هرکس به چیزی عاشق گردد، چشمش را کور و دلش را بیمار نماید

دنیای جوان/ آسیب‌ها و تهدیدها

اگر‌چه متأسفانه با وجود سخنان صریح و متعدد معصومین علیهم‌السلام بسیاری از انسان‌ها در دوره‌ی جوانی به‌سبب واقع شدن در این‌گونه هیجانات مُهلک و خطرناک، به تصمیم نادرست و رفتار اشتباه مبادرت می‌ورزند که همین نیز…

*****************************************************************************

پدیدآورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

«دنیای جوان/ آسیب‌ها و تهدیدها»

آسیب‌شناسی، اطلاع از آفات‌ و نیز شناخت عوامل برطرف‌کننده‌ی خطرات و تهدید‌ها‌، از اساسی‌ترین مباحث در زمینه‌ی اصلاح فرد و جامعه به شمار می‌رود که بدون آن تربیت و هدایت ممکن نخواهد بود؛ امری که بر اساس بیان ماندگار حضرت علی علیه‌السلام، پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله را چون طبیبی حاذق، با معرفت و شناخت نسبت به آسیب‌های مختلف موجود در جامعه‌ی عصر خویش و بهره‌گیری از ابزار مناسب، به یافتن بیماران و درمان آنان وا می‌داشت؛

«طَبِيبٌ‏ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ‏ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَة لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَة»[۱]

«(پیامبر) پزشکى است که با طبّ خویش پیوسته در گردش است، داروها و مرهم‏هاى خود را به درستی آماده ساخته و ابزار داغ کردن را (براى سوزاندن‏ زخم‌ها) تفتیده و گداخته کرده است، تا بر هر جا که نیاز باشد، بگذارد؛ بر دل‌هاى کور، بر گوش‌هاى کر، بر زبان‌هاى گنگ. او با داروهاى خویش، بیماران غفلت‌زده و سرگشته را رسیدگى و درمان می‌کند؛ همان‌هایى که از فروغ حکمت بهره نگرفته و اندیشه‌ی خود را به انوار دانش‌هایى که اعماق جان را روشنى می‌بخشد، تابان و فروزان نکرده‌اند.»

آن‌چه در این بخش از سلسله مقالات «دنیای جوان» و فصل پر حادثه‌ی جوانی خواهد آمد، اشاره‌ای است گذرا به ریشه‌ی برخی از آسیب‌ها و تهدیدها در این دوره از عمر آدمی، به‌منظور آگاهی و شناخت آسیب‌های تهدید‌کننده‌ قشر فعّال و با نشاط جامعه،‌ با استفاده از سخنان معصومین علیهم‌السلام به‌ویژه بیانات نورانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام.

جهل و ناآگاهی

حضرت علی‌بن موسی الرضا علیه‌السلام در کلامی ارزشمند، منزلت و مرتبت عقل و از سوی دیگر خطر جهل و عدم تعقل را بیان نموده‌اند؛ سخنی نورانی که بر اساس آن، تنها دوست انسان، عقل و تنها دشمن آدمی، جهل و بی‌خردی او معرفی می‌شود؛

«صَدِيقُ‏ كُلِ‏ امْرِئٍ‏ عَقْلُهُ‏ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ»[۲]

«دوست هر کس عقل او و دشمنش نیز جهل او است.»

پلیدی جهالت و عدم تفکر باعث شده تا اولین گام در مسیر رشد و بالندگی انسان نیز فراخواندن آدمی به تعقل و پرهیز از جهالت باشد، مسأله‌ی مهمی که حرکت بر طبق آن، در زندگی هر فرد و به‌طور خاص، جوانان تأثیر زیادی داشته و فقدانش خطا و انحراف ایشان را در پی خواهد داشت.

