آنگاه که سخنی میگفت همراه با لبخند بیان میکرد

۳-سبک زندگی دینی در سیره نبوی / اصل ادب

پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله در فرمانی که طبق آن عَتّاب بن اسید را بر مردم مکّه ‏گماردند، چنین نوشتند: محمّد، پیامبر خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله احکام و مصالح شما را به عتّاب بن اسید سپرد و به او اختیار داد که غفلت زده‏ ی شما را هوشیار کند و نادان ‏تان را آموزش دهد و نا استوارتان را استوار گرداند و منحرف شدگان از ادب خدا را ادب آموزد…

**************************************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

سبک زندگی دینی در سیره نبوی

اصل ادب

۴- اصل ادب

در زندگی دینی، رعایت ادب در رفتار و گفتار، اصلی بسیار مهم و ارزشمند می ‏باشد که اولیاء الهی نسبت به آن سفارش فراوان نموده ‏اند؛ همان ‏گونه که در سخن زیبای امیرالمؤمنین علیه ‏السلام شاهد آن هستیم:

«كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ‏ إِلَى‏ الْعَقْلِ‏ وَ الْعَقْلُ يَحْتَاجُ إِلَى الْأَدَب‏»[۱]

«انجام هر کاری نیازمند به عقل می ‏باشد؛ امّا عقل، خود نیازمند ادب است»

و دارای گستره‏ ای وسیع، که می ‏باید از کودکی آن را آموخت و تا هنگام مرگ بدان پایبند بود؛ ادب در برابر خداوند متعال، پیامبر صلّی ‏اللّه علیه و آله، امامان معصوم علیهم‏ السلام، عالمان و معلّمان، پدر و مادر، بزرگ‏ سالان، پیش ‏کسوتان، همکاران، همسران و کودکان، تنها برخی از مواردی است که این اصل مهم آن را در بر می ‏گیرد.

ادب در رفتار و کردار پیامبر (ص)

پیامبر اعظم صلوات‏ الله علیه و آله که بنابر آیات و روایات متعدد، از جمله روایت ذیل، مؤدب به تربیت خداوند تبارک و تعالی می ‏باشند:

«أَنَا أَدِيبُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ أَدِيبِي أَمَرَنِي رَبِّي بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ وَ مَا شَيْ‏ءٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ إِنَّهُ لَيُفْسِدُ الْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ الطِّينُ الْعَسَل‏»[۲]

«من ادب آموخته ‏ی خدا هستم و على ادب آموخته‏ ی من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى باز داشت و در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى عمل را ضايع مى كند، آن سان كه سركه عسل را»

از بالاترین میزان ادب، برخوردار گردیده و سالکان طریق انسانیت را به این گوهر گران ‏بها دعوت نموده ‏اند:

پیامبر (ص) و سفارش به رعایت ادب

پیامبر صلوات‏ الله علیه و آله در هنگام گسيل داشتن معاذ بن جبل به‏ يمن، خطاب به او می ‏فرمایند:

«يَا مُعَاذ عَلِّمْهُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَحْسِنْ أَدَبَهُمْ عَلَى الْأَخْلَاقِ الصَّالِحَة»[۳]

«ای معاذ، كتاب خدا را به مردم يمن تعليم ده، و آنان را با اخلاق شايسته ادب آموز»

امام مجتبی علیه ‏السلام نیز فرموده ‏اند:

«كَتَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَتَّابِ بْنِ أَسِيدٍ عَهْداً عَلَى مَكَّةَ …وَ قَدْ قَلَّدَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَتَّابَ بْنَ أَسِيدٍ أَحْكَامَكُمْ وَ مَصَالِحَكُمْ وَ قَدْ فَوَّضَ إِلَيْهِ تَنْبِيهَ غَافِلِكُمْ وَ تَعْلِيمَ جَاهِلِكُمْ وَ تَقْوِيمَ أَوَدِ مُضْطَرِبِكُمْ وَ تَأْدِيبَ مَنْ زَالَ عَنْ أَدَبِ اللَّهِ مِنْكُم‏»[۴]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله در فرمانی که طبق آن عَتّاب بن اسید را بر مردم مکّه ‏گماردند، چنین نوشتند: محمّد، پیامبر خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله احکام و مصالح شما را به عتّاب بن اسید سپرد و به او اختیار داد که غفلت زده‏ ی شما را هوشیار کند و نادان ‏تان را آموزش دهد و نا استوارتان را استوار گرداند و منحرف شدگان از ادب خدا را ادب آموزد»

پیامبر (ص) و رعایت ادب در گفتار
  • بیان زیبا و جامع

«و كان يتكلّم بجوامع الكلم لا فضول و لا تقصير، كلام يتبع بعضه بعضاً، بين كلاميه توقّف يحفظه سامعه و يعيه و كان جهير الصوت أحسن الناس نغمة»[۵]

«رسول اکرم صلى الله علیه و آله سخنانى جامع، بدون کمی و زیاده مى ‏گفتند؛ گفتارشان به يکديگر پيوستگي داشت؛ کلمات را به‏ گونه ‏ای شمرده بيان مي ‏کردند که شنونده به خوبي آن‏ را به خاطر بسپارد. جوهره صداي آن‏ حضرت بلند و آهنگ صداي ‏شان از همه زيباتر بود»

از ابن عباس در همین زمینه نقل شده است:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا حَدَّثَ الْحَدِيثَ أَوْ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ كَرَّرَهُ ثَلَاثاً لِيَفْهَمَ وَ يُفْهَمَ عَنْه‏»[۶]

«پیامبر صلى ‏الله علیه و آله هرگاه سخنی را بیان می کردند یا در مورد چیزی از ایشان پرسشی می‏ شد، آن را سه بار تکرار می کردند تا به درستی فهمیده شود»

  • کم‏ گویی و پرهیز از اطاله ‏ی سخن

«و كان أوجز الناس كلاما و بذاك جاءه جبرئيل عليه السّلام، و كان مع الايجاز يجمع كلّ ما أراد، و كان يتكلّم بجوامع الكلم لا فضول و لا تقصير»[۷]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله بیش از هر کسی در سخن گفتن، اختصار را رعايت مي ‏کردند؛ کاری که جبرئیل عليه ‏السّلام از جانب خدای سبحان او را بدان فراخوانده بود. بنابراین تمام آن‏ چه را مي‏ خواستند در ضمن جملاتي کوتاه ادا مي ‏فرمود و سخنانى جامع و بى چون و چرا مى ‏گفتند، بدون کم و زیاد»

این روایت نیز در همین خصوص نقل گردیده است:

«كان صلّى الله عليه و آله و سلّم قليل الحديث، قليل الكلام»[۸]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله و سلّم کم سخن و كم حرف بود»

  • حیاء در سخن

«وَ كَانَ النَّبِيُّ ص إِذَا كُلِّمَ اسْتَحْيَا وَ عَرِقَ وَ غَضَّ طَرْفَهُ عَنِ النَّاسِ حَيَاءً حِينَ كَلَّمُوه‏»[۹]

«پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله هنگامی که سخن می­ گفتند، از شدت حیا، عرق می ­ریختند و زمانی که مردم با ایشان صحبت می ­کردند، آن ‏حضرت چشم فرو می ­خوابانیدند»

  • تبسم و گشاده رویی

پیامبر صلوات ‏الله علیه و آله با تبسّم و خنده، سخن خویش را بیان می ‏کردند؛ ابو درداء می ‏گوید:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا حَدَّثَ بِحَدِيثٍ تَبَسَّمَ فِي حَدِيثِه‏»[۱۰]

«رسول خدا صلى ‏الله عليه و آله هرگاه لب به سخن مى گشودند، با لبخند همراه بود»

