همانا من قیام کردم برای ایجاد اصلاح در امت جدم رسول خدا

۲۰-سبک زندگی دینی در سیره نبوی / نظارت همگانی

هم ‏چنین آن ‏حضرت گاهی برخی از تذکرات را به واسطه ‏ی یاران خویش، هم‏ چون علی بن ابی ‏طالب علیه ‏السّلام و جناب ابوذر و معاذ بن جبل و …  به اشخاص می ‏رساندند تا ضمن انجام تکلیف و جلوگیری از گناه، اصحاب نیز به امر به معروف و نهی از منکر اقدام و به آن عادت نمایند…

************************************************************************

پدید آورنده: سید علی شاهچراغی

دسته بندی: خطبه

سبک زندگی دینی در سیره نبوی

«نظارت همگانی»

۳۶- اصل نظارت همگانی

تشویق به انجام خوبی ‏ها و جلوگیری از بدی ‏ها از اصول خلل ناپذیر دین مبین اسلام می ‏باشد که با عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح گردیده است؛ موضوعی که در ده ‏ها آیه از قرآن کریم و نیز صدها روایت پیامبر اعظم صلّى ‏اللّه علیه و آله و ائمه معصومین علیهم ‏السّلام مورد تأکید واقع شده است. دو فریضه ‏ای که بر اساس آن افراد جامعه در برابر یکدیگر از حق ولایت برخوردار می ‏باشند و مسئولیت دارند تا با تواصی یکدیگر، خود، خانواده و اطرافیان خویش را از حرکت در مسیر تباهی و سقوط بازداشته و نجات بخشند:

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ»[۱]

«و مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند كه به كارهاى پسنديده وا مى‏ دارند و از كارهاى ناپسند باز مى ‏دارند»

امر مهمی که از وظایف متقابل دولت و ملت به شمار می ‏رود و مسئولین در نظام اسلامی مکلف به انجام آن هستند؛ مردم نیز باید نسبت به انجام آن در حق حاکمان اقدام نمایند که بحث مبسوط آن در منابع روایی و فقهی، ذیل عنوان «النصیحۀ لائمۀ المسلمین» آمده است. مسئولیتی سنگین و خطیر که سالار شهیدان حضرت حسین ‏بن علی علیهما السّلام را وادار به قیام و انجام آن می ‏سازد و در این راه جان خویش و عزیزانش را نثار می ‏کند.

«إنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر»[۲]

«من برای اصلاح امت جدم رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله قیام کردم؛ می‏ خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم»

از یک طرف وجود سفارش و تأکید نسبت به انجام امر به معروف و نهی از منکر و از جهت دیگر مذمت و سرزنش اشخاصی که در مقابل شکل ‏گیری مفاسد در جامعه، بی ‏تفاوت هستند، انسان را به اهمیت موضوع واقف و ملزم به بحث و اقدام پیرامون آن می ‏سازد.

 در تعابیر دینی تارک امر به معروف و نهی از منکر به مانند کسی است که با جمعی سوار بر کشتی شده است؛ اما هنگامی‏ که کشتی در وسط دریا قرار می‏ گیرد، مشاهده می ‏کند شخصی تبری را برداشته و به سوراخ کردن قسمتی از آن مشغول شده است و ادعایش نیز این است که در سهم خودم تصرف کرده ‏ام. بدیهی است اگر فرد یا افرادی که شاهد و ناظر صحنه هستند، جلوی او را نگیرند و او را از عمل خطرناک خویش باز ندارند، طولی نخواهد کشید که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده و همگی مسافران غرق می ‏شوند.