  • دعوت به مناظره و مباحثه

از کارهایی که به درمان بیماری ناآگاهی و جهالت می‌انجامد و نور عقل را در وجود انسان به‌ویژه جوانان، پرفروغ می‎‌سازد، دعوت به مباحثه و مناظره در مباحث مختلف و اجتناب از پذیرش مطالب، بدون تعمق و تفکر پیرامون آن ‌است؛ راه‌کاری که حضرت علی علیه‌السلام در بیان ارزنده خویش بر آن تأکید ورزیده‌اند؛

«مُرُوا الاَحداثَ بِالمِراءِ وَ الجِدالِ وَ الكُهولَ بِالفِكَرِ وَ الشُّيوخَ بِالصَّمتِ»[۳]

«جوانان را به مباحثه و مناظره و ميان‌سالان را به انديشيدن و پيران را به سكوت فرمان دهيد.»

مباحثه‌، تلاقی آرا و قرار گرفتن در معرض نقد، ضمن ایجاد پختگی و آشکار ساختن زوایای پنهان موضوعات، شخص را با واقع و حقیقت آشنا می‌سازد و به او کمک می‌کند تا در مواقف مختلف، به‌درستی تصمیم گرفته و از اشتباه و خطا در امان ماند؛ عمل راهگشایی که عدم توجه به آن‌، بسیاری از جوانان رشید و با استعداد، به‌عنوان آینده‌سازان کشور را به مصایب بزرگی هم‌چون فساد اخلاقی، تقلید از افراد زشت‌سیرت و منحرف، قرار گرفتن در دام سوداگران مرگ و قاچاقچیان مواد مخدر و بازماندن از حرکت در صراط مستقیم مبتلا می‌سازد؛ موضوعی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام نسبت به خطر آن می‌فرمایند:

«وَ لَا تُطِيعُوا الْأَدْعِيَاءَ الَّذِينَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِكُمْ كَدَرَهُمْ وَ خَلَطْتُمْ‏ بِصِحَّتِكُمْ‏ مَرَضَهُمْ وَ أَدْخَلْتُمْ فِي حَقِّكُمْ بَاطِلَهُمْ وَ هُمْ أَسَاسُ [آسَاسُ‏] الْفُسُوقِ وَ أَحْلَاسُ الْعُقُوق‏»[۴]

«و از فرومايگان اطاعت نكنيد، آنان كه تيرگى‏شان را با صفاى خود نوشيديد، و بيمارى‏شان را با سلامت خود درهم آميخته‏ و باطل‌شان را با حق خويش مخلوط كرده‏ايد، در حالى كه آنان ريشه همه فسق‏ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند.»

البته بدیهی است، اگر در این‌گونه موارد جوانی مرتکب اشتباه و خطا شد، نباید با تندی و عصبانیت، او را آماج سرزنش و توبیخ قرار دارد و با این روش در صدد اصلاح رفتارش برآمد، زیرا نه‌تنها نتیجه‌ی مطلوب را به‌دنبال نخواهد داشت، بلکه اثر سوء بر جای گذاشته و او را به لجاجت و دور شدن از مسیر صحیح وادار می‌سازد؛ چنان‌که حضرت علی علیه‌السلام بر آن تأکید فرموده‌اند؛

«إذا عاتبت‏ الحدث‏ فاترك له موضعا من ذنبه لئلا يحمله الإخراج على المكابرة»[۵]

«هرگاه جوان را مورد توبيخ قرار دادی، برخى خطاهاى او را ناديده بگير تا سرزنش تو او را به مقابله وادار نسازد.»

بلکه روش صحیح و عاقلانه آن است که با راهنمایی و طرح دلایل متقن او را به انتخاب مناسب و عمل شایسته رهنمون ساخت و از خطایش چشم‌پوشی نمود؛ از حضرت علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام در این‌باره نیز کلامی ارزشمند روایت شده است؛

«جَهلُ الشَّبابِ مَعذورٌ وَ عِلمُهُ مَحصورٌ»[۶]

«جهل جوان، پذیرفته شده و آگاهی او محدود است.»

