نوشته‌ها

زندگی نامه شهید سید حسن شاهچراغی

شهید سید حسن شاهچراغیبهمن ماه سال یک هزار و سیصد و سی و یک هجری شمسی، کهن شهر ایران زمین، دامغان، نوزادی را به آغوش گرفت که بعدها، پرچم افتخاری شد بر بلندای شهر، تا همیشه ‌ی تاریخ. فرزندی از دودمان رسول اعظم صلوات ‌الله علیه و آله که سی و هفت واسطه او را به حضرت احمد بن موسی، شاهچراغ علیهما السلام می ‌رسانید.
نوزادی که نامش را به احترام آقای جوانان اهل بهشت، و نیز مقام پدری که اهل توکل و قناعت بود، «حسن» نامیدند تا حُسنش را جلوه‌ گر باشد.
پدرش، آقا سید مسیح، روحانی روستا زاده‌ ای که کار و بارش تدریس علوم دینی است از ابتدای صبح و خدمت به مردم، تا شام؛ و این یعنی، صبر و استقامت مادری، که می ‌باید کارِ خانه را تنها به دوش کشد؛ از شکستن یخ‌ های جوی محله و شستن لباس گرفته تا آماده کردن زغال کرسی شب‌ های سرد زمستان، یا پختن نان در گرمای تابستان کویر؛ آن‌ هم با دستان زخمی و درد پایی که همیشگی است!
سید حسن، از خانواده‌ اش ‌چنین می‌ گوید:
«من در خانواده‌ ای روحاني تولد يافتم و تا آن‌ جا كه به ياد دارم، پدرم از راه تدريس در مدرسه ‌ي علمیه دامغان، زندگي ما را به همراه عمويم اداره مي كرد. هيچ گاه از زندگي مرفه، يعني زندگي‌ اي كه همه چيز در آن تمام باشد، برخوردار نبوديم»
اما چیزی که سختی‌ ها را تحمل پذیر می ‌سازد و امید را در دل پر فروغ، استعداد و نبوغ این شاهزاده پسر است که می‌ توان در چهره ‌اش، آن را به تماشا نشست.
مادر از میوه‌ ی دلش، سید حسن، این‌ طور می‌ گوید:
«یک روز که دیده بود عمویش – مرحوم سید طاهر – در حال مطالعه و خواندن کتاب است، با اشتیاق پرسیده بود: عمو طاهر؛ من چه زمانی می ‌توانم از این کتاب ‌ها استفاده کنم؟! کربلائی سید طاهر – که خود اهل توفیق و تشرّف بود – پس از شنیدن سخن سید حسن، به من گفت: این طفل آینده‌ ای درخشان دارد»
و چه شخصیت و بنای رفیعی شکل می گیرد، آن‌ هنگام که استعداد و فهم خدادادی، با طهارت روح و عشق به دانش قرین گردد!
سید حسن از خاطرات مدرسه این ‌طور می ‌گوید:
«دوران دبستان را در يكي از مدارس شهرستان خودمان [دبستان هاتف سابق و شهيد عالمي کنونی] كه معمولاً هم معلمين مؤمن، متدين و متعهدي داشت، گذراندم. تا آن‌جا كه يادم هست اين دوره هم، مجموعاً دوره‌ اي خوب براي من بود؛ زيرا در كلاس درس جزء شاگردان اول تا پنجم بودم. [بعد ها] وقتي معلمین آن زمان، مرا مي ديدند، ياد آن روزهاي خوش و آن كلاس ‌هاي پر شور تعليم و تربيت كه با بچه ها سپري مي كرديم را زنده مي‌ ساختند که براي من خاطره انگيز است»
مدرسه و دانشگاه با همه‌ی جاذبه‌ اش، هر چه که باشد، اما ذهن جستجوگر و پر تلاطم این جوان را چیزی جز اقیانوس بی ‌کران علم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‌السلام سیراب نخواهد ساخت؛ پس راه مدرسه علمیه دامغان را در پیش می ‌گیرد تا هم‌ چون پدر و دو عموی خویش، در زمره شاگردان حوزه درسی امام صادق علیه ‌السلام در آمده باشد و مفتخر به سربازی امام زمان عج ‌الله فرجه ‌الشریف.
و این گونه دو سال درس و بحث را با جدیت پی می‌گیرد تا این که عزیمت به قم، شهر فقه و جهاد و اجتهاد را برمی ‌گزیند؛ می ‌رود تا فراگیری ادبيات، ‌فقه، اصول، تفسير، فلسفه، اخلاق و معارف را زیر نظر اساتید بزرگ حوزه علمیه قم دنبال نماید و در کنار دروس رایج حوزه به یادگیری زبان و دروس متوسطه بپردازد.
و در این راه چه خوب، توفیق یار او می ‌گردد؛ تحصیل در مدرسه‌ ی حقانی،- در جوار بارگاه کریمه ‌ی اهل بیت، فاطمه‌ ی معصومه سلام‌ الله علیها – محیطی برخوردار از برنامه و دروس منظم؛ زیر نظر شهیدان مجاهد، آیات، بهشتی و قدوسي رحمت ‌الله عليهما؛ و خوشا به حال طلبه‌ ای که محضر چنین عالمانی را درک کرده باشد.
