سفرنامه مقام معظم رهبری به الجزایر

سفرنامه الجزایر

در مورد سازمان ملل، اگر ما جدی بگیریم احتمال پیروزی، فراوان است. نه بدین معنی که همین امسال اسرائیل اخراج شود؛ روند پیش‌رونده است. این به معنی پیروزی اسرائیل نیست، بلکه حرکت تدریجی به سمت اخراج اسرائیل است…

**********************************************************

ظهور انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی، ضرورت شکل‌گیری مراودات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با دیگر کشورها و فعالیت مسؤولین عالی‌رتبه جمهوری اسلامی در این سرزمین‌ها را به‌دنبال داشت. در این‌ بین حضور شخصیت‌ فرهیخته و با ذکاوتی هم‌چون شهید سید حسن شاهچراغی که مسئولیت نمایندگی مردم و عضویت در هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی، سرپرستی مؤسسه کیهان، سخنگویی کمیسیون امنیت ملی و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما را همراه با تسلط به مباحث فرهنگی و سیاسی در کارنامه‌ی درخشان خود داشت، گروه‌های مختلف اعزامی را به بهره‌گیری از اندیشه و خرد این انسان متعهد، در سفرهای کاری خویش ترغیب می‌نمود.

این روحانی اندیشمند، ضمن انجام وظایف محوّله، با توجه به قلم شیوا و مهارت در ثبت وقایع و خاطرات، به نگارش مشاهدات و تجربیات خویش از این سفرها اهتمام ورزیده و میراثی ارزشمند که از ذخایر ماندگار انقلاب اسلامی محسوب می‌شود را برای آیندگان به ‌یادگار می‌گذارد.

آن‌چه در ادامه می‌آید، ارمغان سفر این شهید والامقام به کشور الجزایر است که در قالب سفر ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران به سه کشور سوریه، لیبی و الجزایر در پانزدهم شهریور‌ماه سال هزار و سیصد و شصت و سه هجری شمسی انجام گرفته است.[۱] همراهی و مجالست با مقام معظم رهبری، حضرت آیةالله خامنه‌ای حفظه‌الله سبب شده تا این مسافرت، به یکی از خاطره‌انگیز‌ترین برنامه‌های کاری شهید شاهچراغی تبدیل شود و فرصتی مغتنم، جهت گفت‌وگو و بهره‌گیری از شخصیت اندیشمند و با درایت مقام معظم رهبری که بخش‌های مختلف سفرنامه، شاهد و گواه آن است را فراهم سازد.

مؤسسه پژوهشی بیت‌الهدی مفتخر است، متن کامل و تصحیح‌‍‌شده این سفرنامه‌ را که سیاست پابرجا و ثابت جمهوری اسلامی ایران در قبال موضوعات مختلف جهان اسلام، به‌ویژه مسأله‌ی فلسطین و نیز پیشگویی مقام معظم رهبری حفظه‌الله نسبت به حمله صدام به کویت را روایت می‌کند، در اختیار خوانندگان محترم قرار ‌دهد.

———————————-

پدیدآورنده: سید حسن شاهچراغی
دسته‌بندی: سفرنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

دیدار از «الجزایر»

ساعت ۷/۵ و پنج به وقت محلی بود که وارد «الجزیره»[۲] شدیم. «شاذلی بن جدید»[۳] و بند و بیلش با نظمی خاصِ تشریفات و نشأت‌گرفته از نظم فرانسویان، در فرودگاه منتظر بودند. مراسم رسمی به وجود آوردند و منظم، ما را به سالن فرودگاه هدایت کردند. در محل سالن، کارت‌هایی را تقسیم کردند که ماشین‌ها را مشخص کرده بود و معلوم بود که هرکس باید کجا بنشیند. آقای «خامنه‌ای» مصاحبه‌ی مختصر تلویزیونی انجام داد که در ابتدای خبر شب، آن را نقل می‌کردند. من و آقای «دعایی» ماشین شماره‌ی شش بودیم. همه‌ی همراهان را به محل اقامت آقای خامنه‌ای بردند. در مسیر، الجزیره را شهری شلوغ، پر ترافیک، زیبا و فقیر دیدم. زن‌ها به سبک فرانسویان آرایش کرده بودند و عریانی‌شان بالا بود. زن‌های محجبه‌ای هم دیده می‌شدند که بعد معلوم شد به سبک ایرانیان پوشش اختیار کرده‌اند و مردم، آن‌ها را «خُمِینیست‌ها» می‌خوانند. محل اقامت، جایی بالای شهر و زیبا و تمیز بود؛ کاخی که ملکه‌ی «تایلند» یا «ویتنام» سال‌ها در آن‌جا تبعید بوده است. آقای خامنه‌ای و همراهان پزشک و کمک در همان محل، و من و آقای دعایی و «رفیق‌دوست» و «صیاد» در ساختمانی نزدیک این کاخ که محل اقامت آقای «هاشمی رفسنجانی» بوده است و از یک مفتی، مصادره شده است و بقیه، در هتل «اوراسی» نگه‌داری می‌شد. شب در شام، فقط شش نفر شرکت می‌کردند که من شرکت نکردم و فقط آقای دعایی رفتند.