  • پرهیز از سخن بیهوده و نابجا

«لا يتكلّم في غير حاجة و لا يقول في الرضا و الغضب الّا الحق»[۱۱]

«پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله بدون نیاز، سخن نمى گفتند و در حال غضب و رضا جز حق بر زبان نمی ‏راندند»

امیرالمؤمنین علیه‏ السلام نیز می ‏فرمایند:

«وَ كَانَ لَا يُكَلِّمُ أَحَداً بِشَيْ‏ءٍ يَكْرَهُه‏»[۱۲]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله به هیچ ‌کس سخنی که آن را نمی ‌پسندید، نمی ‏گفتند»

مطلبی که در روایت امام حسن علیه ‏السلام نیز به آن تصریح شده است:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا يَعْنِيهِ وَ يُؤْلِفُهُمْ وَ لَا يُنَفِّرُهُم‏»[۱۳]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله زبان خویش را جز در آن ‏چه به ایشان مربوط مى ‏شد، نگاه مى ‏داشت و مردمان را به خود جلب مى‏ كرد، نه اين‏ كه كارى كند كه مايه رميدن آنان شود»

همچنین این امام بزرگوار می ‏فرماید:

«وَ لَا يَتَكَلَّمُ إِلَّا فِيمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَكَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ كَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّيْرُ»[۱۴]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله  تنها موقعی سخن مى‏ گفتند كه اميد رسيدن به ثوابى از آن داشتند. چون سخن مى ‏گفتند، هم‏ نشينانش خاموش مى ‏ماندند، مانند آن‏ که پرنده ­ای بر سرشان نشسته است»

و به‏ گونه ‏ای ادب را مراعات می ‏نمودند که بیان‏ حضرت را در جایگاهی رفیع و ممتاز قرار می ‏داد؛ چنان‏ چه برخی از علماء گفته ‏اند:

«كان صلّى اللّه عليه و آله و سلم أفصح الناس منطقا و أعلاهم كلاما و يقول: أنا أفصح العرب»[۱۵]

«پيامبر صلي ‏الله عليه وآله فصيح‏ ترين مردم در سخن گفتن بودند و کلام ‏شان بالاترین بود و خود مي ‏فرمودند: من فصيح‏ ترین اعراب هستم»

  • در برابر سخن دیگران

امام مجتبی علیه ‏السلام می ‏فرمایند:

«وَ لَا يَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّى يَجُوزَهُ فَيَقْطَعَهُ بِنَهْيٍ أَوْ قِيَام‏»[۱۶]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله سخن كسى را قطع نمى ‏كرد، مگر آن‏ گاه که بیش از حد حرف بزند (یا از مشروع، فراتر رود) آن وقت او را نهی می کردند یا بر می خاستند»

  • اجتناب از بدزبانی

امام حسن مجتبی عليه‏ السّلام همچنین می‏ فرمایند:

« وَ لَا فَحَّاش‏»[۱۷]

«پیامبر صلّى‏ الله عليه و آله و سلّم …. بد زبان نبود»

پیامبر (ص) و رعایت ادب در رفتار
  • ادب در برابر خدا

امام مجتبی علیه ‏السلام نمونه ‏ای از ادب جد بزرگوارشان در برابر خداوند متعال را این ‏گونه نقل نموده ‏اند:

«يُعَظِّمُ النِّعْمَةَ وَ إِنْ دَقَّتْ وَ لَا يَذُمُّ مِنْهَا شَيْئا»[۱۸]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله نعمت را هر اندازه كوچك بود، بزرگ مى‏ داشتند و به نكوهش از آن نمى ‏پرداختند»

  • ادب حضور در مکان

از امیرالمؤمنین علیه ‏السلام نقل شده است:

«أنّ النبيّ صلّى الله عليه و آله و سلّم كان يسلّم ثلاثا فإن إذن له و إلّا انصرف»[۱۹]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله و سلّم [هنگام ورود به مکانی] سه مرتبه سلام می ‏کردند، اگر در اين سه مرتبه جواب مى‏ شنيدند، داخل مى شدند و الّا بر می ‏گشتند»