سید حسن ضمن بهره‌ گیری از انديشه ژرف‌ و ارزشمند عالمان و اساتیدی هم‌ چون آیۀ الله خزعلي، جنتي، مصباح یزدی و احمدي ميانجي، مراحل کمال را طی می ‌کند و تا بدان جا پیش می ‌رود که به عنوان طلبه‌ ای ساده زیست، برخوردار از سعه ‌ی صدر، خوش مشرب و اهل مزاح و شوخ طبع، آینده نگر، در عین حال متعبد و مؤمن به مکتب حقه‌ ی اهل بیت عصمت و طهارت شناخته می ‌گردد؛ و در این مسیر به تنها هدفی که می ‌اندیشد، اعتلای کلمه ‌ی اسلام است؛ نکته ‌ای که در وصیت خویش نیز به آن تصریح نموده است:
«لحظه‌ ای از عمرم از دوران تکلیف نگذشته، مگر این‌ که در اندیشه تعالی اسلام و گسترش مکتب جعفری بودم»
و این‌ گونه قدم در راه تبلیغ دین می ‌گذارد تا درخت تنومند علم و معرفتش، بی ثمر نماند و با بیان شیرین و خطابه ‌های پرشور خویش، وظیفه خود را به انجام رسانیده باشد.
حال، بِنگر چه شکوه و عظمتی می‌ یابد هم ‌زمانی حضورش در میدان تبلیغ دین، با شعله کشیدن قیام مردم علیه رژیم سفاک پهلوی؛ مبارزه ‌ای که سید حسن در آن به مثابه ‌ی مبلّغی شجاع و خستگی ‌ناپذیر، با به کف گرفتن هستی خویش، پای در صحنه می ‌نهد و با قبول بار سنگین هدایت مبارزه علیه رژیم ستم ‌شاهی، به شخصیت محوری در بین جوانان انقلابی و دوستان دامغانی خویش تبدیل می‌ گردد.
و همین صبر و ایستادگی است که زندان شاه مفلوک پهلوی، در ماجرای غم‌ بار هجوم وحشیانه مزدوران این رژیم فاسد به مدرسه فیضیه، به همراه پسر عموی خویش آقا سید علی، و نیز جمع کثیری از دوستان و طلاب مدرسه فیضیه را برای او تحمل پذیر می ‌گرداند؛ حصری که مجاهدت و مظلومیت شاگردان مکتب امام صادق علیه ‌السلام را به گوش همگان رسانید. اگر چه زیبایی و هنر طلبه ‌ای چون سید حسن را آن هنگام می ‌توان به نظاره نشست که با تحقق وعده‌ی الهی و پیروزی انقلاب، آن چنان از سر عطوفت و رأفت اسلامی با مسئولان و وابستگان این رژیم فاسد در شهر دامغان، برخورد می ‌کند که پس از سال ‌ها خاطره‌ اش در یادها باقی است.
انقلاب پیروز می ‌شود، و امید سید حسن برای بازگشت به شهر آرزوهایش، قم، جان می ‌گیرد، اما چه کند که نگاه اساتید و همشهریانش به اوست. در این میان و برای بار دیگر، از سر احساس مسئولیت و نیز ضرورت حضور نیروهای جوان و آگاه انقلابی در مراکز مختلف نظام، مجبور به انتخاب عرصه‌ ی خدمت می‌ گردد؛ حال فرقی نمی ‌کند این امر، پذیرش مسئولیت دفتر دادستانی انقلاب اسلامی به پیشنهاد شهید آیۀ الله قدوسی باشد یا حضور در مجلس شواری اسلامی و نمایندگی دوره اول و دوم مردم شریف و مؤمن دامغان؛ عضویت در هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی و سخنگوی کمیسیون امور خارجه مجلس باشد یا سرپرستی مؤسسه کیهان با همه ‌ی گستردگی‌ اش و یا عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما. اگر چه هر کدام در اوضاع و احوال جنگ و تجاوز دشمن به ایران اسلامی، باری است بس سنگین بر دوش او.
اما خوشا به سعادتش که تا لحظه ‌ی دیدار با معبود، بر سر پیمان خویش سستی نورزید و پایدار ماند؛ و به راستی پاداش این چنین مردان و زنانی آیا جز شهادت است؟!.
این رود زلال و خروشان، هم‌ چنان پر شتاب به پیش می‌ رفت تا این که در اولین روز اسفندماه یک هزار و سیصد و شصت و چهار هجری شمسی، هواپیمای یاران امام خمینی رحمۀ الله علیه در نزدیکی اهواز، هدف جنگنده ‌های دشمن بعثی قرار گرفت و این مجاهد نستوه و آگاه، به همراه چهل نفر از عزیزان مردم، هم‌ چون آیۀ الله شیخ فضل الله محلاتی که خود سند پایمردی و مجاهدت عالمان دین بود و نیز هم ‌سنگر دیرینش شهید حجت‌ الاسلام و المسلمین سید ابوالقاسم موسوی دامغانی که تجسم یک روحانی مجاهد و انقلابی است، به شهادت می‌ رسد، تا معلوم باشد، سید حسن چگونه بشارتی دریافت کرده بود صبح‌ گاهان، وقت تفأل به قرآن:

«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
«همان ‌ها كه فرشتگان روح ‌شان را مى‏ گيرند در حالى كه پاك و پاكيزه ‏اند؛ به آن ‌ها مى ‏گويند: سلام بر شما، وارد بهشت شويد به خاطر اعمالى كه انجام مى ‏داديد»

شهادت، سید حسن را ابدی و جاودانه ساخت و سنگینی داغ و مصیبت فراقش نیز نتوانست سدی شود در برابر پیشتازی و ماندگاری ‌اش برای مردم شهر؛ مردمی که چنان استوار و با عظمت در مقام تجلیل از فرزند دلبند خویش برآمدند که در تاریخ هزاران ساله‌ ی این دیار پر افتخار ماندگار شد: «چهل روز نشستن در سوگ فراق»؛ تا بدان جا که آقا سید مسیح، مردم را به شروع کار و تلاش فرا می ‌خواند و این چنین زبان به شکر می ‌گشاید:

بـا مردم شریــف و عزیــزان دامـغان
از شهر و روستا همه یک جا نشسته ‌ایم

شاهچراغ، شکــر خـــدا می‌ کند مدام
لطفـش بما زیـاده از این بـاد تا قیـام

زندگی نامه حجت ­الاسلام و المسلمین سیّد علی شاهچراغی

حجت الاسلام و المسلمین سیّد علی شاهچراغی، فرزند مرحوم کربلائی سید طاهر شاهچراغی، از دودمان عترت و فرزندان حضرت احمد بن موسی شاهچراغ علیهما السلام، در تاریخ بیست و هشتم مردادماه سال یک هزار و سیصد و سی و سه هجری شمسی، هم زمان با سال روز ولادت مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علیه السلام در شهر دامغان دیده به جهان گشود و دوران کودکی را در منزل پدری و در محضر سه عالم جلیل القدر، سید طاهر، سید مسیح و سید محمد شاهچراغی از اساتید حوزه و روحانیون مطرح آن دیار، سپری نمود.
ایشان پس از آن که دوران دبستان را در مدرسه هاتف و منوچهری دامغان می گذراند، در سن دوازده سالگی به اتفاق پسر عمو و همراه همیشگی خویش، شهید سید حسن شاهچراغی – نماینده مردم دامغان در مجلس شورای اسلامی- جهت فراگیری علوم دینی به شهر قم هجرت کرده و در مدرسه آیت الله گلپایگانی رحمۀ الله علیه مشغول به تحصیل می گردد. استعداد و حافظه ی قوی، به همراه توفیق بهره گیری از محضر بزرگان حوزه علمیه قم، هم چون حضرات آیات، فاضل هرندی، علوی گرگانی، باکویی و بنی فضل در دوره ی سطح و نیز حضرات آیات، فاضل لنکرانی، نوری همدانی و مکارم شیرازی در مباحث خارج فقه و اصول، فرصتی مغتنم را برای ایشان جهت کسب معارف الهی فراهم می سازد.
اوج گیری نهضت امام خمینی رحمۀ الله علیه، برخورداری از اساتید انقلابی و نیز تربیت در خانواده ای شجاع که مفتخر به تقلید و پیروی از امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بوده اند، موجب می گردد هم زمان با تحصیل در حوزه علمیه قم، در مسیر تبلیغ نهضت اسلامی، به سخنرانی و مبارزه علیه رژیم پهلوی اقدام نماید که به ممنوعیت منبر این روحانی آگاه و پیشرو در شهرهای آمل، همدان و رفسنجان منجر می گردد. بیان رسا و خطابه ی گرم ایشان بر فراز منبر، همراه با تجلیل از امام خمینی رحمۀ الله علیه و نهضت اسلامی مردم ایران، موجب می گردد ساواک شهر خمین در صدد دستگیری آقا سید علی برآید که موفق به فرار از دست مأموران امنیتی می شود.