آقای خامنه‌ای را صبح اول وقت که برای قدم زدن بیرون رفته بودیم، دیدیم. قبل از طلوع آفتاب، به اتفاق ایشان همه‌ی قسمت‌های باغ را دیدیم و منظره‌ی زیبای طلوع خورشید در دریا را مشاهده کردیم. ایشان از مذاکرات دیشب که خصوصی بوده، راضی بود. از اتحاد «لیبی» و «مراکش» صحبت کرده بودند؛ از جنگ. شاذلی گله‌های زیاد از قذافی کرده بود و از این‌که مایل است ایران را ببیند و اظهار کرده بود که در سفر حج، تحت تأثیر حج و اسلام و مسلمانان قرار گرفته است. شاذلی یک افسر عالی‌رتبه‌ی نظامی است که در جنگ‌های استقلال بوده است و تنها فردی بوده که مورد وفاق در حزب بوده است؛ وإلّا حکومت، مدعیان دیگری هم دارد، مثل «بوتفلیقه»[۴] و … . می‌گفتند قدرتمندان فعلی، شاذلی است و «بیطاط»[۵] و «بویوسف»[۶] که در مذاکرات هم شرکت می‌کرد و «طالب‌ابراهیمی»[۷]وزیر خارجه. شب، فرصتی بود که با «میرمحمدی»، «فیّاض» و مهندس «جواد مادرشاهی» صحبتی داشته باشیم. صبح، پس از صبحانه، آماده‌ی رفتن به مقبره‌ی شهیدان شدیم. بلندترین بنای شهر است. ستونی است تقریباً شبیه …

دیدار و مذاکره‌ی رسمی با شاذلی بن جدید

پس از تقدیم گل به مقبره‌ی سرباز گمنام و ادای احترام به مقام شهید و بنای یادبود بسیار بلند و بالایی که در جایی بسیار مرتفع و مشرف بر دریا و شهر ساخته شده، عازم دفتر رئیس‌جمهوری شدیم تا در مذاکرات رسمی دو هیئت شرکت کنیم. دفتر رئیس‌جمهور، مرتب و مدرن و زیبا ساخته ‌شده و در جایی خوب قرار دارد. ابتدا آقای خامنه‌ای با شاذلی، دیداری خصوصی داشتند و سپس، دیدار هیئت‌ها آغاز شد. از طرف ایران، آقای ولایتی، دعایی، بنده، «صیّاد شیرازی»، «کورانی» سفیر، «هنردوست» از دفتر رئیس‌جمهور و میرمحمدی حضور داشتند و از طرف الجزایر، قائم‌مقام وزیر دفاع، وزیر امور خارجه و بعض وزرای دیگر شرکت داشتند.

شاذلی بن جدید: «جناب آقای رئیس‌جمهور و اعضای همراه! من به عنوان رئیس‌جمهور و ملت الجزایر و به نام خود، به شما ملت برادر و مجاهد و مبارز، خیر مقدم می‌گویم. زبان از بیان خوشحالی حضور شما در اینجا قاصر است. ما ضمن خوشامد مجدد، مذاکراتی که در ارتباط عالم اسلامی و روابط دو جانبه است، انجام می‌دهیم که قبلاً در شب گذشته شروع شد و امروز، آن را ادامه می‌دهیم. احترام شما لازم است؛ سخن را شما شروع کنید.»

آقای خامنه‌ای: «جناب آقای رئیس‌جمهور و برادران موجود! در پاسخ محبت‌ها و اظهارات شما، به شما همین را می‌گویم که همیشه احساس برادری با شما می‌کردیم و حالا نیز می‌کنیم. الجزایر همیشه برای ما، یک نام محبوب بوده است و سمبل مقاومت و مبارزات در راه اسلام. شما بزرگ‌ترین حماسه‌ها را در عصر ما، در برابر غلبه‌ی باطل نشان دادید. برای ما ارزش جهاد، بزرگ‌ترین ارزش‌هاست و شما این را برای دنیای اسلام، در تاریخ و در جنگ‌های استقلال مجسم کردید. ما بعد از پیروزی انقلاب، شما را در کنار خود حس کرده‌ایم. مسائل مهم هرگاه برای ما مطرح بود، کشور شما برای همکاری مشترک در ذهن ما بود. دنیای اسلام که امروز هم، نیاز به همکاری مشترک دارد، شما در ذهن ما هستید.