امام حسن مجتبی عليه ‏السّلام نیز می‏ فرماید:

«وَ إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَيْثُ يَنْتَهِي بِهِ الْمَجْلِسُ وَ يَأْمُرُ بِذَلِكَ وَ يُعْطِي كُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِيبَهُ حَتَّى لَا يَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَه‏»[۲۰]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله چون به مجلسى مى ‏رسيدند در آخرين نقطه ‏اى كه جاى نشستن بود، مى ‏نشستند و به ديگران نيز مى ‏فرمودند تا چنين كنند. حق صحبت هر يك از هم ‏نشينان خود را ادا مى‏ كردند تا چنان نباشد كه يكى خیال کند، ديگرى را بر او ترجيح داده است‏»

مطلبی که در بیان امام صادق علیه ‏السلام نیز بر آن تأکید شده است:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَخَلَ مَنْزِلًا قَعَدَ فِي أَدْنَى الْمَجْلِسِ إِلَيْهِ حِينَ يَدْخُل‏»[۲۱]

«رسول خدا صلي ‏الله عليه و آله به هر منزلى وارد مى ‏شدند، در نزدیک ترین جا مى ‏نشستند»

هم ‏چنین از این امام بزرگوار نقل شده است:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص ‏… وَ لَمْ يَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ ص رِجْلَيْهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ قَط»[۲۲]

«پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله هرگز پاى خود را در برابر اصحاب ‏شان دراز نكردند»

«امام حسن مجتبی عليه ‏السّلام نیز می‏ فرماید: از هند بن ابى هاله تميمى، كه نسبت به اوصاف و خصائل پيامبر صلى ‏الله عليه و آله اطلاع داشت،

«سَأَلْتُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ»[۲۳]

«از چگونگی مجالس ایشان پرسيدم»

هند بن ابى هاله گفت:

«كَانَ ص لَا يَجْلِسُ وَ لَا يَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِكْر»

«پيامبر صلى ‏الله عليه و آله جز با ياد خدا بر نمى ‏خاست و نمى‏ نشستند‏»

«وَ كَانَ أَكْثَرُ مَا يَجْلِسُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَة»

«و بيش ‏تر اوقات رو به قبله مي ‏نشستند»

  • ادب در مقابل تازه‏ وارد و میهمان

«وَ دَخَلَ عَلَيْهِ ص رَجُلٌ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ جَالِسٌ وَحْدَهُ فَتَزَحْزَحَ لَهُ ص فَقَالَ الرَّجُلُ فِي الْمَكَانِ سَعَةٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ ص إِنَّ حَقَّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ إِذَا رَآهُ يُرِيدُ الْجُلُوسَ إِلَيْهِ أَنْ يَتَزَحْزَحَ لَه‏»[۲۴]

«شخصی در مسجد به محضر پیامبر صلی ‏الله علیه و آله وارد شد در حالی ‏که حضرت تنها نشسته بودند. پیامبر صلوات ‏الله علیه و آله برای او از جا حرکت کردند. آن مرد گفت: اى رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله جا زياد است! پيامبر فرمودند: حقّ مسلمان بر مسلمان است كه اگر دید شخصی مى ‏خواهد كنارش بنشيند، خود را براي او جا به ‏جا كند»

و این عمل محبت آمیز و مؤدبانه را نیز انجام می ‏دادند:

«و كان يؤثر الداخل عليه بالوسادة التي تحته، فإن أبي أن يقبلها عزم عليه حتى يفعل»[۲۵]

«وقتی شخصی به محضرش وارد می شد، زیرانداز خود را برای او می گسترد تا بنشیند و اگر نمی پذیرفت، آن‏ قدر اصرار می ‏فرمود تا شخص قبول کند»