اما در تاریخ هفدهم خردادماه ۱۳۵۴ هجری شمسی و در حادثه ی هجوم وحشیانه رژیم فاسد پهلوی به مدرسه فیضیه قم، به همراه شهید سید حسن شاهچراغی و جمعی از دوستان و طلاب این مدرسه دستگیر و به زندان اوین منتقل می گردد. از نکات مهم در این حادثه، سخن محمد حسن ناصری با نام مستعار عضُدی، از افراد ذی نفوذ ساواک می باشد که در جریان ملاقات، به ایشان می گوید: «شما یک خانواده مزاحم برای رژیم هستید؛ هم پدرتان و هم عموهایتان برای رژیم پهلوی ایجاد مزاحمت می کنید»
حجت الاسلام والمسلمین شاهچراغی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۰ هجری شمسی و در سن ۲۸ سالگی و با حکم حضرت امام رحمۀ الله علیه به امامت جمعه شهر دماوند منصوب می گردند و در مدت ۱۳ سال حضور در این شهر، منشأ خدمات شایسته ای گردیدند که تأسیس مدرسه علمیه امام صادق علیه السلام دماوند و تربیت صدها طلبه ی فاضل از جمله ی آن هاست.
تا این که در سال ۱۳۷۰ هجری شمسی، به پیشنهاد آیت الله رسولی محلاتی و موافقت مقام معظم رهبری دام ظله، با حفظ سمت، به عنوان قائم مقام ریاست شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و نیز مدیر اجرایی این شورا منصوب گردیدند که از برکات حضور هفت ساله ی ایشان در این جایگاه، می توان به تهیه و تنظیم اساسنامه و آیین نامه های اجرایی تشکیلات ائمه جمعه کشور اشاره کرد.
هم چنین در سال ۱۳۷۸ هجری شمسی با حکم مقام معظم رهبری ادام الله ظلّه به نمایندگی معظم له در کشور امارات متحده عربی و امامت جمعه دوبی منصوب شده و موفق می گردند مسجد امام حسین علیه السلام این شهر را به پایگاهی امن و مطمئن برای شیعیان و علاقه مندان خاندان عصمت و طهارت تبدیل نمایند، به گونه ای که اجتماع و استقبال پر شور شیعیان و ایرانیان از برنامه های مذهبی این مرکز فرهنگی، موجب گردید تا حکم ۳ ساله ایشان، از سوی مقام معظم رهبری سه بار تمدید گردد.
اما پس از گذشت یازده سال و با وجود علاقه ی شدید مردم به ادامه حضور ایشان در آن کشور، از این سمت استعفا داده و به ایران اسلامی مراجعت نمودند تا در میهن عزیزمان به خدمات خویش ادامه دهند. حجت الاسلام و المسلمین شاهچراغی علی رغم پیشنهادات مختلف، این بار نیز خدمت در سنگر نماز جمعه و امامت جمعه شهر ری را اختیار نمودند تا پایگاهی که پس از گذشت ۲۰ سال از عمر آن، با خطبه های ائمه ی موقت جمعه از جمله حضرات آیات غیوری، دری نجف آبادی، امینی و اختری برپا می گردید، با حضور ایشان در ابتدای مرداد ماه سال ۱۳۸۹ هجری شمسی، از امام جمعه ی ثابت برخوردار گردد و در جوار بارگاه ملکوتی حضرت عبدالعظیم حسنی، پر صلابت تر از گذشته، به عرصه ی تجلی وحدت و معنویت مردم مؤمن و انقلابی ری و زوار آن حرم مطهر تبدیل گردد.