دنباله‌ی مطالب دیشب را از همین‌جا شروع می‌کنم. مطالب قابل بحث، متعدد است؛ در رأس همه، مسئله‌ی «فلسطین» است. مسئله‌ی فلسطین را از دو دید مطرح می‌نماییم؛ اول، از دید تلاش‌های دولت‌ها که می‌توانند انجام دهند؛ دوم، از نظر گروه‌های فلسطینی مبارز. ما وقتی به مسائل فلسطین می‌اندیشیم، می‌بینیم از حالت جِدّ خارج شده است؛ گویا مسئله‌ای تاریخی است. نام فلسطین بر زبان‌ها جاری است، اما بیشتر به درد شعاردهندگان می‌خورد تا خود فلسطین. قضیه‌ی فلسطین تنها فلسطین نیست، بلکه حتی عربیِ تنها هم نیست؛ این، مسئله‌ای اسلامی است؛ یعنی اشغال برخی از اراضی اسلامی به دست دشمنان اسلام و بر حسب وظایف اسلامی و فقه اسلام؛ همه‌ی مردم مسلمان موظف هستند، مقابله کنند. صِرف فاصله‌ی جغرافیایی نباید ما را وادار کند که خود را موظف ندانیم یا چون عرب نیستیم، فکر کنیم که وظیفه‌ی کمتری داریم. بر سر قضیه‌ی فلسطین، دویست سال «جنگ‌های صلیبی»[۸] صورت گرفت. بالاخره یکی از قهرمانان باقی‌ماندهِ در تاریخ فلسطین، غیر عرب بود؛ اگر «صلاح‌الدین ایوبی»[۹] می‌گفت من کُردم و عرب نیستم، شاید ما وضع دیگری می‌داشتیم.