  • ادب غذا خوردن

به سبب نقل ‏های متعددی که در زمینه ‏ی ادب غذا خوردن نبی مکرم صلوات ‏الله علیه و آله وارد گردیده است، به مطالبی در این زمینه نیز اشاره می ‏نماییم:

الف- اندازه و مقدار غذا

از پیامبر صلی ‏الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند:

«نحن قوم لا نأكل حتّى نجوع، و إذا أكلنا لا نشبع»[۲۶]

«ما قومى هستیم که تا گرسنه نشویم، غذا نمى‏ خوریم و تا سیر نشده ‏ایم، دست از غذا مى ‏کشیم»

ب- اجتناب از شکم ‏پروری

عیص ‏بن قاسم می ‏گوید: به امام صادق علیه ‏السّلام عرض کردم: حدیثی از پدر شما، امام باقر علیه ‏السّلام شنیدم که فرمودند:

«مَا شَبِعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ خُبْزِ بُرٍّ قَطُّ أَ هُوَ صَحِيحٌ فَقَالَ لَا مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص خُبْزَ بُرٍّ قَطُّ وَ لَا شَبِعَ مِنْ خُبْزِ شَعِيرٍ قَطُّ»[۲۷]

«پیامبر صلي ‏الله عليه وآله هرگز نان گندم به سیری نخورد؛ آیا این صحیح است؟! امام علیه ‏السّلام فرمودند: پیامبر صلي‏ الله عليه و آله هرگز نان گندم نخورد و هرگز از نان جو سير نشد»

از عایشه نیز نقل شده است:

«مَا شَبِعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ خُبْزِ الشَّعِيرِ حَتَّى مَات‏»[۲۸]

«پیامبر صلي ‏الله عليه وآله هرگز از نان جو سير نخورد، تا این ‏که از دنیا رفت»

و این روایت که مبیّن کیفیت غذای ایشان می ‏باشد:

«و كان يأكل خبز الشعير غير منخول و كان يأكل القثّاء بالرطب و الملح و كان أحبّ الفواكه إليه الرّطبة و البطّيخ و العنب»[۲۹]

«رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله نان جو الک نشده مي ‏خوردند و خيار را با خرما و گاهي با نمک ميل مي ‏کردند و در ميان ميوه‏ هاي تازه، خربزه و انگور را بيش از ميوه ‏هاي ديگر دوست داشتند»

ج- عدم ذکر عیب و ایراد غذا

از دیگر ویژگی ‏های پیامبر صلوات ‏الله علیه و آله پرهیز از سخن گفتن در مورد عیب و ایراد غذا می ‏باشد:

«أنه ما عاب طعاما قط، إن اشتهاه أكله و إلا تركه»[۳۰]

«هرگز به غذایی عیب و ایراد نگرفتند؛ اگر نسبت به آن اشتها و علاقه داشتند، می‏ خوردند و اگر خوشش نمی ‏آمد، آن را رها می ‏كردند»

«و كان لا يأكل الثوم و لا البصل و لا الكرّاث و ما ذمّ طعاما قطّ لكن إن أعجبه أكله و إن كرهه تركه»[۳۱]

«پیامبر اکرم‌ صلّى ‏اللّه علیه و آله سیر و پیاز و تره‌ تناول‌ نمى ‌کردند و هرگز از طعامى بدگويى نكردند. اگر از غذايى خوشش مى‏ آمد، مى خوردند و اگر دوست نداشت، نمى ‏خوردند»

د- نشستن در کنار سفره

«كان رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم … لا يأكل متّكئا و لا على خوان»[۳۲]

«پیامبر صلي ‏الله عليه وآله در حال تکيه دادن و بر سر سفره، غذا نمی‏ خوردند»

این روایت نیز ادب حضرت در کنار سفره را بازگو می ‏نماید:

«وَ إِذَا جَلَسَ عَلَى الطَّعَامِ جَلَسَ مُحَقَّراً وَ كَانَ يَلْطَعُ أَصَابِعَهُ وَ لَمْ يَتَجَشَّأْ قَط»[۳۳]

«و چون بر سر سفره غذا حاضر مي ‌شدند، محقرانه در کنار سفره غذا می نشستند و انگشتان خود را می ­لیسیدند و هرگز آروغ نمی ‏زدند»

از عایشه نیز نقل شده است که به پیامبر گفتم:

«كل متّكئا فإنّه أهون عليك قالت: فأصغى برأسه حتّى كاد يصيب جبهته الأرض ثمّ قال: بل آكل كما يأكل العبد و أجلس كما يجلس العبد»[۳۴]

«تکیه زده و غذا را تناول کنید، تا غذا بر شما گوارا باشد؛ اما پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله سرشان را کج کردند تا جایی که نزدیک بود پیشانی ‏شان به زمین بخورد؛ سپس فرمودند: بلکه همانند بندگان غذا می­ خورم و همانند بندگان بر زمین می ­نشینم»

ه- خوردن غذا با دست

«و كان يأكل ممّا يليه و يأكل بأصابعه الثلاث و ربما استعان بالرابعة و لم يكن يأكل بإصبعين و يقول: ذلك أكلة الشّياطين»[۳۵]

«رسول خدا صلوات ‏اللّه علیه و آله هنگام خوردن غذا، از جلوی خود طعام را بر‏ می ‏داشتند و با سه انگشت ابهام، مسبّحه و وسطي غذا مي‏ خوردند؛ گاهي نیز از انگشت چهارم کمک مي ‏گرفتند، اما با دو انگشت غذا نمي‏ خوردند و مي ‏گفتند: اين‏ گونه غذا خوردن از شيطان است»

و- پرهیز از تند خوردن

از امیرالمؤمنین علی علیه ‏السلام نقل گردیده است:

«كَانَ إِذَا أَكَلَ مَعَ الْقَوْمِ كَانَ أَوَّلَ مَنْ يَبْدَأُ وَ آخِرَ مَنْ يَرْفَعُ يَدَهُ وَ كَانَ إِذَا أَكَلَ أَكَلَ مِمَّا يَلِيهِ فَإِذَا كَانَ الرُّطَبُ وَ التَّمْرُ جَالَتْ يَدُهُ وَ إِذَا شَرِبَ شَرِبَ ثَلَاثَةَ أَنْفَاس»[۳۶]

«پیامبر صلي ‏الله عليه وآله اگر با جمعی غذا می ‏خوردند، نخستین کسی بودند که دست به سوی غذا می‏ بردند و آخرین کسی بودند که دست از غذا می کشیدند [تا دیگران به خاطر ایشان دست از خوردن نکشند] و هنگام خوردن غذا از جلوی خود ميل مي ‏نمودند و تنها در موقع خوردن رطب و خرما بود که دست به جانب ديگر دراز مي ‏کردند و اگر می ­آشامیدند با سه نفس مي ‏آشاميدند»

و نیز این نقل که در بردارنده نکات مفیدی از چگونگی غذا خوردن آن‏ حضرت می‏ باشد:

«و كان إذا أكل الخبز و اللّحم خاصّة غسل يديه غسلا جيّدا ثمّ يمسح بفضل الماء على وجهه و كان يشرب في ثلاث دفعات، له فيها ثلاث تسميات و في أواخرها ثلاث تحميدات و كان يمصّ الماء مصّا و لا يعبّ عبّا، و ربما كان يشرب في نفس واحد حتّى يفرغ و لا يتنفّس في الإناء بل ينحرف عنه»[۳۷]