زندگی نامه آیت الله سید محمد شاهچراغی

آیت الله سید محمد شاهچراغی

آیۀ الله سید محمد شاهچراغی فرزند مرحوم سید حسن، متولد بیستم خردادماه سال ۱۳۱۳ هجری شمسی در روستای حسن آباد شهرستان دامغان می باشد که دوران طفولیت و نوجوانی را در این روستا سپری کرده است.
ایشان پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در روستای فرات، در سن پانزده سالگی و به پیشنهاد برادر بزرگ خویش، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید طاهر شاهچراغی، راهی حوزه علمیه دامغان می گردد، تا فراگیری علوم دینی را زیر نظر اساتید این مدرسه آغاز نماید؛ و در این مسیر ضمن بهره گیری از اخوی مکرم خویش، بخشی از ادبیات را در محضر مرحوم شیخ محمد رضا خدایی که از شاگردان میرزا مهدی اصفهانی رحمۀ الله علیه به شمار می رفتند و نیز قسمتی از آن را نزد مرحوم شیخ غلام حسین خیری فرا می گیرد تا شرائط، جهت حضور در درس لمعه ی مرحوم حاج میرزا آقا عالمی که از شاگردان آخوند خراسانی رحمۀ الله علیه بودند، فراهم شود.
هجرت به قم
آقا سید محمد، پس از شش سال تحصیل در حوزه دامغان – علی رغم عزیمت طلاب دامغانی به مشهد مقدس، جهت ادامه تحصیل – مهاجرت به قم و اقامت در جوار کریمه ی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را انتخاب می نماید. این بزرگوار در خصوص عزیمت به قم می گوید:
«هنگامی که از استادم مرحوم آقای خیری خواستم، برایم استخاره ای بگیرند، پرسیدند: آیا قصد ازدواج داری؟! گفتم: خیر؛ جهت رفتن به قم استخاره کرده ام. ایشان که حقیقتاً اهل تقوا بودند، به من فرمودند: اگر می خواهی به قم بروی تا کفش و کلاهت را عوض کنی، همین جا بمان؛ اما اگر می خواهی درس بخوانی، جای خوبی است. سپس نزد مرحوم میرزا آقا ترابی مؤسس حوزه علمیه دامغان رفتم و موضوع را با ایشان نیز در میان گذاشتم و عرض کردم: مدت دو ماه است که شهریه حوزه را دریافت نکرده ام، آقای ترابی با همان هیبت و ابهت خاصی که داشتند، به من نگاهی کرده و فرمودند: به امید چه کسی به قم می روی؟! گفتم: خدا. وقتی جوابم را شنیدند، فرمودند: من فردا به حجره شما خواهم آمد. فردای آن روز و در حالی که به اتفاق دو برادرم – سید طاهر و سید مسیح – در حجره نشسته بودیم، تشریف آوردند و دست شان را داخل جیب کرده و علاوه بر شصت تومانی که بابت دو ماه شهریه، به من تعلق می گرفت، صد تومان هم اضافه دادند و نامه ای را، بدون درخواست بنده، خطاب به مرحوم آقای میرزا علی اصغر اشعری که از دوستان شان در قم بود، نوشته و مرقوم داشتند: آن احسانی که می خواهی به من کنی، به ایشان کن و برایش حجره ای در مدرسه بگیر که پول اجاره ندارد.
…. در معیّت برادرم، آقا سید موسی راهی قم شده و شب را در مسافرخانه ی نیکنام گذراندیم؛ اما اول صبح، شروع کردم به پرس و جو در صحن بزرگ حرم و محل درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رحمۀ الله علیه در مورد نشانی آقای اشعری، تا این که بعد از کلی تحقیق، یکی از طلاب، منزل آقای اشعری را نشان مان داد و توانستیم خدمت ایشان برسیم؛ آقای اشعری هم قول مساعدت دادند. البته لازم است، این مطلب را بگویم که شب قبلش، وقتی به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها وارد شدم، در قسمت بالا سر، گریه کرده و سه چیز را از حضرت معصومه سلام الله علیها طلب کردم: اول این که حجره ای در مدرسه برایم فراهم شود؛ دوم، استاد خوبی نصیبم گردد؛ و سوم این که هم بحث مناسبی قسمتم شود»
به هر حال این طلبه ی جوان، در سال ۱۳۳۴ و در سن ۲۱ سالگی وارد قم می شود و با وجود این که برای داشتن حجره در مدرسه فیضیه، این سه شرط لازم بوده است: ۱- سن طلبه ۲۱ سال باشد. ۲- درس را در حد لمعه خوانده باشد. ۳- یک سال هم سابقه اقامت در شهر قم را داشته باشد؛ و ایشان فاقد شرط سوم بوده اند، اما با وساطت آقای اشعری و عنایت مرحوم علمی – متصدی امور مدرسه فیضیه – مشکل اقامت شان در مدرسه فیضیه حل می گردد و به این ترتیب پس از یک شب بیتوته در مسافرخانه، وارد مدرسه فیضیه شده و به عنوان اولین طلبه ی دامغانی که از این شهر راهی قم شده بود، تحصیل را شروع می-نمایند؛ [یک سال قبل از ایشان، مرحوم آیت الله عالمی از همدان به قم آمده بودند اما هیچ کدام از طلاب مدرسه علمیه دامغان در قم، حجره نداشتند.]
آقا سید محمد، بلافاصله پس از ورود به قم، کار تحصیل را دنبال می نماید و موفق می گردد دروس سطح را نزد اساتید معروف و برجسته ای هم چون آیات عظام، سلطانی طباطبایی، علی مشکینی، ستوده، باقری کنی، جزایری و سید محمد حسن لنگرودی، به پایان رسانیده تا وارد حوزه ی درس خارج فقه و اصول شود. ایشان در خصوص درس خارج و اساتید خویش نیز این چنین می گوید :