در این زمینه هشدار پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله به  کسانی که به واسطه ‏ی ترک امر به معروف و نهی از منکر موجب گسترش فساد در جامعه می‏ گردند، حقیقتاً درس آموز است:

«كَيْفَ بِكُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُكُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُكُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَقِيلَ لَهُ وَ يَكُونُ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيْفَ بِكُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيْفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفا»[۳]

«چه حالی خواهید داشت آن گاه که زنان ‏تان فاسد شوند و جوانان ‏تان نابکار و شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید. به ایشان گفته شد: ای پیامبر خدا این واقع می شود؟! فرمودند: بله و بدتر از این؛ چه حالی خواهید داشت آن‏ گاه که به زشت ‏کاری فرمان برانید و از خوبی ها بازدارید، به ایشان گفته شد: ای پیامبر خدا این واقع می‏ شود؟! فرمودند: بله، و بدتر از این؛ چه حالی خواهید داشت آن ‏گاه که خوب را زشت بشمرید و زشت را نیکو»

و در بیانی دیگر، مسلمانان را به انجام این دو فریضه تشویق و سفارش می ‏کنند:

«مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَراً فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَ ذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَان»[۴]

«هر كس از شما ناشايسته ‏اى ببيند، به ‏دست خويش مانع آن شود و اگر نتواند به زبان و اگر نتواند به‏ دل مانع شود كه حداقل ايمان همين است‏»

قبل از این‏ که به بیان مطالبی پیرامون سیره نبی مکرم صلی ‏الله علیه و آله در انجام این تکلیف الهی بپردازیم، نکاتی را به صورت مختصر متذکر می ‏شویم:

الف- تأثیر امر به معروف و نهی از منکر

اگر عمل به این دو فریضه، دارای تأثیر نبود، یقیناً شارع مقدّس به آن فرمان نمی ‏داد و با تأکید ویژه نسبت به آن سفارش نمی‏ نمود، بلکه می ‏توان گفت: برای تذکر لسانی که از مراحل اولیه ‏ی امر به معروف و نهی از منکر محسوب می ‏گردد نیز آثار مهمی است که نباید از آن غفلت نمود. به عنوان نمونه یکی از خواص و ثمرات تذکر لسانی، اتمام حجت و از بین رفتن عذر گناه ‏کاران در صحنه ‏ی قیامت و در پیشگاه خداوند متعال می ‏باشد؛ زیرا این افراد در صحنه‏ ی هراسناک قیامت نمی ‏توانند بهانه بیاورند که کسی به ما نگفته بود و اگر می ‏دانستیم عمل می ‏کردیم؛ آن ‏گونه که برخی تلاش می ‏کنند به این قِسم بهانه ‏ها تمسک جویند:

«لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ»[۵]

«چرا فرستاده‏ اى به سوى ما نفرستادى تا از احكام تو پيروى كنيم»

هم‏ چنین امکان دارد ثمره ‏ی امر به معروف و نهی از منکر در آینده آشکار گردد؛ همان ‏گونه که در قصه ‏ی حضرت یوسف علیه ‏السّلام شاهد آن هستیم:

«قَالَ قَآئِلٌ مَّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ»[۶]

«گوينده ‏اى از ميان آنان گفت‏: يوسف را مكشيد، اگر كارى مى ‏كنيد او را در نهان‏ خانه چاه بيفكنيد»

 تذکری که هم از کشتن یوسف جلوگیری کرد و هم برکات و آثار فراوانی را به دنبال آورد. هم‏ چنین در داستان حضرت موسی علیه ‏السّلام، نهی آسیه، همسر فرعون بود که موجب زنده ماندن پیامبر الهی شد و نجات بنی ‏اسرائیل و هلاکت فرعون را رقم زد.

«وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ»[۷]

«و همسر فرعون گفت [اين كودك] نور چشم من و تو خواهد بود او را مكشيد»

از دیگر اثرات مهم عمل به این دو دستور الهی، تقرب به خداوند متعال است که در بیان پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله آمده است:

«تقرّبوا إلى اللَّه ببغض أهل المعاصي و ألقوهم بوجوه مكفهرّة و التمسوا رضا اللَّه بسخطهم و تقرّبوا إلى اللَّه بالتّباعد منهم‏»[۸]

«بوسيله دشمنى گناهكاران به خدا نزديك شويد و با آن ‏ها با چهره‏ هاى عبوس ديدار كنيد و خشنودى خدا را در ناخشنودى آن ‏ها بجوئيد و به ‏وسيله ‏ی دورى از آن ‏ها به خدا تقرب جوئيد»

ب- در نظر گرفتن شرائط تذکر

در هنگام امر به معروف و نهی فرد خطاکار توجه به نکاتی ضروری می ‏باشد، از جمله این ‏که: تذکر ناصحانه و مشفقانه باشد و از روی خیرخواهی صورت پذیرد؛ نه این که خدای ناکرده به قصد عیب جویی و یا کوچک نمودن شخص بیان گردد.