«پیامبر اکرم صلّی ‏اللّه علیه و آله هرگاه گوشت و نان تناول می ‏کردند – مخصوصاً در مورد این غذا- دست ‏های خود را به خوبی می ‏شستند، سپس با آبی که در دست ‏شان مانده بود، صورت خود را دست می ‏کشیدند. وقتي آب ميل مي ‏کردند به سه نفس مي ‏آشاميدند و در هر بار در آغاز بسم اللَّه و در پايان الحمدللَّه مي ‏گفتند. آن ‏حضرت آب را نمي ‏بلعيدند، بلکه مي ‏مکيدند. گاهی هم با يک‌ نفس‌ مى ‌نوشيدند؛ اما در ظرف آب نفس نمي ‏کشيدند؛ هر وقت مي ‏خواستند نفس بکشند، ظرف را از دهان دور نگه مي ‏داشتند»

ز- پرهیز از خوردن غذای داغ

«وَ كَانَ ص لَا يَأْكُلُ الْحَارَّ حَتَّى يَبْرُدَ وَ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُطْعِمُنَا نَاراً إِنَّ الطَّعَامَ الْحَارَّ غَيْرُ ذِي بَرَكَةٍ فَأَبْرِدُوه»[۳۸]

«رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله غذاى داغ نمى ‏خوردند بلکه صبر مى ‏کردند تا خنک شود و مى ‏فرمودند: خداى تعالى ما را آتش نخورانیده است و غذاى داغ برکت ندارد؛ آن را سرد کنيد»

ح- اجتناب از تنها خوری

انس بن مالک می‏ گوید:

«كَانَ رَسُولُ اللَّه‏ … لَا يَأْكُلُ وَحْدَهُ مَا يُمْكِنُه»[۳۹]

«رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله تا ممکن بود، تنها غذا نمي ‏خوردند»

همچنین نقل گردیده است:

«كان صلّى الله عليه و آله و سلّم يأكل ما وجد، و كان أحبّ الطعام إليه ما كان على ضفف و الضفف ما كثرت عليه الأيدي، و كان إذا وضعت المائدة قال: بسم الله الرّحمن الرّحيم اللّهمّ اجعلها نعمة مشكورة تصل بها نعمة الجنّة و كان كثيرا إذا جلس يأكل يجمع بين ركبتيه و بين قدميه كما يجلس المصلّي إلّا أنّ الركبة فوق الرّكبة، و القدم فوق القدم و يقول: إنّما أنا عبد آكل كما يأكل العبد و أجلس كما يجلس العبد»[۴۰]

«پيامبر صلّى اللّه علیه و آله هر غذايى را كه فراهم بود، ميل مى ‏كردند و بهترين طعام نزد پيامبر صلوات ‏اللّه علیه و آله غذايي بود که شرکت کنندگان در آن بيش ‏تر باشد و دست ‏هاى زياد به طرف آن دراز شود؛ و چون سفره گسترده مى شد، مى ‏فرمودند: به نام خداوند رحمان و رحیم، خدايا اين سفره را نعمتي همراه با شكر قرار ده كه به نعمت بهشت متصل شود. بيش ‏تر اوقات كه براى خوردن غذا مى ‏نشستند دو زانو بودند و پاها را جمع مى كردند، همان طور كه نمازگزار مى‏ نشيند؛ جز اين كه زانو روى زانو و قدم را روى قدم (و به پهلو) می ‏گذاشتند و مى گفتند: به‏ درستی، من بنده ‏ام و چون بنده غذا مى خورم و مثل بنده مى نشينم»

ط- تمیز کردن ظرف غذا

امام صادق عليه ‏السّلام می ‏فرمایند:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَلْطَعُ الْقَصْعَةَ»[۴۱]

«رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله کاسه غذا را با انگشت خود پاک مي ‏کردند»

کلام جامع امام مجتبی علیه ‏السلام درباره ‎‏ی ادب پیامبر (ص)

