مرزداری، مرگش فرا رسیده است.»

  • تعلیم و تربیت

 «ورجُلٌ عَلَّمَ عِلما فأجرُهُ يَجري علَيهِ ما عُمِلَ بهِ» [۱۳]

«کسی که علمی را به دیگران آموخته است؛ به اندازه ‏ی عملی که بر اساس آن علم محقق می ‏گردد، اجر به او می ‏رسد.»

در این روایت به دو عمل دیگر نیز اشاره شده است که در خلال روایت امام صادق علیه ‏السلام مطرح گردید:

«ورجُلٌ أجرى صَدَقَةً فأجرُها لَهُ ما جَرَت، ورجُلٌ تَرَكَ ولَدا صالِحا يَدعو لَهُ»

«و مردی که صدقه ‏ای را بنا نهاده است، تا زمانی که آن صدقه پابرجاست برای او اجر در نظر گرفته می ‏شود و نیز فرزند صالح انسان که برای او دعا می ‏کند.»

  • احداث مسجد

در حدیثی از رسول مکرم صلوات ‏الله علیه و آله به اموری دیگر، هم‏ چون احداث مسجد اشاره شده است:

«او بنی مسجدا»[۱۴]

«یا مسجدی را بنا نماید»

زیرا بانی مسجد از مجموعه ‏ی عباداتی که در آن واقع می ‏گردد، اعم از نمازها، قرائت قرآن، ادعیه، تعلیم و تربیت دینی بهره­ مند می­ گردد.

تقاضا برای بازگشت

هنگامی که مرگ به سراغ انسان می ­آید و مهلت آدمی در دنیا به پایان می ‏رسد و راه­ ها بر محتضر بسته می­ شود، کسانی که از عبادات، معنویات و اخلاقیات بهره­ ای نبرده ‏اند، از درگاه خداوند متعال، بخشش و بازگشت به دنیا را طلب می‏ کنند؛ چنان‏ چه فرعون در هنگام گرفتار شدن در نیل، به توبه روی آورد:

 «حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»[۱۵]

«وقتى در شرف غرق شدن قرار گرفت، گفت: ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آن ­كه فرزندان اسرائيل به او گرويده ‏اند نيست و من از تسليم ‏شدگانم.»

اما در این هنگام راه توبه مسدود است و فرصتی برای آن وجود ندارد:

«وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ» [۱۶]

«و توبه كسانى كه گناه مى ‏كنند، تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان در رسد، مى ‏گويد: «اكنون توبه كردم» پذيرفته نيست.»

درخواست و پاسخی که در سوره ‏ی مبارکه‏ ی مؤمنون نیز مطرح شده است:

«رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْت كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[۱۷]

«پروردگارا مرا بازگردانيد؛ شايد من در آن ­چه وانهاده ‏­ام، كار نيكى انجام دهم. نه چنين است، اين سخنى است كه او گوينده آن است و پیشاپيش آنان برزخى است، تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.»

خداوند متعال در بیانی دیگر می ­فرماید:

«وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ» [۱۸]

«و از آن­ چه روزى شما گردانيده‏ ايم، انفاق كنيد، پيش از آن ­كه يكى از شما را مرگ فرا رسد و بگويد: پروردگارا، چرا تا مدتى بيش ‏تر اجل مرا به تأخير نينداختى، تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم.»

در سوره‏ ی سجده نیز این درخواست مطرح شده است که حکایت از عمومیت و شمول آن می ‏نماید:

«فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا»[۱۹]

«ما را بازگردان، تا كار شايسته كنيم.»

تقاضایی که نتیجه ‏ای را به دنبال ندارد:

 «وَلَن يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»[۲۰]

«و هر كس اجلش فرا رسد، هرگز خدا [آن را] به تأخير نمى ‏افكند و خدا به آن­ چه مى ‏كنيد، آگاه است.»

انسان، متأسفانه تا فرصت انجام کارهای پسندیده و نیک را دارد، نسبت به آن بی ‏توجه و بی ‏رغبت است و مرگ را برای همسایه می ‏پندارد که هیچ ‏گاه به سراغ او نخواهد آمد؛ اما زمانی متوجه اشتباه خویش می ‏گردد که کار از کار گذشته است و پشیمانی و افسوس، سودی ندارد. در برخی از حکایات آمده است، مردی خانه ­ای را بنا نمود و به آن خطاب کرد: من با تو قرار می ‏گذارم که هرگاه خواستی خراب گردی، مرا خبر نمایی تا از خانه خارج شوم. سپس در خانه مسکن گزید؛ البته هر از گاه مشاهده می ‏کرد که مقداری گچ از دیوار و سقف فرو می ‏ریزد و آجر یا خشتی می ­افتد که در صدد تعمیر آن بر می­ آمد. یکی از روزها و در حالی­ که در اتاق نشسته بود، به ناگاه سقف بر سرش خراب شد. در این حال رو به خانه کرد و گفت: مگر قرار ما این نبود که قبل از خراب شدن مرا آگاه نمایی؟! خانه نیز به صدا آمده و گفت: چندین بار تصمیم گرفتم که به تو بگویم، اما هرگاه خواستم این کار را انجام دهم، مشتی گِل برداشتی و بر دهانم کوبیدی و جلوی سخنم را گرفتی؛ آن موقع که گچ ‏ها بر زمین می ‏ریخت و آجرها می ‏افتاد، هشدار و پیغامی بود که تو به آن توجه نکردی.

حکایت زندگی در دنیا به‏ مانند سکونت در خانه است که بیماری، تصادف، مرگ اطرافیان و رخدادهای دیگر، هر یک تذکر و پیغامی از نزدیک شدن اجل می ‏باشد که ‏باید به آن توجه نمود؛ اگر چه همان ‏طور که امیرالمؤمنین علیه ­السلام ‏فرموده ‏اند، این هوشیاری و توجه حاصل نمی ‏گردد، مگر پس از دست رفتن فرصت‏ ها، چون آدمی از خواب غفلت بیدار نمی ‏شود، مگر پس از رسیدن مرگ؛

«النَّاسُ نیامٌ إِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» [۲۱]

«مردم خوابند؛ زمانی که می ‏میرند، بیدار می ‏شوند.»

[۱]. امالی صدوق، ص۱۰۸

[۲]. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۰

[۳]. الکافی، ج۳، ص۲۴۰

[۴]. منازل‏ الاخره، ص۸۳

[۵]. بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۲

[۶]. امالی صدوق، ص۱۶۹

[۷]. همان

[۸]. همان

[۹]. همان

[۱۰]. همان

[۱۱]. همان

[۱۲]. حکم‏ النبی الاعظم، ج۲، ص۵۰۸

[۱۳]. همان

[۱۴]. حکم‏ النبی الاعظم، ج۲، ص۵۰۹

[۱۵]. یونس/۹۰

[۱۶]. نساء/۱۸

[۱۷]. مومنون/۹۹ و ۱۰۰

[۱۸]. منافقون/۱۰

[۱۹]. سجده/۱۲

[۲۰]. منافقون/۱۱

[۲۱]. شرح کافی، ج۹، ص۱۷۰

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.