ما نیاز به بحث زیادی نداریم، چون نقطه‌نظرهای ما به هم خیلی نزدیک است. ما از دو سال قبل، شروع به فشار سیاسی به «اسرائیل» کردیم و آن، اخراج اسرائیل از «سازمان ملل» است که در مورد «یونسکو»[۱۰] و بعض مجامع بین‌المللی آغاز کردیم. تلاش بیشتر، روی ردّ اعتبارنامه‌ی اسرائیل در سازمان ملل است. در سال دوم، توفیقی حدود پنج برابر سال اول داشتیم، با کمک و همکاری مسلمانان و مخصوصاً کشورهای مترقی اسلامی. در سال گذشته، ۴۳ رأی موافق داشتیم. امسال هم تلاش دیپلماتیک بیشتری داریم و امید به پیشرفت بیشتری هست. این تلاش‌ها بی‌تأثیر هم نبوده است؛ در «سوریه» تلکسی را به من نشان دادند که «ریگان»[۱۱] گفته، اگر اسرائیل از سازمان ملل خارج شود، ما هم خارج می‌شویم. نشان می‌دهد که این حرکت، آن‌ها را به وحشت انداخته است و در مقام علاج، ریگان چنین گفته است. ما این مسئله را جدی برای سوری‌ها و لیبیایی‌ها مطرح کردیم و آن‌ها نیز قبول کردند. قول دادند با دوستان، این ‌را مطرح کنند. نقش شما در الجزایر می‌تواند ممتاز و برجسته باشد؛ چه در «غیرمتعهدها»[۱۲] و «افریقا» و جامعه‌ی عرب. انتظار داریم شما جدی‌تر و محکم‌تر پیگیری کنید. در کنار این اقدام سیاسی، یک اقدام نظامی پیشنهاد کردیم. دو سال قبل که یکی از لیبیایی‌ها ایران بود، به او گفتیم برای یک همکاری، بهتر این است که از جای مشخصی آغاز کنیم تا یک تعاون اطمینان‌بخش شود. بیایید ارتشی مشترک ضد اسرائیلی از کشورهای اسلامی به وجود آوریم. او قبول کرد تا با مسئولین در میان گذارد. البته لازم بود با اطلاع سوریه باشد. آن‌ها هم استقبال می‌کردند، ولی تاکنون به طور جدی مطرح نشد. فکر کردیم از نقطه‌ی عملی‌تری شروع کنیم و آن، تشکیل ستاد مشترک و اداره‌ی نظامی مشترک از کشورهای مترقی علیه اسرائیل به وجود آید. این ستاد که قاعدتاً در سوریه تشکیل می‌شود، نیروها و استعداد آن‌ها و نوع‌شان را تعیین می‌نماید و سهم هر کشوری را معین می‌کند. نیروها در کشور خودشان معیّن می‌شوند و به همین نام می‌مانند؛ در هنگامی که فرماندهی این نیروها خواست، به خصوصِ معیّنِ دفاعی یا تهاجمی‌شان گسیل می‌شوند. می‌توان به طور سمبلیک، واحدهای کوچکی در محل ستاد هم حضور داشته باشند. کشورهای اسلامی خواهند دانست که یک نیروی بین‌المللی برای مبارزه با اسرائیل وجود دارد و می‌توانند در فاصله‌های معینی، مانورهای مشترکی هم بگذارند. می‌توان این واحدها را از نیروهای داوطلب ایجاد کرد. سوری‌ها این فکر را پسندیدند و «حافظ اسد»[۱۳] گفت تشکیل این ستاد، تهدیدهایی را از اسرائیل جلب خواهد کرد ولی در عین حال، این را ترجیح می‌دهیم که باشد. برادران در لیبی هم بدون قید و شرط پذیرفتند، اما بدون شما، طبیعی است ناقص و کوچک خواهد شد. اگر این کار به مناسبتی اعلام شود، یک حرکت تبلیغاتی عظیمی خواهد شد؛ مثل روز اشغال فلسطین یا احتلال قدس. در کنار این‌ها، کمیته‌ی بررسی شیوه‌های مبارزه با اسرائیل باید به وجود آید. هم‌اکنون که با هم صحبت می‌کنیم، ده‌ها کمیته در «اروپا» و «امریکا» و اسرائیل، علیه ما مشغول فعالیت‌اند؛ چرا ما مقابله نکنیم؟ دبیرخانه‌ی این کمیته در هر کشور می‌تواند وجود داشته باشد و با هم، هماهنگی بنمایند. رؤسای این کمیته‌ها یا دبیرخانه‌ها می‌توانند وزرای خارجه باشند. در طلیعه‌ی شروع این کار، خوب است سران کشورها هم اجلاس مخصوصی داشته باشند. این اجتماع، خون تازه‌ای در رگ‌های فلسطین خواهد دواند. حقیقت این است که امروز، قبح معاشقه با اسرائیل از بین رفته است و کشورهای اسلامی هم که روزی نام این کشور را نمی‌بردند، امروز آن ابهت و عظمت را برای‌شان ندارد. کار به جایی می‌رسد که صهیونیست‌ها به کشوری اسلامی می‌روند و مورد استقبال قرار می‌گیرند و این کشور مورد ملامت و شماتت دیگران قرار نمی‌گیرد یا امضا کنندگانِ «کمپ دیوید»[۱۴] رسماً به مجامع عربی دعوت می‌شوند. وقتی «سکوتوره»[۱۵] به «مصر» رفت، من حیرت‌زده شده بودم! نزدیک‌تر از شما الجزایری‌ها، برای حل [مسأله] فلسطین، کسی را نمی‌شناسیم. در دوران اختناقِ شاه، برادرانی که با ما همکاری داشتند، راجع به فلسطین صحبت می‌کردیم. صحبت از کمک مالی به آن‌ها بود و یادم می‌آید در عید فطری، پول زیادی برای آن‌ها جمع شد. به ما خبر دادند که گفته‌اند اگر پولی می‌خواهید بفرستید، ما به هیچ کس جز الجزایری‌ها اطمینان نداریم و فقط با آن صمیمی هستیم.

در مورد نقطه‌نظر دوم هم، سخنی را عرض می‌کنم؛ نمی‌توانم درست بفهمم، چرا شما در مورد فلسطینی‌ها خود را ذی‌حق برای دخالت نمی‌بینید! رهبریِ فلسطینی‌ها، رهبریِ ضعیف و غیر مناسبی است؛ هم دچار اختلاف است، هم انحراف؛ روح انقلابی لازم را ندارد. این‌ها منتخبِ فلسطینی‌ها نیستند که این انتخابات انجام شده است. این‌ها روزی مبارزه کرده و طبیعی است هرکس بهتر مبارزه کند، مقدم می‌افتد؛ ولی وقتی مبارزه را کنار گذاشتند، چرا هم‌چنان رهبری داشته باشند؟ ما در این مورد، خیلی اجازه‌ی دخالت به خود نمی‌دهیم، ولی شما این حق را دارید که در این مسئله‌‌ی رهبری دخالت کنید. تجدید نظر در «سازمان آزادی‌بخش»[۱۶] شاید باعث حرکتی جدی در آن‌جا شود.»