هواپرستی

هواپرستی و گرایش بی‌حد و حصر به لذات و تمنیات نفسانی، از بزرگترین خطرات و آفاتی است که در برابر رشد و کمال انسان، دیواری پولادین و مستحکم می‌سازد و او را از قرار گرفتن در مسیر عقل و صراط مستقیم باز می‌دارد؛ واقعیت زننده و تلخی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در بیان کوتاه اما پر معنا و نغز خویش بدان اشاره نموده و نسبت به آن هشدار داده‌اند؛

«اَلهَوی عَدُوُّ العَقلِ»[۷]

«هواپرستی دشمن عقل و خرد است.»

بر این ‌اساس، آن‌حضرت در بیانی دیگر، سعادت و شقاوت افراد را مرهون چگونگی برخورد با نفس و خواسته‌های آن برمی‌شمارند؛

«الرَّجُلُ حَيْثُ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ إِنْ‏ صَانَهَا ارْتَفَعَتْ‏ وَ إِنِ ابْتَذَلَهَا اتَّضَعَت‏»[۸]

«آدمی جایگاهش را خودش بر می‌گزیند. اگر نفس خویش را از آلودگی و پستی حفظ نماید، بلندمرتبه می‌شود و اگر آن را از زشتی باز ندارد، خوار می‌گردد.»

اگر‌چه متأسفانه با وجود سخنان صریح و متعدد معصومین علیهم‌السلام بسیاری از انسان‌ها در دوره‌ی جوانی به‌سبب واقع شدن در این‌گونه هیجانات مُهلک و خطرناک، به تصمیم نادرست و رفتار اشتباه مبادرت می‌ورزند که همین نیز مشکلات روحی و روانی فراوانی را برای آنان، خانواده و جامعه‌ ایجاد می‌نماید؛ معضلی که وقتی با عواطف سرشار جوان آمیخته می‌شود، واقعیت را در نظرش دگرگون ساخته و او را کر و کور می‌نماید؛ چنان‌که حضرت علیه‌السلام فرمودند:

«مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَة»[۹]

«هرکس به چیزی عاشق گردد، چشمش را کور و دلش را بیمار نماید، پس او با چشمانی غیر سالم می‌نگرد و با گوش‌هایی ناشنوا می‌شنود.»

عصبانیت و خشم

خشم و غضب کنترل‌ نشده از جمله آسیب‌های مهلک و خطرناکی است که حیات ارزنده‌ی انسان را تهدید نموده و او را به انجام کارهای ناشایستی فرا می‌خواند که در شرایط عادی احتمال وقوع آن نمی‌رود؛ آسیب و خطری که بر طبق آمار مراکز قضایی، امنیتی و رسانه‌ها، گروه سنی جوانان را بیش‌ از سایر اقشار جامعه در معرض خود قرار می‌دهد و فرصت‌های طلایی زندگی را از دست آنان می‌رباید.

سخنان اولیاء الهی در این‌زمینه، هم‌چون کلام جاودانه رسول اعظم صلوات‌الله علیه و آله خطاب به جوانانی که با بلند کردن قطعه سنگی، مشغول زورآزمایی بودند، به‌روشنی عواقب سوء عصبانیت و خشم کنترل ناشده را آشکار می‌سازد و ضرورت توجه به آثار آن را تبیین می‌نماید.

«مَا هَذَا قَالُوا نَعْرِفُ بِذَاكَ أَشَدَّنَا وَ أَقْوَانَا فَقَالَ ص أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَشَدِّكُمْ وَ أَقْوَاكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَشَدُّكُمْ وَ أَقْوَاكُمْ الَّذِي إِذَا رَضِيَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِي إِثْمٍ وَ لَا بَاطِلٍ وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ يُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَ إِذَا قَدَرَ لَمْ يَتَعَاطَ مَا لَيْسَ لَهُ بِحَقٍّ»[۱۰]

«اين چه كارى است؟ گفتند: با اين‌كار، نيرومندترين و محكم‌ترينِ‌مان را مى‌شناسيم. حضرت فرمودند: آيا شما را آگاه نسازم كه محكم‌ترين و قوى‌ترينِ شما كيست؟ گفتند: بله، اى رسول خدا. پیامبر فرمودند: محكم‌ترين و قوى‌ترين شما كسى است كه هرگاه خشنود شود، خشنودى‌اش او را به گناه و باطل نكشاند و هرگاه خشمگين شود، خشمش او را از بیان حق بيرون نسازد، و هرگاه به قدرت رسد، به آنچه برايش حق نيست، وارد نشود.»