«یکی از مدرسین درس خارج بنده که به مدت ۱۰ سال در محضر ایشان تلمذ کردم، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی علیه الرحمه بود. هم چنین دو درس مهم فقه و اصول را به مدت ۶ تا ۷ سال نزد مرحوم حضرت امام رحمۀ الله علیه در مسجد سلماسی خواندم که بعد از رحلت آیت الله بروجردی در مسجد اعظم تداوم پیدا کرد. البته توفیق استفاده از درس خارج فقه آیت الله العظمی بروجردی را نیز به مدت یکسال داشتم. بعد از تبعید حضرت امام به ترکیه نیز به جمع شاگردان درس آیت الله محقق داماد پیوسته و پس از وفات ایشان، در درس آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری، فرزند مؤسس حوزه علمیه قم حاضر شدم. هم چنین در مدت اقامت در قم، بخشی از منظومه حاج ملا هادی سبزواری را خدمت آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی و قسمتی را نزد مرحوم آقا مصطفی خمینی خواندم. درس اسفار اربعه حضرت امام را یک سال بیش تر نرفتم، چون توان خرید کتاب را نداشتم؛ و همین امر باعث شد از حضور در درس فلسفه ایشان محروم بمانم. البته مدتی هم در محضر علامه سید محمد حسین طباطبایی برای درس اسفار و تفسیر حاضر شدم و از خرمن دانش ایشان بهره جستم»
تبلیغ دین
آیۀ الله شاهچراغی پس از ۱۷ سال اقامت و تحصیل در قم، به دلیل شرائط سخت زندگی، از قم به نائین مهاجرت می نمایند تا به کار تبلیغ دین در محمدیه نائین بپردازند، اما پس از یک سال حضور در این دیار، در سال ۱۳۵۱ هجری شمسی، با توجه به رفاقت و آشنایی با حضرات آقایان مرحوم حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی نصیری و مرحوم آیۀ الله محمد علی عالمی به شهر سمنان آمده و به اقامت نماز جماعت در مسجد عابدینیه و تدریس در مدرسه علمیه صادقیه سمنان مشغول می گردند؛ دو برنامه ای که پس از نزدیک به چهل و پنج سال هنوز نیز بدان اشتغال دارند. از دیگر فعالیت های ارزشمند ایشان در سمنان، اقدام به تأسیس حوزه علمیه عصمتیه بوده است که از ثمرات آن، تربیت بسیاری از خواهران، جهت ترویج و تبلیغ معارف اسلامی می باشد.
مبارزه علیه رژیم طاغوت
از اقدامات مؤثر این روحانی آگاه و شجاع در شهر سمنان، مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بوده است که منجر به تشکیل پرونده در اداره ساواک و زیر نظر گرفتن فعالیت های ایشان می گردد؛ به عنوان نمونه وقتی شب های پنج شنبه در منزل خویش، اقدام به تشکیل جلسه تفسیر موضوعی قرآن برای فرهنگیان، می نمایند و با استقبال گسترده این قشر متدین روبرو می گردد، نظارت غیر محسوس عوامل ساواک، موجب فرا خواندن آقای شاهچراغی به ساواک می گردد؛ اما مداومت در امر مبارزه موجب می گردد در سال ۱۳۵۳ هجری شمسی ممنوع المنبر شده و از خدمات فرهنگی و تبلیغی ایشان جلوگیری گردد.
پیروزی انقلاب اسلامی
با وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی رحمۀ الله علیه، آیۀ الله شاهچراغی در سال ۱۳۵۸ هجری شمسی به عنوان اولین امام جمعه استان، در شهر مهدیشهر به ایراد خطبه اقدام می نمایند که این حضور ۲۲ سال ادامه می یابد و در این مدت توفیق تأسیس حوزه علمیه ولی عصر عج الله فرجه الشریف، را در این شهر می یابند که تاکنون برکات و ثمرات زیادی را در پی داشته است.
هم چنین معظم له مسئولیت اداره بنیاد شهید استان را برعهده گرفته و بیش از ۲۲ سال در خدمت به خانواده معظم شهدا انجام وظیفه نمودند؛ از دیگر خدمات ایشان در سمنان، مديریت كل كميته امداد امام خمینی استان سمنان، حضور در دستگاه قضایی به عنوان حاکم شرع، تأسیس صندوق قرض الحسنه مسجد عابدینیه جهت تأمین نیازهای مادی رزمندگان و خانواده آنان، اقدام به برگزاری برنامه های فرهنگی، نظیر تفسیر قرآن، نهج البلاغه، احکام و اخلاق اسلامی در مسجد عابدینیه می باشد، که با هدایت و راهنمایی ایشان تا کنون ادامه یافته است.
مقام معظم رهبری در دی ماه سال ۱۳۸۰ هجری شمسی این عالم وارسته را به عنوان نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه شهرستان سمنان نمودند؛ هم چنین این بزرگوار در دو دوره ی متوالی به عنوان نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری انتخاب گردیده اند.
آن چه در ادامه می آید، متن حکم مقام معظم رهبری حفظه الله به این عالم ارجمند می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای حاج سید محمد شاهچراغی دامت توفیقاته
از آن جا که جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ عباسعلی اختری پس از سال ها خدمت و تلاش صادقانه از امامت جمعه سمنان کناره گیری کرده اند، جنابعالی را که بحمد الله موصوف به علم و عمل و برخوردار از تجربیات با ارزشی می باشید، به امامت جمعه سمنان و نمایندگی خود در استان منصوب می کنم.
انشاءالله تعالی با برگزاری این فریضه ی بزرگ الهی، مردم را به وظائف خطیر و حساسی که در این برهه نسبت به اسلام و انقلاب دارند و همچنین لزوم وحدت و همدلی و پرهیز از تفرقه و اختلاف که بزرگ ترین وسیله نفوذ دشمنان اسلام است، توجه داده و با همکاری اهالی محترم و علمای معظم و مسئولان استان، نسبت به برگزاری هرچه با شکوه تر نمازجمعه اقدام فرمایید. توفیقات شما و مردم مؤمن و انقلابی استان شهید پرور سمنان را از خداوند متعال مسئلت می نمایم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سید علی خامنه ای
۱۲/۱۰/۸۰