شاذلی: «تشکر می‌کنم آقای رئیس جمهور. در ارتباط مسئله‌ی فلسطین، می‌خواهم توضیحی داشته باشم؛ من با شما موافقم در این‌که مسئله‌ی فلسطین، اصلی است. باید توجه خاص به آن کنیم؛ چه در سطح اسرائیلی و چه عربی. مشاکلی هم از این نوع داریم. انحراف رهبریِ فلسطین را با شما موافقم. نام کسی را نمی‌برم و این باعث شده که از فعالیت واقعی باز بیفتند و فقط سیاسی و تبلیغاتی شود. شاید این ملامتِ از فلسطینی‌ها، تنها مسئولش آن‌ها نباشند، بلکه یک مسئولیت مشترک بین اعراب است. این عمل به وسیله‌ی گروه‌گروه کردن سازمان فلسطین صورت گرفته است. کشورهای عربی با پول، سازمان‌های فلسطینی را به خود وابسته کردند و هرکدام، سیاست کشوری را پیروی کرده است. ما از خواستگاه ساده‌ای در مورد فلسطین حرکت می‌کنیم که از جنگ‌های آزادی‌بخش استفاده کرده‌ایم. بسیاری سعی کردند در امور داخلی ما دخالت کنند و هر انقلاب، مشکلات داخلی خود را دارد. ما دخالت در امورمان را همواره رد کردیم، به هر شکلی که ممکن باشد. ما به مشکلات خود در چارچوب الجزایری پرداختیم. به یک سری اعمال تصفیه و از بین بردن بدنیِ افراد وابسته به بیگانه دست زدیم. به این دلیل، ما از دخالت در مسئله‌ی فلسطینی‌ها پرهیز می‌کنیم. در ارتباط با آزادی و استقلال نظر فلسطینیان، این را نخواسته‌ایم بگوییم که درباره‌ی جنگ با اسرائیل و امثال آن، فقط آن‌ها حرف بزنند، بلکه فقط در امور داخلی خودشان؛ وإلّا در مورد مسئله‌ای که مربوط به حرف عامه‌ی مسلمین است، هیچ‌گونه حق خاصی ندارد. اختلافات آن‌ها هم از این دخالت‌ها سرچشمه می‌گیرد. در ارتباط با از بین بردن اختلافات، ما وظیفه‌ی خود را انجام داده‌ایم و تلاش می‌کنیم که وحدت صف در میان آن‌ها به وجود آید و تلاش می‌کنیم که دیدگاه‌های آن‌ها با سوریه نزدیک شود. ما این‌ها را مفصّل با حافظ اسد مطرح کردیم. اگر رابطه‌ی ما با آن‌ها خوب است، به خاطر این است که در امور داخلی آن‌ها پرهیز کردیم و در تصمیمات داخلی‌شان دخالت نکردیم. هرگاه آن‌ها به این‌جا آمده‌اند، این حقیقت تلخ را برای‌شان مطرح می‌کنیم و در ارتباط با نحوه‌ی امور و روش برخورد صحبت می‌کنیم. ما به خود اجازه نمی‌دهیم که فرد خاص یا سازمان خاصی را رهبری بدهیم.

ما با سوریه هماهنگی کامل داریم و نسبت به پیشنهاد اخیر، فعالیت هم بین ما و سوریه آغاز شده است؛ حتی در زمینه‌ی نظامی. سوریه تنها کشوری است که در برابر اسرائیل ایستاده است و اگر سوریه با آن موافقت کرده، ما هم با آن موافقت کامل داریم. ما به سوری‌ها هم همین را گفتیم و گفتیم بروید بررسی کنید. به شما هم می‌گوییم که شما معذور باشید.

درباره‌ی پیشنهاد جناب‌عالی، هیچ منعی نیست که وزرای خارجه اقدام کنند و حتی فلسطینی‌ها هم در این مورد شریک باشند. در مورد اخراج اسرائیل، ما تحفظی تاکنون نداشته‌ایم و مشکلی هم نیست. منتها خوب است اگر مطمئن شدیم که این کار موفق است، تلاش بکنیم؛ وإلّا اصلاً مطرح نکنیم؛ چون یک پیروزی مجانی برای اسرائیل خواهد بود. برای تحقق این افکار، باید …. را قبلاً به وجود آوریم تا بتواند یک پیروزی تلقی شود. اختلافات موجود بین بعضی کشورها را هم باید از بین برد. امکان این کار هست، چون اهداف مشترک زیاد است. خلاصةالقول، هماهنگی ما ضرورت دارد، ولی ما نقاط منفی زیادی را می‌بینیم. کنفرانسی که در «مغرب» تشکیل شد، هیچ صدایی جز از ایران و سوریه و الجزایر بیرون نیامد. این نقطه‌نظر الجزایر است که سعی کردم با صحت تمام، در اختیار شما قرار گیرد.»