خداوند متعال از زبان حضرت شعیب، خطاب به قومش می ‏فرماید:

«إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ»[۹]

«من قصدى جز اصلاح [جامعه] ندارم، تا آنجا كه بتوانم»

دیگر این ‏که به زیبایی بیان گردد و با کلمات مناسب ادا شود؛ همان ‏طور که قرآن می ‏فرماید:

«وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا»[۱۰]

«و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد»

‏و در صورت امکان، مخفیانه و نهانی انجام گیرد.

ج- عدم پذیرش تذکر

افرادی هستند که تذکر ناپذیرند و نهی از منکر برای‏ ایشان فایده ‏ای در بر ندارد:

«وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ»[۱۱]

«و چون پند داده شوند عبرت نمى ‏گيرند»

اما این عدم پذیرش، از مسئولیت انسان نمی ‏کاهد و به معنای رفع تکلیف نخواهد بود. خداوند متعال در قرآن کریم،  حکایت پیامبرانی را بیان می ‏نماید که در مسیر دعوت خویش شکنجه ‏های فراوانی را متحمل گردیده ‏‏اند، اما دست از بیان و تبلیغ برنداشتند که حضرت نوح علیه ‏السّلام نمونه‏ ی بارز تحمل این سختی ‏ها و دشواری ‏ها می ‏باشد.

پیامبر (ص) و امر به معروف و نهی از منکر

خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن، پیامبر خاتم صلوات ‏الله علیه و آله را مأمور و موظف به گفتن و تذکر می ‏نماید، امری که نشان از وظیفه‏ و مسئولیت سنگین آن بزرگوار دارد:

«قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»[۱]

«به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند»

«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»[۱]

«و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند»

«قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۱]

«بگو زيان ‏كاران در حقيقت كسانى‏ اند كه به خود و كسان ‏شان در روز قيامت زيان رسانده ‏اند»

پیامبر اعظم صلی ‏الله علیه و آله نیز به درستی این مسئولیت را به سرانجام ‏رساندند که روایات و حکایات متعدد تاریخی شاهد بر آن است:

  • نهی از فریب مسلمانان

امام باقر علیه ‏السلام می ‏فرماید:

«مَرَّ النَّبِيُّ ص فِي سُوقِ الْمَدِينَةِ بِطَعَامٍ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ مَا أَرَى طَعَامَكَ إِلَّا طَيِّباً وَ سَأَلَهُ عَنْ سِعْرِهِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنْ يَدُسَّ يَدَيْهِ فِي الطَّعَامِ فَفَعَلَ فَأَخْرَجَ طَعَاماً رَدِيّاً فَقَالَ لِصَاحِبِهِ مَا أَرَاكَ إِلَّا وَ قَدْ جَمَعْتَ خِيَانَةً وَ غِشّاً لِلْمُسْلِمِين‏»[۱۲].

«پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله در بازار مدينه از كنار غذایی عبور كردند. پس به صاحب آن فرمود: مى ‏بينم غذای خوب و مرغوبى دارى؛ و از قيمت آن پرسيدند. خداوند عزّوجلّ به آن حضرت وحى فرمود: دستت را داخل ظرف فرو بر. پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله  اين كار را انجام داده و غذای نامرغوبى را بيرون آوردند. پس به صاحب کالا فرمودند: نمى ‏بينم تو را مگر این ‏که نسبت به مسلمانان، خیانت و فریب را با هم جمع کرده ‏ای»

هم‏ چنین نقل شده است:

«إنَّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مَرَّ على صُبْرَةِ طَعامٍ ، فَأدخَلَ يَدَهُ فيها فَنالَت أصابِعُهُ بَلَلاً ، فقالَ : ما هذا يا صاحِبَ الطَّعامِ ؟ قالَ : أصابَتهُ السماءُ يا رسولَ اللّه. قالَ: أ فَلا جَعَلتَهُ فَوقَ الطَّعامِ حتّى يَراهُ الناسُ؟! مَن غَشَّنا فَلَيسَ مِنّا»[۱۳]

«پيامبر اعظم صلّى ‏اللّه علیه و آله بر تلّى از گندم گذشتند؛ دست‏ شان را داخل آن کردند اما انگشتان ‏شان به رطوبتى برخورد کرد. فرمودند: ای صاحب کالا، اين چيست؟ آن مرد گفت: اى پيامبر، باران به آن خورده است. حضرت فرمودند: چرا آن قسمت را رو قرار ندادى تا مردم ببينند؟ هر كه با ما تقلّب كند، از ما نيست»

  • به درخت سنگ مزن؛

رافع بن عمرو غفاري می ‏گوید:

«كُنتُ وأنَا غُلامٌ أرمي نَخلاً لِلأَنصارِ، فَأتَى النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَقيلَ: إنَّ هاهُنا غُلاما يَرمي نَخلَنا! فَاُتِيَ بي إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقَالَ: يا غُلامُ! لِمَ تَرمِي النَّخلَ؟ قالَ: قُلتُ: آكُلُ، قالَ: فَلا تَرمِ النَّخلَ وَكُل ما يَسقُطُ في أسافِلِها . ثُمَّ مَسَحَ رَأسي وَقالَ: اللّهُمَّ أشبِع بَطنَهُ»[۱۴]

«من در زمان کودکی به درخت خرمایی که متعلق به انصار بود، سنگ می زدم. به پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله گفتند: پسربچه ‏ای به نخل ما سنگ می ‏زند و مرا نزد پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله بردند. پیامبر فرمودند: ای پسر، چرا به نخل سنگ می‏ زنی؟ گفتم: خرما می ‏خواهم. فرمود: به نخل، سنگ نزن؛ اما از خرماهایی که پای آن ریخته است بخور. سپس دستی به سرم کشیده و فرمودند: خدایا شکمش را سیر گردان»

  • نهی از تشبه مردان به زنان و تشبه زنان به مردان

امام صادق علیه ‏السّلام از پدران‏ بزرگوارشان علیهم ‏السّلام نقل می ‏فرمایند:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَزْجُرُ الرَّجُلَ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ وَ يَنْهَى الْمَرْأَةَ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِي لِبَاسِهَا»[۱۵]

«پیامبر اکرم صلّى ‏اللّه علیه و آله و سلّم باز می ‏داشتند از این ‏که مردی خود را به مانند زنان در آورد و منع می ‏کردند از این ‏که زن در لباس و جامه ‏اش خود را مانند مردان نماید»

هم ‏چنین آن ‏حضرت گاهی برخی از تذکرات را به واسطه ‏ی یاران خویش، هم‏ چون علی بن ابی ‏طالب علیه ‏السّلام و جناب ابوذر و معاذ بن جبل و …  به اشخاص می ‏رساندند تا ضمن انجام تکلیف و جلوگیری از گناه، اصحاب نیز به امر به معروف و نهی از منکر اقدام و به آن عادت نمایند.