زندگی نامه مرحوم سید مسیح شاهچراغی

حجت الاسلام والمسلمین سید مسیح شاهچراغی

حجت الاسلام و المسلمین حاج سید مسیح شاهچراغی، فرزند مرحوم سید حسن، در تاریخ یکم مهرماه سال هزار و سیصد و دو هجری شمسی در خانواده ای اهل توکل و بی اعتنا به زخارف دنیوی، در روستای حسن آباد شهرستان دامغان به دنیا آمد. ایشان پس از سپری نمودن ایام طفولیت، در سن یازده سالگی وارد مدرسه ی روستای صلح آباد و فرات شده و تحصیل در مدارس جدید را تا کلاس سوم ابتدائی ادامه داد.
این جوان با استعداد و خوش قریحه پس از مدتی اشتغال به کار، سرانجام در سال ۱۳۳۰ هجری شمسی و در سن بیست و هشت سالگی وارد حوزه علمیه دامغان شد و با پشتکار و تلاش مجدانه در امر یاد گیری علوم دینی توانست از محضر آیات، مرحوم میرزا آقا ترابی، مرحوم میرزا آقا عالمی، مرحوم شیخ محمد رضا خدائی و مرحوم شیخ گل محمد نصیری استفاده نموده و همزمان با آغاز تحصیل، کار تدریس در حوزه علمیه دامغان را دنبال نماید؛ خدمت خالصانه ای که تا سال۱۳۸۰ هجری شمسی و به مدت ۵۰ سال ادامه یافت و ثمره ی آن تربیت و پرورش شاگردان بی شماری گردید که هم اینک در حوزه علمیه قم و یا در مناصب مختلف، مشغول به خدمت می باشند.
از دیگر توفیقات این روحانی خدوم و نکات بسیار درخشان در زندگی آقا سید مسیح، حضور شجاعانه و مسئولانه در صحنه های مختلف انقلاب اسلامی می باشد. این بزرگوار ضمن تبدیل منزل خویش به پایگاه اصلی مبارزه مردم انقلابی و مؤمن دامغان علیه رژیم ستمشاهی و نیز تأسیس کانون جوانان دامغان، اقدام به تربیت و ارتقاء فکری و اعتقادی چهره های انقلابی و مبارز می کند و نقش بی بدیلی در رهبری مبارزات مردم این دیار بر عهده می گیرد، تا جایی که اغلب انقلابیون دامغان را می توان پرورش یافتگان جلسات ایشان برشمرد.
این سید بزرگوار، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در سنگر دفاع از آرمان های انقلاب، ایستادگی و دفاع از اصل مترقی ولایت فقیه و حمایت از حضرت امام و رهبری معظم انقلاب، در صحنه های مختلف، هم چون دفاع مقدس، حضوری فعال و تأثیرگزار ایفا نمود که تقدیم فرزند عالم و برومند خویش، روحانی انقلابی و مجاهد، شهید اندیشمند سید حسن شاهچراغی – نماینده مردم دامغان در مجلس شورای اسلامی و سرپرست مؤسسه کیهان – سندی گویا و روشن از اخلاص این عالم وارسته می باشد.
ساده زیستی و زندگی زاهدانه، – علی رغم برخورداری از موقعیت ویژه در بین مردم و مسئولین – و نیز خُلق نیکو، سعه صدر، ادب، جود و بخشش، کمک به مستمندان، مردم داری و تهجدهای طولانی شبانه از دیگر ابعاد شخصیتی ایشان می باشد.
این بزرگوار از آیات عظام امام خمینی، گلپایگانی، اراکی، صافی گلپایگانی، فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی، دارای اجازاتی در امور حسبیه و شرعیه بوده و سالیان متمادی در مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام محله خوریا شهرستان دامغان به اقامه جماعت مشغول بوده اند.
از حجت الاسلام و المسلمین سید مسیح شاهچراغی آثار مکتوب فراوانی، در زمینه گردآوری احادیث و نیز اشعار مذهبی به یادگار مانده است که از بین این آثار، کتاب «کیمیای حکمت» در سال ۱۳۸۰ هجری شمسی با مقدمه حجت الاسلام و المسلمین سید رضا تقوی، توسط نشر حرم به چاپ رسیده است. هم چنین طبع لطیف در سرایش اشعار مذهبی، آفرینش آثار ارزنده ای از جانب این فاضل روشن ضمیر را موجب گردیده است که خواندن آن در محافل سوگواری حضرت سیدالشهداء علیه السلام مرسوم می باشد.
این روحانی وارسته و جلیل القدر پس از عمری بندگی خالصانه، سرانجام در بیست و چهارم دی ماه سال هزار و سیصد و نود و یک هجری شمسی به ندای «إرجعی إلی ربک» پروردگار خویش لبیک گفت و مردم دامغان از نعمت وجودش محروم گردیدند.
روحش شاد و یادش در قلوب مؤمنان، گرامی و پاینده باد