حضرت علی علیه‌السلام نیز درباره این تهدید بزرگ و خانمان‌برانداز می‌فرمایند:

«الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ»[۱۱]

«تندخویی نوعی از دیوانگی است، زیرا صاحبش را پشیمان می‌کند؛ و اگر فرد پشیمان نشود، پس دیوانگی‌اش استوار شده است.»

زیاده‌خواهی و فزون‌طلبی

میل به‌کمال‌ از خصوصیات نیکوی فطری است که حرکت فرد در مسیر سعادت را تداوم می‌بخشد؛ اما چه‌بسا همین گرایش به کمال و رشد، به ابزاری برای زیاده‌خواهی، کثرت‌طلبی و برتری‌جویی انسان در دنیا و به عاملی برای سقوط و انحطاط او تبدیل می‌شود.

در این میان، متأسفانه قشر جوان جامعه که به‌دنبال یافتن راهی کوتاه و میان‌بر جهت رسیدن به آرزوها و خواسته‌های بزرگ‌ هستند، بر اثر اغواگری شیطان، فریب خورده و زندگی خویش را با زشتی فزون‌طلبی همراه نموده تا با فراموشی معاد و آلوده گشتن به انواع پلیدی‌ها سرنوشتی شوم و تلخ را تجربه نمایند؛ این در حالی‌است ‌که مکتب اسلام، هیچ‌گاه زیاده‌خواهی، کثرت اموال و اولاد و امتیازات دنیوی را راه‌گشای مسیر زندگی نمی‌داند و بر پرهیز از آن تأکید فراوان دارد؛ انحراف و انحطاط هراس‌آوری که قرآن کریم مراحل شدید آن‌را به قوم فاسد و ظالمی هم‌چون یهود نسبت داده و درباره آنان – به‌عنوان زیاده‌خواه‌ترین امم – فرموده است:

«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلي‏ حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَکُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُونَ»[۱۲]

«و آنان را مسلماً آزمندترین مردم به زندگی و (حریص‌تر) از کسانی که شرک می‌ورزند، خواهی یافت. هر یک از ایشان آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند، با آن‌که اگر چنین عمری هم به او داده شود، وی را از عذاب دور نتواند داشت؛ و خدا بر آنچه می‌کنند، بیناست.»

شیاطین انس و جن با تمسک به‌نام زیبای رشد و آزادی‌طلبی، اما با هدف به انحراف کشاندن جوانان، بر ترویج حرص و طمع، متمرکز شده و آن‌را نزد نسل نوپای جامعه زینت می‌دهند؛ همان خصلتی که در روایت حضرت علی علیه‌السلام مایه‌ی اسارت و ذلت انسان معرفی می‌شود؛

«الطَّمَعُ‏ رِقٌ‏ مُؤَبَّد»[۱۳]

«طمع، بردگی ابدی است.»

زشتی این خصلت ناپسند باعث شده است تا آن‌امام همام در سخنی دیگر، خطاب به یار صدیق خویش، مالک اشتر، بر ضرورت پرهیز از آن تأکید ‌ورزند؛

«وَ إِيَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ‏ فِيهِ‏ أُسْوَة‏»[۱۴]

«مبادا هرگز در آنچه كه با مردم مساوى هستى، امتيازى خواهى‏.»