«كَانَ سُكُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ عَلَى الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِيرِ وَ التَّفْكِيرِ فَأَمَّا التَّقْدِيرُ فَفِي تَسْوِيَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَيْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَكُّرُهُ فَفِيمَا يَبْقَى وَ يَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِي الصَّبْرِ فَكَانَ لَا يُغْضِبُهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَا يَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِي أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِيُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْكِهِ الْقَبِيحَ لِيُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْيَ فِي صَلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِيَامِ فِيمَا جَمَعَ لَهُمْ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»[۴۲]

«سكوت پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله مبتنى بر چهار چيز بود: بردبارى، دور انديشى، اندازه نگاه‏دارى، و تفكر. اما اندازه نگاه‏ دارى او، در مساوى نگريستن به مردمان و گوش فرا دادن به ايشان بود. تفكر ایشان، درباره‏ ی آن ‏چه باقى مى ‏ماند و آن ‏چه فانى مى‏ شود. بردبارى و شكيبايى براى او با هم جمع شده بود؛ به همين جهت هيچ چيز آن ‏حضرت را به خشم نمى ‏آورد و بر نمى ‏انگيخت. دور انديشى ایشان در چهار چيز فراهم آمده بود: برگزيدن نيك براى اين ‏كه دیگران به آن حضرت اقتدا كنند، دست كشيدن از زشت براى اين ‏كه ديگران نيز از آن دست باز دارند، سخت‏ كوشى درباره آن ‏چه مايه‏ اصلاح امت مى ‏شود، و قيام كردن به آن ‏چه خير دنيا و آخرت را براى ايشان در بردارد»

[۱]. غرر الحكم و درر الكلم، ص۵۱۰

[۲]. بحار الأنوار، ج‏۱۶، ص۲۳۱

[۳]. بحار الأنوار، ج‏۷۴، ص۱۲۶و۱۲۷

[۴]. بحار الأنوار، ج‏۲۱، ص۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳

[۵]. المحجة البيضاء، جلد۴، ص۱۳۳

[۶]. مكارم الأخلاق، ص۲۰

[۷]. المحجة البيضاء، جلد۴، ص۱۳۳

[۸]. المحجة البيضاء، جلد۴، ص۱۵۱

[۹]. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏۲۰، ص۴۲۲

[۱۰]. بحار الأنوار، ج‏۱۶، ص۲۹۸

[۱۱]. سفينة البحار، ج‏۲، ص۷۰۰

[۱۲]. بحار الأنوار، ج‏۱۶، ص۲۳۷

[۱۳]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۳۱۸

[۱۴]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۳۱۹

[۱۵]. سفينة البحار، ج‏۲، ص۷۰۰

[۱۶]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۳۱۹

[۱۷]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۳۱۸

[۱۸]. مكارم الأخلاق، ص۱۳

[۱۹]. المحجة البيضاء، جلد۳، ص۳۶۵

[۲۰]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۳۱۸

[۲۱]. الكافي، ج‏۲، ص۶۶۲

[۲۲]. الكافي، ج‏۲، ص۶۷۱

[۲۳]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۳۱۸

[۲۴]. مكارم الأخلاق، ص۲۵

[۲۵]. إحياء علوم الدين، ج۷، ص۱۱۴

[۲۶]. طب النبي صلى الله عليه و آله و سلم، ص۳

[۲۷]. الأمالي( للصدوق)، ص۳۲۰

[۲۸]. بحار الأنوار، ج‏۶۷، ص۷۱

[۲۹]. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۳۶

[۳۰]. قوت القلوب، ج۲، ص۶۹

[۳۱]. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۳۸

[۳۲]. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۲۴

[۳۳]. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج‏۱، ص۱۴۶

[۳۴]. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۵۲

[۳۵]. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۳۵

[۳۶]. مكارم الأخلاق، ص۲۳

[۳۷]. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۳۹

[۳۸]. مكارم الأخلاق، ص۲۸

[۳۹]. مكارم الأخلاق، ص۳۱

[۴۰]. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۳۵

[۴۱]. الكافي، ج‏۶، ص۲۹۷

[۴۲]. بحار الأنوار، ج‏۱۶، ص۱۵۳

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.