آقای خامنه‌ای: «از بیان مبسوط شما تشکر می‌کنم. در مورد ستاد مشترک که به سوریه معلق کردید، خوشبختانه آن‌ها پذیرفته‌اند؛ حتی اگر عکس‌العمل‌های احتمالی اسرائیل را همراه داشته باشد. این می‌تواند موضوعی برای مذاکره باشد بین سیاسیین یا عسگریین. حافظ اسد معتقد بود که مقامات نظامی هم باشند تا از حیث فنی اظهار نظر کنند. اگر موافق باشید، می‌تواند در چارچوب کمیته‌ای که صحبت شد، مورد توجه قرار دهند. در این‌که راهی برای شرکت فلسطینی‌ها بیابند، ما حرفی نداریم؛ لکن با وجود اختلافات و دخیل بودن سوریه در این امر، این را مشکل می‌بینیم. ما تشکیل این کمیته را متوقف بر حضور فلسطینی‌ها نکنیم، اما به عنوان پیش‌فرض برای آینده در نظر بگیریم.»

شاذلی: «تأکید می‌کنم که در مورد فلسطین، اشخاص را تأیید نمی‌کنیم تا نگویند مجموعه‌ای را علیه مجموعه‌ی دیگری تحریک کردیم. ما هیئت‌های رسمی را می‌شناسیم و مشروعیت را به سازمان‌ها می‌دهیم. در امور داخلی‌شان نباید دخالت کنیم. کنفرانس ملی فلسطین وقتی این‌جا تشکیل شد و هرکس را انتخاب کرد، ما اولین کشوری هستیم که او را به رسمیت می‌شناسیم. برای ما هم مصری‌ها می‌خواستند رئیس بگذارند که ما نپذیرفتیم.»

آقای خامنه‌ای: «هرگاه آن‌ها مثل شما در زمان تحریر شدند، می‌گوییم کسی در کارشان دخالت نکند.»

شاذلی: «در ارتباط با کار نظامی، می‌خواهیم که امور، سرّی بماند. وقتی اعلان کنیم که مؤسسات لازم را ایجاد کرده باشیم. تأکید می‌شود که تا یقین نشده و مشخص نشده، چیزی اعلان نشود.»

آقای خامنه‌ای: «ما موافقیم که اعلان را قبلاً مورد وفاق اعضا قرار بدهیم، بعد اعلام کنیم.

در مورد سازمان ملل، اگر ما جدی بگیریم احتمال پیروزی، فراوان است. نه بدین معنی که همین امسال اسرائیل اخراج شود؛ روند پیش‌رونده است. این به معنی پیروزی اسرائیل نیست، بلکه حرکت تدریجی به سمت اخراج اسرائیل است. حافظ اسد می‌گفت این کار خیلی مهم است و جا دارد که چند سال، روی آن کار شود. پیشنهاد می‌کنم پیگیری جوانب این قضیه را از همین کمیته بخواهیم که عمل کنند و بررسی کنند. وقتی ما به ایران برویم، «فاروق‌الشرع»[۱۷] به ایران می‌آید. مقدمات مسئله بین وزرای خارجه آماده شود و مسئله را بررسی نمایند. آقای قذافی هم از این ‌کار استقبال کرد و آن‌ها هم شرکت می‌کنند تا بتواند ان‌شاءلله وسیله‌ای باشد برای تخلّص لیبیایی‌ها از مشکلات موجود در راه وحدت کذایی. مسئله را بین «ابراهیمی» و «ولایتی» بگذاریم که به جایی برسانند.»

شاذلی بن جدید: «طیب نحن موافقین.»

آقای خامنه‌ای: «راجع به جنگ صحبت شد. در جبهه، حادثه‌ی جدیدی وجود ندارد و از چند ماه قبل، تفاوتی نکرده است. زدن شهرها با ابتکاری که ما در برابر دعوت سازمان ملل به خرج دادیم، متوقف شد؛ البته غیر از «آبادان» و «خرمشهر» که مرتب می‌زند. ما به او عادت کردیم. این جنگِ یک کشور با همسایه نیست؛ این جنگی است علیه انقلاب ما. در تاریخ انقلاب‌ها خوانده بودیم که پس از پیروزیِ هر انقلابی، کسی را می‌تراشند علیه او به جنگ برخیزد. شما هم دیده‌اید و تجربه کرده‌اید. اگر صلح هم می‌کردیم، باز حمله‌ای دیگر وجود می‌داشت. «صدام» و نظام فعلی، عناصر غیر مطمئن هستند. هم صدام شریر است و هم تشکیلات آن‌ها. شرارت آن‌ها را شما هم لمس کردید. «بن یحیی»[۱۸] را کشتند؛ شکی در او نیست. چهار سال است که «عربستان»، «قطر» و «کویت» به او کمک می‌کنند. ما نمی‌دانیم چه‌قدر به او کمک کرده‌اند، ولی شکی نیست ده‌ها میلیارد دلار به او کمک شده است. کاری نداریم که آن‌ها با چه انگیزه‌ای چنین کرده‌اند، ولی همین حالا اگر ببیند و بتواند، خاک کویت را می‌رود تصرف می‌کند. با وجود او امکان آرامش نیست. البته ما به خاک عراق هیچ چشمی نداریم و احتیاجی هم نداریم؛ امکان تحمل نظام فعلی عراق برای ما نیست. او متجاوز است و باید برود. مسئله‌ی او، مسئله‌ی داخلی عراق نیست.»