تذکر این مطلب ضروری است که اسلام با توسعه‌ی زندگی و فراهم ساختن امکانات مناسب برای خانواده و افراد جامعه مخالفتی ندارد، بلکه آن‌چه را زشت می‌داند، گرایش و دلبستگی به دنیا و مظاهر پستی است که سبب فراموشی و غفلت از آخرت و یاد خدا می‌شود؛ بنابر این اسلام با حرص و دنیاطلبی افراطی که انسان را وادار به ظلم و پایمال نمودن حق دیگران می‌کند، مبارزه می‌نماید نه با بهره‌گیری مشروع از نعمات الهی؛ زیرا مؤمنان، بهترین بندگانی هستند که می‌توانند از نعمت‌های پروردگارشان استفاده نمایند. شاهد بر این مدعا نیز روایتی است که از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است. شخصی خدمت آن‌حضرت رسیده و عرضه داشت:

«وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ نُحِبُّ أَنْ نُؤْتَاهَا»

«به خدا قسم ما دنیا را می‌طلبیم و دوست داریم که آنچه خواسته‌ایم به ما داده شود.»

حضرت فرمودند: دوست‌ داری با آن‌ چه‌کار انجام دهی؟ مرد در جواب گفت: می‌خواهم با آن خودم و خانواده‌ام را سود بخشم و صله‌ی رحِم کنم و صدقه دهم و حج و عمره به‌جای آورم. امام علیه‌السلام فرمودند:

«لَيْسَ‏ هَذَا طَلَبَ‏ الدُّنْيَا هَذَا طَلَبُ الْآخِرَةِ»[۱۵]

«این کار دنیاطلبی نیست، بلکه طلبیدن آخرت است.»

غرور و تکبر

خودخواهی از دیگر عوامل مؤثر در آسیب رسانیدن به شخصیت انسان‌ به‌ویژه جوانان است که به حجابی ضخیم بین آدمی و حقیقت تبدیل شده و او را نسبت به شناخت کارهای صحیح از نادرست، دچار خطا و اشتباه می‌سازد، چنان‌که امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند:

«سُكْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أَبْعَدُ إِفَاقَةً مِنْ سُكْرِ الْخُمُورِ»[۱۶]

«مستی غفلت و غرور از مستی شراب طولانی‌تر است.»

هم‌چنین روحیه‌ی زشت تکبر و برتری‌جویی از موانع پذیرش حقیقت به‌حساب می‌آید؛ عاملی که اگر در دل و روح جوانی ریشه زند، چون سمی کشنده، نهال رو به رشد جانش را خشک و تباه می‎سازد؛ خصیصه‌ی زشت و پلیدی که انس و جن را به ورطه‌ی نابودی و هلاکت کشانیده است؛ از اخراج ابلیس از باغ‌های بهشت گرفته تا حق‌گریزی امم مختلف و گرفتار شدن‌ به عذاب الهی که در آیات متعدد قرآن کریم، هم‌چون آیه‌ی ذیل مطرح شده است؛

«وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا»[۱۷]

«و با آن‌كه دل‌هاشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند.»

 

[۱]. نهج‌البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه ۱۰۸، ص۱۵۶

[۲]. عیون اخبار‌الرضا، ج۱، ص۲۵۸

[۳]. شرح نهج‌البلاغه(لابن ابی‌الحدید)، ج۲۰، ص۲۸۵

[۴]. نهج‌البلاغه(للصبحی صالح)، ص۲۹۰، خطبه۱۹۲

[۵]. شرح نهج‌البلاغه(لابن ابی‌الحدید)، ج۲۰، ص۳۳۳

[۶]. غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص۳۳۹

[۷]. غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص۲۷

[۸]. غرر‌الحکم و دررالکلم، ص۱۰۴

[۹]. نهج‌البلاغه(للصبحی صالح)، ص۱۶۰، خطبه۱۰۹

[۱۰]. معانی‌الاخبار، النص، ص۳۶۶

[۱۱]. غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص۱۱۴

[۱۲]. بقره/۹۶

[۱۳]. نهج‌البلاغه(للصبحی صالح)، ص۵۰۱

[۱۴]. نهج‌البلاغه(للصبحی صالح)، ص۴۴۴

[۱۵]. کافی(دار‌الحدیث)، ج۹، ص۵۲۶

[۱۶]. غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص۴۰۵

[۱۷]. نمل/۱۴

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.