پیامبر(ص) و به ‏کارگیری روش‏ های مختلف در مسیر اصلاح و تربیت

مطلب بسیار مهمی که در سیره‏ ی نبوی شاهد آن هستیم، استفاده از روش ‏های متعدد و مختلف، جهت اصلاح و تربیت افراد می ‏باشد؛ آن‏ چه در ادامه می ‏آید برخی از این روش ‏ها می ‏باشد:

  • تذکر به صورت کلی

« كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَرِهَ مِنْ إِنْسَانٍ شَيْئاً قَالَ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَفْعَلُونَ كَذَا وَ كَذَا وَ لَا يُعَيِّنُ»[۱۶]

«رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله هرگاه از کار ناشایست کسی ناراحت می‏ شدند – بدون پرده ‏دری و افشاگری،  بلکه با لحن کلی – می ‏فرمودند: برخی را چه شده است که چنین و چنان می کنند»

  • تذکر در لابلای سخن

از امام صادق علیه ‏السّلام نقل شده است:

«أَتَى أَعْرَابِيٌّ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ بَايِعْنِي عَلَى الْإِسْلَامِ فَقَالَ عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاكَ فَكَفَّ الْأَعْرَابِيُّ يَدَهُ وَ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى الْقَوْمِ يُحَدِّثُهُمْ فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ يَا رَسُولَ اللَّهِ بَايِعْنِي عَلَى الْإِسْلَامِ فَقَالَ عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاكَ قَالَ نَعَمْ فَبَايَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْآنَ لَمْ تَتَّخِذْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً إِنِّي لَا آمُرُكَ بِعُقُوقِ الْوَالِدَيْنِ وَ لَكِنْ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفا»[۱۷]

«مردی خدمت رسول اکرم صلّى ‏اللّه علیه و آله آمد و گفت: می خواهم با شما بیعت کنم در پذیرش اسلام. حضرت فرمود: اولین شرطش این است که باید پدرت را به قتل برسانی. آن بادیه نشین دستش را دراز کرد برای بیعت. پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله رو به جمعیت کرده و با آنان شروع به صحبت کردند؛ اما بار دیگر اعرابی سخنش را تکرار کرد. پیامبر نیز شرط‏ را تکرار کردند. مرد قبول کرده و پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله با او بیعت کردند. سپس فرمودند: از هم ‏اکنون محرم اسراری برای خود، غیر از خدا و رسول او و مؤمنان مگیر. من دستور به نافرمانی پدر و مادر نمی ‏دهم و لکن در دنیا با آن‏ ها خوش ‏رفتار باش»

  • تذکر در ضمن بیان معارف

امام موسی بن جعفر علیه ‏السّلام از پدران خویش علیهم ‏السلام روایت کرده ‏اند:

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَغْزَى عَلِيّاً فِي سَرِيَّةٍ وَ أَمَرَ الْمُسْلِمِينَ أَنْ يَنْتَدِبُوا مَعَهُ فِي سَرِيَّتِهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ لِأَخٍ لَهُ اغْزُ بِنَا فِي سَرِيَّةِ عَلِيٍّ لَعَلَّنَا نُصِيبُ خَادِماً أَوْ دَابَّةً أَوْ شَيْئاً نَتَبَلَّغُ بِهِ فَبَلَغَ النَّبِيَّ ص قَوْلُهُ فَقَالَ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى»[۱۸]

«هنگامى كه پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله، على عليه ‏السلام را به فرماندهى سپاهی، روانه جنگ كردند، به مسلمانان دستور دادند در سپاه ایشان شرکت نمایند. مردى به برادر خود گفت: با ما در سپاه على علیه ‏السّلام به جنگ بيا، شايد غلامى يا چارپايى يا چيزى كه به دردمان بخورد، به دست بياوريم. سخن آن مرد به پیامبر رسید؛ حضرت فرمودند: جز اين نيست كه اعمال، به نيّت‏ هاست و براى هر كس، همان چيزى است كه نيّتش را دارد. پس هر كه براى تحصيل آن‏ چه نزد خداست بجنگد، بى‏ گمان، اجرش با خداست و هر كس براى رسيدن به متاع دنيا يا به نيّت يك عِقال (زانوبند شتر) بجنگد، جز همان ‏چه برايش جنگيده است، نخواهد داشت»

  • تذکر در حین بازی با کودکان

از امام باقر علیه ‏السلام نقل شده است:

«خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى ‏اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُرِيدُ حَاجَةً، فَإِذَا هُوَ بِالْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ. قَالَ: فَقَالَ: احْمِلُوا هَذَا الْغُلَامَ خَلْفِي. قَالَ: فَاعْتَنَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى ‏اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِيَدِهِ مِنْ خَلْفِهِ عَلَى الْغُلَامِ، ثُمَّ قَالَ: يَا غُلَامُ، خَفِ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَكَ، يَا غُلَامٌ خَفِ اللَّهَ يَكْفِكَ مَا سِوَاه‏»[۱۹]

«رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله برای انجام کاری از خانه خارج شده و فضل بن عباس را بیرون خانه دیدند و فرمودند: این پسر را بر پشت من قرار دهید. آن‏ گاه پیامبر خدا با دست خویش، پشت او را نگه داشته و فرمودند: ای پسر، از خدا بترس؛ او را در برابر کار خود خواهی یافت. ای جوان، از خدا بترس؛ تو را از همه کس غیر از خودش بی ‏نیاز می کند»

  • تذکر با استفاده از رسم خطوط

عبدالله بن مسعود می ­گوید:

«خطّ لنا رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم يوما خطّا فقال: هذا سبيل الله ثمّ خطّ خطوطا عن يمين الخطّ و عن شماله، فقال: هذه سبل الشيطان على كلّ سبيل منها شيطان يدعو إليه، ثمّ تلا هذه الآية»[۲۰]

«روزی پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله خطّی را با دست‏ رسم کردند، سپس فرمودند: این راه مستقیم خداست؛ سپس خط ‏هایی از چپ و راست کشیدند و فرمودند: این‏ ها راه ‏هایی است که شیطان بر آن قرار دارد و شما را به آن می خواند؛ سپس این آیه قرآن را قرائت نمودند:

«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[۲۱]

«و [بدانيد] اين است راه راست من، پس از آن پيروى كنيد و از راه‏ های ديگر كه شما را از راه او پراكنده مى‏ سازد پيروى مكنيد»

  • تذکر به منظور دوری از موضع تهمت

هم‏ چنین پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله در مسیر تربیت اشخاص از بدگمانی ‏ها نهی کرده و نسبت به آن پیش ‏گیری می‏ نمودند.

«رأى بعض الصحابة رسول الله ص واقفا في درب من دروب المدينة و معه امرأة فسلم عليه فرد عليه فلما جاوزه ناداه فقال هذه زوجتي فلانة قال يا رسول الله أ و فيك يظن فقال إن الشيطان يجري من ابن آدم مجرى الدم‏»[۲۲]

« بعضی از اصحاب، آن‏ حضرت را در مقابل خانه ­ای از خانه ­های مدینه مشاهده کردند که با زنی از زن ‏ها ایستاده‏ است. اصحاب به حضرت سلام کرده، پیامبر نیز پاسخ آن ‏ها را دادند؛ اما مقداری که گذشتند، رسول خدا صلوات ‏الله علیه و آله آنان را صدا زده و فرمودند: این زن، همسر من است که نامش فلانی است. اصحاب عرضه داشتند: آیا ما درباره ‏ی شما گمان بد بردیم که شما چنین فرمودید؟! پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله در جواب فرمودند: شيطان، مانند خون در تن انسان جاريست‏»

  • تذکر همراه با خشم و غضب

برخی افراد در پی جستجو پیرامون مسائل سرّی و خانوادگی پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله بر آمده بودند و در این رابطه با یکی از همسران پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله نیز سخن گفتند. هنگامی ‏که پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله موضوع را فهمیدند، بسیار خشمگین شدند، به‏ گونه ‏ای که عرق و آثار خشم در چهره‏ ی ایشان آشکار گردید و در حالی‏ که گوشه ‏ی عبای حضرت بر زمین کشیده می ‏شد به مسجد آمدند و بر منبر نشستند؛ جمعی از یاران حضرت نیز در حالی ‏که سلاح بر دوش داشتند در مسجد حاضر شدند. پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:

«أَيُّهَا النَّاسُ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَتَّبِعُونَ عَيْبِي وَ يَسْأَلُونَ عَنْ غَيْبِي وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَكْرَمُكُمْ حَسَباً وَ أَطْهَرُكُمْ مَوْلِداً وَ أَنْصَحُكُمْ لِلَّهِ فِي الْغَيْبِ وَ لَا يَسْأَلُنِي أَحَدٌ مِنْكُمْ عَنْ أَبِيهِ إِلَّا أَخْبَرْتُهُ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ مَنْ أَبِي فَقَالَ فُلَانٌ الرَّاعِي فَقَامَ إِلَيْهِ آخَرُ فَقَالَ مَنْ أَبِي فَقَالَ غُلَامُكُمُ الْأَسْوَدُ وَ قَامَ إِلَيْهِ الثَّالِثُ فَقَالَ مَنْ أَبِي فَقَالَ الَّذِي تُنْسَبُ إِلَيْهِ فَقَالَتِ الْأَنْصَارُ يَا رَسُولَ اللَّهِ اعْفُ عَنَّا عَفَا اللَّهُ عَنْكَ فَإِنَّ اللَّهَ بَعَثَكَ رَحْمَةً فَاعْفُ عَنَّا عَفَا اللَّهُ عَنْكَ»[۲۳]

«ای مردم؛ چه شده است، گروهی دنبال یافتن عیب و نقص در من هستند و از پنهان من پرس و جو می ‏کنند؟ به خدا سوگند، من از نظر نژاد و خانواده از همه شما گرامی ‏تر و از جهت پیدایش و پرورش از همه شما پاکیزه ‏تر هستم، خیرخواه ‏ترین شما نسبت به خدا در پنهانم و سؤال نکند هیچ یک از شما از پدرش، مگر آن ‏که به او جواب دهم. پس مردی برخواست و گفت: پدر من کیست؟ پیامبر فرمودند: فلان چوپان. یکی دیگر برخواست و گفت: پدر من کیست؟ پیامبر فرمودند: غلام سیاه‏ تان. و نفر سوم برخواست و گفت پدر من کیست؟ پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله فرمود: همان که به آن منسوب هستی؛ تا این ‏که انصار و یاران حضرت عرض کردند: ای رسول خدا، از ما درگذر، خداوند از شما درگذرد؛ خداوند شما را برای رحمت و بخشش فرستاده است، پس ما را ببخشید تا خداوند از شما نادیده گیرد»

[۱]. توبه/۷۱

[۲]. بحار الأنوار، ج‏۴۴، ص۳۲۹

[۳]. الكافي، ج‏۵، ص۵۹

[۴]. نهج الفصاحة، ص۷۶۸، ح۳۰۱۰

[۵]. قصص/۴۷

[۶].یوسف/۱۰

[۷]. قصص/۹

[۸]. نهج الفصاحة، ص۳۹۰، ح۱۱۷۵

[۹]. هود/۸۸

[۱۰]. بقره/۸۳

[۱۱]. صافات/۱۳

[۱۲]. الكافي، ج‏۵، ص۱۶۱

[۱۳]. الترغيب و الترهيب، ج۲، ص۵۷۱، ح۲

[۱۴]. مسند ابن حنبل، ج۷، ص۲۹۶، ح۲۰۳۶۴

[۱۵]. وسائل الشيعة، ج‏۵، ص۲۵

[۱۶]. بحار الأنوار، ج‏۷۲، ص۲۲۴

[۱۷]. بحار الأنوار، ج‏۶۷، ص۱۷۷

[۱۸]. بحار الأنوار، ج‏۶۷، ص۲۱۲

[۱۹]. الأمالي (للطوسي)، ص۶۷۵

[۲۰]. المحجة البيضاء، ج۵، ص۵۶

[۲۱]. انعام/۱۵۳

[۲۲]. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۱۸، ص۳۸۰

[۲۳]. الكافي، ج‏۵، ص۵۶۵

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.