شاذلی: «موضع نهج‌البداعه از ابتدا نسبت به آغاز جنگ شروع شد. وقتی به کنفرانس اسلامی رفتیم، صدام در ملاقات، شروع به توجیه ما کرد که ما به او گفتیم «یا صدام انت البادئ». او مواجه با جمله‌ای شد که توقع آن را نداشت. گفتم الجزایر تو را تأیید نمی‌کند، اما مسئله‌‌ی مهم، طول جنگ و خسایر آن است. وقتی شما صحبت کردید، از صدام صحبت کردید، نه از ملت عراق. به حکم همسایگی و تاریخ، شما وظیفه‌ای دارید؛ این‌ها همسایه‌ی شما هستند؛ آن‌ها مُسلِمَند. ما از موضع میانجی‌گری صحبت نمی‌کنیم. همان‌طور که انقلاب را حمایت کردیم و مردم ایران را دوست داریم، مردم عراق هم برادران ما هستند. آن‌ها مجبورند و بی‌گناه هستند.

اگر نظام صدام هم‌چنان وجود دارد، به خاطر جنگ است که خطر خارجی را وسیله‌ای قرار داده و مردم را جمع کرده است. اگر جنگ تمام شود، او ساقط خواهد شد؛ چون مشکلات زیاد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به وجود آورده است. ما همدلی با صدام نداریم. صدام برای منطقه‌ی عربی خطرناک است و در این موضع هم، برادران ما در کشورهای خلیج، با ما هم‌عقیده هستند.

صلح به معنای تضییع حقوق شما هم نیست. مقداری هم رو بیاورید به کشورهای همسایه در خلیج. آن‌ها اطمینان اگر پیدا کنند، دیگر کمک نمی‌کنند. تماس با این‌ها خوب است. تا آن‌ها اطمینان ندارند، روی دو طناب بازی می‌کنند. چند روزی است که از آن‌جا آمده‌ام و با «فهد»[۱۹] ملاقات کردم و او تأکید کرد برای فعالیت سعودی با انقلاب اسلامی. او از من خواست که به شما بگویم ما آماده‌ی همکاری و گفت‌وگو با ایران هستیم. اظهار آمادگی کرد برای پذیرش هر مسئول ایرانی و سفر هر مسئول سعودی به ایران. این تماس مستقیم می‌تواند کمک‌ها را مانع شود. همین خواست در نزد دیگر کشورهای خلیج وجود دارد. انقلاب ایران دست آن‌ها را بگیرد؛ این در جهت منافع انقلاب ایران است. دوباره تأکید می‌کنم الجزایر نگران است و افریقا و اسلامی‌ها هم این نگرانی را دارند.

می‌خواهم مقداری از وضع ما در افریقا بگویم که زمینه‌ی همکاری ما در افریقا بسیار زیاد است. اگر موافق باشید، وزرای خارجه‌ی … شوند، در ارتباط با این مسئله هم، با هم صحبت کنند. بعض کشورهای عربی هستند که باعث تفرقه در افریقا می‌شوند. صریح بگویم این کشور، لیبی است. این فعالیت‌ها اگر علیه مرتجعین مثل «زئیر»[۲۰] بود خوب بود، ولی علیه مترقی‌ها هست. او با «موبوتو»[۲۱] در مورد صحرا هم‌صدا می‌شود که باید صحرا در جامعه‌ی عرب مطرح شود، که به نفع ما نیست و خوشحالیم که شما در افریقا فعال شده‌اید.»

آقای خامنه‌ای: «از شرح شما باز تشکر می‌کنم. در مورد همکاری در افریقا، ما استقبال می‌کنیم و با پیشنهاد شما هم کاملاً موافقیم. مصلحت‌اندیشی می‌کنیم که این کار مشترک، باعث هرچه دورتر شدن لیبی نشود. خوب است ملایم و سنجیده انجام گیرد. نصیحت شما در مورد ارتباط با کشورهای خلیج را قبول داریم. اقدام‌هایی هم در این زمینه کرده‌ایم. در سطوحی هم، ملاقات‌هایی صورت گرفته است. این‌ها از انقلاب ما، بی‌جا می‌ترسند؛ انقلاب برای این‌ها ضرری نداشته است. بعد …. بود عربستان از نفت کرد. این‌که از قول فهد نقل کردید، ما هم آماده هستیم در سطوح مختلف، مثلاً وزرای خارجه‌ی آن‌ها را بپذیریم. شما از طرف ما دعوت کنید.»