زندگی نامه مرحوم سید طاهر شاهچراغی

حجت الاسلام و المسلمین سید طاهر شاهچراغی

حجت الاسلام والمسلمین کربلائی سید طاهر شاهچراغی، فرزند مرحوم سید حسن، در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی در روستای حسن آباد شهرستان دامغان، متولد شد.
ایشان در دوران کودکی و پس از ورود به مکتب خانه، قرآن را فرا گرفت؛ اما در ایام نوجوانی، جهت فراگیری علوم حوزوی به دامغان مهاجرت نمود تا در مدرسه ای که توسط آیت الله العظمی میرزا آقا ترابی اداره می گردید، مشغول به تحصیل شود و از محضر اساتیدی هم چون آیات و حجج اسلام: شیخ غلامحسین خیری، شیخ محمد رضا خدائی، میرزا آقا ترابی و میرزا آقا عالمی که از اساتید مبرز ادبیات، فقه، اصول و اخلاق به شمار می رفتند، بهره گیرد؛ عالمان بزرگی که در رشد شخصیتی این سید پاک طینت و روشن ضمیر، نقش زیادی داشته اند.
آقا سید طاهر، از بدو ورود به حوزه، به تدریس آموخته های خویش نیز اقدام نموده و شاگردان فراوانی را تربیت کرد؛ هم چنین زمینه ساز ورود جوانان مستعد زیادی به حوزه ی علمیه گردید که هر کدام به سهم خود، منشأ خدمات فراوانی گردیده اند.
از کارهای مؤثر این عالم عامل در شهرستان دامغان و مناطق اطراف، ورود به عرصه ی وعظ و خطابه بوده است. مردم قدردان دامغان با وجود گذشت سال ها از رحلت این روضه خوان سید الشهداء، خطابه های پرشور و روضه های جانسوز ایشان را فراموش نکرده و نکات زیادی از منبرهای این سید جلیل القدر به خاطر دارند.
یکی از امتیازات و توفیقات خاص مرحوم کربلائی سید طاهر شاهچراغی، تشرف به محضر حضرت ولی عصر ارواحناله الفدا، در عالم رؤیا بوده است که بالغ بر چهل مرتبه ذکر شده است. آن مرحوم به دلیل برخورداری از قریحه و طبع روان، این تشرفات را به صورت منظوم درآورده اند که هم اکنون موجود می باشد.
هم چنین این سید بزرگوار، از جانب امام خمینی رحمۀ الله علیه و به واسطه مرحوم آیت الله پسندیده و همچنین مرحوم آیت الله شیخ محمدکاظم دامغانی، اجازاتی در امور حسبیه داشته و دارای اجازه ی روایت از آیت الله میرزا آقا عالمی بوده اند.
مرحوم سید طاهر شاهچراغی هم زمان با تحصیل، تدریس و تبلیغ، به امر تألیف نیز اهتمام ورزیده اند؛ به گونه ای که گزاف نیست، اگر این بزرگوار را از پرکارترین نویسندگان دامغانی برشماریم. آن چه در ادامه می آید، عناوین آثار ایشان است که در دفتر نشر حسینیه حضرت ابوالفضل عليه السلام دامغان نگهداری می گردد:
۱) أعلام دامغان
۲) تحفۀ العلویه من فضائل ذریۀ النبویه
۳) فوائد العلماء
۴) کشکول المناسبات/۲جلد
۵) التحقیقات فی آلایات و الروایات
۶) کنز اللطائف من الطرائف و الظرائف/ ۲جلد
۷) دائره المعارف در علم لغات قرآن
۸) گنجه علم
۹) آئین حق نما
۱۰) مجمع الاحادیث/ ۲جلد
۱۱) گنجه سر پنجه/۲جلد
۱۲) رساله فی المنطق
۱۳) محقق الدهور فی علائم الظهور
۱۴) بضاعۀ المزجاه فی معانی الصلوۀ
۱۵) رساله اللحیه و الاسلام یا حرمت تراش ریش از نظر اسلام
۱۶) دیوان و دفتر اشعار/ ۴ مجلد
سرانجام این شخصیت بزرگوار و واعظ شهیر، به دنبال یک دوره بیماری، در سال ۱۳۵۵ ه.ش، مصادف با سیزدهم جمادی الاولی، سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها دار فانی را وداع گفت و پیکر ایشان، پس از تشییعی باشکوه، در قبرستان روستای حسن آباد شهرستان دامغان به خاک سپرده شد.
غزلی ماندگار از استاد علی معلم دامغانی در رثای این روحانی شهیر، بر سنگ قبر ایشان حک گردیده است.