شاذلی: «خوب است مستقیم با هم صحبت کنید.»

خامنه‌ای: «ما با ملت عراق در مقابله با صدام، هم… و امیدواریم بتوانیم آرزوی ملت عراق را برآورده کنیم. در پایان، از شما به خاطر مهمان‌نوازی تشکر می‌کنم. از شما برای دیدار از ایران دعوت می‌کنم و می‌تواند به شکل چهارجانبه از ما و شما و آقای اسد و آقای قذافی باشد. به هر ترتیب دیگر هم که صورت گیرد، ما استقبال می‌کنیم. از سایر برادران هم سپاسگزارم.»

شاذلی: «متشکرم. به زودی ان‌شاءالله به دیدار شما خواهم آمد. آقایان وزرا بررسی کنند.»

[۱]. دیدار از الجزایر در چهارمین روز سفر – هجدهم شهریورماه – واقع شده است.

[۲]. پایتخت کشور الجزایر

[۳] . رئیس‌جمهور الجزایر؛ ۱۹۷۹ – ۱۹۹۲ م

[۴]. عبدالعزیز بوتفلیقه؛ رئیس‌جمهور الجزایر؛ ۱۹۹۹ – ۲۰۱۹ م

[۵]. از سیاست‌مداران الجزایر

[۶]. بن یوسف بن خدة؛ رئیس‌جمهور در دولت موقت و وزیر امور مالی و اقتصادی؛ ۱۹۶۱–  ۱۹۶۲م

[۷] . احمد طالب‌ابراهیمی؛ وزیر امور خارجه الجزایر؛ ۱۹۸۲ – ۱۹۸۸ م

[۸]. سلسله‌ای از جنگ‌های مذهبی که به دعوت پاپ، توسط شاهان و نجبای اروپایی داوطلب، برای بازپس‌گیری سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان برافروخته شد.

[۹]. صلاح الدین یوسف بن ایوب بن شاذی؛ معروف به صلاح الدین ایوبی، یکی از نامدارترین حاکمان و فرماندهان در تاریخ اسلام؛ او فتوحات بسیاری برای مسلمانان به دست آورد و از مرزهای اسلامی در مقابل مسیحیان اروپایی حفاظت کرد.

[۱۰]. سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد، با هدف پیشبرد صلح و رفاه همگانی در جهان از طریق همکاری میان ملت‌ها.

[۱۱]. چهلمین رئیس‌جمهور امریکا؛ از حزب جمهوری‌خواه؛ ۱۹۸۱–۱۹۸۹ م

[۱۲]. جنبش غیرمتعهدها یا عدم تعهد، سازمانی بین‌المللی که در سال ۱۹۶۱ میلادی، در اوج جنگ سرد در بلگراد، پایتخت یوگسلاوی، تأسیس شد و شامل کشورهایی می‌شد که به هیچ‌یک از بلوک‌های قدرت شرق و غرب، وابستگی و تعهد نداشتند.

[۱۳]. رئیس‌جمهور سوریه؛ ۱۹۷۱ – ۲۰۰۰ م

[۱۴]. نام پیمانی است که به وسیله‌ی «انور سادات»،‌ رئیس‌جمهور وقت مصر و «مناخیم بگین»، نخست‌وزیر وقت اسرائیل در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ میلادی به امضا رسید.

[۱۵]. احمد سکوتوره؛ رئیس‌جمهور گینه؛ ۱۹۵۸ – ۱۹۸۴ م

[۱۶]. سازمان آزادی‌بخش فلسطین؛ کنفدراسیونی از احزاب فلسطینی که در سال۱۹۶۴ میلادی تأسیس شده و در بیشتر کشورهای جهان به عنوان نماینده‌ی رسمی مردم فلسطین شناخته می‌شود.

[۱۷]. وزیر امور خارجه سوریه؛ ۱۹۸۴ – ۲۰۰۶ م

[۱۸]. محمد الصدیق بن یحیی؛ وزیر امور خارجه‌ی الجزایر که به دستور صدام در حادثه‌ی انفجار هواپیما کشته شد.

[۱۹]. فهد بن عبدالعزیز؛ پنجمین پادشاه آل سعود و بنیان‌گذار عربستان جدید

[۲۰]. کشوری در افریقای مرکزی که امروزه «جمهوری دموکراتیک کنگو» نامیده می‌شود.

[۲۱]. موبوتو سسه سوکو؛ رئیس‌جمهور زئیر؛ ۱۹۶۵ – ۱۹۹۷ م

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.